🔴 یک مسئله در حوزه عقل نظری است که شأن عقل نظری، شأن معرفت است. حالا متعلق این معرفت یا هست و نیست ها هم هست یا بایدها و نبایدها یا حکمت نظری یا حکمت عملی، این را حضرت استاد در آثارشان به صورت مبسوط دارند. کتابی دارند تحت عنوان حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه و این مسئله را در حقیقت باز کردند که آنچه به حوزه نظر و فکر و معرفت برمیگردد خواه متعلقش هست و نیستها باشند خواه متعلقش بایدها و نبایدها، شأن عقل نظری است. ما یک عقلی داریم یک قوهای داریم یک حقیقتی است که این حقیقت کارش بررسی و معرفت و شناخت و آگاهی است نسبت به هرچه که در نظام هستی هست؛ از مبدا گرفته تا هیولا همه و همه اینها در حوزه عقل نظر قابل بحث و بررسی است
🔴یک شأن دیگری هم داریم که از آن به شأن یا عقل عملی یاد میکنیم. و آن همه اموری است که در حوزه عمل برای انسان اتفاق می افتد. از ایمان و باور گرفته، از اراده و خواست و مشیت گرفته، از شوق و میل گرفته، از حتی تحریک عضلانی، همه آنچه را که در حوزه عمل دارد اتفاق می افتد از جایگاه عقل عملی به آن توجه می شود. ایمان را جزء شئونات عقل عملی میدانند چون ایمان کار و فعل نفس است. ایمان به تعبیری عقد ثانی است که انسان با آن معتقد میبندد. یک عقد اولی است بین موضوع و محمول که این کار عقل نظری است اما یک عقد دیگری بین قلب و نفس انسانی است با آن معتقد و با معرفت که این کار عقل عملی است که در حقیقت ایمان و اعتقاد و امثال ذلک یافت می شود
🔴بعد از اینکه ما از گذرگاه عقل نظری مسائل را بررسی و تحلیل کردیم و به اندیشه های تابناک الهی واقف شدیم، شناختیم و تصدیق کردیم اذعان به حقانیت آن داشتیم و آن معرفت را اصیل و صحیح دانستیم، اگر ما بخواهیم این را اجرا و پیاده بکنیم در عرصه عمل باید چگونه باشد؟ در حقیقت، بحث کارآمدی شأن عقل عملی است که مسئله تدبیر در آن نهفته است نه تدبر
🔴تدبر را در حوزه عقل نظری مییابیم و تدبیر را در حوزه عقل عملی. باید به گونه ای تدبیر کرد و درایت ورزید که آنچه ما اندیشه کرده بودیم و با عقل نظری آن را فهم کرده بودیم می خواهیم آن را اجرا کنیم، ما نیاز به مبانی نظری داریم. ما تا بخواهیم سیستم علوم انسانی در حوزه اقتصاد، در حوزه سیاست و … کار کنیم باید ابتدا مبانی را برای خود حل و فصل کنیم. در حوزه ما این مبانی روشن نیست تا بخواهد به جامعه علمی دانشگاهی برود و بعد هم انتظار داشته باشند ما دوتا کتاب خوب در زمینه اقتصاد بنویسیم و معرفی کنیم. با این حرفها که نمیتوانیم علوم انسانی بسازیم. بخواهیم علوم انسانی اسلامی بسازیم باید اساسا همه این مبانی را تغییر بدهیم
🔴پیاده کردن حکومت اسلامی به این راحتی نیست. آن هم زمانی که لحظه به لحظه وحی بر پیغمبر نازل می شود یعنی پیامبر (ص) یک شاگردی است که خدا می فرماید اینگونه صلح کن . چرا آنهایی که تحت شجره بیعت کردند این همه مورد احترام هستند؟ چون بالاخره کسانی بودند که پیغمبر را باور کرده بودند
🔴ما برای اینکه بتوانیم یک نظام سیاسی درست بکنیم بر اساس اینکه آن مکتب را پیاده کنیم باید خیلی فکر و تامل بکنیم. قانون اساسی ما یک سند بسیار ارزشمندی است اما نقصهای فراوانی در حوزه عقل عملی دارد. در حوزه عقل نظری الان عرضی ندارم. ما نظام سیاسی می خواهیم بسازیم باید قدرتها معتدل باشد، تعادل در آمد و شدها را حفظ کند یک جانب را قوی و یک جانب را ضعیف کنیم فایده ندارد
