بسمه تعالی
³ موضوع: بررسی محدوده حریم خصوصی از منظر فقه
³ نظریه پردازان: حجة الاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی
³زمانبرگزاری: 1/08/1389
مقدمه
دین پژوهی در دوران معاصر یکی از نیازهای اساسی جوامع دینی است. پرسش های فرا روی اندیشه دینی و تحولات دنیای جدید آموزههای فرهنگی سنتی دینی را به چالش کشیده است. عنصر اجتهاد در عرصة فهم دین باید در دو زمینه پاسخهای مناسب به پرسشهای نوین و طرح نظریههای متناسب با شرایط زمان و مکان فعالتر شود و از مجموعه معارف دینی دفاعی منطقی و عقل مدارانه بنماید.
موسسه فرهنگی فهیم در جهت ایفای این نقش فعالیتهای خود را سامان داده است و با برگزاری جلسات علمی پاسخ به شبهات و طرح نظریهپردازی عالمان نو اندیش گامی کوچک در این زمینه برداشته است.
مجموعة حاضر متن یکی از جلسات نظریهپردازی موسسه در عرصة «فقه واصول» است، امید است انتشار این مباحث به آزاد اندیشی و تولید علم در حوزة دین کمک کند.
مدیر موسسه فرهنگی فهیم
کاظم قاضی زاده
البته قاعده اقتضاء میکند که در یک مباحثه علمی، یک مسئلة خاص از یک عنوان کلی مورد بحث و گفتگو قرار بگیرد. تحت عنوان حریم خصوصی مسائل بسیار زیادی میتواند مطرح باشد لذا علیالقاعده باید یکی از آن مسائل را مشخص کرد و دربارة یک مسئله صحبت کرد تا به نتیجه برسد. ولی شاید برای موضوعاتی از قبیل حریم خصوصی چارهای جز این نباشد که پیش از ورود تفصیلی مسائل یک مباحث کلی مطرح بشود. چون هنوز همان عنوان کلی آن طور که باید و شاید تحلیل و تبیین نشده است.
ما با موضوعی مواجه هستیم در فضای امروز جامعه خودمان و دنیا که این موضوع تحت این عنوان در گذشته برای ما شناخته شده نبوده است. شما هر مقدار به کتابهای فقهی مراجعه بفرمایید، تحت این عنوان حریم خصوصی چیزی پیدا نمیکنید. نه تنها در قرون گذشته این موضوع تحت این عنوان، عنوان نشده بلکه حتی در شرایط فعلی و عصر حاضر هم در مباحث فقهی این عنوان دیده نمیشود. مسئلة حریم خصوصی یک ریشههایی در فقه و فرهنگ بشری به طور کلی داشته است که حالا تحت این عنوان آن مسائل تجمیع شده است و به شکل یک نظریه درآمده است. هم جدید است و هم جدید نیست. مثلاً به اقتضای «حریم خصوصی» وارد محل زندگی دیگران نباید شد. خود این مسئله در فقه ما مسبوق به سابقه است که ورود به منزل دیگران بدون اجازه جایز نیست. حتی مجازاتهایی که میتواند برای این عمل وجود داشته باشد آمده است. یا نگاه کردن به خانةدیگران جایز است؟ خیر! حالا اگر کسی نگاه کرد با او چگونه باید برخورد کرد؟ صاحب منظر مجاز است که چشم آن کسی که نگاه به خانة او دوخته است، نشانه گرفته و کور بکند. حالا مثلاً مستقیم نگاه نمیکند، غیرمستقیم نگاه میکند چطور؟ یک آیینهای را نصب کرده به شکلی که داخل منزل غیر را نشان میدهد؛ این چه حکمی دارد؟ مثل همان نگاه مستقیم به خانه است؟ اگر دوربینی را وصل کرده تا داخل خانه همسایه را ببیند؛ این چه حکمی پیدا میکند؟ یا بیشتر توسعه بدهیم: تجسس کردن، مکالمات دیگری را پیگیری کردن، نامة دیگری را باز کردن. در قرآن کریم موضوع تجسس مطرح شده است و ریشههای مسئله را در فقه میشود پیدا کرد. اما تفاوت است بین این که یک موضوع، دارای مصادیق منصوص است از قبیل تجسس یا ورود به خانة غیر و حکم آن موارد منصوص روشن است و بیان شده و در متون ما هست؛ تا این که ما بخواهیم از این موارد به یک قاعده برسیم. به خصوص مواردی از قبیل حریم خصوصی، فقط جنبة فقهی یا حقوقی ندارد، یک مبانی فلسفی هم برای این نوع مباحث وجود دارد که از آن نمیشود چشم پوشی کرد.
این مسئله صد سال قبل برای مردم این مقدار از اهمیت را نداشته است. چرا برای نسل امروز این قدر اهمیت پیدا کرده است؟
سبب اولی که برای نسل امروز موضوع حریم خصوصی اهمیت پیدا کرده، این است که پیشرفت صنعت و تکنولوژی به حریم خصوصی هجوم آورده است و حریم خصوصی را در معرض نابودی قرار داده است. کأنه حریم خصوصی برای انسانها باقی نمانده است. چه چیزی را انسان میتواند پنهان کند؟ چه چیزی را میتواند از دسترس دیگران مخفی بدارد؟! مثلاً کمیسیون اصلاحات حقوقی استرالیا در گزارشی که در سال 1983 دربارة حریم خصوصی مطرح کرده است؛ ناظر است به فناوریهای نوین که به راحتی در دسترس افراد قرار میگیرد و با این فناوریها و ابزار پیشرفته، هر کسی میتواند وارد حریم خصوصی دیگران بشود. در این گزارش آمده است که ابزارهای بسیار ریزی است که نامههای موجود در صندوقهای پستی را با پیچیدن دور آنها از صندوقها خارج می-کند و با اسپریهای خاص میتوان متن بعضی از نامهها را به صورت نامرئی مشاهده کرد. بعضی از تجهیزات اسکن الکترونیکی؛ با توجه به جوهرهای به کار رفته در کاربنها، متن آنها را شناسایی میکند. هیچ لازم نیست درب یک نامه یا محمولة پستی باز شود و ردیابی بشود.
