موسسه فهیم

خلاصه ها

خلاصه ی جلسات

از وفاداری تا پیمان‌شکنی در قرآن

به گزارش روابط‌عمومی مؤسسه پژوهشی فرهنگی فهیم، سلسله جلسات علمی این مؤسسه به مناسبت ماه مبارک رمضان، با حضور اساتید و فضلای حوزه، در تاریخ ۱۲ اسفندماه ۱۴۰۳، هم‌زمان با شب دوم این ماه مبارک برگزار شد. در این جلسه، استاد سید جواد ورعی، از اساتید درس خارج فقه سیاسی، سخنرانی خود را با عنوان «از وفاداری تا پیمان‌شکنی در قرآن» ارائه نمود. آنچه در ادامه می‌خوانید، گزیده‌ای از سخنان ایشان است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب‌العالمین و صلی‌الله علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی اهل بیت الطیبین الطاهرین.

خدای حکیم در کتاب کریمش می‌فرماید:
"
وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا" (سوره اسراء، آیه ۳۴).

استاد ورعی در آغاز سخنان خود بیان داشتند:

موضوع بحث ما وفاداری و پیمان‌شکنی از دیدگاه قرآن است. وظیفه خود می‌دانم که در ابتدای سخن، از دوستان مؤسسه علمی فهیم، به‌ویژه برادر عزیز و بزرگوارم استاد حاج‌آقای قاضی‌زاده تشکر کنم که این فرصت را در شب‌های مبارک رمضان فراهم کردند تا در خدمت شما عزیزان به طرح این موضوع بپردازیم. امیدوارم که خدای متعال، در این ماه پر برکت، توفیق انس با قرآن و معارف پیامبر اکرم (ص) و اهل‌بیت (ع) را به همه ما عنایت فرماید.

ایشان در ادامه، ضمن طرح مباحث مقدماتی، اظهار داشتند:

موضوع وفاداری به عهد و پیمان یا پیمان‌شکنی را می‌توان در سه عرصه مورد بررسی قرارداد:

  1. عرصه حقوق خصوصی: این حوزه مربوط به روابط فردی میان انسان‌ها در محیط خانواده، مدرسه، جامعه و سایر فضاهای اجتماعی است. در این بستر، مهم است که افراد در قبال عهد و پیمان‌هایی که با یکدیگر می‌بندند، چگونه رفتار می‌کنند.
  2. عرصه حوزه عمومی: در این بخش، موضوع وفاداری یا پیمان‌شکنی به رابطه متقابل میان حکومت و مردم بازمی‌گردد. این رابطه که بر اساس عهد و پیمانی شکل می‌گیرد، می‌تواند مبتنی بر وفاداری متقابل یا برعکس، همراه با بی‌وفایی و پیمان‌شکنی باشد.
  3. عرصه حقوق بین‌الملل: این سطح، به روابط میان ملت‌ها و دولت‌ها مربوط می‌شود؛ در این فضا نیز، وفاداری یا نقض عهد و پیمان‌ها، از مسائل مهم و قابل‌توجه است.


در معارف دینی، در هر سه حوزه یادشده، می‌توان نمونه‌ها و آموزه‌هایی را یافت و بررسی کرد که قرآن کریم و تعالیم پیامبر اکرم (ص) و اهل‌بیت (ع) چه نکاتی را در این زمینه مطرح کرده‌اند.

بی‌تردید، پرداختن به همه این عرصه‌ها در یک جلسه امکان‌پذیر نیست؛ موضوع وفاداری و پیمان‌شکنی را می‌توان در جلسات متعددی مورد بحث‌وبررسی قرارداد. شاید گفت‌وگوی امشب، درآمدی بر این بحث و ترسیم دورنمایی از آن در حضور شما عزیزان باشد و زمینه‌ای برای پژوهش‌های قرآنی و روایی بیشتر فراهم سازد.