🔴در حوزه عقل نظری، به لطف الهی، اندیشمندان و علما و بزرگان ما در سطح اعلی تا اونجایی که فکر میکردند نظر داشتند و ما در حوزه عقل نظری در اینکه بگوئیم انسان کیست؟ مبدا او کجاست؟ مقصدش کجاست؟ راه بین مبدا و مقصد را چگونه تامین می کند و ده ها مسئله دیگر حتی اصول ارزش های انسانی، اخلاقی، تربیتی، خانوادگی، عشیره ای چقدر در قانون اساسی ما ارزشمند آمده و فوق العاده است. شما این را جدای از نظام سیاسی بکنید ما حرفی نداریم یعنی به لحاظ عقل نظری حرفی نداریم. حالا که به لحاظ عقل عملی میخواهیم تدبیر بکنیم و این مجموعه عظیم معرفتی رادر یک ظرفی قرار بدهیم که بتواند کارآمد باشد، باید ببینیم که عنصر کارآمدی را از کجا باید بگیریم و چه نظامی طراحی کنیم؟
استاد مرتضی جوادی آملی:به نظامی نیاز داریم که استقلال قوا را حفظ کند/ مشکل کارآمدی نظام در جامعه را جدی ببینید
به گزارش روابط عمومی موسسه پژوهشی- فرهنگی فهیم چهار صد نوزدهمین جلسه علمی موسسه فهیم که به مناسبت ایام ماه مبارک رمضان برگزار شده بود، با ارائه سخنرانی استاد مرتضی جوادی آملی تحت عنوان« کار آمدی، شرط مشروعیت نظام» با حضور اساتید حوزه و دانشگاه و جمعی کثیری از فضلای حوزه علمیه قم برگزار شد.
استاد مرتضی جوادی آملی :ما به نظامی نیاز داریم که استقلال قوا را حفظ کند، شئونات هر کدام در جایگاه خودش باشد و بتواند کار خودش را انجام بدهد، بدون اینکه چالش مقابله با یکدیگر را داشته باشد. نظام باید کار کند، سیستم باید کار کند، در کشور ما افراد کار می کنند! می گوییم مجلس، می گوییم دستگاه قضایی، می گوییم دستگاه اجرایی، ولی شما ببینید چقدر رئیس جمهور مستقیم می گوید که من اختیار ندارم. آیا این نظام سیاسی که ما می گوییم بر اساس عقل عملی دارد شکل می گیرد به درستی دارد کار می کند؟
گزیده سخنان حجت الاسلام والمسلمین استاد مرتضی جوادی آملی در جلسه علمی موسسه پژوهشی فرهنگی فهیم به شرح زیر تقدیم می گردد:
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیا و المرسلین وسیما خاتم و افضلهم حبیب اله العالمین ابی القاسم المصطفی محمد و علی الاسفیا من عترته لاسیما خاتم الاوصیا حجت ابن الحسن العسکری روحی و ارواح العالمین له الفدا. بهم نتولی و من اعدائهم نتبرء الی الله.
خداوند متعال را شاکریم که در فضای مبارک ماه مبارک رمضان تنفس میکنیم و از لحظات و آنات و دقائق و ساعات و ایام و لیالی این ماه عزیز و عظیم که ماه ضیافت الهی است و منسوب به حق سبحانه و تعالی است یعنی شهر الله است بهرهمندیم و این خود برترین و والاترین نعمت است. مستحضرید آنچه که منسوب به ذات الهی است و این انتساب هم انتساب مستقیم است نه انتساب غیر مستقیم و با واسطه، یک موقعیت ویژهای دارد. همه مساجد بیت الله هستند اما کعبه به جهت انتساب مستقیم و ویژهاش از نظر ارزش وجودی بسیار متفاوت است و این قبله شدن و اینکه جایگاه ویژهای را پیدا میکند. «شهر الله»، «بیت الله»، «کلام الله»، همه جهان کلمات الهی است اما اینها با واسطه کلام الهی اند. آسمان، زمین، برّ و بحر، فرشته و ملک. اما آنکه بدون واسطه و مستقیم کلمة الله است، «قرآن» است که طبق بیان مولی الموحدین علی بن ابیطالب علیه السلام که فرمود: «لقد تجلی الله سبحانه فی کتابه من غیر ان یکونوا رعی». آنقدر حق سبحانه و تعالی در این کتاب تجلی کرده است که انسان میتواند همه حقایق را مشاهده کند. گاهی اوقات به تعبیر استاد آیت الله جوادی آملی، انسان با برخی از آیات روبرو می شود که مبهوت می ماند. آیاتی است که اصلا فراتر از فهم بشر در طول تاریخ است. از باب «علمکم ما لم تعلم» حقایقی اظهار میشود که انسان در مقابل آن جز اظهار عجز سخنی ندارد. و در این مقدمه کوتاه هم این تعبیر را از آیت الله جوادی آملی عرض کنم خدمت شما که میفرمایند: «در باب معرفت خدا، این معرفت با اعتراف به عجز همراه است». و وقتی می گوئیم «ما عرفناک حق معرفتک»، این معرفت با اعتراف به عجز همراه است، نمی توانیم تو را بشناسیم. و ما عبدناک حق عبادته. این عجز برای آن است که ترازی که برای کلام الهی هست و شهر الله است و بیت الله است و نظائر آن یک تراز ویژه ای است.
