بحثی که در جلسات گذشته مطرح شد, دین و حقوق انسان بود که مقدمات آن گذشت و اینک یک بحث نسبتاً تفسیری را در این زمینه تحت عنوان دلالت آیه « لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی» که دلالت بر آزادی عقیده دارد، مطرح میکنیم. در دنیای امروز اولین بحث در حقوق انسانها، بحث آزادی عقیده است گر چه برخی فلاسفه، آزادی فکر و اندیشیدن را در مرتبه قبلی تر مطرح میکنند ولی در عرصه حقوق چیزی باید طرح کرد که بشود با اهرمهای عادی به آن رسید و قانون برایش وضع کرد یا برای نقض آن مجازات تعیین کرد. آزادی اندیشه را میتوان در عرصه اخلاق و یا فقه طرح کرد مثلاً تفکر در ذات خداوند و... را منع کرد و آن هم در عرصههای خاص ولی صرف اینکه کسی در کشوری زندگی کند و ملزم شود که دربارة چیزی فکر کند یا نکند یک مسأله حقوقی نیست و در عرصه حقوق انسان مطرح نمیشود. حتی صرف اعتقاد قلبی هم قابل پیگیری نیست و به لحاظ حقوقی چون قابل اثبات نیست قابل پیگیری هم نمیباشد، لذا اصل فکر کردن و اندیشیدن و اعتقاد به اندیشهای که دارد، نمیتواند از موضوعاتی باشد که بتوان با آن برخورد حقوقی کرد. پس اولین آزادی، آزادی ابراز عقیده است. این مرحله، کمی مورد اختلاف است که آیا آزادی عقیده دینی داریم یا نه ؟که از موضوعات اختلاف بر انگیز میان اندیشه دینی شیعی و اسلامی و اعلامیه حقوق بشر میباشد. آنها میگویند ما آزادی عقیده دینی نداریم چون یک مسلمان نمیتواند از دین خودش بر گردد و یا هر دینی را برای خودش انتخاب کند. این بحثها گسترده است ولی در این جلسه به این مسأله میپردازیم که آیا آیه شریفه لا اکراه فی الدین که در مورد آزادی عقیده آورده شده است چه بحثهایی پیرامون آن صورت گرفته است؟
بحثی را که در این جلسه و سلسله نشستهای آتی بیان خواهیم کرد عبارت است از دین و حقوق انسان. این موضوع با سه رویکرد کلامی، قرآنی و فقهی در اندیشه اسلامی مطرح شده است. سؤالاتی که در این جا مطرح است این است که آیا دین برای انسان حقوقی را به رسمیت میشناسد یا نه؟ به تعبیری دیگر آیا انسانی که در اندیشه دینی تصویر شده است، انسانی است محقق یا نه؟ و اگر حقوقی در نظر گرفته شده است این حقوق در چه عرصههایی میباشد؟ برای پرداختن به ابعاد این مقوله، تبیین مفهومی واژه حق شایسته و ضروری است تا مشخص شود که حق با چه مفهوم و معنایی از معانیاش، مورد نظر میباشد