استاد حوزه علمیه قم در ادامه بیان داشتند:

مسئله وفاداری به عهد و پیمان، حکمی عقلی است. عقل انسان حکم می‌کند که هرگاه فردی عهد و پیمانی با دیگری بست، باید به آن پایبند بماند. به تعبیر علامه طباطبایی (رضوان‌الله تعالی علیه)، آنچه در قرآن و روایات بر وفاداری به عهد و پیمان تأکید شده و پیمان‌شکنی مورد سرزنش قرار گرفته است، در حقیقت ارشاد به یک امر فطری انسانی است. فطرت انسان گواهی می‌دهد که اگر عهدی بست، باید به آن وفادار باشد؛ پیمان‌شکنی نزد هر قوم و ملتی و در میان همه انسان‌ها امری نکوهیده و مذموم است.

قرآن کریم در آیات متعددی به این مسئله اشاره کرده است. از برخی آیات می‌توان دریافت که تأکید قرآن بر لزوم وفاداری به عهد و پیمان، دقیقاً همان برداشتی است که علامه طباطبایی (ره) از این آیات داشته‌اند؛ یعنی این امر، مقتضای فطرت انسانی است که انسان به عهد و پیمانی که بسته، پایبند باشد.

اصولاً در منطق قرآن، بدترین جنبندگان کسانی معرفی شده‌اند که عهد و پیمان خود را می‌شکنند. خدای متعال در سوره مبارکه انفال می‌فرماید:
"
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ" (آیه ۵۵).

این آیه شریفه نشان می‌دهد که پیمان‌شکنی، برخلاف فطرت انسانی و مخالف با عقل سلیم است. علامه طباطبایی (ره) در یکی از مباحث خود تأکید دارند که حساسیتی که قرآن نسبت به پیمان‌شکنی دارد، همانند حساسیتی است که نسبت به شرک دارد. همان‌گونه که قرآن کریم در برابر شرک، موضعی سخت و بیانی شدید دارد، همین حساسیت را نسبت به پیمان‌شکنی نیز نشان داده است.

خداوند متعال در انتهای این آیه می‌فرماید: "لَا يُؤْمِنُونَ"؛ یعنی اینان—کسانی که کفر ورزیدند و هر بار که پیمانی بستند، آن را شکستند—اهل ایمان و تقوا نیستند.

این امر نشان می‌دهد که مسئله تقوا فراتر از بحث ایمان و اسلام است. مقتضای تقوا آن است که هر انسانی، با هر دین، آیین، مذهب و اعتقادی، به پیمانی که می‌بندد وفادار بماند؛ چراکه این امر، لازمه فطرت انسانی و حکم عقل سلیم است که انسان، عهد و پیمانی را که با دیگران بسته است، نقض نکند.

یکی از آیات مهم در این زمینه، آیه‌ای در سوره مبارکه رعد است که ویژگی‌های صاحبان خرد را این‌گونه بیان می‌فرماید:
"
أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ ۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ" (آیه ۱۹).

حال، اولوالالباب (صاحبان خرد) چه کسانی هستند؟ آیه بعدی پاسخ می‌دهد:
"
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ" (آیه ۲۰).

یعنی صاحبان خرد، کسانی‌اند که پیمان‌شکنی نمی‌کنند و به عهد و پیمانی که بسته‌اند، پایبند می‌مانند.

در اینجا تنها سخن از عهد و پیمان با خداوند متعال نیست؛ بلکه در آموزه‌های دینی، مفهوم میثاق به طور عام، شامل همه انواع عهدها و پیمان‌ها می‌شود و در بسیاری از موارد، میثاق الهی به طور مطلق برای هرگونه تعهد و پایبندی به پیمان به‌کاررفته است.




همه شما عزیزان، آن جمله معروف امیرالمؤمنین علی (ع) را در نامه ایشان به مالک‌اشتر مشاهده کرده‌اید، آنجا که حضرت خطاب به مالک می‌فرمایند:

"اگر عهد و پیمانی با کسی بستی، خود را سپر این پیمان قرار بده. حتی اگر این عهد را با دشمن خود بسته‌ای، آن را مشکن."

