آیتالله ابوالقاسم علیدوست: اجتهاد، اصالت و معاصرت می خواهد
🔴مراد از اصالت، اجتهاد جواهری است که اصالت خود را حفظ کند یک حرکت ژورنالیستی نباشد چناچه مراد از معاصرت همان پویایی فقه و مراعات شرایط زمانی و مکانی است لذا فقه اگر بخواهد اصالت خود را حفظ کند باید نرم های اجتهاد در آن موجود باشد باید فقاهت معاصر داشته باشد یعنی اقتضائات زمان ومکان را نیز در نظر داشته باشد در کنار فقه معاصر باید نگاه فقیهانه معاصر هم باید داشته باشیم اجتهاد اصالت ومعاصرت می خواهد بعید می دانم کسی اهل مطالعه وتأمل باشد در ضرورت اصالت ومعاصرت فقه تردید نماید
🔴ما باید تراث موجود را حفظ کنیم و مراد از اصالت یعنی همین حفظ هنجارهای فقاهت؛ اگر فقیهی ذرهای پای خود را از هنجارهای اجتهاد بیرون بگذارد اجتهاد را از حجیت انداخته است ولی اصالت وحفظ هنجارهای موجود، شرط لازم است نه کافی وقتی می گویم باید اجتهاد اصالت داشته باشد پایا باشد
آیا معنایش این است که ما از نوآوری و نظریه پردازی فاصله بگیریم ی خدمت یکی از مراجع بودیم و ایشان فرمود در اصول بعد از صاحب هدایت المسترشدین کاری باقی نمانده است و هر کاری بوده ایشان کرده است؛ یکی از استادان گفته بود مگر بعد از مرحوم آیتالله خویی، کاری برای اصول باقی مانده است؟ این چه تفکر غلطی است؟ بنده نام آن را تفکر «دیر به دنیا آمدن» میگذارم
🔴بنده معتقدم همانطور که بسیاری از روایات، قرآن را تفسیر میکند قرآن هم روایات را تفسیر میکند نه اینکه بخشی از قرآن توسط روایات و بخش دیگری از قرآن توسط بخش دیگری از روایات و بالعکس. یک آیه در عین اینکه روایت را تفسیر میکند آن روایت هم آیه را تفسیر میکند یعنی رابطه دوسویه بین آیه و روایت وجود دارد؛ جلد ۱۷ وسائل در مورد غنا و موسیقی بحث دارد؛ در غنا، یک روایت آیه را تفسیر و در عین حال همان آیه، این روایت را تفسیر میکند لذا ثمره آن در فتوا دادن به اینکه چه موسیقی و غنایی حرام است اثر میگذارد
🔴در مورد معاصرت، چند نظر وجود دارد، افزود: یک نظر، نظر روزنامهای و ژورنالیستی است؛ کم نداریم کسانی که اظهارنظر به نام معاصرت میکنند اما بر پایه و اساس استوار نیست، مثلا وقتی فلان روشنفکر مطرح میکند که ما باید به مقاصد اصالت دهیم(فقه مقاصدی) یعنی هر نصوصی هست تختهبند زمان و مکان کرده و اگر با اقتضائات روز بسازد قبول کنیم و اگر خیر نپذیریم؛ ما چند مقصد مانند عدالت و آزادی و کرامت و تعلیم و تزکیه و فقاهت باید بسنده به مقاصد باشد و به تعبیری مقاصدبسند هستند این یک نظریه است که به آن نام معاصرت می گذارد
🔴گروه دوم به شدت در برابر معاصرت موضع دارند و همین سخنان بنده را حرام میدانند و هر چیزی که توهم نوآوری داشته باشد را رد میکنند؛ اگر طرف اول افراط کرده و همه چیز را زیر پا میگذاشت این گروه با اینکه ممکن است از فقه معاصر هم حرف بزنند ولی نگاهشان مخالفت با معاصرت است؛ یکی از این افراد در مصاحبه گفته بود ما با اصول عملیه میتوانیم ۹۰ تا ۹۵ درصد کار را حل کنیم یعنی نظام بانکی و فرهنگی و ولایت فقیه و حکومتداری با اصول عملیه. شما میدانید الان تفکری داریم که با اطلاقات و عمومات کتاب مشکل دارد و میگویند عمومات و اطلاقات قرآن افراد دوره نزول را در بر میگیرد.
