به گزارش ایکنا؛ حجتالاسلام والمسلمین سعید جوادی آملی، رئیس بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء، ششم اردیبهشتماه در نشست «زیست دنیوی از منظر دین» که از سوی مؤسسه فهیم برگزار شد، گفت: یکی از سؤالات بنیادی این است که آیا در پس زندگی دنیوی انسان غایت و هدفی وجود دارد؟ یا اینکه اصل زندگی بدون اینکه هدف و غایتی در کار باشد، هدف است. سؤال دیگر اینکه آیا این هدف بیرون از انسان است یا در درون او و سؤالات متعدد دیگر.
وی افزود: آیا منبعی میتواند به این سؤالات پاسخ دهد که در حد و اندازه فکر و عقل خود انسان است یا برای پاسخ درخور و شایسته، انسان دون آن است که بتواند به چنین پرسشهای اساسی که به مراتب از انسان برتر و والاتر هستند، پاسخ دهد؛ انسان موجود ضعیفی است که در مقطعی از حیات زیست میکند، لذا نمیتواند کل عالم هستی را در نوردد.
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: به بسیاری از جریانات فکری غرب که به پوچگرایی و نظایر آن پیوستهاند، باید حق داد، زیرا وقتی انسان قرار است برای خود برنامه و غایتی مشخص کند، قطعاً نمیتواند، لذا کسانی که از مسیر وحی جدا شده و متافیزیک را نفی کرده و به چیزی در پیشینه انسان قائل نیستند، در لسان قرآن ملحد و کافر هستند و امروز هم به حق کافرند، زیرا دایره وجود را محدود به انسان و خرد و دانش او میکنند.
جوادی آملی بیان کرد: انسانی که خدا و خالق او برایش هدف و غایتی تعریف نکرده باشد، سرخورده است و به پوچگرایی میرسد؛ تا قبل از رنسانس و تخریب مسیحیت، یک سلسله اعتقادات و باورهای سنتی وجود داشت. کلیسا انسانها را به آن هدف و غایت تشویق میکرد، ولی وقتی تفکری آمد که کلیسا و اندیشه او را به خرافات تشبیه کرد که خودساخته از سوی ارباب کلیساست، راه ارتباط انسان با درگاه الهی و جهان غیب که از راه انبیایی مانند موسی و عیسی و ... آمده بود، نفی شد؛ با نفی جریان رسالت و وحی، هیچ منبع معرفتی جز عقل انسان باقی نگذاشتند.
وی افزود: منکران متافیزیک برای پاسخ به پرسشهای بنیادی انسان میگویند ما باید ابرانسانهایی را تربیت کنیم که میفهمند و میشناسند. اینها نه تنها با دین و غیب مخالفت شد، بلکه با اندیشههای ثابت و براهین مستدل هم مخالفت و فلسفه هم امری تاریخی قلمداد شد؛ یعنی انسان در دورهای زیست میکند که ذهن و فکرش برای او داوری میکند و خودش هدف و غایت میسازد و بیرون از انسان، نه دین و نه فلسفهای وجود دارد و اخلاق و دین، براساس فرهنگ زمانه ساخته میشود.
انسان بیمقصد نیست
جوادی آملی اضافه کرد: ما جزء کسانی نیستیم که جهان غیب را منکر شویم و باور داریم انسان تنها نیست، چون انسان تنها ضال و گمراه است که هرگز به هدف نمیرسد و این جهان هدفمند است و عبث نیست. آیا میشود موجودی حق باشد و بیمقصد «أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى»(قیامت/۳۶) آیا این آفرینش با آن اتقان و انسجام و دقت، میتواند بیهدف باشد؟ باور داریم که این انسانی که خدا به او کرامت داده، زیست دیگر و هدفی والا و مقدس دارد.