سپس حضرت در ادامه، علت این توصیه را بیان می‌فرمایند که ارتباط مستقیمی با بحث ما دارد. در اینجا تنها آن فراز را نقل می‌کنم:

"وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ عَدُوِّكَ عُقْدَةً، أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْكَ ذِمَّةً، فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ، وَ ارْعَ ذِمَّتَكَ بِالأَمَانَةِ، وَ اجْعَلْ نَفْسَكَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ؛ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعًا، مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ، وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ، مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ، وَ قَدْ لَزِمَ ذَلِكَ الْمُشْرِكُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ، لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ، فَلَا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ، وَ لَا تَخِيسَنَّ بِعَهْدِكَ، وَ لَا تَخْتِلَنَّ عَدُوَّكَ."

ترجمه:
"اگر با دشمنت پیمانی بستی یا او را امان دادی، به پیمان خود وفادار باش و در امانت، امین بمان. خود را سپر تعهدی که داده‌ای قرار بده؛ چراکه هیچ‌یک از فرایض الهی همچون وفای به عهد مورد تأکید و اجماع عمومی میان مردم نیست؛ حتی باوجود تفاوت در تمایلات و اختلاف در اندیشه‌ها. مشرکان نیز پیش از اسلام، در میان خود وفای به عهد را ضروری می‌دانستند، چراکه سرانجام خیانت و پیمان‌شکنی را ناگوار و بد می‌شمردند. پس، مبادا به امان خود خیانت کنی، مبادا پیمانت را بشکنی، و مبادا دشمن خود را بفریبی."



هیچ فریضه‌ای از فرائض الهی را نمی‌توان یافت که علی‌رغم تفاوت عقاید، خصوصیات گوناگون، تشتت آراء، و پراکندگی در ایمان و عقیده، نزد همه اقوام و ملل، از وفاداری به عهد و پیمان مهم‌تر باشد. حتی مشرکان دوران جاهلیت نیز به عهد و پیمان خود وفادار بودند و این امر را از مقتضیات فطرت انسانی و عقلانیت می‌دانستند. هر قوم و قبیله‌ای که پیمان‌شکنی می‌کرد، مورد نکوهش و سرزنش قرار می‌گرفت و همین امر موجب می‌شد که طرف مقابل نیز خود را محق بداند که در مقام مقابله‌به‌مثل، پیمان را نقض کند.

در ماجرای صلح حدیبیه، همان‌گونه که مستحضرید، زمانی که مشرکان مکه پیمانی را که با پیامبر اکرم (ص) بسته بودند شکستند، پیامبر (ص) اعلام کرد که دیگر هیچ میثاقی میان ما و شما وجود ندارد؛ چراکه شما همان اصولی را که در میان خودتان نیز محترم می‌شمردید، زیر پا گذاشتید؛ بنابراین، علی‌رغم اصرار ابوسفیان که برای عذرخواهی به مدینه آمد و ادعا کرد که از این پیمان‌شکنی بی‌اطلاع بوده است، پیامبر (ص) این عذر را نپذیرفت؛ زیرا این اقدام مشرکان برخلاف عرف و رسوم خود آنان بود. همین پیمان‌شکنی زمینه‌ساز حرکت پیامبر (ص) با سپاهیان خود به‌سوی مکه و در نهایت فتح آن شد. صلح حدیبیه بنا بود ده سال دوام داشته باشد، اما به دلیل پیمان‌شکنی مشرکان، بیش از دو یا سه سال پایدار نماند.

امیرالمؤمنین علی (ع) نیز در همان نامه معروف خود به مالک‌اشتر، در ادامه این بحث می‌فرمایند که وفاداری به پیمان، حریم امن انسان‌ها در نزد خداوند است. حضرت در این زمینه چنین تعبیر می‌کنند:

«وَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَهْدَهُ وَذِمَّتَهُ أَمْنًا أَفْضَاهُ بَيْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ، وَحَرِيمًا يَسْكُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ، وَيَسْتَفِيضُونَ إِلَى جِوَارِهِ

براین‌اساس، خداوند عهد و پیمان را به‌مثابه حریم امن بندگان خود قرار داده است و هر کس که این حریم را نقض کند، دیگران نیز این حق را خواهند داشت که متقابلاً چنین کنند.

