موسسه فهیم

خلاصه ها

خلاصه ی جلسات

خلاصه جلسه علی علیه‌السلام اسوه تمام نمای اسلام

گزارش سخنرانی استاد الهی را به شرح زیر می خوانید:

عرض سلام وسپاس از موسسه فرهنگی وپژوهشی فهیم.

وعرض تبریک میلاد مولای متقیان،

سلام بر علی اسوه مقاومت وسلام بر علی اسوه بزرگواری ومظلومیت، سلام برعبادت وعدالتت وسلام بر اراده واستقامتت

با تبریک خالصانه این میلاد مبارک،  میلاد در کنار مقام ابراهیم ودر بیتی که هدی للناس ستاد  مرکزی هدی للعالمین، هدایت جهانیان که  فرمودند «ولدت علی الفطره وصبرت الی الایمان والهجرت» میلادی منزه از آلودگی ها وسبقت از همگان در ایمان به خداوند و هجرت مجاهدانه.

 امام علی(ع) سبقت در اسلام وایمان

در خطبه قاصعه امام علی (ع) فرمودند« لَم یجمع بیت واحدٍ یومئذ في الاسلام غیر رسول‌اللـه وخدیجة وأنا ثالثهُما.» امام علی سومین عضو خانواده جهان اسلام  است که در کنار پیامبر وخدیجه که آیین اسلام را اساس گذاری نمود. امام علی (ع) فرمودند: زمانی در تمام مکه فقط یک خانواده مسلمان وجود داشت و فقط  سه نفر یعنی رسول خدا، خدیجه و علی(ع) ساکن بودند. خداوندا تو آگاهی که آمدم و شنیدم و لبیک گفتم و با پیامبر تو نماز خواندم.

 ویژگی های شخصیتی امام علی(ع)

استاد الهی در مورد ویژگی ها وصفات ممتاز و منحصر به فرد امام علی(ع)  بیان داشت: حضرت علی امام دارای چهار صفات و ویژگی است  که دیگران فاقد این ویژگی هستند

«لعلیٍّ أربع خصال لیست لأحد: هو أوّل عربیٍّ و أعجمیٍّ صلّى مع رسول الله(صلى الله علیه وآله) علی(ع) حاکم نیشابوری در کتاب المستدرک علی الصحیحین از ابن عباس نقل کرده است که حضرت علی(ع) درچهار ویژگی منحصربه‌فرد بود؛ اول اینکه از میان تمام عرب و عجم اولین کسی که با پیامبر نماز گزارد علی(ع) بود؛ ویژگی دوم در تمام رویارویی‌های دلیرانه علی پرچمدار بود، پرچمدار پیشروی مردان خدا در دوران درگیری‌ها؛

ویژگی سوم ، تنها کسی که در روزهای سخت امتحان داد درحالی‌که همه فرار می‌کردند در کنار پیامبر پایداری می‌کرد.

ویژگی چهارم، این علی بود که سرانجام و درحالی‌که بسیاری از مسلمین در سقیفه دنبال تعیین جانشین بودند او تنها کسی بود که افتخار تدفین و تغسیل پیامبر(ص) را برعهده داشت؛ او اولین فرزند هاشمی از والدین هاشمی بود

استاد الهی در مورد فضلیت فاطمه بنت اسد مادر امام علی(ع) اظهار داشت:

فاطمه بنت اسد دومین بانویی بود که بعد از خدیجه به پیامبر(ص) ایمان آورد و پیامبر تا جایی به او احترام گذاشت که او را مادر دوم خود نامید. در هنگام تولد در ۱۳ رجب، مادر، او را حیدر صدا زد و پیامبر(ص) او را علی نامید که اولین بار این نام در عرب انتخاب شده است.

امام جمعه میشگان درادامه افزود: امام علی(ع) اولین نوزاد هاشمی بود که از پدر ومادر او هاشمی بودند اولین فرزند هاشمی از والدین هاشمی.فاطمه بنت اسد مادر گرامی امام علی(ع) دومین خانمی بود که  بعد از خدیجه  کبری (س) به پیامبر ایمان آورد.