سابقاً این مسائل به صورت بسیار ابتدایی بود. شما همین اسنادی که مربوط به حضرت امام(ره) است را ملاحظه کنید. نامههایی که به نجف میرفته و برمیگشته است، در پروندة ساواک هست. خود نامه به دست طرف رسیده و برگشته است. طرف میگوید خوب نامه رسیده و درب نامه هم بسته بوده است ولی متن نامه در پروندة حضرت امام(ره) هست! تازه آن موقع این امکانات در اختیار رژیم طاغوت نبوده است. نامه را باز میکردند، فتوکپی آن را میگرفتند و در پرونده می-گذاشتند و بعداً درب آن را میبستند. طرف هم احساس نمیکرده اصلاً این نامه باز شده باشد و خوشحال بود که نامه به دست او رسیده است و رژیم این نامه را متوجه نشد یا این آدرس عوضی که داده بودیم و برای ما فرستادند، هیچ کس نفهمید و نتوانستند این نامه را به دست بیاورند. حالا شرایط بسیار متفاوت است. مثلاً وسایل شنود که در داخل کارتهای تجاری پنهان میشوند: کارت هدیه، عابر بانک و... میکروفونهای ریز که در ساعتها، جا دکمهها، خودکارها جاسازی میشوند. فرستندههای بسیار ریز که کوچکتر از یک حبه قند است و مکالمات افراد را از مسافت ده متری ضبط نموده و با کیفیت خوب تا مسافت یکصد و پنجاه متری ارسال میکند. این یک مسئله است؛ یعنی در گذشته اگر شخصی میتوانست یک مکانی را به خودش اختصاص بدهد، یک فضایی را به خودش اختصاص بدهد و مطمئن باشد که خودم هستم و خودم و کسی به این فضا وارد نمیشود و یک چنینی امنیتی برای شخص وجود دارد؛ دیگر این مسایل، زمانش گذشته و تمام شده است. ابزارها چنین نقشی را دارند.
سبب دیگر؛ دخالت حکومتها و دولتها هم روز به روز افزایش و گسترش پیدا کرده است. دولتهای گذشته (قبل از دوران مدرنیزم) کاری به این مسائل نداشتند. خیلی مسایل حتی بهداشت و آموزش و پرورش برعهدة دولت نبود. دولت آن مقداری که حساسیت داشت فقط نسبت به بقا و دوام خود بود. ابزاری هم که برای استحکام و استقرار خودش به کار میگرفت، چیزی جز این نبود که از کنترلهای محسوس استفاده کنند. کسی را به عنوان جاسوس بخرند، پول به او بدهند که تو برو برای ما جاسوسی بکن و خبری بیاور. الآن مسئله به شکل دیگری است و دولتها اطلاعات زیادی را میتوانند از زندگی انسانها کسب کنند. از جمله چیزهایی که در این زمینه است و گزارشات زیادی هم وجود دارد، استفاده از دوربینهای مدار بسته در مکانهای عمومی است. در کشورهای غربی بویژه بعد از مسئلة انفجار ساختمانهای دوقلو در آمریکا، خیلی شدت هم پیدا کرده است. با رهگیری از طریق این دوربینها و اتصال آنها به نرمافزار چهرهشناس؛ فردی را که با قیافههای مختلف یک روز دانشگاه بوده، یک روز کنار دریا بوده، یک روز در خیابان بوده، روزی در پارک بوده، روز دیگر سینما بوده؛ آن نرمافزار همه اینها را کنار همدیگر جستجو، و فرد را شناسایی میکند. بدون این که اشخاص لازم باشد این فیلمها را کنترل کنند این شخص در کجاها بود، با چه کسانی ارتباط داشت، کجا مسافرت رفت؛ همة اینها در اختیار دولت قرار میگیرد. در انگلیس چهار میلیون دوربین مداربسته از طرف دولت نصب شده است. هواپیماهای جاسوسی بدون سرنشین در حدی است که شهروندان بریتانیایی پیوسته خود را تحت نظارت میبینند. برای هر چهارده نفر، یک دوربین نصب شده است به طوری که اگر یک شهروند، یک روز در اطراف پایتخت بگردد؛ در معرض بیش از سیصد بار تصویربرداری قرار میگیرد. برخی اطلاعات از طریق ماهوارهها اخذ میشود: شمارههای اتومبیلها را این ماهوارهها میتوانند تشخیص بدهند. از همین جا شما حساب کنید بقیه مسائل را.
سبب سوم؛ مسئلة تجارت اطلاعات است که در دنیای معاصر مطرح، و حریم خصوصی را کاملاً در معرض هجوم قرار داده است. در آذر ماه 1385 فیلم غیراخلاقی منتسب به یکی از هنرپیشههای زن پخش شد که طبق گفتة فرماندة نیروی انتظامی، گردش مالی قریب چهار میلیارد تومان برای توزیع کنندگان آن در پی داشته است.
چهارمین سبب؛ تا قبل از دهههای اخیر چیزی به عنوان ارزشهای اخلاقی در همة جوامع مطرح و پذیرفته بود که حکومتها نسبت به ارزشهای اخلاقی مسئول باشند. در 1957 میلادی در اروپا این مسئله مطرح بود که روسپیگری خصوصی، مجاز و فاحشهگری آشکار، غیرقانونی است. همین-طور همجنس گرایی. در آن مصوبهای که کمیتة ویلدنپنت داشت در 1995، گفته بودند اعمال هم جنس گرایانة خصوصی بالای 20 سال که با رضایت انجام بگیرد، باید قانونی باشد؛ زیرا مربوط به حریم خصوصی است و قانون و دولت در این مسائل نباید دخالتی داشته باشد. استدلالشان در بعضی از کتابها این طور است که وظیفة قانون جزا؛ حفظ نظم و آداب عمومی برای حفظ شهروندان از آسیب و تجاوز به آنها، و فراهم کردن زمینههای مطمئن در برابر بهرهکشی از دیگران و به فساد کشیدن آنهاست (افراد ضعیفی مثل کودکان و دیگران) به باور آنها وظیفة قانون دخالت در زندگی خصوصی شهروندان و تحمیل الگوی رفتاری ویژه نیست.
یکی از مسائلی که گاه و بیگاه در مطبوعات ایران منعکس میشود، خبرهایی است از این قبیل: دختر جوانی به دلیل پخش فیلم خصوصیی که مربوط به جشن تولد یکی از دوستانش بود و او هم شرکت کرده بود، دست به خودکشی زد. نمیشود مسئلة حریم خصوصی را از این بحران اخلاقی که دنیا الآن با آن مواجه است تفکیک کرد. در واقع مسئلة حریم خصوصی، مولود تزلزل ارزشهای اخلاقی هم است. خیلی از کسانی که الآن از حریم خصوصی دفاع میکنند، به دنبال این هستند که یک فضایی وجود داشته باشد برای این که هر عمل غیراخلاقی برای آنها مجاز باشد و کسی نتواند پیگیری کند، قانونی وجود نداشته باشد، دخالتی از طرف دولت وجود نداشته باشد.