خدا را شکر میکنیم بر این نعمت و نسیم رحمت الهی در ماه مبارک رمضان بر ما وزان است و ما بهرهمندیم و از این نعمت خدا را بسیار سپاس می گوئیم. مباحثی که الحمدالله در این جمع گرامی و در طول ماه های سال خصوصا در ماه مبارک رمضان مطرح است، مطالبی است که در باب معارف الهی است، احکام و حکم الهی است و مسائلی است که به تعبیر بزرگان ما در منابع حدیثی بهترین اقدام در ماه مبارک رمضان، بحث از احکام و حکم و معارف الهی است. این بحثی که در این نشست هم خدمت سروران گرامی مطرح است، یک بحث علمی است و یک بحثی است که ما از منظر منابع وحیانی باید دنبال بکنیم گرچه یک رویکرد سیاسی جدی دارد اما ما به دنبال آنیم که بر اساس منابع، ببینیم که آیا مسئله کارآمدی یک نظام خصوصا نظام جمهوری اسلامی چه نقشی در مجموعه نظام دارد. خود مسئله کارآمدی مستحضرید که یکی از عناصر مهم در نظامهای سیاسی است. اثرگذار، قابل توجه و امری است که راجع به اون خیلی فکر کردند، خیلی کار شده، خیلی حرف زده شده است. مقالاتی که در منابع موجود است نشان می دهد که مسئله کارآمدی و توفیق و سعادتمندی، رضایتمندی و نظائر آن مسئله بسیار جدی در حیات سیاسی است، ولی آنچه که مطرح است ببینیم بر اساس آموزههای وحیانی ما چقدر میتوانیم به این مسئله بپردازیم و جدی بنگریم.
خوب است که از یک مسئله نظری بحث را آغاز کنیم. ما مباحث خود را در دو حوزه به صورت کلی مخصوصاً آنچه که در بیانات اساتید است باز میکنیم و تشریح میکنیم. یک مسئله در حوزه عقل نظری است که شأن عقل نظری، شأن معرفت است. حالا متعلق این معرفت یا هست و نیست ها هم هست یا بایدها و نبایدها یا حکمت نظری یا حکمت عملی، این را حضرت استاد در آثارشان به صورت مبسوط دارند. کتابی دارند تحت عنوان حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه و این مسئله رو در حقیقت باز کردند که آنچه به حوزه نظر و فکر و معرفت برمیگردد خواه متعلقش هست و نیستها باشند خواه متعلقش بایدها و نبایدها، شأن عقل نظری است. ما یه عقلی داریم یه قوهای داریم یه حقیقتی است که این حقیقت کارش بررسی و معرفت و شناخت و آگاهیست نسبت به هرچه که در نظام هستی هست؛ از مبدا گرفته تا هیولا همه و همه اینها در حوزه عقل نظر قابل بحث و بررسی است.
یک شأن دیگری هم داریم که از آن به شأن یا عقل عملی یاد میکنیم. و آن همه اموری است که در حوزه عمل برای انسان اتفاق می افتد. از ایمان و باور گرفته، از اراده و خواست و مشیت گرفته، از شوق و میل گرفته، از حتی تحریک عضلانی، همه آنچه را که در حوزه عمل دارد اتفاق می افتد از جایگاه عقل عملی به آن توجه می شود. ایمان را جزء شئونات عقل عملی میدانند چون ایمان کار و فعل نفس است. ایمان به تعبیری عقد ثانی است که انسان با آن معتقد میبندد. یک عقد اولی است بین موضوع و محمول که این کار عقل نظری است اما یک عقد دیگری بین قلب و نفس انسانی است با آن معتقد و با معرفت که این کار عقل عملی است که در حقیقت ایمان و اعتقاد و امثال ذلک یافت می شود.