البته در قرآن کریم، گاه از پیمان با تعبیر "عهد" و گاه با تعبیر "عقد" یاد شده است. بر اساس دیدگاه لغویان، مفهوم "عهد" عام‌تر از "عقد" است. "عهد" ممکن است نانوشته باشد و شامل پیمان‌هایی شود که میان انسان‌ها یا ملل مختلف به‌صورت شفاهی برقرار شده است، درحالی‌که "عقد" معمولاً به قراردادی مکتوب اطلاق می‌شود.

مرحوم علامه طباطبایی (رحمةالله علیه) در تفسیر خود بر سوره مبارکه مائده که با آیه «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» آغاز می‌شود—آیه‌ای که فقها در سراسر فقه اسلامی بدان استناد کرده‌اند—بیان می‌دارند که احکام و آموزه‌های این سوره، به‌عنوان آخرین سوره‌ای که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده، تأکیدی مجدد بر لزوم پایبندی به عهد و پیمان است. از منظر ایشان، این عهد و پیمان فراتر از پیمان‌های فردی میان دو نفر بوده و شامل پیمان‌های اجتماعی، تعهدات حکومت در برابر مردم، و میثاق میان رهبر جامعه و امت اسلامی می‌شود.

آن ساحت دومی که عرض کردم، ایشان می‌فرماید که اهمیت وفاداری به پیمان در این ساحت، به‌مراتب بیشتر از لزوم وفاداری در حوزه اول است. گاهی دو نفر با یکدیگر قول و قراری می‌گذارند، عهد و پیمانی می‌بندند و قراردادی امضا می‌کنند. وفاداری به این عقد و پیمان مهم است؛ اما عهد و پیمانی که میان مردم و حکومت یا میان حکومت و مردم بسته می‌شود، اهمیت به‌مراتب بیشتری دارد. همچنین، پیمان‌هایی که بین دو ملت یا دو دولت برقرار می‌شود، آثار و پیامدهای گسترده‌تری دارد. اگر وفاداری به این پیمان‌ها رعایت شود، نتایج مثبت آن به‌تمامی جامعه تسری می‌یابد، اما اگر نقض شوند، عواقب منفی آن بسیار سنگین‌تر خواهد بود. گاهی پیمان‌شکنی حکومت در قبال ملت، سرنوشت همه مردم را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و با عهد و پیمانی که دو نفر میان خود بسته‌اند، تفاوت اساسی دارد. همچنین، پیمان‌شکنی میان دو قدرت بین‌المللی یا دولت‌ها ممکن است پیامدهایی چون وقوع یک جنگ جهانی را به دنبال داشته باشد؛ جنگی که حاصل نقض پیمان عدم تعرض میان دو کشور بوده است.

در آموزه‌های دینی، وفاداری به عهد و پیمان امری فطری محسوب می‌شود. فطرت انسانی اقتضا می‌کند که هرگاه شخصی متعهد به پیمانی شد، به آن وفادار بماند. عقل نیز حکم می‌کند که وفای به عهد ضروری است و نقض پیمان، هم از نظر عقل و هم از منظر فطرت انسانی، عملی محکوم و ناپسند شمرده می‌شود.

حال، توضیح مختصری درباره این سه قلمرو عرض کنم. در روایات اسلامی، توصیه شده است که برای شناخت میزان دینداری افراد، تنها به نماز و روزه آن‌ها توجه نکنید، بلکه ببینید تا چه اندازه به امانت‌داری و وفای به عهد پایبند هستند. این‌ها شاخص‌های واقعی دینداری محسوب می‌شوند. در برخی از روایات آمده است که ممکن است فردی از سر عادت به نماز و روزه مقید باشد و اگر ترک کند، دچار وحشت شود؛ اما معیار اصلی دین‌داری، میزان احترام به حقوق دیگران و توجه به حق‌الناس است.