مصادیق حریم خصوصی:
در این اوضاع و احوال، ذهن بشر امروز متوجه به حریم خصوصی شده است. چارهای هم نیست. باید ببینیم حریم خصوصی بهر حال چیست و نظر اسلامی چیست؟ ابتدا صحبتی بکنیم در مورد این که چه چیزهایی در حریم خصوصی قرار میگیرد؟ نخستین موردی که قابل بحث و بررسی است، حریم مکانی است. شخص میتواند مکانی را به خودش اختصاص بدهد و آن مکانی که به او اختصاص پیدا کرده است، حریم خصوصی او شمرده بشود. حالا آن مکان چیست؟ خانهای است که میسازد؛ اتاقی که در یک هتل اجاره میکند؛ شخصی که در کنار یک پارک، یک رودخانه یا دریا چادر میزند و در آنجا زندگی میکند؛ مسافری که درب کوپة قطار را میبندد و پردة آن را میکشد؛...
خیلی از حقوقدانان بخصوص در غرب معتقدند که افراد میتوانند در مکان های عمومی هم، حق خلوت داشته باشند و کسی نباید متعرض حق خلوت آنها شود. این را از نظر اسلام و مبانی فقهی میتوان پذیرفت یا نه؟ اگر مکان، عمومی است و همه میتوانند از این مکان عمومی استفاده کنند، حق خلوت برای شخص به چه معنا است؟ بنظر من مکانهای عمومی، مختلفاند. بعضی، مکانهایی هستند که همه انتظار و توقع استفاده از، همه جایش را دارند مثلاً یک پارک در شهر که همه ی مردم میخواهند روز سیزده بدر به آنجا بروند. حالا یک کسی بگوید «خلوت من را بهم نزنید.» این پارک ساخته شده است تا همه ی مردم بتوانند استفاده کنند، خلوتی وجود ندارد و «مزاحم من نشوید»، اینجا معنی ندارد. گاهی اوقات فضا، یک فضای عمومی است و استفاده کردن فرد تزاحمی با استفاده کردن دیگران ندارد مثل یک جنگل که یک مکان عمومی است و هر کسی میتواند در گوشهای استفاده کند. شما یک زیرانداز و کتاب برداشته اید و بساط چای را هم آماده کردهاید و در گوشهای از این جنگل برای خود مطالعه میکنید. یا در کنار ساحل دریا؛ هر کسی میتواند به هر جایی برود و جا هم زیاد است «ان ارض الله واسعه» اما یک نفر اصرار دارد همین جا که شما نشسته اید، بنشیند و شما را زیر نظر بگیرد! آیا او حق دارد یا این کار او ایجاد مزاحمت برای شما است؟ اینگونه مزاحمت با قواعدی از قبیل قاعدة «من سبق» منافات دارد چون قاعدة «من سبق» آنطور که مرحوم نائینی و مرحوم محقق اصفهانی تبیین کردهاند، این است که مزاحمت برای کسی که یک مکان عمومی را به خود اختصاص داده است، مجاز نیست و نوع مزاحمت بنوع تصرف و انتخاب شخص بستگی دارد. مثلاً با خانواده یک جایی رفته و نشسته اید، در این فضا میخواهید با بچهها بازی کنید، آنها میخواهند لباس راحتی بپوشند، شما میخواهید عمامه را کنار بگذارید و والیبال بازی کنید، فضا هم بسیار وسیع است و هر کسی هرجایی میتواند برود. وقتی شخص یک فضایی را به خود اختصاص میدهد، حریمی را پیدا میکند و افراد؛ در حدی که انتخاب و زندگی شخص و نوع استفادهای که میخواهد داشته باشد، با دیگر حقوق تزاحم نداشته باشد؛ حق ایجاد مزاحمت ندارند. مثلاً یک نفر مطالعه میکند، دیگران میخواهند از آب و هوا و از این فضا استفاده و تفریح کنند، مانعی ندارد که عقب تر بروند؛ چرا برای او ایجاد سر و صدا کنند؟ فرض بر این است که این کار او، هیچ تزاحمی با استفاده ی دیگران در مناطق دیگر ندارد ولی نزدیک شدن دیگران، ایجاد مزاحمت و فکر او را مخدوش می کند یا با نگاه خود برای زندگی او که برای تفریح آمده است، ایجاد مزاحمت میکنند.
یکی از حضار:
این دو قسم مکان عمومی، تفاوت کردهاند؟!
استادسروش محلاتی:
کوچه حریم دارد، خیابان حریم دارد، رودخانه هم حریم دارد؛ اما حریم هر چیز، به حسب خودِ آن است. حریمی که در جنگل وجود دارد و بنده یک جایی را انتخاب کردم با حریمی که در پارک محل وجود دارد و همه ی مردم میآیند، یکسان است؟
عرفاً در این مسائل تفاوت میبینیم. در بوستان علوی وقتی شب جمعه و شب شنبه باشد که جمعیت زیاد است، اگر در فاصله 4-3 متری هم کنار همدیگر بنشینند، مزاحمت تلقی نمیشود. امّا وقتی پارک خلوت است و افراد زیادی نیستند و شخص میتواند جای دیگری برود؛ همین کاری که قبلاً مزاحمت نبود، مزاحمت نمیشود؟
ملاک عبارت است از مزاحمت. در مکان های عمومی و فضاهای باز، اگر فرد نزدیک شود مزاحمت صدق میکند اما در مکان های محدود مسأله ی مزاحمت جور دیگری است. در نظر بگیرید که در یک اتوبوس هستید، یک بار اتوبوس خلوت و یک بار شلوغ است. در اتوبوس خلوت اگر شخص کاری را انجام دهد که در اتوبوس شلوغ انجام میدهد، همان حکم را دارد؟ در اتوبوس شلوغ، همه به هم فشرده هستند و به یکدیگر تنه میزنند. در اتوبوس خلوت یکی اینجا و دیگری آنجا نشسته است، حالا یک نفر در اتوبوس خلوت به نفر بغل دستی خود گیر داده است، آیا این مزاحمت هست یا نه؟ این کار در شرایط دیگر مزاحمت نبود ولی حالا مزاحمت است و فضا اینگونه موضوع را تغییر میدهد.
