بسم الله الرحمن الرحیم
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیم. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا أَبِی الْقَاسِمِ الْمُصْطَفَی مُحَمَّدٍ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْمَعْصُومِینَ، لَاسِیَّمَا بَقِیَّةِ اللَّهِ فِی الْأَرَضِین.
شب شهادت صدیقهی طاهره، حضرت فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها)، بانوی بزرگ تاریخ اسلام و بشریت، فرصت مغتنمی است برای تامل و اندیشیدن در باب موضوعات مرتبط با آن حضرت. در سنوات گذشته، به مناسبتهایی که توفیق رفیق راه بود، از زوایای گوناگونی سخن گفتیم؛ اما حادثهای سبب شد تا اندکی پیرامون موضوع مشهور به «مُصْحَفِ حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)» تامل و تتبّعی داشته باشم و مختصر وجیزهای نیز در این باب به رشتهی تحریر درآورم. در خلال آن پژوهش، بر من مکشوف شد که مسیر تحقیق در این باب، چندان هموار نیست و دارای پیچیدگیهایی است که در این مجال به برخی از آنها اشاره خواهم کرد.

علیالتحقیق، در منابع روایی ما نظیر «الکافی»، «بصائر الدّرجات» و «بحار الأنوار»، مجموعاً حدود بیست و هشت روایت پیرامون مُصحف وارد شده است که بسیاری از آنها دارای مضامین متقارب و نزدیک به هم هستند. پژوهشهای مستقل و به تعبیر امروزی «تکنگاری» در این موضوع، در سالهای اخیر کمتر به چشم میخورد. شاید نخستین شخصیتی که در عصر حاضر باب بحث را در این زمینه گشود و به برخی از زوایای مبهم آن پرداخت، مرحوم آیتالله سید محسن امین عاملی (رضواناللهعلیه) بود. معالأسف، در چاپهای اخیر کتاب شریف «أعیان الشیعة»، این مبحث حذف شده است. اگرچه «مجمع جهانی تقریب مذاهب» و «مجمع جهانی اهلبیت (علیهمالسلام)» تحقیقات ارزندهای بر این اثر داشتهاند، اما ظاهراً متوجه نشدهاند که بحث مربوط به مُصحف حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در آن مدخل اصلی نیست، بلکه در مقدمه آمده است. مرحوم سید محسن امین در آغاز دو روایت را نقل میکنند و سپس به حل تعارض ظاهری روایات میپردازند. مقدمهی «أعیان الشیعة» در باب جایگاه تشیع در تمدن اسلامی و میراث مکتوب شیعه بسیار حائز اهمیت است. در نسخه اصل (چاپ مطبعة الإنصاف) که بنده داشتم، پس از پایان بخش مربوط به امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، بخش حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) آغاز میشود که متأسفانه در چاپهای جدید -حتی در مجموعهی «فی رِحابِ أئمّةِ أهلِ البَیت»- این بخشها تفکیک شده و این اشکال پدید آمده است.
از میان مجموعه روایات، اگر بخواهیم جامعترین منبع را نام ببریم، باید به کتاب «عَوَالِمُ الْعُلُومِ» اشاره کنیم. البته این کتاب با اندکی تسامح، تقریباً همان «بحار الأنوار» است. نکتهی شگفتآور آنکه مرحوم آیتالله سید محمدباقر موحد ابطحی، زمانی که برای نخستین بار جلد مربوط به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از این کتاب را بدون مستدرکات و تنها با تعلیقات منتشر کردند، به روایتی برخوردند که مرحوم مجلسی آن را نقل کرده و فرموده بود: «وَجَدْتُ فِی نُسْخَةٍ عَتِیقَةٍ... لَا أَصْلَ لَهَا» (در نسخهای قدیمی یافتم که اصلی برای آن نیست) و لذا به آن اعتماد ندارم. بنده کنجکاو شدم که ببینم مؤلف محترم با این روایت چه کردهاند؛ دیدم ایشان نیز مرقوم فرمودهاند: «وَجَدْتُ فِی نُسْخَةٍ لَا أَصْلَ لَهَا» اما به رسم امانتداری آن را نقل کردهاند. لکن در چاپ «مُستدرک» که ایشان انجام دادند و مباحث مربوط به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را در دو جلد قطور (حدود هزار و پانصد صفحه) منتشر ساختند، تمامی روایات مربوط به مُصحف یکجا گردآوری شده است.
در میان این روایات، تنها یک روایت وجود دارد که میفرماید: «فِیهَا مِثْلُ قُرْآنِکُمْ هَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اللَّهِ مَا فِیهِ مِنْ قُرْآنِکُمْ حَرْفٌ وَاحِدٌ» (در آن سه برابر قرآن شما مطلب هست، اما به خدا سوگند حتی یک حرف از قرآن شما در آن نیست). اما روایتی که دلالت کند آیهی شریفهی ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ در مصحف بوده، سند استواری ندارد و متأسفانه برخی از عالمان معاصر بر اساس همین روایت ضعیف تلاش کردهاند اثبات کنند که مصحف فاطمه مشتمل بر قرآن نیز بوده است، در حالی که این مبنا صحیح نیست.