به‌عنوان نمونه، روایتی از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده که فرمودند:

"ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً: أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ، وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ، وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ."

سه چیز است که خداوند در این سه مورد هیچ‌گونه رخصتی برای هیچ‌کس قرار نداده است؛ یعنی ایمان و اسلام در این مسئله مطرح نیست و همه انسان‌ها، بدون استثنا، موظف به رعایت آن هستند:

  1. ادای امانت، خواه به فرد نیکوکار و خواه به فرد بدکار.
  2. وفای به عهد، خواه در برابر فرد نیکوکار و خواه در برابر فرد بدکار.
  3. نیکی به پدر و مادر، چه نیکوکار باشند و چه فاسق.

این روایت نشان می‌دهد که در فرهنگ دینی، اصولی مانند امانت‌داری و وفای به عهد، مطلق و همگانی هستند و هیچ‌گونه عذر و بهانه‌ای برای نقض آن‌ها پذیرفته نیست.

واقعیت این است که در جامعۀ امروز ما، حتی در حوزۀ حقوق خصوصی، افراد نسبت به وفاداری به عهد و پیمان خود با دیگران حساسیت لازم را ندارند. این یکی از آسیب‌های جدی جامعۀ ماست، در‌حالی‌که ما مسلمان و پیرو مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هستیم و افتخار می‌کنیم که تعالیم قرآن و اهل‌بیت را سرلوحۀ زندگی خود قرار داده‌ایم.



برای نمونه، سالانه چه تعداد چک برگشتی در کشور ثبت می‌شود؟ آیا این چیزی جز پیمان‌شکنی است؟ کسی که چکی به دست دیگری می‌دهد و از پرداخت آن سر باز می‌زند، در حقیقت عهد و پیمان خود را زیر پا گذاشته است. این مسئله، یکی از معضلات جدی در روابط اجتماعی ما محسوب می‌شود. افزون بر این، گاه در مواجهه با حکومت و دولتمردان، نه‌تنها پیمان‌شکنی و بی‌وفایی را نکوهش نمی‌کنیم، بلکه برخی افراد آن را نوعی زیرکی و زرنگی تلقی می‌کنند.

اما در قلمرو دوم، یعنی رابطۀ میان حکومت و مردم، آموزه‌های اسلامی، به‌ویژه در خطبه‌های نهج‌البلاغه، تأکید فراوانی بر تعهدات متقابل میان مردم و حکومت دارند. از دیدگاه امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، حکومت وظایفی در قبال مردم دارد و مردم نیز تعهداتی نسبت به حکومت دارند. اگر هر دو طرف به وظایف خود پایبند باشند، آثار و برکات فراوانی نصیب جامعه خواهد شد، اما در صورت کوتاهی، مشکلات و پیامدهای منفی بسیاری به دنبال خواهد داشت.

در دنیای امروز، ملت‌ها با پیشرفت دانش و آگاهی، کوشیده‌اند تا حکومت‌ها و صاحبان قدرت را به رعایت تعهداتشان ملزم کنند و از نقض حقوق مردم جلوگیری نمایند. ازاین‌رو، بسیاری از کشورها قانون اساسی را به‌عنوان مبنای ادارۀ جامعه تدوین کرده و آن را به‌مثابۀ منشور ملی خود می‌دانند. این قانون، سندی است که در آن، تعهدات حکومت نسبت به مردم و بالعکس مشخص شده و از ارزش و احترامی ویژه برخوردار است، به‌گونه‌ای که حکومت‌ها به‌راحتی اجازۀ نقض این میثاق را ندارند و نمی‌توانند آن را زیر پا بگذارند.