البته نقض حریم خصوصی هم مراتب دارد که اگر فرصت پیش آمد، بعداً اشاره خواهم کرد. حتی با نگاه کردن هم ممکن است نقض حریم خصوصی صورت بگیرد. نگاه عامدانه که شخصی را زیر نظر میگیرد و با توجه نگاه میکند، وگرنه کسی که در یک مکان عمومی است بصورت عادی و طبیعی خود را در معرض نگاه دیگران قرار داده است پذیرفتنِ این است که اگر نگاهی افتاد، مانعی ندارد. اما نگاه افتادن و نگاه کردن، نگاه کردن به شخصی با نگاه کردن به عکس، و عکس با فیلم؛ فرق میکنند.
نکته: اگر کسی بخواهد در یک مکان عمومی به دیگران نگاه کند، آیا مشکلی وجود دارد یا نه؟ غربی ها نظریات مختلفی دارند. یک مبنا در بحث حریم خصوصی از نظر غربی ها چیزی است که آنها مبنای هویت آشکار قرار میدهند. معتقدند «هر چیزی که آشکار باشد، از حریم خصوصی بیرون است.» اگر داخل منزل دیگران بشوید و عکس و فیلم بگیرید، نقض حریم خصوصی است ولی چیزی که آشکار است، خصوصی نیست. اگر افرادی داخل یک خودرو هستند، شیشه های خودرو هم شفاف است، داخل آن دیده میشود و در خیابان حرکت میکند، حالا یک نفر بخواهد از افرادی که در این خودرو هستند، با هر وضعی که دارند، عکس بگیرد، آیا این جایز است یا نه؟ اینها دفاع میکنند و میگویند «این مانعی ندارد و حریم خصوصی نیست.» بنظر میرسد که اینجا هم یک حاشیه ای لازم است و آن اینکه گاهی مواقع آدم در یک موضوع آمادگی این را دارد که افرادی او را ببینند اما آمادگی این را ندارد که افرادی عکس او را بردارند. مخصوصاً ما چون طلبه و معمم هستیم، این مسأله برای ما خیلی کاربرد دارد، بنده بطور متعارف معمم هستم، یک موقعی برای تفریح و استراحت یک جایی رفته ایم و مثلاً بدون لباس روحانیت مشغول بازی با فرزندمان هستیم، آن وقت فکر کنند چون آشکار کرده ایم و در یک گوشه پارک با اهل و عیال خود نشسته ایم پس بدین معنا است که گرفتن عکس از بنده جایز است و بعد هم در یک سایتی قرار داده شود. نه، معنای آن این است که اگر کسی عبور میکند و نگاهش به من میافتد، عیبی ندارد. اما آیا ملازمه داریم به اینکه عکس نرم افزاری بگیرید و منتشر کنید، عیبی ندارد؟ این چنین رضایتی هست؟ هرگز چنین رضایتی وجود ندارد. چند شب پیش تلویزیون نشان میداد، نمیدانم کجا و چه برنامه ای بود، نشان میداد یک مربی وقتی در استادیوم، مسابقة فوتبال تماشا میکرده، دستش را در بینی خود کرده است. تلویزیون جمهوری اسلامی هم این تصویر را مکرر نشان داده است که ببینید اخلاق، ادب و نزاکت اینها چگونه است! دستش را در بینی خود کرده است. غفلتاً عملی از شخص سر میزند، همان موقع با گوشی موبایل عکس بگیریم یا فیلم او را برداریم و بعد هم آن را در دنیا پخش کنیم که مثلاً این فرد چقدر بی تربیت است! روی چه مبنایی جایز است؟ صرف اینکه علنی و آشکار شد، مجوز این است که شخص راضی و به آن ملتزم است؟ آنچه که شخص باید به آن ملتزم گردد، این است که اگر نگاه کسی افتاد، مانعی ندارد اما اینکه ثبت شود، اینکه نگهداری و بعد هم پخش شود؛ ظاهراً با موازین مربوط به حریم خصوصی سازگار نیست. اگر مبنای حریم خصوصی بلحاظ فقهی هم پذیرفته و اثبات شود، قهراً باید بگوییم که بلحاظ فقهی این نوع موارد دارای اشکال است.
یکی از حضار:
یک مثال را هم من بگویم، افراد بصورت موجبه جزئیه مشکلی ندارند که کسی به امور آنها اطلاع پیدا نکند. اما اینکه همة اینها را عطف کنند و کلیه رابطة شخصی فرد را آشکار کنند، ظاهراً اشکال دارد.
سروش محلاتی:
این هم اشکال دارد یعنی التزام شخص به اینکه اینجا مرا ببینید، بمعنای این نیست که مجموعه ی من و ارتباطات آنها را ببینید.
- بشرطی که بقیه را ببینند، بشرط شی، جزء چیزهای خصوصی حساب میشود.
- مشابه این خیلی مسأله ی دامنه داری است، فرض کنید یک شخص دارای اطلاعات مختلفی در زمینه ی مسائل مالی است. یک حساب در این بانک و یک حساب در آن بانک دارد، تجار معمولاً حساب های مختلفی دارند. ممکن است به بنده اجازه داده شود که موجودی یک حساب او را ببینم، شخص دیگری هم اطلاع داشته باشد از اینکه او چه معامله ای و با چه کسی انجام داده و چه سودی کسب کرده است، این اطلاعات مالی را هم داشته باشد. جمع این داده ها نشان دهنده ی وضع ثروت این شخص است که بصورت کلی امسال اینقدر گردش مالی داشته است و سودی که در روابط اقتصادی کسب کرده، مجموعاً اینقدر است. اتفاقاً کاری که دولت ها میکنند همین است یعنی این کارت های خریدی که میزنیم و از آنها استفاده میکنیم و قرار است کم کم جایگزین پول شود، همین خاصیت را دارد. با پول نقد این قابل ردیابی نیست که شما چه خریده اید، چه مصرف کرده اید، هزینه ی زندگی شما چه مبلغی است و یا از کجا این پول ها را بدست آوردید. اما وقتی همه ی امور مالی یک شخص مربوط به چند کارت میشود یعنی این کارت آنچه به حساب او واریز شده است را نشان میدهد، شماره این حساب مشخص است، با شماره ها و کدهایی که وجود دارد، قابل ردیابی است که کجا رفته و چه چیزهایی خرید کرده اید. آن وقت تمام خرد و ریز اطلاعات زندگی شخص را میتوانند یکجا بدست آورند، این چیزی است که می تواند اتفاق بیافتد. من در مقدمه عرض کردم یکی از حساسیت هایی که الان نسبت به حریم خصوصی وجود دارد، همین است، قبلاً امکان پذیر نبود که ببینند یک شخص کجا رفته، چکار کرده و چه خریده است، الان این مسائل پنهان نیستند.