جایگاه  امام علی(ع) نزد پیامبر اسلام(ص)

استاد الهی بعد از بیان ویژگی ها و صفات امام علی (ع) در بخش دیگری  از سخنان خود به جایگاه امام (ع) در نزد پیامبر اشاره نموده بیان داشت:

وقتی ابیطالب(ع) با مشکلات مالی مواجه شد پیامبر(ص) فداکاری‌های او را در حق خود فراموش نکرده بود لذا به همین دلیل به همراه ابن عباس از او خواستند که برخی از فرزندان پسر را به آنان بسپارد و پیامبر(ص)، علی(ع) را انتخاب کرد و به این ترتیب علی از دوره خردسالی در کنار رسول‌الله(ص) بود.

علی(ع) فرمود: همه شما نزدیکی من با رسول خدا را می‌دانید؛ من از همان دوره کودکی در آغوش گرم ایشان بزرگ شدم و او مرا در سینه و قلب خود جای داد و مانند یک پدر از من پذیرایی کرد. تا جایی که در حق من فرمود: آن‌چه من می‌شنوم تو می‌شنوی و آنچه من می‌بینم تو می‌بینی مگر اینکه من خاتم‌الانبیاء هستم و تو به جای پیامبری، وارث و جانشین پیامبر هستی و به این ترتیب علی، اسوه کامل اسلام بود و همه اینها نتیجه تربیت نبوی و تلاش علوی بود.«وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَةِ وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِيصَةِ، وَضَعَنِي فِي [حَجْرِهِ‏] حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ [وَلِيدٌ] يَضُمُّنِي إِلَى صَدْرِهِ وَ يَكْنُفُنِي فِي فِرَاشِهِ وَ يُمِسُّنِي جَسَدَهُ وَ يُشِمُّنِي عَرْفَهُ وَ كَانَ يَمْضَغُ الشَّيْ‏ءَ ثُمَّ يُلْقِمُنِيهِ، وَ مَا وَجَدَ لِي ، وَ لَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذٍ فِي الْإِسْلَامِ غَيْرَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ خَدِيجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا، أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ (صلی الله علیه وآله)، فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقَالَ هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ، إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى، إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ، وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ

این رابطه از زمانى آغاز شد که على(علیه السلام) کودک بسیار خردسالى بود و بحران شدید اقتصادى و قحطى در مکّه پیدا شد. ابوطالب فرزندان زیادى داشت و سخت به زحمت افتاد. پیامبر اکرم که هنوز به مقام نبوت نرسیده بود به عباس که مرد ثروتمندى بود، فرمود: برادرت ابوطالب، کثیرالعیال است و مشکلات موجود را مى بینى. همراه من بیا نزد او برویم. یکى از فرزندانش را تو سرپرستى کن و یکى را من. عباس پذیرفت، هر دو نزد ابوطالب آمدند و مقصود خود را بازگو کردند، ابوطالب گفت: عقیل را نزد من بگذارید و هر یک از سایر فرزندانم را خواستید انتخاب کنید، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) على(علیه السلام) را برگزید و عباس جعفر را و از آن به بعد على بن ابى طالب با رسول خدا بود تا زمان بعثت که در آن زمان نیز از او پیروى کرد و به او ایمان آورد و تصدیقش نمود.

بزرگ ترین مرد جهان بعد از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از آغاز عمر، شب و روز در کنار آن حضرت بود  و تحت تعلیم و تربیت او قرار داشت و این شاگرد در محضر آن استاد تا آنجا پیش رفت که نور وحى را ببیند و بوى وحى را استشمام کند و صداى جبرئیل را بشنود و حتى ناله شیطان را که به هنگام بعثت از حلقوم او برخاست، درک کند و در یک کلام با جهان غیب کاملا در ارتباط باشد و تا آنجا پیش برود که پیامبر اکرم خطاب به او بفرماید:«إِنَّکَ تَسْمَعُ ما أَسْمَعُ وَ تَرَى ما أَرَى إلاّ أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ»آنچه را که من مى شنوم، مى شنوى و آنچه را که من مى بینم مى بینى جز اینکه پیامبر نیستی.

حق مداری و قرآن محوری علی

امام جمعه میشگان در مورد فضایل نفسانی وکمالات اخلاقی امام علی(ع) بیان داشت: علی اسوه کامل اسلام بود، همه این اوصاف نتایج تربیت نبوی ودست آور های علوی بود که امام علی را ملازم حق قرار داد.