بحثی که امشب در این جمع داریم، شأن عقل عملی است، یعنی بعد از اینکه ما از گذرگاه عقل نظری مسائل را بررسی و تحلیل کردیم و به اندیشه های تابناک الهی واقف شدیم، شناختیم و تصدیق کردیم اذعان به حقانیت آن داشتیم و آن معرفت را اصیل و صحیح دانستیم، اگر ما بخواهیم این را اجرا و پیاده بکنیم در عرصه عمل باید چگونه باشد؟ در حقیقت، بحث کارآمدی شأن عقل عملی است که مسئله تدبیر در آن نهفته است نه تدبر.
تدبر را در حوزه عقل نظری مییابیم و تدبیر را در حوزه عقل عملی. باید به گونه ای تدبیر کرد و درایت ورزید که آنچه ما اندیشه کرده بودیم و با عقل نظری آن را فهم کرده بودیم می خواهیم آن را اجرا کنیم. برخی از مسائل است که فقط در حوزه عقل نظری میماند و اگر هم بناست در عقل عملی بیاید در حوزه باور ماست مانند توحید. توحید به شناخت نسبت به وحدانیت ذاتی حق سبحانه تعالی.
مسئله عقل عملی و شئونات آن با مسئله عقل نظری و شئونات آن متفاوت هستند. گرچه هر دوی اینها در حوزه نفس انسانیاند. انسان همانطوری که قوای ادراکی دارد که مربوط به عقل نظری است، قوای تحریکی هم دارد که مربوط به عقل عملی است.
ما در حوزه عقل نظری، بر اساس مبانی و اصول و آنچه که در این رابطه فهم کردیم، دیدیم که بهترین و اصلیترین جریان فکری که میتواند انسان را به سعادت برساند و او را از عقبات و موانع و گردنه های عالم طبیعت بگذراند و او را به ساحت الهی برساند و امثال ذلک بر اساس این منابع است.
یک بزرگواری اخیرا در مسائل علوم انسانی سخنانی گفته است که از ایشان هم بعید بود و هم عجیب است و هم قابل گفتن اصلاً نبود. ببینید علوم انسانی یک سلسله مبانی نظری دارد مثلاً علوم انسانی که در غرب مطرح است مبتنی بر اصل اومانیسم و عقل گرایی و انسان گرایی و طبیعت گرایی است؛ این اصول و مبانی یک برساخته ای درست کرده به نام علوم انسانی که در مغرب زمین مطرح است.
انسان شناسی که در مغرب زمین است یا جهانبینی که در مغرب زمین است یا معرفت شناسی که در حوزه اندیشههای فلسفی غرب است، بخاطر همین مبانی نظری است که روی آن کار شده و علوم انسانی مدرن را شکل داده است. اگر اینها نبود، روی چه چیزی میخواستند انسان و سیاست و اقتصاد و فرهنگ و جامعه را بسازند؟ تفاسیری مثل تسنیم و المیزان می آیند مبانی نظری را در حوزه جهان بینی و انسان شناسی و معرفت شناسی و نظائر آن ارائه می کنند و بعد مباحث به اصطلاح بر سازه های اخلاقی، تربیتی، ارزشی و بعد بر سازههای فقهی و احکام و امثال ذلک را مطرح می کنند و بعد سراغ سیستم می روند. الان از ما مطالبه میکنند که سیستم شما در فضای اقتصاد چیست؟ اقتصاد اسلامی کدام است؟ ما روی چه مبنایی بخواهیم اقتصاد اسلامی بدهیم؟ روی کدام مبنای هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و امثال ذلک؟ آیا ما روی این مبانی کار کردیم؟ اصلا در حوزه ما راجع به اینکه حقیقت وحی چیست؟ آیا وحی یک حقیقت لفظی کتبی ذهنی مفهومی است یا وحی یک حقیقت عینی خارجی است،کار کردیم؟ وحی یک حقیقت عینی خارجی است که از ساحت الهی آمده، تنزل یافته شده در حد عربی مبین و الا این « انه لدینا لعلی حکیم» که عربی و فارسی ندارد.
بنابر این ما نیاز به مبانی نظری داریم. ما تا بخواهیم سیستم علوم انسانی در حوزه اقتصاد، در حوزه سیاست و … کار کنیم باید ابتدا مبانی را برای خود حل و فصل کنیم. در حوزه ما این مبانی روشن نیست تا بخواهد به جامعه علمی دانشگاهی برود و بعد هم انتظار داشته باشند ما دوتا کتاب خوب در زمینه اقتصاد بنویسیم و معرفی کنیم. با این حرفها که نمیتوانیم علوم انسانی بسازیم. بخواهیم علوم انسانی اسلامی بسازیم باید اساسا همه این مبانی را تغییر بدهیم.