به نظر بنده هر کسی قلم و مخاطب و تریبون دارد باید آنچه را ظرفیت واقعی فقه است بیان کند؛ باید به فقاهت شیخ طوسی برگردیم و آن جریان را زنده کنیم و این مطالب را برای خود حوزه تبیین کنیم
به گزارش روابط عمومی موسسه پژوهشی - فرهنگی فهیم، چهارصد هفدهمین جلسه، از سلسله جلسات علمی موسسه فیهم که به مناسبت ماه رمضان برگزار شده بود با سخنرانی آیت الله ابوالقاسم علیدوست از اساتید برجسته حوزه علمیه و نظریه پرداز فقه معاصر با عنوان«فقه، اصالت و معاصرت» با حضور جمعی کثیری از فضلا و پژوهشگران حوزوی و دانشگاهی در سالن اجتماعات موسسه برگزار شد.
آیتالله ابوالقاسم علیدوست؛ استاد درس خارج حوزه علمیه با بیان اینکه فقه در دوره معاصر در معانی مختلفی به کار میرود اظهار داشت: سه تا عنوان شما در این موضوع میبینید فقه، اصالت و معاصرت، فقه در دوران معاصر در معانی مختلفی به کار میرود دانش فقه، عملیات استنباط ،حتی مسائل فقهی اینها مستعمل فیه واژه فقه است اما آنچه که من امشب بیشتر نظر دارم به آن تمرکز نمایم «عملیات استنباط» است دانش فقه، عملیات استنباط و مسائل فقهی مستعملفیه واژه فقه است و آنچه بیشتر مورد بحث ما هست عملیات استنباط یا اجتهاد به معنای خاص آن است؛ زیرا اجتهاد گاهی در معنای عام به کار میرود که تلاش در کشف گزارههای مطلق دین و نه صرفا احکام است اما یک اجتهاد داریم که اجتهاد به معنای اخص است آنچه در این جلسه مطرح می شود اجتهاد به معنای اخص است. یعنی استخراج و استنباط احکام شرعی مراد از اصالت حفظ هنجارهای اجتهاد است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم با بیان اینکه اصالت یعنی حفظ هنجارهای اجتهاد که به آن اجتهاد پایا و پویا گویند، افزود: به تعبیر خالد وماندگار مرحوم امام(ره)، مراد از اصالت، اجتهاد جواهری است که اصالت خود را حفظ کند یک حرکت ژورنالیستی نباشد، چناچه مراد از معاصرت همان پویایی فقه و مراعات شرایط زمانی و مکانی است، لذا فقه اگر بخواهد اصالت خود را حفظ کند باید نرم های اجتهاد در آن موجود باشد باید فقاهت معاصر داشته باشد یعنی اقتضائات زمان و مکان را نیز در نظر داشته باشد در کنار فقه معاصر باید نگاه فقیهانه معاصر هم باید داشته باشیم، اجتهاد اصالت ومعاصرت می خواهد بعید می دانم کسی اهل مطالعه وتأمل باشد در ضرورت اصالت فقه تردید نماید.
استاد حوزه علمیه قم بیان داشت باید بررسی کنیم که در فقه امروز ما چقدر اصالت ومعاصرت رعایت می شود بخش دیگری که محضر شما میخواهم عرض کنم این است که وضعیت فقه و استنباط در حوزه امروز ما چگونه است آیا حق داریم این را بررسی کنیم چقدر اصالت در آن رعایت می شود و چقدر معاصرت دارد رعایت می شود آیا وضعیت امروز فقه در حوزه قم البته میدانید وقتی ما قم را بررسی کنیم دیگر مشهد و اصفهان و نجف و جاهای دیگر هم بررسی شده است نیاز به بررسی ندارد.
تفکر «دیر به دنیا آمدن»
استاد علیدوست در ادامه افزود : یک مقدار من از این وضعیت محضر شما بگویم یک مقداری بحثم ممکن است تند بشود بحث من اعلان خطر است که من میخواهم محضر شما عرض کنم و اتمام حجت برای شما حوزویان برای دلسوزان نظام، انقلاب، حوزه، مذهب تشیع حالا دیگر هر کسی خود میداند یا حرف بنده را قبول میکند و دنبالش راه میافتد یا نه میگوید مثلا یک بحث احساسی بود من نمیتوانم بپذیرم رها میکند به قول معروف به دیوار می زند.
آیت الله علیدوست با بیان اینکه سخنان بنده نوعی اتمام حجت برای حوزویان و مسئولان و دلسوزان فقه است، گفت: ما باید تراث موجود را حفظ کنیم و مراد از اصالت یعنی همین حفظ هنجارهای فقاهت؛ اگر فقیهی ذرهای پای خود را از هنجارهای اجتهاد بیرون بگذارد اجتهاد را از حجیت انداخته است ولی اصالت و حفظ هنجارهای موجود، شرط لازم است نه کافی، وقتی می گویم باید اجتهاد اصالت داشته باشد پایا باشد آیا معنایش این است که ما از نوآوری و نظریه پردازی فاصله بگیریم، خدمت یکی از مراجع بودیم و ایشان فرمود در اصول بعد از صاحب هدایت المسترشدین کاری باقی نمانده است و هر کاری بوده ایشان کرده است؛ یکی از استادان گفته بود مگر بعد از مرحوم آیتالله خویی، کاری برای اصول باقی مانده است؟ این چه تفکر غلطی است؟ بنده نام آن را تفکر «دیر به دنیا آمدن» میگذارم.