همراه علی با قرآن، زیرا شارح بهترین قرآن است«علی مع القرآن و القرآن مع علی»، علی با قرآن است و قرآن با علی است. سخنی که حکایت از دو ویژگی مهم و رفیع علوی دارد: یکی همراهی علی (ع) با قرآن, و دیگری معیت قرآن با علی (ع)حدیث عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ

علی پرچم دار همیشه فاتح

. حدیث رایت که در منابع شیعه و سنی بیان شده است: قبل از فتح قلعه خیبر، پیامبر(ص) در مرحله اول ابوبکر را به رهبری تعدادی از مسلمین برای حل مشکل فرستاد و آنها رفتند، تلاش کردند ولی موفق نشدند در قلعه را بکنند؛ سپس در مرحله دوم نوبت به عمر رسید و او بدون فتح برگشت و در مرحله سوم پیامبر(ص) فرمود فردا پرچم فتح را به دست کسی خواهم سپرد که او خدا و پیامبر(ص) را دوست دارد و خدا و پیامبر هم او را دوست دارند؛ از خود عمر نقل شده است که من هرگز آرزوی امارت و رهبری نداشتم جز در آن شب که از رسول‌الله این شهادت را شنیدم و این شهادت دادن، جایزه و درجه و مرتبه بزرگ و تعظیم فوق‌العاده‌ای است. می‌گوید آن شب نخوابیدم و منتظر ماندم تا پیامبر(ص) مرا صدا بزند ولی در همه منابع ذکر شده است که فردا صبح، پیامبر(ص) پرسید علی، کجاست؛ علی از ناراحتی چشم گلایه داشت ولی وقتی دعوت پیامبر را شنید نزد ایشان آمد و پیامبر(ص) دستش را بر چشمان علی(ع) گذاشت و چشم او شفا یافت و مسئولیت فتح خیبر بر دوش ایشان افتاد. بود پیامبر فرمود : لأعطين الراية غدا رجلا  يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله كرارا غير فرار لا يرجع حتى يفتح الله عليه» فردا پرچم را به کسی می سپارم خدا ورسول او را دوست دارد  وایشان خدا ورسول را دوست   سردار همیشه فاتح است هیچگاه پشت به دشمن نمی کند   وپیرزومندانه بر می گردد.

ابورافع گفته است  هشت نفر تلاش کردند تا در را جابجا کنند ولی نتوانستند ولی علی آن را جابجا کرد؛ او می‌نویسد علی با همه این قدرت و شجاعت در عین تواضع و فروتنی بود و در مقام قدرت و بیت‌المال هرگز لحظه‌ای اسیر زر و زور نشد و ندا داد: یا دنیا غری غیری. دنبال دیگری برو تو نخواهی توانست علی را فریب دهی؛ دنیا سه طلاقه شد از دیدگاه علی  و فرمود بعدازاین طلاق، رجوعی در کار نخواهد

