جریان های فکری سیاسی عرب معاصر
حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی
14/11/91
در دنیای امروز اهل سنت، بعد از فروپاشی خلافت عثمانی در سال 1926 میلادی؛ یعنی نزدیک به 86 سال قبل، ما شاهد ظهور چند جریان بزرگ هستیم. معمولاً این جریانها را به چهار دستهی بزرگ تقسیم میکنند:
1ـ جریانهای سنتی
یکی از این جریانها، جریانهای سنتی است که معروف به اسلامگرای سنتی هستند و مهمترین رهبر آنها، آخرین شیخ السلام دورهی عثمانی، صبری است. این یک جریان سنتی با گرایش نسبتاً منفی نسبت به غرب دارد و تا حدودی نسبت به مسائل جدید بدبین است و این جریان فروپاشی عثمانی را نتیجهی غربگرایی و توطئهی نظامیان تلقی میکند.
2ـ جریانهای سکولار
جریان دوم معروف به جریانهای سکولار است که در ادبیات اهل سنت از آنها با عنوان «علمانیت» یاد میکنند که به معنای سکولار، جهانی بودن یا دنیوی بودن بکار میرود. این جریان، جریان بزرگی است و دارای دو شاخه در داخل خودشان است که یکی از آنها علمنهی چپ است و به قول علمنهی یساری؛ یعنی جریانهای سکولار چپ. جریان سکولار چپ بیشتر متأثر از مکتب مارکسیسم است و بلحاظ سیاسی هم بیشتر به سمت شوروی سابق گرایش دارد و از لحاظ ساختار سیاسی هم اقتدارگرا هستند. تیپ آرمانی این جریان ناصریها هستند که تحت عنوان «جنبش ناصری» از آنها یاد میکنند که منتصب به رهبر انقلاب 1952 مصر، "جمال عبد الناصر" است. نظام عراق، سوریه، یمن، الجزایر، سودان از این تیپ جریانها بودند. نوع گرایش دوم سکولارها، بیشتر سکولارهای لیبرال هستند و شاید بتوان گفت که آنها گرایشهای غربی دارند. تیپ آرمانی این جریان، دولت "کمال آتاتورک" بود که معروف به کمالیزم است. جریان بسیار گستردهای که نمونههای آن را در ترکیه از زمان آتاتورک تا اُزال، از سال 1924 تا 1984 داشتیم و چیزی حدود 60 سال حکومت کرد. ما شبیه این را در تونس در زمان "بن علی" و قبل از او داشتیم. در ایران هم معروف به پهلویزم بود که از سال 1304 تا 1357، حدود 53 سال حکومت کرد. این جریان در پاکستان هم با رهبری "ضیاء الحق" وجود داشت.
بنابراین دو جریان را ذکر کردم: یکی سنتیها که "مصطفی صبری" آخرین بازماندهی شیخ الاسلام عثمانی، رهبر آن بود که بعدها فرار کرد و یک مکتبی در الأزهر تأسیس کرد که از آن زمان تا به امروز باقی مانده است. یکی هم جریان سکولار با دو الگوی کمالی و جمالی بود؛ یعنی راست و چپ. این دو جریان هم مهم هستند. خصلت این دو جریان، این بود که هر دو سکولار بودند و با مذهب جنگیدند، البته "جمال عبدالناصر" کمتر، ولی حکومت رضا شاه، دولت کمال آتاتورک، بن علی و بوعلی بیشتر مخالفت کردند.
3ـ جنبش جدید سلفی
غیر از این دو جریان، جریانهای دیگر مذهبی شکل گرفتند که یکی از آنها معروف به «جنبش جدید سلفی» یا «السلفیه الجدد» است. سلفیهای جدید که جنبش بسیار پر تحرکی است.
4ـ جنبشهای اخوانی
جریان چهارم معروف به «جنبشهای اخوانی» است، جریانهایی که متأثر از اخوان المسلمین در مصر هستند و تقریباً هر کجا 10 نفر اهل سنت باشد، حداقل 3-2 دو نفر از آنها اخوانی هستند.
اینها جریانهای چهارگانه کشورهای عربی هستند که 3 جنبش آن مذهبی و یک جنبش ضد مذهبی است. اسلامگرایی سنتی، اسلامگرایی سلفی و اسلامگرایی اخوانی، سه جریان اسلامی هستند و جریان سکولار با دوشاخهی علمانیه و یساری، که البته گرایش اسلامی محدودی دارند و محدود است و جریان راست که از آنها با عنوان کمالیها یاد میکنند.