ما بر اساس عقل نظری این را فهم کردیم که سعادت انسان چه سعادت دنیوی و چه سعادت اخروی مرهون چنین مکتبی است. بشر به ما انه بشر قدرت این معنا را ندارد که انسان را بشناسد، مبدا هستی او را بداند، هدف و منتها و مقصد او را بیابد و بین مبدا و منتها هم ارتباط وجودی برقرار کند. این چیزی جز قضیه دین الهی و مشخصاً اسلام نیست.
اولاً ما یک موجود ابدی هستیم یعنی به تعبیر قرآنی «کل نفس ذائقه الموت» هستیم. ما مرگ را میرانیم ما ذائقه مرگ هستیم. مرگ مزوق ماست، ما بر مرگ چیره میشویم و از مرگ عبور میکنیم. و به یک حیات جدیدی راه پیدا میکنیم. اینها باورهای ماست. سعادت دنیا و آخرت همه انسانها من الاولین آخرین همه و همه در سایه این مکتب الهی است که خدای عالم برای بشر لحاظ کرده و این میتواند بشر را به مقصد برساند.
مستحضرید که عقل عملی یک چشم به عقل نظری دارد و از آنجا الهام می گیرد. با تدبیری که در درون عقل نظری برای خودش ایجاد کرده به دنبال آن است تا چیزی که به عنوان سعادت فهمیده را اجرا کند. اجازه بدید من یک خاطره از خودم که در یکی از سفرهای خارجی داشتم عرض کنم. من در یکی از این سفرها در آفریقای جنوبی که به دپارتمان فلسفه دانشگاه آفریقای جنوبی رفته بودم، داشتم از اسلام و عظمت انسان سخن میگفتم. آقایی که طرف ما نشسته بود، به من تذکر داد که به اندازه ای از اسلام بگو که توانستی پیاده کنی وگرنه ما حرف های قشنگتری هم داریم. من این را با یک تجربه دیگری در کشور دیگری هم داشتم که بهر حال الان دنیای امروز دنیای عمل است. حرفهای قشنگ خیلی زیاد است. حرفهایی که ما در حوزه معارف خود داریم به قدری قشنگ است که اصلا در ذائقه بشر عادی نمی تواند قرار بگیرد. ببینید، این نگرش های عرفانی و ذوقی از جناب مولوی، از جناب حافظ، از جناب سعدی، این لطایف و بدایع حکم چه لذتی دارد. آیا اینها فقط در خاطره ها باید بماند یا اینها واقعا یک حقیقت عینی خارجی است و ما اگر از این سخن می گوئیم یک خیال و بربافته ذهنی محض نیست؟ آنها دیدند و مشاهده کردند و به این زبان به ما منتقل میکنند. این ادبیات عرفانی ما در این رابطه بسیار بسیار ارزشمند است و ما باید این ادبیات عرفانی را زنده کنیم.
الان سخن این است که ما با شناخت نسبت به این نوع از معرفت و اینکه سعادت انسان اعم از سعادت دنیوی و اخروی به وسیله یک نظامی بناست تامین بشود که کارکرد آن نظام پیاده کردن آن اهداف و مقاصد است.
حضرت استاد آیت الله جوادی آملی در یک تعبیری فرمودند که «ما با نهج البلاغه انقلاب کردیم می خواهیم با رساله آن را حفظ کنیم». ظرفیت رساله با ظرفیت نهج البلاغه قابل مقایسه نیست. آن یک دریاست و این این یک سبو است. ما با نهج البلاغه انقلاب کردیم میخواهیم با توضیح المسائل و رساله حفظش کنیم. فقه بسیار شریف و عزیز است اما درگاه فقه مگر می تواند معارف الهی در حوزه های اخلاق، تربیت، عدالت، احسان، تفضل و بسیاری از این معارف را در درون خود بیاورد. الان همین فضلای حوزوی و اساتید بزرگوار ما چقدر راجع به مناسبات بین فقه و اخلاق حرف می زنند یعنی آیا آن چیزی که شما در حوزه اخلاق شناختید از عدالت، فضایل نفسانی، از ملکات نفسانی، تا چه حدی میتوانید آن را در حد مباحث فقهی و احکام پیاده کنید. کسی که بخواهد فقط پشت میز قضاوت بنشیند و این قوانین را نگاه کند و بگوید من هستم و این قوانین، کاری به عدالت و احسان و ملکات نفسانی و مسائل تربیتی و اینها ندارم، هرگز نمیتواند آن جامعیتی که ما انتظار داریم را پیاده کند. اینجا نیاز به یک نظام هست. جامعه ای که در آن بحث سعادت ابدی، توحید و وصول به ساحت الهی، فضایل اخلاقی و نفسانی و ملکات و اینها مطرح نیست و تنها می خواهد که زندگی آرام و آسودهای جریان داشته باشد و نان و علفش محفوظ باشد، این حکومت بسیار حکومت عادی است.
