موسسه فهیم

خلاصه ها

خلاصه ی جلسات

متن جلسه بررسی روایات فاطمی درباره شئون بانوان - استاد مهدی مهریزی

بازخوانی انتقادی روایات فاطمی؛ رویکردی نوین در فقه الحدیث و مسائل زنان

أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم، بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيم. الحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمينَ بَارِئِ الخَلَائِقِ أَجمَعين، وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَى سَيِّدِنا وَ نَبِيِّنا أَبِي القاسِمِ المُصطَفَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أهلِ بَيتِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ المَعصُومينَ وَ أصحَابِهِ المُنتَجَبين. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي».

موضوعی که بنده جهت ارائه در محضر اساتید معظم و فضلای ارجمند برگزیده‌ام، تحت عنوان «مسائل امروزِ زنان و بازخوانی چند روایت مرتبط با حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)» صورت‌بندی شده است. در این مجال، قصد دارم پنج روایت یا موضوع روایی را که به نحوی با سیره و شخصیت آن حضرت مرتبط است، مورد واکاوی قرار دهم؛ موضوعاتی که گاه مستقیماً از لسان ایشان نقل شده، گاه سیره عملی ایشان بوده و گاه در متون روایی پیرامون شخصیت ایشان وارد شده است. این موضوعات عبارت‌اند از: روایت مشهور «تقسیم کار»، ماجرای «شهادت اُم‌ِ ایمن» در قضیه فدک، روایات متعارض پیرامون «عادت ماهانه» آن حضرت، حدیث «خَیرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَينَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَالُ» و نهایتاً روایات موسوم به «خِطبَةُ بِنْتِ أَبِي‌جَهْل» که البته با توجه به ضیق وقت، گمان نمی‌کنم فرصت طرح تمامی آن‌ها فراهم آید .

پیش از ورود به اصل بحث، ذکر مقدمه‌ای روش‌شناختی در باب مواجهه با میراث حدیثی ضروری می‌نماید. اگرچه در منظومه معرفتی اسلام، قرآن کریم باید محوریت و مرجعیت فکری را بر عهده داشته باشد، اما واقعیت تاریخی نشان می‌دهد که بخش اعظمی از فرهنگ دینی مسلمانان - چه شیعه و چه سنی - توسط «احادیث» شکل گرفته است. از این‌رو، بازخوانی دقیق میراث روایی با رویکردهای «صدوری» و «فقه‌الحدیثی» امری اجتناب‌ناپذیر است؛ به‌ویژه در چنین محافلی که مخاطبان آن اهل علم و فضیلت هستند. به زعم بنده، فرآیند استنباط و مواجهه با هر حدیثی باید از سه مرحله بنیادین عبور کند: نخست «احراز صدور»، دوم «احراز اصالت متن» و سوم «اعمال قواعد فقه‌الحدیث». اگر این فرآیند سه‌گانه طی نشود، بهره‌گیری از حدیث، کاری عامیانه و غیرعلمی خواهد بود.

 

 

در مرحله نخست یعنی «احراز صدور»، تنها تکیه بر مباحث رجالی کافی نیست؛ چرا که دانش رجال، اخص از مدعای احراز صدور است. برای اطمینان از صدور روایت، باید سه مؤلفه را بررسی کرد: «منبع»، «سند و راویان» و «متن». در بررسی منبع، باید احراز شود که اولاً نویسنده وجود خارجی و تاریخی داشته، ثانیاً کتاب به او منتسب است و در منابع کهن ثبت شده، و ثالثاً - که از همه مهم‌تر و چالش‌برانگیزتر است - اثبات «این‌همانی» است؛ بدین معنا که آیا نسخه‌ای که امروز در دست ماست، دقیقاً همان متنی است که مؤلف نگاشته است؟. متأسفانه در بسیاری از کتب، این حلقه مفقوده وجود دارد و صرفِ اشتراک نام کتاب، برای انتساب هزاران حدیث به مؤلف کافی دانسته می‌شود که این خود مغالطه‌ای آشکار است. پس از عبور از منبع و سند، نوبت به بررسی متن به مثابه قرینه‌ای برای صدور می‌رسد؛ اینکه آیا محتوا با شخصیت گوینده (معصوم) سازگاری دارد یا خیر.

مرحله دوم، «احراز اصالت متن» است. حتی پس از تایید صدور، باید مطمئن شویم الفاظی که به دست ما رسیده، دقیقاً همان الفاظ صادر شده از معصوم است. متون روایی ما در طول تاریخ دچار آفات متعددی شده‌اند: «نقل به معنا»، «تقطیع»، «تصحيف» (خطاهای کتابت) و «تحریف‌های لفظی» (دخل و تصرف‌های جزئی). به عنوان نمونه، در روایت مربوط به ذکر نام ائمه (ع) توسط امام رضا (ع)، عبارتی مبنی بر «قیام و نهادن دست بر سر هنگام ذکر نام قائم» در نسخه‌های متأخر اضافه شده که در منابع اصلی همچون «عیون اخبار الرضا» وجود ندارد.