تفاوت سلفیها و اخوان المسلمین
امروز در کشورهای عربی دو جریان اخیر رونق بیشتری دارند؛ یعنی سلفیهای جدید و جنبش اخوانی دو جریان بسیار مهم و تأثیرگذار هستند. جنبشهای سلفی به دو شاخهی سلفیهای وهابی و سلفیهایی که بیرون از نفوذ عربستان در جهان گسترده شدند و برد بالایی هم دارند، تقسیم میشوند. هنر جنبش سلفی در رادیکالیزم، افراط گرایی و درگیری بسیار سنگینی است که با مظاهر تمدن غرب دارند، البته بیشتر با علوم انسانی درگیر و دشمن هستند تا با علوم مهندسی. یک رابطهی ضربدری بین جنبش سلفی و جنبشهای اخوانی وجود دارد. هنر جنبشهای اخوانی در تشکیلات آنها است. در یک جلسهای که با آقای قاضیزاده بودیم، عرض کردم که اگر بنا باشد رقابت در مصر بین تشکیلات و رسانه شکل بگیرد، برندهی نهایی تشکیلات است و مهمترین نهاد تشکیلاتی، اخوان است. برد اخوان در تشکیلات است، در حالیکه برد سلفیه در سادگی و صراحت تعالیمات آن است و اینکه آنها موضع آشکار و شعارهای کوتاه و صریح دارند. بنابراین تعداد مؤمنانی که به سلفیها میپیوندند، بیشتر است. امروزه یک اصل پذیرفته شده و آن عبارت است از اولویت تشکیلات بر سادگی. به همین دلیل جنبشهای یکی دو سالهی اخیر در منطقه را جنبش اخوانی میگویند؛ یعنی در تمام کشورهایی که دگرگونی صورت گرفته است، چه به مرحلهی انتقال از حکومت یا قدرت مثل مصر و تونس، رسیده باشد و چه در موقعیت معارضه مثل سوریه یا با تفاوت اندکی یمن، قرار داشته باشند، چه جنبشهایی مثل اردن، که هنوز در مرحلهی انذار قرار دارند و هنوز وارد تعارض آشکار نشدند، چه جنبشهایی مثل عربستان، که هنوز در مرحلهی کمون هستند، همه روح اخوانی دارند. به این ترتیب اخوان در تمام این جنبشها جاری است، یا پیروز شده یا در مرحلهی معارضه است یا در مرحلهی انذار و هشدار است یا در مرحلهی کمون است؛ یعنی فعالیتهای آنها مثل عربستان فعلاً مخفی است. ما در تمام اینها شاهد روح جنبش اخوانی هستیم. چون مسئلهی مصر هم برای ما و هم برای کل دنیا اهمیت زیادی دارد، هرقدر که در مورد اخوان سخن بگوییم، برای ما ارزشمند است، چون احتمالاً این موج، سونامی است و اکثر کشورها را در بر میگیرد. شاید هنر اخوان این باشد که بین سلفیها و سکولارها؛ یعنی در یک موقعیت مرزی، قرار گرفته است.
نماد سبز که شامل شمشیر هم هست، نماد نسل اول اخوان است؛ یعنی اخوانی که سال 1928 تأسیس شده است و شعارهای روشنی هم دارند که شامل قرآن، شمشیر و آیهی معروف « وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ[1]» است. در مرحلهی بعد اخوان بشدت به پرچم مصر، نماد قانون و برگ زیتون رو آروده و دگرگونی اساسی پیدا کرده است؛ یعنی اخوان بشدت دموکراتیک شده است. ایدهها و آوردههای اخوان برای من مهم است و آن را توضیح خواهم داد. اخوان با تغییراتی که پیدا کرده، سه آوردهی جدید داشته است:
دستاوردهای جدید اخوان المسلمین
1ـ دموکراسی اخوانی
یکی از ایدههایی که آنها مطرح میکنند، معروف به دموکراسی اخوانی است و شعار معروف آنها «جامعهی اسلامی و دولت مدنی» است. این یکی از آوردههای مهم اخوان است. دلیل این اهمیت آن است که همیشه در کشورهای اسلامی یک تضادی بین دین و دموکراسی بود؛ یعنی هر کجا که پای اسلام بود، دموکراسی را نقد میکردند و هر کجا که پای دموکراسی بود، دین و خصوصاً اسلام را نقد میکردند. یکی از مهمترین کارهای اخوان این است و ایدهی جدیدی را دنبال میکند که دموکراسی غربی، لیبرال و سکولار نیست و ایدهی خاصی است.
2ـ استقلال الأزهر
استقلال الأزهر، یک نوع استقلال دین از دولت است. اخوان هم در متون درون تشکیلاتی خود و هم در قانون اساسی جدیدی که در مصر تصویب شده است؛ یعنی اصول 2، 4، 6 و 219 قانون اساسی بشدت روی استقلال دین از دولت تأکید کرده است. اخوانیها قبلاً معتقد بودند که واجب است یک حکومت اسلامی تأسیس کنند تا این حکومت متصدی اجرای شریعت و تبلیغ اسلام باشد؛ یعنی اسلامی کردن حکومت برای اسلامی کردن جامعه بود. بنابراین در گزارههای قدیم اخوان آنچه که خیلی اهمیت داشت، این بود که دولت کارگزار اسلامی کردن جامعه است. این تئوری اول اخوان است، اما بتدریج در اخوانیها تغییراتی ایجاد شد که سعی کردند دین را از دولت مستقل کنند، البته این بدان معنا نیست که دولت از دین مستقل است، بلکه دین از دولت مستقل است. به این معنی که اخوان کوشش کرده تمام موقوفههایی که مربوط به مسائل شرعی و مذهبی است و قبلاً دولت متصدی آنها بود را، به الأزهر واگذار کند. بعد دولت خود را مؤظف کرده است که علاوه بر موقوفات، تمام نیازهای مالی الأزهر را تأمین کند. پس اولاً دولت موقوفات را واگذار کرده و دوماً تعهد داده است که کسورات مالی را جبران کند. در مقابل، دولت نظارتی به الأزهر ندارد؛ یعنی طبق قانون جدید، هیئت کبار علمای الأزهر که 100 نفر هستند، رئیس الأزهر را عزل و نصب میکنند؛ یعنی دولت نظارتی در عزل و نصب شیخ الأزهر نخواهد داشت، در حالیکه قبلاً اینگونه نبود و دولت رئیس الأزهر را عزل و نصب میکرد. در کنار این بحث، الأزهر موظف شده است که تبلیغات دینی را چه در حوزهی تبلیغ و چه در حوزهی علوم دینی، در مصر و در بقیهی نقاط جهان دنبال کند. این قسمت، استقلال الأزهر است، اما یک بندی را گذاشتند که بند مهمی است و آن اینکه هر کجا در دولت، سر مسائل مذهبی مناقشهای باشد، الأزهر سخن نهایی را خواهد زد؛ یعنی الأزهر یک اشرافی بر دولت دارد، ولی دولت اصلاً بر الأزهر اشراف ندارد، بلکه دولت در مقابل الأزهر تعهد دارد. سرِ همین بند از قانون اساسی بود که دو روز قبل، شیخ الأزهر گروههای سیاسی را در الأزهر جمع کرد تا بتوانند به یک اجماعی برسند؛ یعنی طبق این مسئولیت بود که الأزهر نخستین تجمع گروههای متفاوت را طبق قانون جدید بر عهده گرفت، طرفین معارضه هم این را پذیرفتند؛ برای نمونه "محمد البرادعی"، گروههای سلفی، گروهها و شخصیتهای دیگر این را پذیرفته بودند.