گرانیگاه بحث در روایتی است که میفرماید حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) مصحفی بر جای گذاشتند که: «مَا هُوَ قُرْآنٌ وَ لَکِنْ کَلَامٌ مِنْ کَلَامِ اللَّهِ أَنْزَلَهُ عَلَیْهَا إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ وَ خَطُّ عَلِیٍّ». اشکال دقیقاً در عبارت «إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ» (به املای رسول خدا) نهفته است. در اینجا به نظر میرسد برخی از بزرگان دچار خلط مبحث شدهاند. روایات دیگری تصریح دارند که جبرئیل پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نزد حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میآمد تا حزن شدید ایشان را تسلی دهد: «دَخَلَهَا غَمٌّ شَدِیدٌ... وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ یَأْتِیهَا فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَی أَبِیهَا وَ یُطَیِّبُ نَفْسَهَا وَ یُخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا وَ مَکَانِهِ وَ یُخْبِرُهَا بِمَا یَکُونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا وَ کَانَ عَلِیٌّ (ع) یَکْتُبُ ذَلِکَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ».
پیش از تحلیل محتوایی، لازم است واژهی «مُصْحَف» را تبارشناسی کنیم. برخلاف پندار سلفیها و وهابیون که مدعیاند واژهی مصحف پس از اسلام شهرت یافته و منصرف به قرآن است -و بدین بهانه شیعه را متهم میکنند که برای حضرت زهرا قائل به قرآن دیگری هستند- این واژه در ادبیات و نثر جاهلی نیز کاربرد داشته است. مصحف از نظر لغوی به معنای «مَا جُعِلَ بَیْنَ الدَّفَّتَیْنِ» (آنچه بین دو جلد قرار گیرد) است. جاحظ در «کتاب الحیوان» و خلیل بن احمد فراهیدی در «العین» و دیگر لغویون بر این معنا تصریح دارند. حتی ابواسحاق فزاری از اوزاعی (متوفای ۱۵۷ قمری) نقل میکند که «مصحفی از مصاحف روم» را دیده است. ناصرالدین اسد در کتاب ارزشمند «مَصَادِرُ الشِّعْرِ الْجَاهِلِی» به خوبی اثبات کرده است که کتابت در دوره جاهلی رواج داشته و واژهی مصحف برای مجموعههای مکتوب به کار میرفته است.
نخستین کسی که در دوره معاصر بر طبل تهمت کوبید، «عبدالله بن علی القصیمی» (معروف به نجدی) بود. او کتابی سراسر توهم با نام «الصِّراعُ بَیْنَ الْإِسْلَامِ وَ الْوَثَنِیَّة» نوشت. مرحوم شیخ ابوالحسن خُنیزی (که شیعیان منطقه به ایشان «الإمام ابوالحسن الخُنیزی» میگفتند) ردیهای مؤمنانه و مؤدبانه بر او نوشت به نام «الدَّعْوَةُ الْإِسْلَامِیَّة». جالب اینجاست که قصیمی بعدها از وهابیت نیز برگشت، علمای وهابی را نقد کرد و سرانجام به الحاد گرایید و در قاهره با وضعیتی اسفبار از دنیا رفت. اما شگفتا که وهابیون همچنان کتابهای ضد شیعی او را تجدید چاپ میکنند! مرحوم علامه امینی (رحمةاللهعلیه) در «الغدیر» اشارات دقیقی به انحرافات و تحریفات معنایی او داشتهاند.
بنابراین، «مُصحف» نامی عام برای کتاب است و نه مختص قرآن. در خصوص مصحف حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، تمامی روایات متفقاند که کاتب آن، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) بوده است. اینکه برخی فضلا فرمودهاند املا از جانب حضرت زهرا بوده، احتمالاً سهو القلم است؛ زیرا در روایات آمده: «أَمْلَاهُ اللَّهُ عَلَیْهَا وَ أَوْحَی إِلَیْهَا». در اینجا شبههای مطرح میکنند که چگونه ممکن است به حضرت زهرا وحی شود؟ پاسخ روشن است: قرآن کریم حتی درباره زنبورعسل نیز تعبیر وحی به کار برده است (وَأَوْحَی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ). در ادبیات دینی، ما مفهومی به نام «مُحَدَّث» و «مُحَدَّثَة» داریم؛ یعنی کسی که فرشتگان با او سخن میگویند. علامه امینی در الغدیر تصریح میکنند که اجماع امت اسلامی بر این است که در امتهای پیشین کسانی بودهاند که ملائکه بر آنان نازل میشدند (مانند مریم عذرا و مادر موسی) و این لازمهاش نبوت نیست. حتی خلیفهی دوم را نیز اهل سنت «مُحَدَّث» میدانند؛ حال چگونه است که وقتی به حضرت زهرا (س) میرسیم، سخن گفتن ملک با ایشان شرک و کفر تلقی میشود؟!