مرحله سوم و نهایی، «فقه‌الحدیث» است. در این مرحله باید به دنبال فهم مراد معصوم بود که نیازمند بررسی «اشباه و نظائر»، «معارض‌ها»، «موافق‌ها» و توجه به سیاق کلام، شرایط صدور (تقیه، حکم حکومتی یا بیان حکم دائمی) و مباحث لغوی است. متأسفانه باید اذعان کرد که حتی در مباحث فقهی رایج نیز گاهی این مراحل با دقتِ لازم طی نمی‌شود و اگر این متدولوژی به طور کامل اعمال می‌گشت، خروجی فتاوا در بسیاری از موارد، متفاوت از آنچه امروز می‌بینیم، می‌بود.

با عنایت به این مقدمه روش‌شناختی، به بررسی نخستین موضوع یعنی «روایت تقسیم کار» می‌پردازیم. مشهور است که رسول خدا (ص) کار بیرون از منزل را به امیرالمؤمنین (ع) و کار درون خانه را به حضرت زهرا (س) واگذار کردند و آن حضرت نیز از این تقسیم کار ابراز خرسندی نمودند. اما اگر به صدرِ روایت مراجعه کنیم، معنای کاملاً متفاوتی رخ می‌نماید. ریشه این روایت در کتاب «قرب الاسناد» است و در کتب اربعه مانند کافی یا تهذیب نیست، هرچند مجلسی در بحارالانوار آن را نقل کرده است. متن دقیق روایت چنین آغاز می‌شود: «تَقَاضَى عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فِي الْخِدْمَةِ»؛ یعنی شکایت و تقاضای آن‌ها نزد پیامبر در باب «خدمتکار» بود. شرایط زندگی آن زمان با داشتن فرزندان کوچکِ پشت‌سرهم و سختی کارهای روزمره (آرد کردن گندم، آب آوردن، هیزم جمع کردن)، ایجاب می‌کرد که آن‌ها درخواست خادم داشته باشند.

پیامبر (ص) در پاسخ به این درخواست فرمودند که شما اهل‌بیتِ نبوت هستید و نباید خادم داشته باشید (فقر اختیاری یا الگو بودن)، لذا فرمودند: «فَقَضَى عَلَى عَلِيٍّ بِالْخِدْمَةِ مَا خَلْفَ الْبَابِ وَ قَضَى عَلَى فَاطِمَةَ بِالْخِدْمَةِ مَا دُونَ الْبَابِ». در واقع حضرت فرمودند برای اینکه فشار کار بر فاطمه (س) کم شود، علی (ع) کارهای بیرون (که شامل آب آوردن و هیزم آوردن برای تنور که جزو کارهای خانه محسوب می‌شد) را انجام دهد. پس خوشحالی حضرت زهرا (س) که فرمودند: «فَلَا يَعْلَمُ مَا دَاخَلَنِي مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللَّهُ بِإِكْفَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص تَحَمُّلَ رِقَابِ الرِّجَالِ»، ناظر به این بود که بارِ سنگین کارهایی مثل آب‌کشی و حمل هیزم از دوش ایشان برداشته شد، نه اینکه حضور اجتماعی زن یا خروج او از منزل ممنوع شده باشد. مؤید این مطلب، روایتی دیگر از امیرالمؤمنین (ع) است که خطاب به مادرشان فاطمه بنت اسد می‌فرمایند: «يَا أُمَّاه... تَكْفِينَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص سِعَايَةَ الْبَيْتِ وَ الْمَاءَ وَ تَكْفِيكِ هِيَ الطَّحْنَ وَ الْعَجْنَ»؛ یعنی شما (فاطمه بنت اسد) کارهای بیرون (آب آوردن) را انجام دهید و فاطمه (س) کارهای داخل (آرد کردن) را؛ چرا؟ چون فاطمه (س) مشغول بچه‌داری است. این نشان می‌دهد که اصل خروج زن برای تأمین مایحتاج، ممنوع نبوده و تقسیم کار بر اساس «تسهیل» بوده است نه «تحدید». قرآن کریم نیز حضور اجتماعی زنان را با قیودی همچون «لَا يَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ» (نازک نکردن صدا) و «لَا تَبَرَّجْنَ» (پرهیز از خودنمایی) پذیرفته است و داستان دختران شعیب را به عنوان الگویی از حضور عفیفانه در اجتماع (تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ) ذکر می‌کند.