3ـ تفکیک قضا، امنیت و ارتش از سیاست
تاکنون در جهان اسلام، ارتشها حافظ مرزهای سرزمینی نبودند، بلکه همیشه حافظ حاکمان بودند؛ یعنی ارتش در تمام کشورهای خاورمیانه بمعنی ارتش حرفهای نبود تا وظیفهی آن حفاظت از مرزها باشد یا واحد استخبارات از امنیت جامعه حراست نمیکرد، بلکه ارتش بازوی سرکوب حاکمان بود و امنیت را هم بگونهای تعریف میکردند که هرگونه تعرض به مصالح حاکم، تعرض به امنیت جامعه است، به همین دلیل استخبارات هم بازوی حاکم بود؛ یعنی نگاه آنها به دربار یا به الاتحادیه و کاخ ریاست جمهوری بود. اما در بحثهایی که مطرح شده بشدت بر استقلال ارتش، قضا و نیروهای امنیتی تأکید شده است و این یکی از مهمترین دستاوردهای اخوان است. تحولات جدید هم نشان میدهد که اخوان بعنوان بازوی سرکوب، از ارتش استفاده نکرده است، بلکه کار ارتش فقط حفظ مراکز حساس دولتی است؛ یعنی اینطور نیست که ارتش درگیر شود و هجومی عمل کند، بلکه ارتش در این قسمت دفاعی شده است. این مهمترین بخش قضیه است که بخصوص در تظاهرات دیشب هم دیده میشد؛ یعنی ارتش پذیرفته بود که حتی اگر الاتحادیه آتش بگیرد، ارتش کسی را نکشد و به سمت مردم تیراندازی نداشته باشد. این بحث مشکلاتی دارد و علت آن این است که هنوز ارتش زمان زیادی لازم دارد. حالا وضع ارتش نسبتاً خوب است، ولی بقیهی قسمتها مثل مدیریت اطلاعات و امنیت و حوزهی قضا تا یاد بگیرند روی پای خود بایستند و مستقل از فرمانهای امنیتی رئیس جمهور عمل کنند، کار سختی است چون تا به حال تجربهی آن را نداشتند و لذا سردرگمیهایی در این نهادها دیده میشود.
اینها سه آوردهی جدید و بسیار مهم اخوان بودند که میتوان روی آن صحبت کرد. اما اینها از کجا آمدند و چطور شکل گرفتند؟ من سعی میکنم در این جلسه بیشتر بر روی دو نکته در مورد اخوان تأکید کنم. یکی تجدید در فکر اخوان است. اخوان چگونه مهارت پذیرش ایدههای جدید را پیدا کرد؟ یکی از مشکلات انقلابیون، تجمد یعنی یک نوع تحجر به ایدههای خود است. یکی از مشکلات جهان اسلام این است که هر کدام از اینها در آن مقطعی که شکل گرفتند، میمانند و دیگر انفتاحی به ایدههای جدید پیدا نمیکنند یا آمادگی ساختاری یا ذهنی برای ورود به مسائل جدید در آنها نیست. اما یکی از هنرهای اخوان آمادگی برای تجدید در فکر است که بعضیها اتفاقاً گفتند این قسمت ناشی از سیال و مایع بودن اخوان است. البته اینکه میگویم هنر، بمعنای تمجید نیست که مثبت یا منفی باشد، بلکه یکی از ویژگیهای اخوان، آمادگی برای تجدید در فکر است که من امروز کمی روی آن بحث میکنم. نکتهی دوم تشکیلات اخوان است. اخوان یکی از تشکیلاتیترین و مهمترین تشکل جهان اسلام است و بر ما لازم است که این تشکل را بشناسیم. اخوانیها ایدهای تحت عنوان «الصبر و التدریج» در تشکیلات خود دارند، صبر کنید و بتدریج اقدام کنید. این یک ایده است و در داخل تشکیلات هم وجود دارد. معتقدند واقعیات امروز، رویاهای دیروز هستند و رویاهای امروز، واقعیتهای فردا. این یک شعار است؛ یعنی اخوانیها خیلی راحت تخیل میکنند، رویاهای مهمی را میبافند و معتقدند یک روز این رویاها به واقعیت خواهد پیوست، همچنانکه واقعیتهای امروز، رویاهای دیروز است. «احلام الأمس، واقعیات الیوم و احلام الیوم، واقعیات الغد» این شعاری است که در بحثهای اخوانی خود را نشان میدهد.