اما حل تعارض عبارت «إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ»:
در برخی روایات تعبیر «إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ» آمده و در برخی «إِمْلَاءُ اللَّهِ» یا نزول جبرئیل. مرحوم سید محسن امین احتمال دادهاند که شاید دو کتاب بوده است؛ یکی مشتمل بر احکام که املای پیامبر (ص) بوده و دیگری مصحف فاطمه که توسط جبرئیل املا شده است. اما علامه مجلسی (رضواناللهعلیه) راهحلی دقیقتر ارائه میدهند. ایشان میفرمایند در بسیاری از این روایات، مراد از «رَسُولِ اللَّهِ»، پیامبر اکرم (ص) نیست، بلکه منظور «فرستادهی خدا» یعنی جبرئیل یا ملک الهی است. قرینهی این ادعا، روایات متعددی است که تصریح میکنند این ماجرا پس از رحلت پیامبر (ص) و جهت تسلی خاطر حضرت زهرا (س) رخ داده است. اگر «رسولالله» را به معنای پیامبر بگیریم، با روایات صریحِ نزول جبرئیل بعد از وفات ایشان تعارض پیدا میکند. قرآن کریم نیز بارها به فرشتگان اطلاق «رسول» کرده است: ﴿إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ﴾ (درباره جبرئیل) یا آنجا که جبرئیل به مریم (س) میگوید: ﴿إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ﴾. امام رضا (علیهالسلام) نیز میفرمایند: «الْمَلَائِکَةُ هُمْ رَسُولُ اللَّهِ».
بنابراین، مصحف فاطمه (سلاماللهعلیها) کتابی است که پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، توسط جبرئیل امین بر حضرت زهرا (س) املا شد و امیرالمؤمنین (ع) آن را کتابت فرمودند. محتوای آن شامل اخبار آینده، جایگاه فرزندان، سرنوشت حاکمان و پادشاهان و وصایای آن حضرت است و خالی از آیات قرآن و احکام شرعی (حلال و حرام) میباشد و اکنون این ودیعهی الهی نزد امام عصر (ارواحنا فداه) محفوظ است.
حال که سخن به اینجا رسید، دلم میخواهد از فرصت استفاده کنم و ذکر مصیبتی داشته باشم. روایتی جانسوز از «عمار یاسر» نقل شده که حال امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را پس از شهادت زهرا (س) توصیف میکند. عمار میگوید: پس از شهادت حضرت زهرا، دیدم علی (ع) کمتر از خانه خارج میشود. روزی خدمت ایشان رسیدم، دیدم حضرت سر در گریبان غم فرو برده و اندوهگین نشسته است؛ امام حسن در سمت راست و امام حسین در سمت چپ ایشان بودند و حضرت نگاهی به حسین (ع) میکرد و میگریست.
نتوانستم تاب بیاورم، بغضم ترکید و به شدت گریستم. وقتی آرام شدم، عرض کردم: «یا سیدی و مولای! شما که کوه صبر هستید و ما را به شکیبایی دعوت میکنید، این حزن طولانی برای چیست؟»
حضرت نگاهی به من کردند و فرمودند: «یَا عَمَّارُ! إِنَّ الْعَزَاءَ لَمِثْلِی فَقَطْ؛ تسلیت و تعزیت تنها سزاوار کسی مثل من است. من با از دست دادن فاطمه، تنها همسرم را از دست ندادم، بلکه بار دیگر رسول خدا را از دست دادم. هرگاه غم عالم بر دلم سنگینی میکرد، به چهرهی فاطمه نگاه میکردم و غمهایم تسکین مییافت. وقتی سخن میگفت، گویی صدای رسول خدا را میشنیدم و چون راه میرفت، رفتار و منش پیامبر در نظرم مجسم میشد. اکنون با رفتن او، دیگر پناهی ندارم...».
سپس حضرت جملهای فرمودند که آتش به جان عالم میزند: «وَ إِنَّ أَعْظَمَ مَا لَقِیتُ وَ مِنْ مُصِیبَتِهَا...»؛ عمار! بزرگترین درد من آن زمانی بود که خواستم او را غسل دهم. پیراهن را که کنار زدم، «رَأَیْتُ ضِلْعاً مِنْ أَضْلَاعِهَا مَکْسُوراً وَ رَأَیْتُ سَوَاداً فِی جَنْبِهَا...»؛ دیدم پهلویش شکسته و سینهاش از ضربات تازیانه سیاه شده است... و فاطمه اینها را از من پنهان کرده بود...
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»

11/26/2025 1:43:34 PM تاریخ ارسال:
9 
پربازدید ترین ها
انتخاب سردبیر
آخرین نظرات 


