استاد درس خارج حوزه علمیه با بیان اینکه باز یکی از مراجع در صحبتی فرموده بود ما خیلی هنر کنیم دقایق سخنان شیح و آخوند خراسانی و ... را بفهمیم، افزود: بله هنر است که انسان دقایق و رموز سخنان این بزرگان را بفهمد ولی آیا ما دیر به دنیا آمدهایم؟ یعنی اصول فقه با حفظ اصالت دیگر ما نوآوری ندارد.
ضرورت بحث ظرفیت قرآن در استنباط
همین بحث ظرفیت قرآن در استنباط چقدر در اصول گذشته ما مورد بحث قرار گرفته است؟ بالاخره قرآن منبع استنباط است یا خیر؟ اگر یک اخباری این حرف را بزند باید بگوییم التماس دعا ولی من و شما نمیگوییم قرآن، سند استنباط نیست. چقدر بزرگان در مورد قرآن در اجتهاد حرف دارند؟ یکی دو صفحه رسائل و یک صفحه کفایه دارد ولی این شد گفتوگو از قرآن؟ نقش قرآن در تفسیر نصوص چه جایگاهی دارد؟
نقش آیات و روایات در تفسیر همدیگر
استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: بنده معتقدم همانطور که بسیاری از روایات، قرآن را تفسیر میکند قرآن هم روایات را تفسیر میکند نه اینکه بخشی از قرآن توسط روایات و بخش دیگری از قرآن توسط بخش دیگری از روایات و بالعکس. یک آیه در عین اینکه روایت را تفسیر میکند آن روایت هم آیه را تفسیر میکند یعنی رابطه دوسویه بین آیه و روایت وجود دارد؛ جلد ۱۷ وسائل در مورد غنا و موسیقی بحث دارد؛ در غنا، یک روایت آیه را تفسیر و در عین حال همان آیه، این روایت را تفسیر میکند لذا ثمره آن در فتوا دادن به اینکه چه موسیقی و غنایی حرام است اثر میگذارد جهت مطالعه بیشتر به کتاب فقه وهنر مراجعه کنید.
استاد علیدوست تصریح کرد: کسانی که بر اصالت فقه تاکید دارند حرف درستی میزنند، ولی باید اصالت را درست معنا کنیم؛ بنده معتقدم اصول فقه سه دفتر نیاز دارد،اصول فقه موجود دفتر اول اصول فقه است و دفتر دوم و سوم آن باقی مانده است؛ نگویید اصول متورم و مرض قند گرفته کنونی جایی برای افزودن ندارد ولی اگر ضرورت باشد چطور؟ اگر برخی مباحث باید بسط پیدا کند چه؟ آیا گفت و گو از گستره شریعت در استنباط، مسئله اصولی است یا منطق و صرف و نحو و شیمی؟ گستره تقلید، اجتهاد و شریعت الان در کجای اصول مطرح است؟ اگر بنده بر اصالت تاکید دارم با تاکید بر گستره توسعه اصول فقه است، جهت مطالعه بیشتر می توانید به مقاله بنده با عنوان گستره توسعه اصول فقه مراجعه کنید.
چند نظریه در مورد معاصرت
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه در مورد معاصرت، چند نظر وجود دارد، افزود: یک نظر، نظر روزنامهای و ژورنالیستی است؛ کم نداریم کسانی که اظهارنظر به نام معاصرت میکنند اما بر پایه و اساس استوار نیست، مثلا وقتی فلان روشنفکر مطرح میکند که ما باید به مقاصد اصالت دهیم (فقه مقاصدی) یعنی هر نصوصی است تختهبند زمان و مکان کرده و اگر با اقتضائات روز بسازد قبول کنیم و اگر خیر نپذیریم؛ ما چند مقصد مانند عدالت و آزادی و کرامت و تعلیم و تزکیه و فقاهت باید بسنده به مقاصد باشد و به تعبیری مقاصدبسند هستند این یک نظریه است که به آن نام معاصرت می گذارد.
وی افزود: گروه دوم به شدت در برابر معاصرت موضع دارند و همین سخنان بنده را حرام میدانند و هر چیزی که توهم نوآوری داشته باشد را رد میکنند؛ اگر طرف اول افراط کرده و همه چیز را زیر پا میگذاشت این گروه با اینکه ممکن است از فقه معاصر هم حرف بزنند ولی نگاهشان مخالفت با معاصرت است؛ یکی از این افراد در مصاحبه گفته بود ما با اصول عملیه میتوانیم ۹۰ تا ۹۵ درصد کار را حل کنیم یعنی نظام بانکی و فرهنگی و ولایت فقیه و حکومتداری با اصول عملیه. شما میدانید الان تفکری داریم که با اطلاقات و عمومات کتاب مشکل دارد و میگویند عمومات و اطلاقات قرآن افراد دوره نزول را در برمیگیرد.