تجدید فکر در اخوان المسلمین
من سعی میکنم کمی دربارهی تفکرات و تشکیلات اخوان صحبت کنم. اخوانیها تاکنون 8 مرشد داشتند که نخستین آنها "حسن البناء" معلم معروف مصر بود که این جنبش را در سال 1928 تشکیل داد. بعد از او، حسن الخصیبی و بزرگان دیگری هستند که آخرین آنها محمد بدیع، مرشد امروز اخوان است. اخوانیها در ابتدا گرایشات سلفی زیادی داشتند؛ یعنی در زمان حسن البناء بشدت گرایشات سلفی داشتند، حتی اخوانیها به تشکیل نیروهای مسلح رو آوردند و لذا گروهی را در دههی 40 تحت عنوان «جهاز الخاص» یا «سازمان ویژه» تشکیل دادند که از آن بعنوان نیروهای ویژه یاد میشود. به ارتش رو آوردند و بعد تحت عنوان «کتائب اخوان» گردانهای ویژهی اخوانی بصورت مستقل با اسرائیل درگیر شدند و هنوز هم در غزه محلهایی است که از آن بعنوان تپههای اخوانی یاد میکنند. همهی رهبران امروز غزه، بازماندهی این اخوان هستند؛ یعنی آنها در کتائب بودند و کل حماس و نیروهایی که الان در غزه قدرت را در دست دارند، اخوانی هستند. یک مدت به این سمت روی آوردند. اخوانیها یک مدت با "جمال عبدالناصر" آشتی کردند و حتی سه وزیر در داخل دولت ناصری هم داشتند. اما بعد از یک مدت در دورهی الحضیبی که از 1951 تا 1973 رشد کرد، گرایشهای قطبی پیدا کرد؛ یعنی بیشتر اندیشههای جهادی "سید قطب" در آنها حاکم شد که در نتیجه، این جنبش بسمت تقابل با غرب و تجدد رفت و با خیلی از اینها درگیر شد. اما بتدریج از سال 1973 به بعد، بخصوص در زمانع تلمسانی، سومین مرشد اخوان، احساس کردند که مسیر را به خطا میروند. من از این دوره یک گزارش کوتاه عرض میکنم. این دوره یعنی بین سال 1928 تا 1973 دورهی رادیکال شدن اخوان است و اخوان در حال پرخاش و جنگی شدن است. دو گروه در داخل اخوان رشد کردند: یک گروه، گروهی بودند که امروز در ترکیه قدرت را بدست گرفتند که از فرزندان فکری "بدیع الزمان سعید نورسی" هستند. این جنبش نوگرا مربوط به ترکیه است. اینها از رادیکالیزم اخوان جدا شدند و بسمت آشتی بین مذهب و دمکراسی رفتند و مدتها طول کشید تا سرانجام از سال 1986 به بعد، در ترکیه به قدرت رسیدند. یک جریان هم داخل خود اخوان مصر شکل گرفت، اینها هم از قطب فاصله گرفتند و در زمان تلمسانی و خصوصاً ابونصر، چهارمین مرشد اخوان در سال 1986 بر اخوان غلبه کردند و بتدریج ایدههای قطبی، جهادی و تکفیری از اخوان کم شد و به مرور اندیشههای دموکراتیک در بین آنها آمد. اخوان از آن زمان تا سال 1995 شروع به انجام اصلاحاتی در درون خود کرد. لذا اخوان سه مرحله را طی کرد: اصلاح در درون جمعیت، اصلاح اجتماعی، اصلاح سیاسی و بعد از آن پیگیر اندیشهی چهارمی بنام تشکیل تمدن اسلامی یا وحدت در جهان اسلام هستند که بعنوان چهارمین ایده به آن نگاه میکنند. اخوان یک چنین بحثی را دنبال کرد. از سال 1986 کم کم، ولی از سال 1995 به بعد و از زمان "مصطفی مشهور" گرایشهای دموکراتیک را دنبال کردند و از آن زمان به بعد اخوانیها دو گروه شدند: یک عده در زندان بودند و یک عده در مجلس مبارک حضور داشتند. اخوانیها در آخرین مجلس مبارک که یک و نیم سال پیش منحل شد، 86 نماینده و نزدیک به 40 هوادار داشتند؛ یعنی از مجموعهی 498 عضو مجلس خلق، نزدیک به یک سوم آنها در آخرین دولت مبارک عضو مجلس بودند و در همان زمان، 75 نفر از رهبران اخوان در زندان بودند. اخوان یک چنین جریانی را راه انداخت و یک حرکتی را شروع کرد. آن حرکت این بود که اخوان قبل از اینکه به حوزهی سیاست بیاید، از اجتماع شروع کرد.
تشکیلات اخوان المسلمین
اخوان یکی از بزرگترین تشکیلات اقتصادی را در دنیا دارد و حداقل دو بانک بین المللی بزرگ، یکی بانک "آسیا فاینانس" در ترکیه و دیگری بانک "البرکه" در مصر دارد که مخصوص خود اخوان است. در اکثر بانکهای بزرگ دنیا هم سهام دارند. اخوان احساس کرد بدون یک پشتوانهی اقتصادی مستقل نمیتواند مبارزهی خود را در دنیا پیش ببرد، لذا مثلاً از مدیریت زکات فطره و مواردی از این قبیل، یک تشکیلات بزرگ را شروع کرده است. حتی دولت عربستان در یک مجلهای دلار آمریکا را کشیده بود و بعد بجای عکس "فرانکلین"، عکس "حسن البناء" را تحت عنوان «امپراطوریه الاقتصادیه للاخوان» قرار داده بود و از امپراطوری اقتصادی اخوان صحبت کرده بود. حتی اخوان بزرگترین بیمارستانهای مستقل از دولت را، در اکثر کشورهایی که حضور دارد، تأسیس کرده است. جالب این است که در سال 1995 یک زلزلهای در قاهره شکل گرفت و اخوان قبل از ارتش مصر حضور پیدا کرد و زلزله را جمع کرد؛ یعنی اینقدر اخوان در تشکل خود قوی بود. ارتشی با آن همه عظمت، بروکراسی و نظام اداری، نتوانست و اخوان زلزلهی قاهره را جمع کرد. این بخاطر حضور تشکیلاتی روشنی است که اخوان در این قسمت داشت. یکی از ویژگیهای عمدهی اخوان، این است که از امروز برای فردا تجربه کسب میکند، برای مثال وقتی که در مصر علیه بخشهایی از قانون اساسی اخوان تظاهرات شد، بلافاصله آن بندها را در تونس اصلاح کردند تا آنجا تظاهراتی علیه اخوان انجام نشود؛ یعنی اخوان تعصب خاصی ندارد و معتقد است که بتدریج میتواند از این مسیر حرکت کند. اصلاً اخوان یک شعار مهمی دارد، نه حضور مطلق، نه ترک مطلق، این استراتژی اخوان است؛ یعنی هرگز به سمتی که مطلق حضور داشته باشد، نمیرود و هرگز هم مطلقاً ترک نمیکند. این یکی از ویژگیهای خاص اخوان است و به همین دلیل به سمت یک ایدهی جدید حرکت کرد که آن ایده عبارت است از «عبور از تئوری حکومت اسلامی برای اسلامی کردن جامعه، به سمت جامعهی اسلامی و حکومت مدنی» این عبور، عبور سنگینی است و تقریباً اتفاق نیفتاده که نظامهای انقلابی آمادگی چنین تغییری داشته باشند و ظاهراً این در کشورهای اسلامی استثنا است.