 امام علی واشک دشمنان

ضِرار بن ضَمرَه ـ كه از ياران خاص على عليه السلام بود ـ به عنوان نماينده بر معاويه وارد شد . معاويه به وى گفت : على را برايم توصيف كن .
ضرار گفت : اى امير مومنان! مرا معذور بدار .
معاويه گفت : چاره اى نيست .
ضرار گفت : حال اگر چاره اى نيست ، [پس بدانيد كه] به خدا سوگند ، وى ، دورانديش و بسيار نيرومند بود ، سخنى جدا كننده حق و باطل بر زبان مى راند ، عادلانه داورى مى كرد ، دانش از همه جوانبش مى جوشيد ، و حكمت از اطرافش گويا بود . از غذاها سفت و ترش را دوست مى داشت و از پوشاك ، كوتاهش را .
به خدا سوگند ، هرگاه او را مى خوانديم ، به ما پاسخ مى داد و اگر چيزى از او درخواست مى كرديم ، اجابت مى نمود . به خدا سوگند ، با همه نزديكى به وى ، نمى توانستيم به خاطر هيبتش با او سخن بگوييم و به جهت بزرگى اش در دل و جانمان نمى توانستيم با او آغاز به سخن گفتن كنيم .
وقتى كه لبخند مى زد ، دندان هايش مرواريد به رشته كشيده بود ، دينداران را گرامى مى داشت و به تهى دستان ، رحم مى كرد . در روز گرسنگى به يتيم خويشاوند و بينواى خاك نشين ، غذا مى داد . برهنگان را مى پوشانيد و دادخواهان را يارى مى رساند . از دنيا و جلوه هايش كناره مى گرفت و با شب و تاريكى اُنس داشت . گويا او را مى بينم كه شب ، پرده هايش را پايين كشيده و ستارگانش فرونشسته و او در محرابش ، محاسن خود را به كف گرفته و مانند مار گَزيده به خود مى پيچد و به آهنگ سوزناك مى گِريد و مى گويد : «اى دنيا! جز مرا فريب ده . خود را به من عرضه مى نمايى و مشتاق من گشته اى؟ هرگز ، هرگز! فريب تو نزديك نشود! من تو را سه طلاقه كرده ام و حقّ رجوع ندارم . عمرت كوتاه ، و خوشى ات پست ، و قدر تو ناچيز است . آه از كمىِ توشه و دورى مسافت و تنهايى راهه آن گاه ، معاويه به ضرار گفت : بيش از اين از سخنانش برايم بگو .
ضرار گفت : هميشه مى فرمود : «شگفت ترين قسمت انسان ، قلب اوست . . .» .
معاويه باز گفت : هرچه از سخن او مى دانى ، برايم بازگو .
ضرار گفت : دور است كه بتوانم هر آنچه شنيدم ، بر زبان آورم

دَخَلَ ضِرارُ بنُ ضَمرَةَ ؛ وكانَ مِن خَواصِّ عَلِيٍّ عَلى مُعاوِيَةَ وافِدا ، فَقالَ لَهُ : صِف لي عَلِيّا .
قالَ : أعفِني يا أميرَ المُؤمِنينَ .
قالَ مُعاوِيَةُ : لا بُدَّ مِن ذلِكَ .
فَقالَ : أمّا إذا كانَ لابُدَّ مِن ذلِكَ فَإِنَّهُ كانَ وَاللّه ِ بَعيدَ المَدى ، شَديدَ القُوى ، يَقولُ فَصلاً ، ويَحكُمُ عَدلاً ، يَتَفَجَّرُ العِلمُ مِن جَوانِبِهِ ، وتَنطِقُ الحِكمَةُ مِن نَواحيهِ ، يُعجِبُهُ مِنَ الطَّعامِ ما خَشُنَ ، ومِنَ اللِّباسِ ما قَصُرَ .
وكانَ واللّه ِ يُجيبُنا إذا دَعَوناهُ ، ويُعطينا إذا سَأَلناهُ ، وكُنّا وَاللّه ِ ـ عَلى تَقريبهِ لَنا وقُربِهِ مِنّا لا نُكَلِّمُهُ هَيبَةً لَهُ ، ولا نَبتَدِئُهُ لِعِظَمِهِ في نُفوسِنا ، يَبسِمُ عَن ثَغرٍ كَاللُّؤلُؤِ المَنظومِ ، يُعَظِّمُ أهلَ الدّينِ ، ويَرحَمُ المَساكينَ ، وَيُطعِمُ فِيالمَسغَبَةِ يَتيما ذا مَقرَبَةٍ أو مِسكينا ذا مَترَبَةٍ ، يَكسُو العُريانَ ، ويَنصُرُ اللَّهفانَ ، وَيستَوحِشُ مِنَ الدُّنيا وزَهرَتِها ، ويَأنَسُ بِاللَّيلِ وظُلمَتِهِ .
وكَأَنّي بِهِ وقَد أرخَى اللَّيلُ سُدولَهُ ، وغارَت نُجومُهُ ، وهُوَ في مِحرابِهِ قابِضٌ عَلى لِحيَتِهِ ، يَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّليمِ
، ويَبكي بَكاءَ الحَزينِ ، ويَقولُ : «يا دُنيا غُرّي غَيري ، إلَيَّ تَعَرَّضتِ أم إلَيَّ تَشَوَّفتِ ؟ هَيهاتَ هَيهاتَ ! لا حانَ حينُكِ ، قَد أبَنتُكِ ثَلاثا لا رَجعَةَ لي فيكِ ، عُمُرُكِ قَصيرٌ ، وعَيشُكِ حَقيرٌ ، وخَطَرُكِ يَسيرٌ ، آه مِن قِلَّةِ الزّادِ وبُعدِ السَّفَرِ ووَحشَةِ الطَّريقِ .
فَقالَ لَهُ مُعاوِيَةُ : زِدني شَيئا مِن كَلامِهِ .
فَقال ضِرارٌ : كانَ يَقولُ : أعجَبُ ما فِي الإِنسانِ قَلبُهُ . . .
فَقالَ لَهُ مُعاوِيَةُ : زِدني كُلَّما وَعَيتَهُ مِن كَلامِهِ .
قالَ : هَيهاتَ أَن آتِيَ عَلى جَميعِ ما سَمِعتُهُ مِنهُ !