ولی ما که چنین ادعایی داریم از عرش تا فرش را در حوزه معرفت و عقل نظری آوردیم و گفتیم ما به دنبال قرآن و نهج البلاغه و عدل علی هستیم. دنبال آن هستیم که علی ابن ابی طالب علیه السلام در خلوت و جلوت خودش در جنگ ها چه کرد و با دشمنان چه کرد؟ با آن کسی که او را با قتل رساند چه کرد؟ این روحیات بلند می بایست در یک نظامی قرار بگیرد که همان نظام میخواهد زندگی عادی جامعه را هم تامین کند.
در فرمایشات امام رضوان الله تعالی علیه این بود که ما نه تنها دنیای شما را آباد میکنیم میخواهیم آخرت شما را آباد بکنیم. ما می خواهیم یک نظامی درست کنیم که بتواند چنین ظرفیتی داشته باشد و انسانی بپروراند که عند ملیک مقتدر قرار بگیرد. یک دورانی جریان شهادت بود، جریان اسارت بود، جریان مجاهدت بود، خب این دوران بالاخره دوران عزت و فخر ما بود. این دفاع مقدس واقعا یک سرمایه عظیم برای ما بود. الان روی دفاع مقدس سوار هستیم. قدرت دفاع مقدس است که امروز اجازه نمی دهد کسی نگاه به اسلام و ایران و امثال ذلک کند. این شهدای عظیم ما کار فوق العادهای انجام دادند. قدرتی که در کشورهای همسایه خصوصاً افغانستان عزیز انجام شد و مجاهدتی که در آنجا انجام شد و شوروی را با آن قدرت به زانو درآورد و سخن امام را در آنجا تثبیت کرد که شما را با ذلت بیرون میکنند، این کار عظیمی بود. اینها سرمایه های ماست ما اینها را از مفاخر و افتخارات خود می دانیم ولی سخن این است که بحث عنصر کارآمدی از یک نظامی که با این صورت تعریف شده را ما چگونه باید بسازیم؟ مشکل ما اینجاست.
همانطورکه در ابتدا عرض کردیم، می خواهیم بحث علمی کنیم و بحثهای سیاسی مصطلح روز نداریم. یک قانون اساسی ساخته شد و این قانون اساسی قرار است دستاوردهای نظری در حوزه عقل عملی را پیاده کند، نظام بسازد. نظام را عقل عملی با تدبیر میسازد.
والد بزرگوار ما که خدا ایشان را حفظ کند می فرمود: ما قانون اساسی از واشنگتن تا تاشکند همه را دیدیم و کار مجتهدانه کردیم. کاری که روی جواهر انجام می دهیم انجام دادیم. کارکاملا مجتهدانه! بحث می کردند مخصوصا کمیسیون اول که بزرگانی که بعضی مرحوم شدند مثل مرحوم شهید بهشتی، آیت الله منتظری، آیت الله مشکینی و دیگران در همین کمیسیون اول بودند. مبانی نظری در حقیقت در این بحثها بود. اگر الان هم به قانون اساسی مراجعه کنید، امتیازات بزرگ آن را در همین اصولی که در حوزه عقل نظری شکل گرفته ملاحظه میفرمایید که کم نیست. حکمت های فوق العاده، احکام و حکم فراوان، مباحث تربیتی، مباحث اخلاقی، اصول و ارزش ها، اینها در قانون اساسی ما بسیار متعالی است ولی وقتی در حوزه نظام سیاسی این مجموعه از معرفت ها و معارف بخواهد پیاده شود یک نظامی درست می کنیم که این نظام الان مورد نقد جدی است. نظام سیاسی نه آن اصول نه آن امهاتی که به عنوان اصل در اسلام پذیرفته شده است. ما می خواهیم اینها را چگونه کنار هم قرار دهیم که به اصطلاح جزء و کل نکند. یک نظام یکپارچه که بتواند آن اهداف و مقاصد را به گونه ای کنار هم قرار بدهد که تا حدی درست دربیاید و بتوانیم به اصطلاح بگوئیم آنچه که در اندیشههای بلند ما شکل گرفته حداقل ۶۰ درصد آن در این نظام به کار بستیم. چون هیچوقت نمی توانیم بگوئیم ۱۰۰ درصد . این نظام معرفتی خیلی بلند و متعالی است. یک جامعه و یک نظام بشری را اینگونه درست کردن خیلی کار دارد. من همین زمانی که بحث برجام بود، یک مطالعاتی داشتم و رفتم یک مقدار فکر کردم، سوره مبارکه فتح را ملاحظه کنید، قدم به قدم خدا با پیغمبر دارد حرف می زند. و پیغمبرهم بر اساس آن آموزههای الهی می گوید اگر اسم من را بالا نیاوردید اشکال ندارد. « بسم الله الرحمن الرحیم» را «بسم الله» بنویسید. مگر با پیغمبر کنار آمدند؟ کاری کردند که پیغمبر وقتی وارد خیمه شد گریه کرد و گریست. آن کاری که در مکه انجام شد بر اساس اراده الهی بود.