یک توضیح کوتاه در مورد ساختار تشکیلاتی اخوان عرض میکنم. اخوان در هر کشوری، یک سازمان دارد. الان در ایران، مصر، اردن، سوریه، تونس، الجزایر، ایالات متحده، ترکیه، سوئد، عربستان و در واقع در هر کشوری که 10 مسلمان داشته باشد، حتماً 3-2 نفر از آنها اخوانی هستند. یکی از هنرهای اخوان این است که یک دانشجوی اخوانی اگر از این کشور به ایلات متحده برود، مثل ایرانیها مانند یک مسافر آواره نیست، حتماً کسی هست که در فرودگاه به استقبال او برود و او را از احساس غربت رها کند. بنابراین اخوان عبارت از تشکیلات ملی در هر کشور است بعلاوهی یک تشکیلات جهانی که در کل جهان کار میکند. لذا اخوان مصر، فقط برای مصر است، اما در عین حال عضو اخوان جهانی هم هست. علت بُرد تشکیلات اخوان این است که اخوان رهبر محور نیست، بلکه اخوان بر ساختار شورا تکیه میکند و به همین دلیل است که با جابجایی رهبران، متزلزل نمیشود، این یکی از ویژگیهای جنبش اخوانی است؛ مثلاً اگر نگاه کنید اخوان در امارات، قطر و همهی کشورها حضور دارد و در عین حال همراه با ویژگی جهانی هم هست. لذا ساختار تشکیلاتی اخوان بتدریج دگرگونیهای مهمی پیدا کرده و ساختار آن نسبت به قبل خیلی دموکراتیک شده است.
ساختار اخوان المسملین
هیئت اصلی یا رئوس ساختار اخوان بدین شرح است: اول مرشد عام است، اما در واقع مرشد عام اول نیست، اول از آخر و آخر از اول هم هست؛ یعنی اخوان، مرشد خود را از طریق مجلس شورا تعیین میکند. مجلس شورای اخوان را هم مجلس شورای استانها تعیین میکند، اما همین که رئیس اخوان انتخاب شد، همه با رئیس اخوان بیعت میکنند. پس فعلاً ساختار اخوان را فقط در مصر در نظر میگیریم، در تمام کشورها همینطور است و فقط اسامی آنها عوض میشود. علت آن هم این است که به احترام مرشد عام در مصر، در بقیهی کشورها اسم رهبر را مرشد عام نمیگذارند، بلکه «المراقب» یعنی ناظر میگذارند. اول مرشد عام، بعد مکتب ارشاد، بعد مجلس شورا، بعد مجلس شورای استانها و قسمتهای اداری هستند، که این قسمتها هم مهم هستند. اخوان از سال 1986 به بعد و درواقع بعد از تلمسانی، شروع به برجسته کردن مفهوم شورا کرد.
اصل «اشتراک در اصول و تساهل در مسائل خلافی» اخوان المسلمین
در جنبش اخوان، اصلی وجود دارد که جالب است که من در جنبشهای دیگر ندیدم. جنبشهای جهان اسلام یک مشکلی دارند که اصطلاحاً در ادبیات سیاسی به آن «سکتاریته» میگویند که به معنای فرقهگرایی در جنبشهای مذهبی است. مشکل همین است. فرض کنید که یک جنبش به شیعه و سنی تقسیم میشود، خود تشیع به چند شاخه تقسیم میشود و اینگونه جنبش کوچک میشود. این جنبش یک نوع گرایش سکراتیستی و گرایش فرقهای در داخل خود دارد. جنبشها در حالت بزرگ شکل میگیرند، اما بعد کم کم در یک جریان کوچک خلاصه میشوند. این یک مشکل در تمام جنبشهای جهان اسلام است، اما اخوان بر این مسئله غلبه کرده است. اخوان یک اصل به نام «اشتراک در اصول و تساهل در مسائل خلافی» دارد. اخوان در داخل اهل سنت بدنبال این نیست که بر اساس فقه حنفی، مالکی، شافعی یا حنبلی عمل کند. اخوان یک اصلی دارد که میگوید باید بر اساس نظر اهل سنت و جماعت عمل کرد، در حوزهی کلان هم ایدهی الوسطیه دارد؛ یعنی نه اشعری است و نه معتزلی و این تقسیمبندی را بطور کلی رها میکند. اخوان مشترکات اینها که توحید، نبوت، معاد، پذیرش قرآن و مانند این مسائل است را دنبال میکند و بقیه را بطور کلی واگذار به اختلافات در فروع میکند و معتقد است که میتوان اینها را از طریق شورا حل کرد. بدین ترتیب در داخل اخوان حنبلی، حنفی، اشعری، مالکی و معتزلی وجود دارد؛ یعنی با عقاید کلامی و مکاتب متفاوت وارد اخوان شدهاند. این امر باعث شده است که اخوان هرگز اختلافها را سرکوب نکند. یکی از کارهای مهم اخوان این است که مرشد یا مکتب ارشاد موضع اساسی اخوان را اعلام میکند و بدین ترتیب هر اخوانی آزاد است که نظر خود را بگوید، اما نظر رسمی اخوان باید از درون شورا و رأی اکثریت و سرانجام از طریق مرشد اعلام شود. لذا هر کسی در هر جایی میتواند اینقدر بحث کند تا نظر خود را به نظر اکثریت تبدیل کند. این یکی از ویژگیهای عمدهی اخوان است. پس یک ویژگی اخوان «الوسطیه فی الاعتقاد» و دیگری اشتراک در اصول و تحمل اختلاف در فروع در حوزهی فقه است. منظور از اصول هم مبادی شریعت است. اخوان دو توضیح دربارهی مبادی شریعت داده است: یکی از توضیحات آنها این است که منظور از مبادی شریعت، همان تعالیم کلی شریعت مثلاً عدالت، آزادی، توزیع عدالت اجتماعی، حرمت ربا است. تعریف دوم در قانون اساسی اخوان است، چه در مصر، چه در تونس و چه قانونهایی که آماده شدهاند تا بعدها طبق آرزوهای خودشان؛ یعنی طبق احلام اخوانی مطرح شوند. در این قانون اساسی گفتهاند «مبادی شریعت، احکام قطعیهی شریعت است» یعنی احکامی که روی آنها نص هست و اجتهادی نیست، اسم اینها را احکام قطعی گذاشتند.