جریان مبارزه طلبی عمر بن عبدود واجابت امام علی

داستان درگیری دلاورانه مولا با عمربن عبدود را شنیده‌ایم. عمرو مبارز می‌طلبید و رجز می‌خواند و بعدازاینکه سه بار پیامبر(ص) فرمود آیا کسی هست که به جنگ او برود فقط علی(ع) بود که در هر سه بار جرئت کرد به مبارزه با او برود. علی وقتی به سمت عمرو رفت و ماموریت انجام شد پیامبر فرمودند: الان تمامیت ایمان با تمامیت کفر روبرو شد.

نوشته‌اند در این مواجهه، عمرو نگاهی تحقیرآمیز به علی(ع) کرد و گفت پدرت را می‌شناختم و نمی‌خواهم فرزندش به دست من کشته شود. علی(ع) هم خطاب به او فرمود ای عمرو این سخنان را کنار بگذار و من سه درخواست دارم؛ اول اینکه شهادتین بگو و بدان جنگی میان من و تو نیست. دوم اینکه برگردید به مکه و به ما تعدی نکنید و ما هم با شما جنگی نداریم ولی او قبول نکرد. لذا علی(ع) وارد مبارزه با او شد. جابر بن عبدالله انصاری گفته است در میدان نبرد که همه متحیرانه منتظر نبرد بودند دیدیم کار عمرو تمام شده است و علی(ع) تکبیرگویانه پیروزی را رقم زدند و جالب اینکه پیامبر(ص) فرمودند که ضربت علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین.

نقل شده است که عایشه گفته است من دیدم ابوبکر مرتب به سیمای علی نگاه می‌کند، نگاهی طولانی و متمرکز، وقتی علت را پرسیدم گفت که پیامبر(ص) فرمود: نظر الی وجه علی عباده.

علی میراث دار فضایل همه انبیا

کسی اگر بخواهد علم آدم وفهم نوح وحلم ابراهیم وزهد یحیی وشجاعت موسی را  ملاخظه نماید به علی بن ابی طالب نگاه کند تمام فضایل وکمالات انبیا در امام جمع است امام علی مجمع فضایل وکمالات انبیا است.

مَنْ أرادَ أنْ یَنْظُرَ إلى آدَمَ فی عِلْمِهِ وَ إلى نُوح فی فَهْمِهِ وَ إلى إبْراهیمَ فی حِلْمِهِ وَ إلى یَحْیَى بْنِ زَکَریَّا فی زُهْدِهِ وَ إلى مُوسَى بْنِ عِمْرانَ فی بَطْشِهِ، فَلْیَنْظُرْ إلى عَلیِّ بْنِ أبی طالِب علی وارث تمام صفات پیامبران الهی است