پیاده کردن حکومت اسلامی به این راحتی نیست. آن هم زمانی که لحظه به لحظه وحی بر پیغمبر نازل می شود یعنی پیامبر (ص) یک شاگردی است که خدا می فرماید اینگونه صلح کن . چرا آنهایی که تحت شجره بیعت کردند این همه مورد احترام هستند؟ چون بالاخره کسانی بودند که پیغمبر را باور کرده بودند.
ما برای اینکه بتوانیم یک نظام سیاسی درست بکنیم بر اساس اینکه آن مکتب را پیاده کنیم باید خیلی فکر و تامل بکنیم. قانون اساسی ما یک سند بسیار ارزشمندی است اما نقصهای فراوانی در حوزه عقل عملی دارد. در حوزه عقل نظری الان عرضی ندارم. ما نظام سیاسی می خواهیم بسازیم باید قدرتها معتدل باشد، تعادل در آمد و شدها را حفظ کند یک جانب را قوی و یک جانب را ضعیف کنیم فایده ندارد. امروز نقد اینکه جمهوریت نظام الان در کدام مقطع وجود دارد و اسلامیت نظام در کدام مقطع وجود دارد که هر دو الان جای بحث دارند، برای همین است. ما الان در حوزه عقل عملی نیاز به تدبیر فراوان داریم، نیاز به این داریم که واقعا ببینیم این حقیقت گسترده عظیم مکتب اسلامی ما چقدر ظرفیت می خواهد و چگونه باید باشد؟ این نظام های سیاسی که امر ثابت وحیانی نیست. چرا خدا فرمود: «اطیعوا الله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم»؟ چون این اولی الامر و پیامبر (ص) آن بخش متغیر و بحث عقل عملی را دارند دنبال میکنند. و چیزهایی که در حوزه اطیعو الرسول و اولی الامر شکل می گیرد، متغیرات است و ما نیازمندیم که از جایگاه عقل عملی بتوانیم روی آنها کار کنیم.