ساختار تشکیلاتی اخوان المسملین
جنبش اخوان را ابتدا از سطح ملی شروع میکنیم، به این ترتیب که اخوان در هر استانی یک مجلس دارد. فرض کنید که اگر 28 استان در مصر هست، اخوان هم 28 مجلس شورای محافظات دارد. اعضای این مجالس معمولاً از بین خود اخوانیها انتخاب میشوند، اما از هر استانی به تناسب جمعیت آن استان، تعدادی هم انتخاب میشوند که عضو مجلس شواری کشوری شوند. معمولاً این مجلس قبلاً 75 نفر بود، اما الان در حدود 104-100 نفر شده است و این بخاطر افزایش جمعیت بوده است. مجلس شورا محل تصمیمگیری اخوان است، که سالانه دو بار جلسه تشکیل میدهد و در همان دو بار هم بودجهی خود را تصویب میکند و هم اینکه امسال چه فعالیتهایی انجام دهد؛ یعنی برنامهی خود را تصویب میکند. البته مجالس استانها هم سالی دو بار جلسه دارند، منتهی آن را بگونهای تنظیم میکنند که با مجلس کشوری تلاقی نکند. این مجلس قبلاً شامل 13 نفر بود که با مرشد، 14 نفر میشدند و الان 15 نفر هستند که با مرشد، 16 نفر میشوند. اخوان از بین آن 80-70 نفر، یک گروه کوچکی به نام "مکتب ارشاد" تشکیل داده است. مکتب ارشاد سیاستگذاریها را انجام میدهد، برنامه را تنظیم میکند و برای تصویب به مجلس میفرستد. مجلس شورا یکی از اعضای مکتب ارشاد را بعنوان مرشد عام انتخاب میکند. طبق تئوری اخوان، هر کسی که مرشد اخوان شده است، هم محدودیت دارد و هم اختیارات. محدودیت او این است که خودش و خانوادهاش نمیتوانند در هیچ جا فعالیت اقتصادی داشته باشد و امتیاز او این است که اخوان هزینهی مرشد و خانوادهاش را پرداخت میکند؛ مثلاً هزینههای مسافرت، زندان، وکیل و هر چیزی که مورد نیاز او باشد. معمولاً هم اخوان در این 5 سال چنین کاری را انجام داده است. شبیه همین ساختار را برای کشورها تصور کنید، بعنوان مثال الان در مصر مجلس شورا هست، در ایران، اردن و سایر کشورهای اسلامی مجلس شورای اخوانی وجود دارد، آنها هر کدام یک نماینده و اگر کشور بزرگی باشند، دو نماینده به مجلس جهانی اخوان میفرستند و مجلس جهانی اخوان هم بدین ترتیب شکل میگیرد. از سال 2008 به بعد یک بحث تحت عنوان «الاتحاد العالمی للعلماء المسلمین» شکل گرفت. اتحاد جهانی علمای مسلمان که بنیانگذار آن "قرضاوی" و گروههای دیگر بودند بازوی علمایی اخوان جهانی است و معمولاً جلسات آنها بصورت متفاوت در مصر، مکه یا در لندن برگزار میشود. اخوانیها یک رابطهای را تعریف کردند و گفتند «اخوان هر کشوری میتواند برای خود برنامهها و بودجههای خود را داشته باشد، اما نمیتواند اصول کلی اخوان را نقض کند.» به این ترتیب به سازمانها استقلال داده شده است و در عین حال اخوان جهانی، سالانه یک اصول مشترکی را تصویب میکند که نباید نقض شود. این هم یک سری از کارهای خاصی است که اخوان سعی کرده بین جمعیت جهانی و احزاب ملی برای خود نوسان داشته باشد و این از تشیکلات بسیار پیچیده و مهم خوان است. آخرین نکتهی من این است که با توجه به تمام اطلاعات ما از اخوان و مجموعهی انتشاراتی که منتشر شده، ناظرین معتقدند که اخوان مثل یک کوه یخ است؛ یعنی اخوان چندین برابر بیشتر از آنچه که شناخته شده، فعال است و حضور دارد، اما هنوز اطلاعاتی از اخوان وجود ندارد.
پرسش و پاسخ
ـ یکی از حضار: شما فرمودید از هر 10 مسلمان در هر کشوری، 2 نفر اخوانی هستند، اگر ممکن است توضیحی دهید که منظور از این که در هر کشوری یک نمایندهای دارند، مثل همدانیهای در قم هستند یا نه یک گرایش هستند؟ با این حساب باید در ایران حدود 15-14 میلیون اخوانی داشته باشیم! اگر ممکن است رابطهی اخوان با شیخ الازهر را هم توضیح بدهید و اینکه چگونه حسن البناء ترور شده است.