رئیس بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء تصریح کرد: یکی از برترین مواهب الهی، عقل است که جایگاه والایی برای انسان رقم زده و او را از عرش و فرش بالاتر برده است، اما این عقل، اگر بخواهد تنها در این عالم راه برود، منحرف میشود و نیاز به حمایت از جهان غیب دارد؛ همین عقل با این مرتبه، بسیار سختگیر و در برابر حق خاضع است؛ حتی اگر در برابر خدا قرار بگیرد و جهالتی پیش بیاید، با خدا هم احتجاج میکند؛ قرآن در مورد عظمت عقل فرمود: ما انبیاء و راه و راهنما را به بشر دادیم تا عقل در برابر ما احتجاج نکند؛ «رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا»(نساء/۱۶۵)؛ اگر انبیاء نبودند، انسان میگفت که چرا مرا در دنیا بدون راه و راهنما قرار دادی؟ خود عقل هم گاهی اسیر وهم و خیال و خشم و غضب میشود.
رئیس بنیاد بینالمللی اسراء گفت: یکی از بزرگترین امتیازات مذهب شیعه این است که خدا، انسان را با عقل بر موجودات دیگر امتیاز بخشید و عقل را شریک در معرفت قرار داد و به عقل گفت که بر مبنای آگاهی حرکت کن. یکی از عمدهترین ضعفهایی که به دروغ در ادیان الهی ایجاد کردند و اجازه ندادند راه درست برای بشر بیان شود، این بود که عقل را به انزوا نشاندند. جوان ۱۸ سالهای برمیخیزد و مسیحیت را نقد میکند و میگوید متافیزیک و ماوراءالطبیعه مرده و همه فسانه و افسانه و ساخته و بافته بشر است.
جایگاه عقل وحیانی
وی افزود: آنچه او را به خروش برده است، این است که اجازه نداده عقل در معرفت شریک باشد و خود در فهم براهین نقش داشته باشد و سرّ اینکه اسلام شیعه سربلند است، زیرا عقل وحیانی را به میدان معرفت آورد، خدا عقل را در اوج برد و انسان را صاحب این قوه متفکره و عاقله کرد، لذا به جنگ خدا نمیتواند برود، زیرا دستپرورده قدرتی وحیانی و الهی است و فخر او در این است که در کنار وحی به فعلیت درآمده است. از جریان غیبی مدد میگیرد و خود را رشد میدهد، بنابراین عقل وحیانی و مدد شده توسط وحی، میتواند حیات شریفی را معرفی کند.
جوادی آملی اظهار کرد: چنین عقلی به وادی نیستگرایی و پوچگرایی نمیافتد؛ کسانی که گفتند ما دنبال «انسان ابرمرد» هستیم، ببینیم عقبه و پشتوانه فکری این تعبیر چیست؟ آیا این موجود بیش از اینکه عقبه آن نطفه و علقه بوده، خبر دارد؟ آیا او میتواند از غیب خبری بیاورد؟ وقتی ملائک از خدا پرسیدند چرا بر انسانی سجده کنیم که اهلاک حرث و نسل و سفک دارد، خداوند فرمود چیزی میدانم که شما نمیدانید و آن انسان متکی بر عقل وحیانی بود.
وی اضافه کرد: در نگرش ادیان مرسوم مسیحیت و یهودیت، عقل به انزوا رفته و انسان فقط باید مقلد باشد. چنین چیزی در درون انسان قابل فهم نیست؛ آنچه باید جوهر وحیانی را با جوهر وجود انسان متحد کند، عقل است؛ عقل در برار وحی و معارض و معاند نشد، بلکه با همه وجود او را تأیید کرد و همراه شد. قوهای که توحید و وصایت و نبوت و نامتناهی بودن عالم را توصیف میکند، عقل قرآنی است؛ کسانی که گفتند خدا وجود ندارد و درهای غیب بسته شد، شاعرانه و بر مبنای حس و عاطفه سخن گفتند و جایگاه عقل را در حد احساسات فروکاستند و شکستند.
جوادی آملی افزود: اگر بناست چیزی اثبات و نفی شود، باید با عقل برهانی اثبات و نفی شود؛ اینکه چیزی را که بشر نمیداند، آن را اسطوره بداند، چنین تفکری در برابر تفکر وحیانی حرفی برای گفتن ندارد؛ آنچه در منظر دین در مورد زیست دنیوی سخن گفته میشود، این است که چون این زیست با جهات فکری و عقلانی هماهنگ است، عقل امیر لشکر وجود انسانی است.