مورد دوّم؛ حریم نسبت به شخص است یعنی آنچه که مربوط به بدن یک انسان میشود: بازرسی و تفتیش بدنی، آزمایشات پزشکی که بدون رضایت شخص انجام میگیرد، تشخیص هویت، انگشت نگاری و... مثلاً پزشک به شما توصیه میکند که مراجعه کنید و میزان قند خون خود را آزمایش کنید چون فقط شبهه ی قند وجود دارد. به یک آزمایشگاه مراجعه میکنید؛ او خون و ادرار را میگیرد. آیا محدودیتی از این لحاظ دارد که آزمایشات مختلفی انجام ندهد؟ در برگه ای که به شما میدهند فقط اطلاعات قند خون را در اختیار شما میگذارند. ولی اطلاعاتی که خود آزمایشگاه میتواند بدست آورد چه؟ آیا محدود به قند است؟ اگر دولت ها بخواهند، از طریق آزمایشگاه ها میتوانند اطلاعات اشخاص و وضع سلامت آنها را داشته باشند. مثلاً وقتی اعلام میکنند در یک جامعه، نفوذ بیماری ایدز این مقدار است؛ چه بسا افراد خبر نداشته باشند که دچار این بیماری هستند اما در اطلاعات کسب شده از طریق آزمایشگاه ها هست. یا مسأله ی مواد مخدر. خیال میکنیم اطلاعات ما، مربوط به خود ما است درحالی که این اطلاعات در خیلی جاهای دیگر وجود دارد. بعضیها گفتهاند «حریم شخص شامل عقاید هم میشود.» یعنی حریم جسمانی را شامل عقاید هم دانسته و گفتهاند که «تفتیش عقاید، ورود به حریم جسمانی فرد است.» این تعبیر درستی نیست و با روح فرهنگ اسلامی نمیسازد که ما عقاید را جزء حریم جسمانی بدانیم و این مسأله باید در حریم شخصیت فرد که غیر از حریم جسمانی است، مطرح شود. مسألة دیگری که به تمامیت جسمانی مربوط میشود و اتفاقاً سال ها در جامعه ی ما مطرح بوده، مسأله ی نوع پوشش است. میگویند «این هم از توابع حریم جسمانی است.» این را بپوش، آن را نپوش! کم پوشیدی، بی آستین پوشیدی، آستین دار پوشیدی و... این هم یکی از دردسرها است. بنده اظهارنظر یکی از اساتید حقوق در یکی از روزنامه ها که مربوط به 3-2 سال اخیر است را برای شما میخوانم «آنچه که در اصل 22 قانون اساسی از آن بعنوان تمامیت جسمانی افراد نام برده شده است؛ شامل طرز پوشش هم میشود یعنی حریم خصوصی مربوط به تمامیت جسمانی شامل نوع پوشش افراد هم هست. از سال 1300 شمسی تا کنون در 2 مورد شاهد و ناظر دخالت دولت ها در حریم خصوصی مربوط به تمامیت جسمی بوده ایم.» که منظور او یکی مربوط به دوران رضاخان است که به زور حجاب را برداشتند و لذا میگوید « این نقض حریم خصوصی است.» و مورد دوم را در سال 1367 میدانند که « پلیس در حریم خصوصی مربوط به تمامیت جسمانی افراد دخالت میکرد و موهای بلند مردان را از ته میتراشید.» و بعد هم ادامه داده است «مجبور میکردند حجاب باید رعایت شود.» و این هم یکی از نقاط افتراق است که آیا لباس فقط جنبه ی شخصی برای پوشاندن بدن دارد یا علاوه بر اینکه با این لباس، بدن خود را میپوشانم تا در زمستان گرم بمانم و یا گرمای تابستان من را اذیت نکند، جنبه ی اجتماعی و بیرونی هم دارد؟ پوشش هم جنبه ی فردی و هم جنبه ی اجتماعی و بیرونی دارد و چون جنبه ی اجتماعی هم دارد لذا این را صرفاً در محدوده ی حریم خصوصی نمیتوان وارد کرد. مسألة لباس و تأثیراتی که بر جامعه دارد، لباس هایی که مهیج است و بر دیگران تأثیرگذار است، مهم است. آیا میتوان این تأثیرات را نادیده گرفت و گفت همه ی اینها جزء حریم خصوصی است یا نه؟
سوم؛ حریم شخصیت افراد است، نمیتوان وارد حریم شخصیت افراد شد. بدگویی و غیبت کردن، ورود به حوزهی شخصیت افراد است و بحث حریم خصوصی این مسائل اخلاقی را هم شامل میشود. یک مثال روشن تر عرض کنم، میخواهید فیلمی را در تلویزیون یا سینما ببینید، فیلم را انتخاب کرده اید که تلویزیون خود را برای دیدن آن در این ساعت روشن کنید. یک ربع که از نمایش فیلم میگذرد، یک مرتبه فیلم قطع میشود و یک تبلیغ و برنامه آگهی پخش میشود، این آگهی میتواند 10 ثانیه، 20 ثانیه و حتی چند دقیقه باشد و بعد فیلم ادامه پیدا میکند. شما دیدن این فیلم را انتخاب کرده اید اما دیدن این آگهی ها را انتخاب نکردهاید، حالا باید چکار کنید؟ یک دقیقه فرصت دارید، در این یک دقیقه نمیتوان سالن سینما را ترک کرد، مجالی برای رفتن و آمدن نیست. آیا در یک دقیقه بکار دیگری میشود پرداخت؟ فکر خود را متمرکز کنید و روزنامه ای را مطالعه کنید، میبینید که نمیشود کاری کرد. درواقع اینها از این طریق وارد قلمرو فکر و ذهن شما میشوند و علایق شما را دستکاری میکنند. این آگهی در فاصله های مختلف در برنامه های مختلف آنقدر تکرار میشود تا کم کم ذائقه ی شما با آنچه در پشت پردة آگهی وجود دارد و تبلیغاتی که صورت میگیرد، ارتباط برقرار کند. اگر قبلاً از شما میپرسیدند، هیچ تمایلی برای ایجاد این ارتباط نداشتید و متنفر بودید. چرا یک شخص یا مؤسسه یک میلیون، 10 میلیون و حتی چند صد میلیون خرج میکند تا این آگهی در بین برنامه های پربیننده پخش شود؟ اینها برای چه هزینه میکنند، آیا اینها دیوانه اند؟ نه، اینها میدانند به این وسیله میتوانند در فکر، تمایلات و تشخیص افراد دخالت کنند و بدین وسیله آنها را جذب کنند. جذبی که از طرف آنها، ارادی و برنامهریزی شده است و از طرف دیگر، کاملاً خارج از اراده و میل شما است. شما را کم کم به یک طرف میبرند، یک عناوینی کم کم در ذهن و فکر شما جا میگیرد و شما جذب می شوید. البته شخصیت افراد مختلف است، ممکن است شما تحت تأثیر قرار نگیرید و در سن 50 سالگی یا 60 ساگی باشید و این مد لباسی که ترویج میشود بر شما تأثیر نگذارد یا این پفکی که تبلیغ میشود، تأثیری بر ذائقهی شخص شما نداشته باشد. اما آنها میدانند که چگونه می توان روی طبقات و گروه های مختلف جامعه سرمایه گذاری کرد و تأثیراتی را بوجود آورد. آیا این نقض حریم خصوصی در ورود به حریم شخصیت افراد هست یا نه؟
چهارم؛ حریم خانواده و مسائل مربوط به خانواده است. با چه کسی ازدواج کند؟ بچه دار شود یا نشود؟ بحث حقّ خلوت را اینجا هم مطرح میکنند. تا اندازهای میتوان همراهی کرد اما قسمت هایی هم هست که از نظر فقهی کار به دشواری میانجامد. لابد اطلاع دارید که بحث سقط جنین از جمله فروع بحث خلوت تلقی میشود، چون پذیرفتهاند که مسائل مربوط به داشتن فرزند یا نداشتن فرزند، ازدواج یا ازدواج نکردن، در حریم خصوصی قرار دارد؛ نتیجه گرفته اند که مادر می تواند در مورد حیات فرزند و جنین خود تصمیم بگیرد و هر زمانی که خواست خاتمه دهد و این جزء حقوق اوست. حق مادر نسبت به وضع خود؛ آیا ملازمه دارد با اینکه او بتواند نسبت به حق فرزند خود هم، تصمیم گیری کند؟ چون آن بچه هم حق دارد و خدا حق حیات را برای او هم قرار داده است. لذا مادر حق تصمیم گیری در مورد وضعیت بچه را ندارد. میتواند از ابتدا تصمیم بگیرد که صاحب فرزند نشود، اما بعد از اینکه این نطفه منعقد شد، آیا چنین حقی برای مادر وجود دارد یا نه؟ آقایان معتقد هستند که این از فروع حق خلوت است. حریم خصوصی این حق را ایجاب میکند و در کتاب های حقوقی به این مسأله استدلال می کنند.
پنجم؛ اطلاعات شخصی است. سرمایه ی یک شخص چقدر است؟ ارتباطات او چگونه است؟ الان دفترچه بیمه در اختیار ما است، داروهایی که گرفتیم، پزشکانی که مراجعه کردیم، وضعیت ما و خانواده ما به همین وسیله قابل استخراج است. اگر این و مجموعة چیزهای دیگری که در اختیار دولت است را در نظر بگیرید، یکمرتبه میبینید که اصلاً حریم خصوصی ندارید. مکالمات تلفنی و مصرف آب، برق و گاز شما معلوم است و با این کارتهای بانکی مشخص است که چقدر به حساب شما ریختهاند، چقدر برداشت کرده اید، در کدام فروشگاه ها خرید کرده اید و برای چه چیزهایی هزینه کردهاید. این اطلاعات، داده هایی هستند که اگر پردازش شوند؛ میتوانند همه چیز را در بیاورند و اطلاعات لازم را کسب کنند.
روشن است ردیابی ها و ردگیری هایی که برای کسب اطلاعات، از طریق تلفن و غیر آن میتوان انجام داد.
ششم؛ حریم لوازم شخصی است که خانم ها خیلی برای آن اهمیت قائل هستند. در زندگی مردها هم البته مؤثر است. بهرحال هر کسی در خانة خود، بقول قدیمیها یک پستویی دارد. پستویی که نمیخواهد کسی ببیند آنجا چه خبر است و چه میگذرد. شما میدانید که اگر یک مهمان غریبه به آشپزخانه سرک بکشد، چقدر خانم ها ناراحت میشوند. علاوه بر اینکه سرک بکشد، سر یخچال هم برود! اگر سر کمد برود، دیگر واویلا و وامصیبت است. یک خانم خانه دار بخش هایی را در خانه قرار داده است که کسی نباید بدون اجازه وارد آنجا شود، در قسمت های دیگر هم همینطور است. ممکن است یک طلبه، روحانی، محقق یا دانشمند؛ به هیچ وجه اجازه ندهد کسی وارد اتاق مطالعهی او شود و ببیند چه کتاب هایی آنجا وجود دارد، چه مطالعه میکند، چه روزنامه هایی را آنجا جمع کرده است و چه کتاب هایی دم دست او وجود دارد. لوازم شخصی هم جزء حریم خصوصی قرار میگیرد.
مبانی حریم خصوصی:
پایه و اساس کلیت حریم خصوصی چیست؟ غربی ها یک مبنایی را برای تصویر حریم خصوصی دارند و یک راهی را پیمودهاند. یک راهی را هم ما باید بپیماییم. مبانی آنها در این زمینه منقح است. مثلاً میگویند «حریم خصوصی مبتنی بر کرامت انسان است.» و کسی که نقض حریم خصوصی میکند یعنی کرامت انسان را نقض و شخصیت او را لکه دار میکند. بازرسی بدنی، بمعنای هتک حیثیت او است و وارد شدن به خانه دیگری بدون اجازة او بمعنای هتک حیثیت او است و با کرامت اشخاص سازگار نیست. از کرامت شروع میکنند. این راهی است که آنها پیموده اند، نه فقط در حریم خصوصی، بقیه حقوق او را هم با کرامت پیوند میدهند.