ـ حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی: حالا بحث ترور حسن البناء خیلی مهم نیست. اخوانیها در هر کشوری یک تشکیلاتی دارند. سایت "ویکی پدیا الاخوان" سعی کرده است بصورت خیلی اجمالی توضیح دهد که اخوانیها در کدام کشورها هستند. تا به امروز نزدیک 32 تشکل اخوان عضو جامعهی جهانی اخوان شدند. همانطور که میدانید قاعده این است که شورای مجلس جهانی باید بپذیرد تا اخوان یک کشور، عضو اخوان جهانی شود. از سال 1913 که اخوان جهانی شکل گرفت، 32 کشور جهان عضو شدند و 4 نفر هم در نوبت بودند که دوست داشتند وارد اخوان شوند. بدین ترتیب این ایده هست که همه جا این تشکل هست، هر کجا که نیروهای سنی را ببینید، هم سلفی و هم اخوانی هستند. آنها در تمام دانشگاههای اروپا و آمریکا در جذب جوانان رقابت میکنند و این یکی از ویژگیهای مهم اخوان است. "احمد الطیب" شیخ الأزهر منصوب مبارک است، که طبق قانون اساسی جدید اگر مجلس انتخاب شود، بتدریج عوض خواهد شد. احمد الطیب از دشمنان اخوان است و معتقد است که اخوانیها سلفی هستند، قدرت را که بدست بگیرند، به دموکراسی پایبند نیستند. علت اینکه این اجتماع هم در آنجا شکل گرفته، این است که خطیب سعی میکرد وزن خود را در این دوره نشان دهد، ولی او را کنار خواهند گذاشت.
ـ یکی از حضار: با توجه به فرمایش شما در مورد اخوانیها که آنها از روحیهی تساهل بیشتری برخوردار هستند، ارهابی بودن اخوانیهای سوریه از چه چیزی نشأت میگیرد؟
ـ حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی: این یک قاعده است که میگویند اگر شما در مصر، سنگی را در حوضی بیاندازید، چند قطرهی آن در سوریه میافتد. هر اتفاقی که تا به حال در مصر افتاده، قرینهی آن هم در سوریه اتفاق افتاده است. اخوان سوریه دو سال بعد از تشکیل اخوان مصر در سال 1930 شکل گرفت. اخوان سوریه دومین اخوانی بود که در کل جهان اسلام شکل گرفت. اخوان سوریه هم همان دوگانگی را از قبل داشت، هم گرایشهایی قطبی و هم گرایشهای بعدی در آن وجود داشت. اما مهم این است که سالهای 1982 و 1988 در سوریه اتفاقاتی رخ داد و سرکوبی بنام واقعهی حماء صورت گرفت. این واقعه باعث شد که بخش دموکراتیک اخوان از سوریه بیرون برود و لذا اخوان حمص، حماء و ادلب که بازماندهی سرکوب شدهگان دورهی حافظ اسد بودند، بر اخوان سوریه مسلط شوند. خب اینها گرایش انتقامی دارند و این باعث شده است که الان اخوان در سویه به دو بخش تقسیم شود: یک قسمت بخشهای انتقامی و ارهابی است که خیلی خود را به "جیش الشام" و "جیش النصره" نزدیک میداند و یک قسمت هم افرادی مثل آقای "معاذ الخطیب"، "برهان غلیون" و گروههای دیگره هستند که بخش سیاسی شورای انتقالی را بدست دارند و دموکراتیکتر هستند.
ـ یکی از حضار: "برهان غلیون" دموکراتیک است؟
ـ حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی: بله، "برهان غلیون" دقیقاً رفیق صمیمی راشد الغنوشی است و همفکر اوست. "برهان غلیون" اولین رئیس شورا بود و اولین جلسه را در تونس تحت حمایت راشد الغنوشی تشکیل داد.
ـ یکی از حضار: اخوان نه سلفی سلفی است و نه سنتی، در واقع یک چیزی بین تجدد و سنت است. از لحاظ اندیشهی کلامی که در سیاست آنها هم وارد میشود، مثلاً وقتی واژهی عدالت را استعمال میکنند، منظور عدالت اشعری است یا عدالت سلفی یا عدالت سکولار جدید؟ چون ما در بحثها و مناظراتی که داشتیم، آنها خیلی عدالت را به حریت مانور میدهند، اما این در کلام اهل سنت معنا ندارد.
ـ حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی: من یک توضیحی میدهم که شاید کمک کند. اخوانیها خودشان را «الوسطیه» نام نهادهاند؛ یعنی نه اشعری هستند و نه معتزلی، لذا نو اشعری و نو معتزلی هستند.
ـ خودشان میگویند که ما نو معتزلی هستیم؟
ـ حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی: بله، در بحثهای خودشان دارند. در سایت آقای "قرضاوی" کتابی تحت عنوان «الاسلام بین العقل...» منتشر شده و اینها در آن بیان شده است. دو کتاب است که وزرات اوقاف مصر بعنوان بیانیههای خود بعد از این تغییرات و با هزینهی خود چاپ کرده است. یکی از آنها بحث الوسطیه و دیگری هم رابطهی علم و عقل در نظر اخوان را توضیح میدهد. هر کدام از اینها 130-120 صفحه است و در این یک ماه اخیر روی سایت قرضاوی قرار داده شدهاند. آنها خودشان توضیح میدهند که الوسطیه به چه معنا است.