اما در خصوص قلمرو سوم، یعنی حقوق بین‌الملل، آیات متعددی در قرآن کریم بر لزوم وفاداری به پیمان‌ها تأکید دارند. در آیات ابتدایی سوره‌ی توبه، هنگامی که خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) فرمان می‌دهد که از مشرکین اعلان برائت کند و مدتی معین را برای آنان تعیین نماید، تصریح می‌کند که این برائت به دلیل نقض پیمان از سوی آنان صورت‌گرفته است. بااین‌حال، مشرکانی که به تعهدات خود پایبند مانده‌اند، از این حکم مستثنا شده‌اند. قرآن در این زمینه می‌فرماید:

«إِلَّا ٱلَّذِينَ عَٰهَدتُّم مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ثُمَّ لَمۡ يَنقُصُوكُمۡ شَيۡـࣰٔا وَلَمۡ يُظَٰهِرُواْ عَلَيۡكُمۡ أَحَدا فَأَتِمُّوٓاْ إِلَيۡهِمۡ عَهۡدَهُمۡ إِلَىٰ مُدَّتِهِمۡ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِينَ»

مضمون این آیه آن است که حتی اگر گروهی از مشرکان که سابقۀ دشمنی با پیامبر و مسلمانان داشته‌اند به عهد خود وفادار مانده باشند، مسلمانان موظف‌اند تا پایان مدت مقرر به پیمان خود پایبند باشند. این بدان معنا نیست که اگر برخی گروه‌ها عهد خود را شکستند، می‌توان تمام پیمان‌ها را نادیده گرفت و نسبت به دیگر اقوام و قبایل نیز بی‌تعهد بود. بلکه تنها نسبت به پیمان‌شکنان، اعلان برائت صورت می‌گیرد.

نکتۀ قابل‌تأمل در پایان آیه این است که خداوند می‌فرماید: «إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِينَ»، یعنی لازمۀ تقوا، وفاداری به عهد و پیمان است؛ حتی اگر این پیمان با مشرکان باشد. این همان تأکیدی است که در آیات پیشین نیز بر آن اشاره شد: یکی از نشانه‌های تقوا، پایبندی به تعهدات است و پیمان‌شکنی، عملی برخلاف تقوا محسوب می‌شود. بنابراین، پیمان‌شکنی نه‌تنها زرنگی و زیرکی نیست، بلکه امری ناپسند و مغایر با دیانت است.

مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تفسیر این آیات از سورۀ توبه به مقایسۀ تعالیم اسلامی در خصوص وفاداری به عهد و پیمان با رویکرد قدرت‌های جهانی پرداخته است. ایشان تأکید می‌کنند که در اسلام، پیمان‌شکنی به‌شدت نکوهش شده است، درحالی‌که در میان صاحبان قدرت، این امر کاملاً رایج است. وی به نمونه‌هایی از دنیای مدعی دموکراسی و مارکسیسم اشاره کرده و بیان می‌کند که هر دولتی، چه در جبهۀ غرب و چه در جبهۀ شرق، هنگامی که احساس قدرت کند، پیمان‌های خود را زیر پا می‌گذارد. چنین حکومت‌هایی، تعهدات و قراردادهای بین‌المللی را تنها زمانی رعایت می‌کنند که در موضع ضعف قرار دارند؛ اما به‌محض دستیابی به قدرت و برتری، به‌راحتی از تعهدات خود سر باز می‌زنند.

نمونۀ بارز این مسئله، اقدام صدام حسین در نقض قرارداد الجزایر بود. او زمانی که احساس قدرت کرد و گمان برد که انقلاب اسلامی ایران درگیر مسائل داخلی و استقرار نظام جدید است، این پیمان را پاره کرد و به آن پایبند نماند. این رفتار، نشان‌دهندۀ همان رویکرد قدرت‌های دنیا در برخورد با تعهدات بین‌المللی است؛ رویکردی که در تضاد آشکار با آموزه‌های اسلامی دربارۀ وفاداری به عهد و پیمان قرار دارد.