راه دیگری که آنها میپیمایند و استدلال میکنند، استفاده از مبنای فردگرایی است. فرد اصالت دارد و تا آنجایی که تزاحمی در جامعه پیش نمیآید، باید فرد را اصل قرار داد. حقوق فرد به رسمیت شناخته میشود مگر اینکه در جامعه خلافی مرتکب شود. اینجا از «کانت» خیلی استفاده کردهاند. در بحث خودمختاری که امتیاز انسان نسبت به همه موجودات دیگر است، اراده دارد و ارادة انسان باید آزاد باشد. اگر اراده از او گرفته شود، یعنی انسانیتاش از او گرفته میشود و اراده را باید محترم شمرد. آنچه را که او نمیخواهد، نمیتوان به او تحمیل کرد. وقتی چیزی بر انسان تحمیل میشود؛ با جوهرة ذات او که داشتن اراده است، منافات دارد. آنها مطرح کرده اند و ما هم بالاخره باید موضع اسلام را در این مبانی مشخص کنیم. آیا اسلام قبول دارد یا ندارد؟ یا بخشی را قبول دارد و بخشی را قبول ندارد؟
بر اساس آنچه در دین داریم، برخی مبانی را میتوانیم استخراج و استنباط کنیم. من یکی دو مورد را بعنوان مثال عرض میکنم. یک مسأله اینکه قاعده ای به نام «الناس مسلطون علی انفسهم» داریم یا نه؟ اگر چنین قاعده ای را داشته باشیم، در باب حریم خصوصی خیلی کارگشا خواهد بود چون حریم خصوصی موارد مختلفی پیدا کرده است. برخی از موارد، دلیل خاص دارد مثل «و لا تجسسوا»، امّا بسیاری از موارد، دلیل خاص ندارد. نصی برای آن نمیتوان پیدا کرد و باید با مبانی کلی حکم آنها را پیدا کرد. یکی از این مبانی کلی، مسألة «الناس مسلطون علی انفسهم» است، آیا این را از راه فقهی میتوان تثبیت کرد یا نه؟ این به یک بحث مستقل احتیاج دارد که خیلی در فقه کاربرد دارد. در بین گذشتگان و قدما این بحث مطرح نبوده است، روایت که نیست و حتی بعنوان یک قاعده هم نبوده است. اما در بین متأخرین آنچه را که استفسار کرده ام، از حدود 150 سال قبل اقبال نسبت به این قاعده پیدا شده است. حالا نمیدانم این اقبالی که پیدا شده است، در اثر طرح مسأله ی آزادی از غرب بوده است که فقهای ما «الناس مسلطهم علی انفسهم» را پذیرفتند، به آن روی آوردند و این اعتبار پیدا کرد. چون این افرادی که پذیرفته اند، فقهایی کاملاً سنتی هستند مانند حاج آقا رضای همدانی در حاشیه مکاسب، میرزا محمدتقی شیرازی یعنی شیرازی دوم در حاشیه مکاسب، مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی در حاشیه مکاسب، مرحوم آقای حکیم در مستمسک، مرحوم آقای اراکی در کتاب نکاح و کتاب بیع خودشان و یا مرحوم آیت الله بروجردی. همه ی این آقایان پذیرفته اند...
یکی از حضار:
در گذشته این را طرح هم نکرده اند؟
استاد سروش محلاتی:
نه، طرح هم نیست حالا من به صراحت ندیده ام و نمیخواهم ادعای کامل بکنم، چنین چیزی را ندیده ام. امام(ره) هم دارند که یک قاعده ی عقلایی است و شرع هم این قاعده ی عقلایی را نفی نکرده و این قاعده را پذیرفته است که «الناس مسلطون علی انفسهم» و بعد شواهدی هم آورده اند یعنی غیر از اینکه سیره ی عقلا بر آن است، سعی کرده اند یک تأییداتی هم از کتاب و سنت برای آن بیاورند، از جمله این که «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» این افضل و تفضیل نشان میدهد که یک ولایتی بر نفس هست که پیامبر(ص) اولویت پیدا میکند، یک همچین استدلال هایی هم هست. به این عبارت توجه بفرمایید، یک بحث هایی از مقام معظم رهبری تحت عنوان المحادنه وجود دارد که چاپ شده است، این قسمتی از کلام ایشان است. «الاصل عدم جواز التصرف فی النفس المؤمن و عدم الولایه علیه الحال احد» هیچ کسی بر دیگری نمیتواند سلطه ای داشته باشد و در زندگی دیگری دخالت بکند، اصل اولی این است که دخالت در زندگی دیگران مشروع نیست، هر کجا هر کسی که بخواهد دخالت کند باید مجوز نشان دهد که به چه دلیل بایستی دخالت کند «و هذا مع کونه من المتکذات العامه فی عرف المسلمین بحیث یکاد یکون من الضروریات» یعنی اینقدر در عرف مسلمین و ذهن متشرع روشن است که میتوان آنها را از ضروریات دانست بعد « لا یبقد عن یقال ان تحریم تصرف فی الماله انما هو من جهت کان ذلک احد عنها تصرف فی نفسه» میفرمایند « اصلاً حرمت تصرف در مال دیگران هم تابعی از حرمت تصرف در شخص آنها است.» شئون شخص را هم میگیرد. مال من محترم است، چون مالِ من است یعنی ملاک عبارت است از آنچه مربوط به من است، من و من تبع من، آنچه که از شئون من و متعلقات من است. ایشان میخواهند بفرمایند که اگر حرمت تصرف در اموال دیگران باشد، در انفس آنها بطریق اولی وجود دارد «او یقال ان حرمت تصرف بالنفس مدلول علیها بفحوا حرمت تصرف بالمال فمضافاً الی ذلک الکل یمکن استدلال علیه ایضا بوضع الادله لفظیه کقولی تعالی النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم حیث ان اثبات اولویته النبی صلی الله علیه و اله بالمؤمنین من انفسهم، یدل بالاتزام او بالاقتضاء علی عدم اولویته احد غیر انفسهم علیها والا ولابد من ذکره»
فقهای ما آثاری را در این مسأله مترتب کردهاند که بد نیست برخی از اینها را عرض کنم، مثلاً شخصی به دیگری بدهکار است، میرود دین خود را ادا کند، آیا طرف میتواند نگیرد و بگوید حالا خدمت تان باشد؟ میگویند نه، چرا؟ چون من میخواهم ذمه ی خود را بریء کنم، ذمه ی من در اختیار من است و نمیخواهم بدهکار باشم. نتیجه ی اینکه او نپذیرد، چیست؟ نتیجه این است که ذمه ی من مشغول باشد، فقها به «لان الناس مسلطون علی انفسهم.» تمسک کرده اند که من اختیار دارم خود را بریء الذمه کنم و کسی حق ندارد جلوی من را برای این کار بگیرد. یا اگر جعل خیار برای اجنبی انجام بگیرد، متعاقبین در ضمن عقد جعل خیار برای اجنبی بکنند، اگر برای خودشان باشد خب توافق و تراضی وجود دارد، آیا اجنبی حق دارد در اینجا؟ یعنی آیا موکول به اجازه و رضایت او هست یا نه؟ قبول هم لازم دارد یا نه؟ گفتند قبول لازم دارد، شخصی که جعل خیار به نفع او شده است «لان الناس مسلطون علی انفسهم» اختیار خود را دارد، نمیخواهد اسمش باشد، بعداً به او مراجعه کنند و درگیر شود و ذهن اش مشغول شود، میتواند نپذیرد. همانطور مسائل دیگر از آن جمله مرحوم امام(ره) به این قاعده تمسک کردند که شخص می تواند بعد از مرگ وصیت کند جنازه و جسد من را برای کالبدشکافی ببرند و در تحقیقات علمی و عمل تشریح برای دانشجویانی که میخواهند در پزشکی مهارت پیدا کنند، استفاده کنند. امام(ره) میفرماید «دامنه ی لان الناس مسلطون علی انفسهم تا اینجا هم میرسد و شخص میتواند از این قاعده استفاده کند و این حکم را داشته باشد.» این یک بحث است که نیاز به بحث های دیگری هم دارد و ما از آن عبور میکنیم.