ـ یکی از حضار: نظارتی که اخوانیها بر شعبی که در کشورهای دیگر دارند و تخلفاتی که انجام میشود، به چه شکل است؟ تأثیرپذیری آنها از سایر جنبشها مثلاً انقلاب ایران چگونه بوده است؛ یعنی جنبشی که اخیراً در منطقه رخ داد بیشتر با فعالیتهای اخوانیها شروع شد یا نه؟ اینجا چقدر تأثیرپذیری وجود دارد؟
ـ حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی: سلفیها اخوانیها را متهم میکردند به اینکه از رافضیها؛ یعنی از شیعه الهام گرفتند. بخصوص بشدت به دو ایدهی اخوانی حمله میکردند که یکی از آنها تقیه بود. اخوان مهارت بالایی در تقیه دارد و سلفیها معتقد بودند که اخوانیها این را از شیعه گرفتند. اخوانیها گرایشات مثبتی به انقلاب اسلامی دارند. در ویکی پدیای اخوان 7 مقالهی طولانی تحت عنوان «الاخوان المسلمین و الشیعه» و «الشیعه عند الاخوان» آمده که هر کدام به اندازهی یک کتاب قابل توجه است و در آنجا دیدگاههای خود را راجع به شیعه گفتند. بر اساس تز «اشتراک در اصول و تحمل اختلافات» شیعه را هم در آن فضا بردند و بحثهایی مثل انقلاب، تغییر نظام، شجاعت و حرکتهای ضد استعماری را از انقلاب اسلامی قبول دارند. اینها در دو چیز با ایران و شیعه مخالف هستند: یکی نظریهی کلامی امامت و دیگری تئوری رهبری ولی فقیه است. اخوان بطور کلی فاقد رهبری است و لذا انتقادات خود را به این قسمت وارد کردند. اگر به آن سایت مراجعه کنید، اینها را خیلی خوب توضیح داده است.
ـ یکی از حضار: تئوری حکومت اخوان در سالهای اخیر چیست؟ با توجه به آن چیزی که ما در مورد ولایت فقیه میگوییم، آنها مشروعیت حاکم را در چه میبینند؟
ـ حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی: آنها معتقدند که ولایت یا ولایات، اسباب المقاصد است، لذا به ولایت اصالت نمیدهند. بلکه معتقدند اینها اسباب تحقق مقاصد شریعت هستند، مثل حفظ جان، مال، عقل، دین و نسل مسلمانان. آنوقت معتقدند که حکومت یک امر مدنی است و یک حکم شرعی استقلالی ندارد، بدین ترتیب این را به بحث عقلایی واگذار میکنند و از طریق شورا یا رابطهی شورا و دموکراسی حاکم را انتخاب میکنند. دلیل آن هم این است که برای حاکم پیششرطهای پیشینی نمیگذارند، بلکه از طریق سیستمهای انتخاباتی به انتخاب حاکم میپردازند و معتقدند که مشروعیت حاکم به این است که بتواند به تشریع مدنی بپردازد و به تشریعاتی که در قطعیات مذهب است، ملتزم باشد، که قانون هم این دو را توضیح داده است. حتماً شنیدید که در پور سعید اختلاف از اعدامیها شروع شد. اخوانیها اصلاً دخالت نکردند، دلیل آنها هم این بود که طبق سنت مصر اگر مسألهای بنام اعدام باشد، باید مفتی اهل سنت، حکم قاضی را امضاء کند و این بحث را به آن سمت بردند و اصلاً در دست حاکم نبود. درکی که از حکومت مدنی دارند، این است و معتقدند که وظیفهی دولت تبلیغ دین نیست، بلکه الأزهر باید دین را تبلیغ کند؛ مثلاً نهادهایی مثل سازمان تبلیغات در بحثهای جدید آنها نیست.
ـ یعنی از لحاظ سیاسی سکولار هستند؟
ـ حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی: راشد الغنوشی یکبار اصطلاح سکولاریزم خاص اخوانی را بکار برده است و منظور او از سکولاریزم، این است که حاکم شرایط پیشینی مذهبی ندارد و لازم هم نیست.
ـ خلافت را هم کنار میگذارند؟
ـ حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی: کلاً خلافت را کنار میگذارند. آنها احیاگر نیستند.
ـ یعنی سلفی نیستند.
ـ حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی: هم سلفی نیستند و هم احیاگر نیستند، چون سلفیها به صدر اسلام برمیگردند و احیاگران هم به احیای نوعثمانی برمیگردند، در حالیکه اخوان هیچ کدام از اینها نیست؛ یعنی نه سلفی است و نه احیاگر.
ـ یکی از حضار: دربارهی سیاست تقابل اخوان المسلمین با اسرائیل توضیح دهید.
ـ حجت الاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی: آنها بشدت ضد اسرائیل هستند. خب در کشورهایی که اخوان روی کار میآید، قبلاً نظامها سکولار بوده است که موجودیت اسرائیل را به رسمیت میشناختند. اخوانیها شعار قانونگرایی دارند و بنابراین نمیتوانند موارد قبلی را بهم بزنند و موجودیت اسرائیل را نپذیرند، چون اینها انقلاب نیستند تا قانون قبلی را کنار بگذارند و رژیم جدیدی شکل بگیرد؛ یعنی خیلی از قانونهای قبلی در این کشورها سرجای خودشان هستند. لذا اینها در عین حال که بشدت مخالف اسرائیل هستند، اما مبارزهی آنها با اسرائیل از دو طریق است:
1ـ در نهادهای بین المللی، استقلال و وحدت فلسطین را پیش ببرند تا اینکه یک دولت مستقل بشود و بتوانند از حقوق آنها دفاع کنند.
2ـ راه انداختن جریانها از درون فلسطین، نه اینکه اسرائیل را از بیرون نفی کنند؛ مثلاً یکی از استراتژیهای آنها این است که اتحادی بین فتح و حماس در درون ایجاد کنند. جمعیت زیادی از فلسطین مهاجر هستند، لذا نیروهای خارج از کشور فلسطین را هم متحد کنند و بتوانند یک جریان مدنی را داخل فلسطین علیه اسرائیل دنبال کنند، نه اینکه به سرکوب نظامی یا تهدید نظامی رو بیاورند. این تزی است که در تمام دیدگاههای اخوانی وجود دارد.
همیشه یکی از بحثهای مهم اخوان حفظ فلسطین و ضدیت با اسرائیل است، اما در عین حال پیمان کمپ دیوید را حفظ میکنند. خیلیها معتقد هستند اینها از پیچیدگیهای اخوان است، اما بالاخره یک استراتژی قابل مطالعه است.
[1] سوره انفال آیه 60