بسمه تعالی عنوان بحث مبانی فقهی شبیه سازی تاريخ جلسه: 29/01/1388 نظریه پرداز: حجت الاسلام و المسلمین احمد مبلغی مقرر: حجت الاسلام سراقی |
موضوع شبیه سازی از منظر فقهی موضوعی مهم است از آن جهت که هنوز آنچه نسبت به این موضوع ارائه نشه یا توجه به آن انجام نگرفته خیلی بیشتر از آن چیزی است که انجام گرفته است، گر چه در دهة اخیر در یک سطح جدی و جهانی هم به آن توجه شده است ولی با همه این اوصاف چون موضوع مهمی است و در آینده، بیشترمورد بحث و نظر میشود و ظرفیتهای توجه به موضوع یا انجام یک بحث علمی بسیار گسترده دارد، لذا بحث پیرامون آن یک بحث حاشیهای نیست و جزو مسائل اولویت دار میباشد. از منظرهای مختلف از جمله منظر فقهی میتوان این بحث را پی گرفت. از منظر فقهی دنبال این هستیم که فقه، این مساله را به عنوان یک موضوع چگونه میبیند و احکام پیرامون آن بر اساس تقسیم بندی معروفـ تکلیفی و وضعیـ در هر دو حوزه قابل طرح است چون هم بحث حلیت و حرمت در آن مطرح است و هم بحثهایی نظیر انسان شبیه سازی شده و ارث و... که این مباحث در ناحیه احکام وضعی قابل طرح است.
از آنجا که شبیه سازی به شبیه سازی انسانی و درمانی قابل تقسیم میباشد، راجع به شبیه سازی درمانی صحبتی نداریم گرچه مسیحیان و برخی از مسلمانان این اشکال عمده را کردهاند که به قیل انسان میانجامد، چون سلولی که هنوز تعیّن و تخصص نیافته و 5 الی 7 روز عمر دارد، در رحم قرار میگیرد و به انسان تبدیل میشود. این سلول 7 روز تخصص نیافته را اگر سوراخ کردید تا به مقاصد درمانی بپردازید، در واقع یک انسان را کشتهاید تا یک عضو انسانی را ترمیم کنید. البته این بحث در فقه هست که آیا این سلول هفت روزه که نه در رحم است و نه روحی در آن هست آیا انسان است یا نه؟ علمای شیعه خیلی این را بحث نکرده و معتقدند که این انسان نیست چون از رحم که استخراج نشده است ولی مسیحیان و برخی اهل سنت میگویند این هم یک انسان است و لذا سوراخ کردن آن جهت درمان، قتل به حساب میآید؛ اما موضوع ما شبیه سازی انسانی است.
سؤال این است که آیا فقه این عملـ شبیه سازی انسانیـ را جایز میداند یا نه؟ در ارتباط با چنین شبیهسازیای از دو منظر میتوان بحث کرد: الف) از منظر فقه واقع؛ ب) از منظر فقه توقع؛ فقه واقع یعنی آنچه واقع شده است و عینیت یافته است و فقه توقع یعنی آنچه ما توقع وقوع آن را داریم و کوشش میکنیم تا واقع شود. شبیه سازی اگر جنبه تکلیفی یعنی از حیث جواز و عدم جواز و از جنبه احکام وضعی مسائلی دارد از این دو منظر قابل طرح است. از منظر فقه واقع بحث راحت است گر چه اهل تسنن بحث کرده و رد کردهاند ولی شیعیان نگاه منعطفی داشتهاند و تحریم نکردهاند مگر عده کمی. برخی مباحث طرح شده در حوزه فقه واقع عبارت است از این که طریقه تولید انسان عوض شود از آن حالت طبیعی صرف نظر شود دخالت در کار خداوند نیست. مسیحیان و اهل سنت گفتهاند دخالت در کار خداست ولی شیعیان گفتهاند آنچه از دست بشر ساخته میشود بر اساس قوانین طبیعت است که خداوند در آن نهاده و اصلاً دخالت در کار خداوند حساب نمیشود. بله ممکن است دخالتی در طبیعت کنیم و آن حرام باشد ولی نه به خاطر دخالت در کار خدا بلکه به جهت دیگر.
برخی علت حرمت را تخریب اعتقاد عوام دانسته و گفتهاند که عوام به این خیال میافتند که در کار خدا دخالت شده است. جواب این هم این است که نمیشود جلو پیشرفتهای علمی را با این اسدلالها گرفت بلکه بر عکس این کارها موجب تفکر در عظمت خلقت خداوند میباشد. پس این دو دلیل قابل توجه نمیباشد.
برخی هم گفتهاند یک لوازم حرامی هست مثل نگاه نامحرم و... نقد این دلیل هم این است که ما اصل فعل را که هیچ گونه مقارنه و ملازمه حرمتزایی نداشته باشد بحث میکنیم. پس این اشکالات در حوزه فقه واقع دلایل موجه و قابل قبولی برای تحریم نمیباشد.