موضوع دوم، بحث «شهادت اُمِ‌ّ ايمَن» در ماجرای فدک است. روایتی در کتاب کافی (باب الحجة) نقل شده که پس از غصب فدک، حضرت زهرا (س) نزد خلیفه اول رفتند و استرداد آن را خواستند. خلیفه شاهد طلب کرد («هَاتِي أَسْوَدَ أَوْ أَحْمَرَ شَهِدَ لَكِ بِذَلِك»). حضرت، امیرالمؤمنین (ع) و اُمِ‌ّ ایمن را آوردند. با شهادت این دو نفر (یک مرد و یک زن)، خلیفه حکم را نوشت. اما در ادامه روایت آمده است: «فَخَرَجَتْ وَ الْكِتَابُ مَعَهَا فَلَقِيَهَا عُمَرُ... فَقَالَ مَا هَذَا مَعَكِ يَا بِنْتَ مُحَمَّد... فَأَخَذَهُ وَ تَفَلَ فِيهِ وَ مَزَّقَهُ» (خلیفه دوم نامه را گرفت و پاره کرد). نکته فقهی و رجالی حائز اهمیت این است که در این واقعه تاریخی مهم، شهادت «یک مرد و یک زن» پذیرفته شده است و امیرالمؤمنین (ع) نیز با علم به عصمت خویش، تنها یک زن (ام ایمن) را همراه خود بردند و نگفتند باید دو زن باشند تا جایگزین یک مرد شوند.  عجیب آنکه این روایت مهم در ابواب فقهی «شهادات» مورد استناد قرار نمی‌گیرد و تنها در مباحث کلامی و تاریخی دیده می‌شود.  حال آنکه این روایت با سند معتبر در کافی، تهذیب شیخ طوسی و مقنعه شیخ مفید نقل شده است. حتی اگر این روایت را با آیه شریفه «فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ» (بقره: 282) بسنجیم، تعلیل آیه («أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى») نشان می‌دهد که تعدد زنان موضوعیت ذاتی ندارد، بلکه طریقی است برای اطمینان از عدم فراموشی؛ لذا اگر وثاقت و ضبط راوی (مانند ام ایمن) محرز باشد، شهادت او به تنهایی می‌تواند کافی باشد. ضمن اینکه آیه ناظر به مقام «تحمل شهادت» (زمان نوشتن قرارداد) است نه مقام «ادای شهادت» در دادگاه.

 

 

 

مبحث سوم، روایات مربوط به «عادت ماهانه» است. در این باب با دو دسته روایت متعارض مواجهیم. دسته اول روایاتی در فضائل حضرت زهرا (س) که می‌فرمایند: «إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمَثْنَ» (دختران پیامبران حیض نمی‌بینند) یا روایتی از امام رضا (ع) که «طَاهِرَةٌ لَا تَحِيضُ». اما در مقابل، روایاتی در ابواب فقهی (کتاب الحیض) وجود دارد که صراحتاً به قضا شدن روزه حضرت اشاره دارد: «كَانَ يَأْمُرُ بِذَلِكَ فَاطِمَةَ وَ كَانَتْ تَأْمُرُ بِذَلِكَ الْمُؤْمِنَات» (پیامبر به فاطمه دستور می‌دادند روزه ایام حیض را قضا کند و ایشان نیز به زنان مؤمن چنین دستور می‌دادند). ریشه برخی نگاه‌های منفی به مسئله حیض، پیش‌فرض‌هایی است که آن را «پلیدی»، «عقوبت الهی» و «نقصان ایمان» می‌دانند. روایات شاذ و بعضاً اسرائیلیاتی وجود دارد – مانند آنچه در علل‌الشرایع یا مستدرک نقل شده – که حیض را عقوبتِ حوا به خاطر فریفته شدن توسط شیطان و خوردن از شجره ممنوعه معرفی می‌کنند: «جَعَلْتُكِ نَاقِصَةَ الْعَقْلِ وَ الدِّينِ... وَ سَلَّطْتُ عَلَيْكِ الطَّمْثَ». این روایات تصویری انتقام‌جو از خداوند ترسیم می‌کنند و رنج طبیعیِ بقای نسل را به کیفر تبدیل می‌نمایند. این در حالی است که قرآن کریم، وسوسه شیطان را متوجه هر دو (آدم و حوا) می‌داند («فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ») و حیض را «أذی» (رنج و دشواری) می‌نامد، نه «رِجس» (پلیدی معنوی). پذیرش روایاتی که حیض را عقوبت معرفی می‌کنند، با عدالت الهی و نظام احسن خلقت در تضاد است.

در پایان، و به مناسبت ایام سوگواری صدیقه طاهره (س)، ذکر مصیبتی از کلام امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه (خطبه 202) هنگام دفن حضرت زهرا (س) داشته باشیم. عباراتی که سوز و گدازِ مردی را نشان می‌دهد که «دلی شکسته و جانی بی‌قرار» دارد. حضرت خطاب به رسول خدا (ص) عرضه می‌دارند: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِكَ! قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي...» (سلام بر تو ای رسول خدا، از جانب من و دخترت که هم‌اکنون در جوارت فرود آمده و به سرعت به تو ملحق شده است! ای پیامبر خدا، صبرم در فراق برگزیده‌ات اندک شد و توانم از دست رفت...) . «أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ... وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ» (اما اندوهم همیشگی است و شب‌هایم به بیداری می‌گذرد... به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امتت چگونه برای درهم شکستن او همدست شدند؛ پس از او فراوان بپرس و وضعیت را از او جویا شود. وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ...  والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.