آیت الله علیدوست با بیان اینکه امام(ره) در سال ۱۳۴۲ بحث مسائل مستحدثه را شروع کرد، افزود: ایشان فرموده است برخی میگویند عمومات و اطلاقاتی چون اوفوا بالعقود و ... برای دوره نزول است؛ امام(ره) بعد از این نقل قول عصبانی شده و میفرماید این حنبلی فکر کردن چیست؟ اگر یک ذره دقت داشتند که قرآن کتاب جامع و جهانی است چنین حرفی نمیزدند؛ الان که ۶۱ سال از سال ۱۳۴۲ میگذرد باز چنین تفکری وجود دارد و میگوید اگر به حرج افتادید میتوان به عمومات و اطلاقات قرآن رجوع کرد. الان باید دعوا کنیم و بگوییم اگر عقل قطعی همه علما، پلشتی یک چیز را به صورت قطع یا ضرورت یک پدیده را به طور قطع فهمید از آن قاعده ملازمه و حکم شرعی در میآید، ولی امروز باید برای این قاعده فحش بشنویم، برخی امروز هم میگویند خداوند در تکوین عادل است ولی نه در شریعت، چون اگر بپذیریم باید بگوییم ارث زن و مرد باید یکی باشد.
مقاومت برخی در برابر معاصرت فقه
استاد درس خارج حوزه علمیه بیان کرد: امروز برای اینکه بگوییم قرآن، نصوصی دارد که مبین اهداف کلی شریعت است یعنی فلسفه نزول کتب و ارسال رسل را بیان فرموده ولی این تصلب و تجمد در برابر معاصرت در برخی وجود دارد. بنده فکر نمیکنم این جریان از درون حوزه باشد، البته نباید انگی به دیگران بزنیم ولی اگر فقه ما ضد عدالت و ضد اخلاق و ... قلمداد شود چه آسیبی خواهد زد؟ چطور از دین دفاع خواهیم کرد؟ همه دنیا که اطراف حرم و فلان میدان قم نیست. ما جهان بشریت را داریم و میخواهیم بگوییم فقه به همه نظامهای حقوقی دنیا شانه میزند و این کار با چه نگاه و گفتمانی ممکن است.
علیدوست با بیان اینکه ما اصلی به نام ولایت فقیه داریم، گفت: ولایت فقیه را با چه چیزی میتوان ثابت کرد؟ اگر ریشه عدالت و عقل را زدیم آیا ضرورت تشکیل حکومت را با انشاءالله و ماشاءالله میخواهیم درست کنیم؟ این است که بنده ظنین هستم. کسانی که دلسوز انقلاب و مذهب و نظام و حوزه هستند باید حواسشان به این مسائل باشد. امروز کسی نباید بیطرف باشد و اگر معتقد به اصالت و معاصرت فقه هستیم باید بیان شود. هیچ طلبهای به اندازه حقیر بر روی انضباط فقهی تاکید ندارد زیرا هیچ فقیهی نمیتواند بدون انضباط و اصالت و هنجار اجتهاد کند، ولی توسعه باید داشته باشد و نکته دیگر، معاصرت است ولی این مقاومت در برابر معاصرت را طبیعی نمیدانم.
استاد درس خارج حوزه بیان کرد: کسانی که میگویند عقل هیچ ادراکی ندارد با اشاعره چه فرقی دارند؟ اشاعره دو گروه بودند؛ برخی میگفتند خداوند هیچ هدفی ندارد و اسم هدف بیاید کافر شدهاید؛ احمد بن مرید اسکندری یا علی بن حزم میگوید خدا هدف ندارد ولی وقتی به این تعبیر قرآن میرسد که خدا حکیم است توجیه کرده و میگوید حکیم اسم علم برای خداست نه وصف مشتق و ما همانطور که اسم روی فرزندمان میگذاریم روی خدا هم نام حکیم میگذاریم. گروه دیگر اشاعره میگویند خدا مقاصدی دارد ولی خودش تعیین میکند: الحسن ما حسنه الشارع؛ یعنی خدا عدالت پسادینی دارد.
علیدوست اضافه کرد: به نظر بنده هر کسی قلم و مخاطب و تریبون دارد باید آنچه را ظرفیت واقعی فقه است بیان کند؛ باید به فقاهت شیخ طوسی برگردیم و آن جریان را زنده کنیم و این مطالب را برای خود حوزه تبیین کنیم.