مبنای دیگر بحث ظلم است که آیا نقض حریم خصوصی، ظلم است یا نه؟ اینجا مشکل رایجی وجود دارد و به ذهن غالب افراد میرسد و خیلی جاها استناد میکنند که استفاده از ظلم که آن را محکوم کرده اند، موکول به این است که قبلاً یک حقی به اثبات رسیده باشد. ظلم یعنی تضییع حق دیگری، شما نمی توانید از ظلم استفاده کنید و اثبات نمایید که حقی وجود دارد. بلکه اول حق باید به اثبات برسد و بعد اگر آن حق نادیده گرفته شد، ظلم خواهد بود. جایی که ما نمیدانیم حقی وجود دارد یا ندارد، نمیتوانیم بگوییم ظلم شده است، شاید از اول حقی نبوده است. این یک مشکلی است که جلوی استناد به قاعده حسن و قبح عقلی را در فقه میگیرد و مشکل آفرین است اما بعضی از بزرگان این مشکل را حل کرده اند، بنظر میرسد که مشکل قابل حل هم باشد که حالا من بعنوان مثال یک عبارتی را میخوانم. مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه در حاشیه ی مکاسب اینطور دارند، این نکته ی طلبگی خوبی است و بدرد خیلی جاها میخورد «قد یقال کونه ظلماً موقوف علی ثبوت الحق» برای اینکه بگوییم که یک فعل ظلم است، باید به اثبات برسانیم در این مورد حقی بوده که تضییع شده است تا ظلم محسوب شود «فاثباته به دور» پس اگر با ظلم بخواهیم اثبات حق کنیم، دور است چون ثبوت حق موقوف بر ظلم و ظلم هم موقوف بر ثبوت حق است. «فانه یقال انا اذا راجعنا العرف، نجد صدق العرف الظلم علیه فبه نستکشف ثبوت الحق» در مقام ثبوت و مقام اثبات بایستی فرق گذاشت، در مقام ثبوت ظلم موکول به ثبوت حق است و فرع بر ثبوت حق و معلول ثبوت حق است ولی در مقام اثبات عرف میتواند تشخیص دهد و حکم کند که این ظلم است و وقتی عرف حکم کرد که ظلم است، کشف میکنیم پس حقی هم وجود داشته است و مانع و معذوری از این جهت وجود ندارد. این یک کلیدی است که بدرد باز کردن خیلی از مشکلات در خیلی جاها میخورد، اگر عرف فهمید که ظلمی اتفاق افتاده است، آنوقت باید مشکل را به یک وسیلهای حل کرد.
مرحوم صاحب جواهر از این مسأله استفاده میکند، پدری است و دختری هم دارد که دختر میخواهد ازدواج کند، پدر هم اصرار دارد که حتماً باید با برادر زاده ی من ازدواج کنی و دختر هم دوست ندارد و نمی خواهد «ان الناس مسلطون علی انفسهم» چه می گوید؟ این دختر میخواهد یک عمری با این آقا زندگی کند و از او تنفر دارد. مجبور کردن دختر به اینکه باید با این شخص ازدواج کنی، درحالی که او واقعاً راضی نیست و تنفر دارد، ظلم است یا نیست؟ اگر امروز کسی از این حرف ها بزند، ممکن است از نظر فقهی مورد استحضاء قرار بگیرد که این حرف ها چیست. اما کسی هم نمیتواند چنین اتهامی را متوجه صاحب جواهر کند. لذا میفرماید «لعل الاعتبار یشهد بثبوت الولایه احسن ضرورت تحقق الظلم فی جبر العاقل الکامل علی ما یطرحه» انسان عاقل و کامل را مجبور کنند به چیزی که دوست ندارد «و هو یستغیث و لا یغاث» داد میزند که به فریادم برسید، سن این مرد چهار برابر من است، من 20 سال دارم و او 80-60 ساله است و پدر هم میگوید نه باید با همین شخص زندگی کنی و هیچ کسی به داد او نرسد، این ظلم است یا نیست؟ میفرمایند «این ظلم است.»
یکی از حضار:
حالا انسان از قیافه ی کسی خوشش نمیآید و نمیخواهد او را ببیند، میگویند او را ببین...
استاد سروش محلاتی:
این مربوط به مسأله ی دیدن است که آیت الله شبیری زنجانی در کتاب بحث النکاح به این مسأله ملتزم هستند. عبارت ایشان همین بود که «اگر دختر بدلیل قیافه ی خواستگار یا بهر دلیل دیگری علاقه ای به ازدواج با او نداشته باشد، اقدام پدر برای تحمیل ازدواج ظلم در حق دختر است.» دیگر نمیروند تا اول حق دختر را اثبات کنند، چگونه حق دختر را اثبات کنند؟ از همینکه عرف و عقلا حکم میکنند به آنکه این ظلم است، کشف میکردند که حتماً وجود دارد. این راه، راه راحت تری است که علما و بزرگان ما از این راه استفاده کردند.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.