شما نظام سیاسی را از قانون اساسی در بیاورید و نگاه کنید ببینید که چقدر معارف بلندی است، خیلی سخنان ارزشمندی دارد. ارزش ها را لحاظ بکنید، نظام سیاسی رو بیرون بیاورید. خب ما الان مسئله استقلال قوا را داریم مطرح می کنیم و یکی از اصول قانون اساسی ما بحث استقلال قواست. ولی عملاً آیا آن نظام سیاسی فعلی ما راجع به استقلال قوا کار درستی دارد انجام می دهد؟ الان قوه مجریه با قوه مقننه و جریان شورای نظارتها و نظارت مجلس و امثال ذلک اینا با هم تصادم اجرایی ندارند؟ الا ماشاء الله تعارضها ما داریم. ما داریم دوستانه و سران سه قوه را کنار هم بنشانیم و خدمت مقام معظم رهبری ببریم و افطار بدهیم داریم اداره می کنیم. نظام اداره نمی شود. ما به نظامی نیاز داریم که استقلال قوا را حفظ کند، شئونات هر کدام در جایگاه خودش باشد و بتواند کار خودش را انجام بده بدون اینکه چالش مقابله با یکدیگر را داشته باشد. نظام باید کار کند. سیستم باید کار کند. در کشور ما افراد کار می کنند! میگوئیم مجلس، می گوئیم دستگاه قضایی، می گوئیم دستگاه اجرایی ولی شما ببینید چقدر رئیس جمهور مستقیم می گوید که من اختیار ندارم. آیا این نظام سیاسی که ما می گوئیم بر اساس عقل عملی دارد شکل می گیرد به درستی دارد کار می کند؟
راجع به این مشروعیت و مقبولیت خیلی سخن گفتند. حرف نهایی ما این است که در اسلام، مشروعیت از دین و مقبولیت از مردم است. این تقریبا جمع بندی است که گفتیم که در جاهای دیگر مشروعیت و مقبولیت یک چیز هستند و مشروعیت همون مقبولیت است ولی در اسلام با توجه به اینکه دین است و سرمایه های دینی مان را از جایگاه منبع وحیانی تامین می کنیم، مشروعیت را آیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» تامین می کند و مقبولیت را مثلاً بیعت تامین می کند. اما اگر مقبولیت اتفاق نیفتاد از اون طرف مشروعیت چگونه می شود؟ در معرفی کردن، نصب کردن، غدیر، هیچ بحثی نیست. حالا به هر دلیلی مردم آقا علی ابن ابی طالب را نپذیرفتند یعنی مقبولیت اتفاق نیفتاد اینجا معنای آن این است که مشروعیت داریم مقبولیت نداریم؟ نه اصلا شرع گفته اگر مقبولیت نباشد تو هم نیستی. به یک معنای عام دیگر، خود مقبولیت زیر نظر مشروعیت رفته است. چه اتفاقی دارد می افتد؟
یک شاهد زنده ای را مطرح می کنم. آقایان خبرگان خدمت امام رسیده بودند و امام صریحاً به ایشان گفتند شما وکیل هستید. اگر موکلین شما این معنا را نپذیرفتند لازمه اش چیست؟ شما تابعیت از اینها داشته باشید. شرع این را می گوید. عده ای خبرگان انتخاب می شوند و افرادی انتخاب میکنند و اینها هم می آیند کارشان را انجام می دهند. ما اصلا کاری به نظام نداریم، این نظام جایگاه خودش را دارد ودر پیشگاه خدا به جای خودش محفوظ است. ولی ببینیم آیا این نظام مطابق با مبانی پیش می رود یا می توانیم این را بهتر کنیم؟ شما مشکل کارآمدی نظام را در جامعه جدی ببینید. در بین خود طلبهها، حوزویان، اساتید، علما، مراجع. حالا آقای جوادی آملی نهج البلاغه را میگیرد و سر صندوق می آورد و میگه علی ابن ابیطالب علیه السلام فرمود: همانطوری که نماز عبارت است از رکن اصلی و نماز عمود دین است ولی علی ابن ابی طالب می گوید در مباحث سیاسی عمود دین جامعه هستند. یعنی چی؟ یعنی ما باید مقبولیت داشته باشیم. صرف اینکه اگر یک عدهای بیایند و انتخاباتی شود و امثال ذلک، نظام سیاسی اینگونه بوده و فعلاً هست.
ما می گوئیم این حوزه آزاد و مستقل است. باید فکر کند که ما در حوزه تدبیر باید چه کار بکنیم، چه گونه بیندیشیم که بتوانیم نظام الهی و اسلامی خودمان را کارآمد کنیم و در کارآمدی مسئله را ملاحظه کنیم.
جمع بندی عرض این شد که در حوزه عقل نظری، به لطف الهی، اندیشمندان و علما و بزرگان ما در سطح اعلی تا اونجایی که فکر میکردند نظر داشتند و ما در حوزه عقل نظری در اینکه بگوئیم انسان کیست؟ مبدا او کجاست؟ مقصدش کجاست؟ راه بین مبدا و مقصد را چگونه تامین می کند و ده ها مسئله دیگر حتی اصول ارزش های انسانی، اخلاقی، تربیتی، خانوادگی، عشیره ای چقدر در قانون اساسی ما ارزشمند آمده و فوق العاده است. شما این را جدای از نظام سیاسی بکنید ما حرفی نداریم یعنی به لحاظ عقل نظری حرفی نداریم. حالا که به لحاظ عقل عملی میخواهیم تدبیر بکنیم و این مجموعه عظیم معرفتی را در یک ظرفی قرار بدهیم که بتواند کارآمد باشد، باید ببینیم که عنصر کارآمدی را از کجا باید بگیریم و چه نظامی طراحی کنیم؟»