حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی ایازی، قرآنپژوه و استاد دانشگاه آزاد اسلامی، شامگاه یکشنبه، هفتم اردیبهشتماه، در نشست علمی شفابخشی قرآن که در مؤسسه فهیم برگزار شد، گفت: یکی از اسامی قرآن شافی بودن است و این اسم قرین یک دسته از اسامی دیگر مانند هادی، منذر، بشیر، ذکر، بیان و تبیان است.
وی با بیان اینکه شاید روشنترین آیه که بر این معنا دلالت دارد آیه ۸۲ سوره اسراء «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارً» باشد، افزود: مفسران در مورد «مِن» در این آیه آن را به بیانیه، غایت و تبعیضیه تفسیر کردهاند، ولی شاید بتوانیم آن را «مِن» بیانیه بدانیم؛ منظور از مؤمنان در آیه هم مؤمنان خاص نیست، بلکه کسانی که باورمند هستند قرآن برای آنان شفابخش است.
ایازی با بیان اینکه تردیدی نیست که خداوند هم شفای جسمی و هم روحی میدهد و این کار را از طریق وسائل و وسائط انجام میدهد، تصریح کرد: البته شافی بودن خدا میتواند از طریق غیرطبیعی هم باشد؛ همان طور که عیسی(ع) بیمارانی را از طریق غیرعادی شفا میداد و فلج و کور یک مرتبه خوب میشدند.
استاد و قرآنپژوه حوزه علمیه با بیان اینکه مراد از شفا در این آیه شفای معنوی است، اظهار کرد: کسانی که در زمینه خواص آیات و سورهها کتاب نوشتهاند، مطالبشان ربطی به این آیه و نوع شفابخشی قرآن ندارد؛ زیرا اینجا شفای معنوی و همان تحول درونی و روحی مراد است، در حالی که در کتب نوشته شده ثواب فلان سوره و یا خاصیت عمدتاً مادی آن مدنظر است.
ایازی در تبیین استدلال خود بیان کرد: در ذیل این آیه فرموده که «وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا»؛ به قرینه مقابله با «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ»، قرآن برای ظالمین مایه خسران است و سودی جز خسران از آن نمیبرند، چون تنها دنبال اشکال گرفتن از این کتاب هستند؛ بنابراین وقتی قرآن برای ظالمان خسران است، برای مؤمنان شفای معنوی محسوب میشود.
وی با بیان اینکه امام خمینی(ره) و برخی دیگر اعجاز قرآن را معنوی و محتوایی دانستهاند، نه فصاحت و بلاغت، افزود: پس معلوم میشود چیزی که این کتاب را علامت رسالت خود معرفی کرده به وصف محتوا و معناست؛ قرآن به تعبیر خودش، وسیله آرامشدهنده دلهاست.
شافی بودن معنوی یا مادی
استاد دانشگاه آزاد اسلامی اظهار کرد: در روایات فراوانی که بررسی کردهام، خواص قرآن را از جهت معنوی معرفی کردهاند؛ در نهجالبلاغه آمده است که قرآن کریم شفا برای دردی است که آن درد، کفر، حسد و انحراف و ... است. امام علی(ع) تعابیر زیادی در مورد قرآن دارد که همه ناظر به شفای معنوی است و دسته دیگری از روایات هم داریم که توقع از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در بحث شفا، شافی بودن معنوی و نه مادی آنان است.
ایازی تصریح کرد: اگر کسی سراغ قرآن برای بهره بردن معنوی نرود نتیجهای برای او نخواهد داشت؛ اهل بیت(ع) هم که عالم به این قرآن هستند، آنها هم ائمه(ع) این نوع هدایتاند، نه اینکه کسی تصور کند رسالت آنان برآوردن حاجات مادی، رفع بیماری و گرفتاری است؛ البته آنها این امور را هم به اذن خدا میتوانند انجام دهند. روایات در این زمینه خیلی زیاد است.
وی با طرح این سؤال که برخی تجربههای باطنی و معنوی از خواص قرآن دارند، اضافه کرد: مثلاً گفته شده اگر کسی آیه آخر سوره مبارکه کهف را بخواند در ساعت خاصی بیدار میشود یا اگر سوره یاسین را هفت بار بخواند حاجاتش برآورده خواهد شد و یا فلان خاصیت را دارد؛ اگر این خواص در مراتب و در راستای ثواب از قرآن باشد، مشکلی ندارد.
کرامت مخصوص اماکن مقدس شیعه نیست
ایازی با بیان اینکه در کرامت از مراقد اهل بیت(ع) هم نتایج مجربی داریم، اظهار کرد: کرامت گرفتن اختصاص به حرمهای مطهر ما ندارند، بلکه اماکنی در نزد اهل سنت و اقطاب صوفیه وجود دارند که به آنجا میروند و نتیجه میگیرند؛ در اسپانیا به فاطیما میروند و حاجت میگیرند و مراکز دیگری هم برای مسیحیان و یهودیان مانند دیوار ندبه در بیتالمقدس وجود دارد؛ در هند رودخانه گنگ و برخی مراکز دیگر هست که بوداییها به آن توسل میجویند.
وی افزود: اگر این شفادهی و کرامت را فقط به حرمهای اهل بیت(ع) اختصاص دهیم نمیتوان واقعیت ادیان و فرق دیگر را نادیده گرفت که از اماکن مقدس خود کرامت میگیرند؛ حتی در تخت فولاد اصفهان برخی بر سر قبر درویشی میروند و برخی هم که امامزاده نیستند، مورد توجه مردم هستند و از آنان حاجت می گیرند؛ بنابراین برای پاسخ باید بگوییم که این حاجت گرفتنها ربطی به مقام و جایگاه کسانی که مردم به آنان متوسل میشوند، ندارد بلکه وابسته به ارتباط خود آن شخص با خداوند و حکمت الهی است.
ایازی تأکید کرد: بر این اساس، کسی به حرم امام رضا(ع) و حرم حضرت عباس(ع) میرود و نتیجه میگیرد، ولی کس دیگری میرود و نتیجه نمیگیرد؛ بنابراین ما مدعی هستیم که آنچه قرآن و اهل بیت(ع) در آن بیبدیل هستند، بحث شفای معنوی و گرفتن دست انسانها و هدایت ایشان است و نه صرفاً شفابخشی در امور بیماری و جسمانی که ممکن است مشترک بین شخصیتهای شیعه با دیگران باشد.