زین سبب پیامبر با اجتهاد

نام خود وان علی مولا نهاد

گفت هر کو را منم مولا و دوست

ابن عم من علی مولای اوست

کیست مولا آنکه آزادت کند

بند رقیت ز پایت بر کند

چون به آزادی نبوت هادیست

مؤمنان را ز انبیا آزادیست

ای گروه مؤمنان شادی کنید

هم‌چو سرو و سوسن آزادی کنید

لیک می‌گویید هر دم شکر آب

بی‌زبان چون گلستان خوش‌ خضاب

بی‌زبان گویند سرو و سبزه‌زار

شکر آب و شکر عدل نوبهار

حله‌ها پوشیده و دامن‌کشان

مست و رقاص و خوش و عنبرفشان

جزو جزو آبستن از شاه بهار

جسمشان چون درج پر در ثمار

مریمان بی شوی آبست از مسیح

خامشان بی لاف و گفتاری فصیح

ماه ما بی‌نطق خوش بر تافتست

هر زبان نطق از فر ما یافتست

نطق عیسی از فر مریم بود

نطق آدم پرتو آن دم بود

تا زیادت گردد از شکر ای ثقات

پس نبات دیگرست اندر نبات

عکس آن اینجاست ذل من قنع

اندرین طورست عز من طمع

در جوال نفس خود چندین مرو

ورع و تقوای ما کمک به علی(ع)است

اگر شیعه علی بودن به معنای مشابهت در خلق و رفتار و تبعیت از علی(ع) و به معنای مشایعت و همراهی با علی و حمایت و همبستگی با او است باید به یاد آن نکته زیبای علوی بیفتیم که فرمود: شما نمی‌توانید در همه ابعاد زندگی مانند علی باشید ولی اقلاً تلاش کنید برای فضائل و مکارم اخلاقی تلاش کنید و علی را با ورع و اجتهاد کمک کنید.

شافعی یکی از رهبران اهل تسنن گفته است با وجود همه پنهان‌کاری‌های دوستان و دشمنان آوازه علی(ع) همه شرق و غرب عالم را پر کرده است؛ کوفی عنان، دبیرکل اسبق سازمان ملل گفت ای کاش اقلاً کشورهای عربی و اسلامی، رهبری علی بن ابیطالب را اسوه و الگوی زمامداری خود قرار می‌دادند؛ کسی که می‌فرمود اگر کسی به شخصی مسیحی آزار برساند به من رسانده است.

وقتی او شنید که یک زن اهل کتاب(احتمالا یهودی) توسط سربازان معاویه مورد آزار قرار گرفته بود فرمود اگر یک انسان مسلمان این ظلم را بشنود و از غصه به خاطر یک تجاوز بمیرد جای ملامت نیست. وقتی ابن ملجم به او ضربت زد فرمود مبادا با شعار قتل امیرالمؤمنین، خون‌ریزی شود و به جان بی‌گناهان بیفتید و به امام حسن(ع) وصیت کرد که یا او را ببخش و یا قصاص کن و اگر تصمیم به قصاص گرفتی فقط یک ضربت بر او بزن زیرا پیامبر(ص) فرمودند که از شکنجه و مثله کردن حتی از مثله یک سگ هار و وحشی بپرهیزید.

سیاست‌های دنیا دست سگ‌های هار است

چقدر نیاز است در قرن  بیست یک که سیاست‌های جهانی به دست یک مشت سگ هار افتاده است، در دنیایی که عدالت، آزادی و دموکراسی و حقوق بشر به جک‌های مسخره تبدیل شده‌اند و نفاق، انتحار اخلاقی و جنگ‌افروزی‌های جنون‌آمیز و بی‌رحمی، وحشی‌گری و ویرانگری به صدر اخبار بین‌المللی تبدیل شده است به مشی و سیره علی (ع) برگردیم.

در سال قبل میلادی، حدود ۷۰۰ مورد، کشتن‌های کورکورانه و جمعی (مثلاً اینکه سه یا ۴ نفر توسط برخی افراد معتاد و مست و مجنون به‌صورت ناگهانی کشته می‌شوند یا در اثر مشکلات خانوادگی) در آمریکا رخ داد که آمار بسیار بالایی است؛ ولی اگر حساب کنیم که نه در یک سال بلکه در ۴ ماه گذشته هر روز، کشتارجمعی از طریق هوا و دریا و زمین و با بمب‌های دوهزارپوندی صورت‌گرفته است و تاکنون ۲۵ هزار نفر آن هم با آمار بالای زنان و کودکان را شاهدیم.

چند روز قبل کنگره شهدای تهران برگزار شد و آماری که اعلام کردند ۲۴ هزار شهید بود که البته آمار بالایی است ولی آن را با قیامت غزه مقایسه کنید؛ ۲۴ هزار شهید تهران در ۴۰ سال قبل تقدیم انقلاب و جنگ شدند ولی در غزه صحبت از ۴ ماه است که بسیار زجرآور و خجالت‌آور است و چه کسی باور می‌کرد در قرن ۲۱ چنین جنایات وحشت‌آوری در معرض دوربین‌های بین‌المللی صورت بگیرد.