نتیجه اینکه آنچه به عنوان فقه واقع است ما اشکالی در ناحیه تحریم و عدم جواز نداریم ولی در ناحیه فقه توقع بحثهای جدیای وجود دارد.
فقه توقع که اصطلاح جدید الظهوری استـ بیشترین مباحث چالش بر انگیز را در این زمینه دارد. ما یک نگاههای از سنخ پیشبینی داریم که هنوز واقع نشده است این را میگویند فقه توقع. به عنوان مثال دربارة موضوع شبیه سازی انسانی، از جهت فقهی ممکن است این سؤال پیش بیاید که مثلاً اگر 2هزار انسان شبیه هم داشته باشیم چه اشکالاتی از ناحیه اجتماعی و تربیتی و مسائل خانوادگی و ارثی و ... پیش میآید.
چهار دیدگاه قابل طرح در فقه توقع ارائه شده است که میبایست ابتدا یکی را پذیرفت و سپس وارد بحث شد.
الف) دنبال فقه توقع نروید چون غلط است زیرا بخشهای واقع نشده که جای حرف ندارد چون فقه تا چیزی واقع نشود که پیرامون آن حکم نمیدهد، باید ابعاد چیزی مشخص شود تا فقیه حکم کند.
ب) فقیه میتواند نسبت به موضوعاتی که در گذر زمان رخ میدهد و بخشهایی از آن انجام گرفته اظهار نظر ولی با احتیاط.
ج) در ارتباط با مسائل غیر واقعـ مسائلی که بخشهایی از واقعیت آن شکل نیافته و ما نسبت به ابعاد آن علم کامل نداریمـ میتوان از فقه الافتراضی قرن دوم که مکتب ابوحنیفه و... داشتند و به مکتب ارأیتون مشهور شد استفاده کرد یعنی دائماً فرضها و ابعاد و حدودهایی را مشخص کرد و سپس حکم داد، این مکتب در زمان خلفای عباسی و زمان امامین عسکرین تبدیل به فقه المعما شده بود.
برخی از اهل سنت معتقدند که باید رو بیاوریم به سنت فراموش شده قرن دوم و فقه الافتراضی را احیاء کنیم.
د) دیدگاه چهارم این است که نمیتوان مسائل جامعه را با احتیاط حل کردـ نقد راه دومـ و فقه افتراض هم این است که نهایتاً چند فرض و مدل در نظر گرفته شود و حکم هم داده شود، این هم غلط است چون از کجا معلوم که در آینده مدلهای متفاوتی از فرضیات شما ارائه نشود. افتاء این است که حکم یک موضوع به صورت مشخص داده شود. فقه الافتراض تنها یک ابزار مطالعه است نه برخورد با آن موضوع خاص. پس فقه الافتراض استنباط و اجتهاد در آن زمینه نمیباشد. به نظر میرسد راه چهارم این است که یکی از فرضها را در نظر بگیریم و تلاش کنیم تا پیشبینی علمی دقیقی صورت بگیرد، اگر متخصص جواب داد که فلان موضوع محقق میشود جواب بدهیم والاّ جواب ندهیم، زیرا فتوا باید در یک مسیر و موضوع عقلایی باشد. حالا نسبت به شبیه سازی مطلب این است که آیا میشود ابعاد و حدود ولو واقع نشده ولی در حال وقوع و یا قابل فهم علمیـ نه ذوقی و احساسیـ را مشخص کرد و دنبال جواب فقهی رفت.
آنچه در ارتباط با شبیه سازی انسانی قابل طرح است در دو محور میباشد: الف) چیزی که بازگشتش به خود افراد شبیه سازی شده میباشد.
ب) آنچه به جامعه باز میگردد.
آنچه به خود انسان شبیه سازی شده باز میگردد مسائلی از این قبیل است که ممکن است از آنها سوء استفادههای جنسی بشود و یا بی گاری و بردهداری جدیدی اتفاق بیفتد و یا اینکه سوء استفادههایی نشود و ضررهایی متوجه آنها شود مثلاً یکی از آنها دزدی کند و دیگری مجازات شود.
در ارتباط با شبیه سازی و تبعاتی که به جامعه باز میگردد در ارتباط با جوابگویی بخشهای واقع نشده اعم از ایجابی و سلبی و بازتابهای منفی ابتدا باید بحث علمی دقیق شود و سپس به دنبال جوابهای فقهی رفت. اینکه نظام ارث، خانواده و... به هم میخورد اگر بحث شود و جواب روشنی از جهت علمی بدان داده شود ـ چون موضوع شناسی علمی خیلی مهم است ـ در این صورت میتوان جواب فقهی مناسبی داد، در غیر این صورت نمیتوان به پاسخی فقهی رسید به گونهای که مشکل فردی و اجتماعی حل شود بله میتوان طبق مکتب فقه الافتراضی جوابهایی را ارائه داد ولی این گونه جوابها و احکام نمیتواند راه حل مناسبی باشد و یا مشکلی را حل کند.