بسمه تعالي
تحلیل تاریخی کیفیت مواجهه عالمان شیعه با پدیده تکفیر
نظریه پرداز: دکتر قاسم جوادی
5/7/93
بحث های فرق و مجا؟؟؟ یک نگاهی هست که فرقه ها نسبت به یکدیگر دارند که معمولا نگاهها به بدترین شکل متصور در فرقه ها نسبت به فرقه دیگر و یک نگاه دیگر هست که خود فرقه نسبت به خودش دارد این نگاه هم معمولا یک نگاه جامع نیست یک نگاه کاملا گزینشی است، بحثی که من خدمت عزیزان هستیم، بحث تکفیر بین عالمان شیعه یا موضع گیری های آنها در بحث تکفیر
یک راه حل می خواهیم بحث را مطرح کنیم بگردیم در بین دیدگاههای متفکرین شیعه آن شخصیتهائی که یک نکته ایی در رد یا نفی تکفیر دارند آنها را بعنوان دیدگاههایی بیاوریم که در شیعه مطرح است، این تعداد عالم شیعه بحث تکفیر را نقد و نفی کرده اند و بعد نتیجه گیری شود که این آن چیزی است که در تاریخ فکری تشیع هست، اگر به این کیفیت بحث می توانست مفید باشد امروز خیلی مفید نباشد خیلی سریع بشود بیان کرد که اینچنین نیست که جریان فکری تشیع یک جریان کاملا غیر تکفیری است، یک اشاره ای به چند جریان که در شیعه هست می پردازم بعد یک مقدار روی بحث دیدگاههائی که بحث تکفیر مطرح می شود کمی بیشتر روی آن تأکید می کنم، بدلیل اینکه اگر ما آن بحث را بصورت جامع نبینیم شاید هیچ وقت جریان تند روهای در جریان تشیع را نمی توانیم به خوبی درک کنیم، بهرحال یکسری دیدگاهها هست و بوده و در برخی دیدگاهها مستندشان هم روایات است، بهرحال در بین روایات هم نکاتی هست، حالا کی از بالا بحث را نگاه کنید در قبال این احادیث تحلیل خاصی ارائه بدهد ولی بهرحال این دیدگاهی است که بین متفکرین ما هست، دو سه دیدگاه عرض می کنم، یک دیدگاه تقریری است که شاید خیلی هم سابقه خیلی طولانی نباشد که از میرزای شیرازی به آنطرف نمی رود، جریان تقریب بهرحال یک تفسیری کاملا متفاوت با آنچه بین خیلی از عالمان ما وجود داشته اصلا متفاوت است، این یک جریان دیگر نه به هیچ وجه بحث نجاست و کفر و حتی بحث ؟؟ این وضعیتی است که در بین عالمان مربوط به جریان تقریب هست، یک طیفی از عالمان شیعه هستند تقریبی هم نیستند نگاهشان هم نسبت به مذهب غیر شیعه نگاه مثبت نیست ولی بهرحال اینها نه تکفیر می کنند و نه قائل به تندیس هستند، این شخصیت ها امام خمینی را بعنوان یک نمونه عرض می کنم تا دوره قبل از انقلاب بعد از انقلاب ممکن است امام خمینی به عنوان یکی از شخصیت های تقریب مطرح بشود ولی بهرحال امام خمینی قبل از انقلاب تا پایان دهه سی ایشان ضمن اینکه چندان بحث تقریب برایشان مطرح نیست و حتی از عبارتهای امام خیلی تفاوت با خیلی از متفکرین ما ندارد ولی بهرحال ایشان نگاهشان در نقد صاحب حدائق، که صاحت حدائق یکی از شخصیتهائی است که هم به کفر و عدم طهارت غیر شیعه معقتد است، دیدگاه امام خمینی اینچنینی است و نه به کفر و نه به نجاست آنها اعتقاد ندارد و کاملا به گونه ایی دفاع می کند که عرض کردم دیدگاهشان فرا مذهبی است و حتی دیدگاهشان نسبت به یهودیان و مسیحیان چنین دیدگاهی است، در حالیکه به بطلان مذهب باور دارد،
عرضم به حضور شما در مفاسد محرمه در بحث حرمت غیبت تعبیری که دارند تعبیر اینست که و ماشتملت علی الاخ لا تشملهم ایضا لعدم الاخوه بیننا و بینهم بعد وجوب البرائه عنهم و عن مذهبهم و عن ائمتهم هم از خودشان و هم از مذهبشان و هم از ائمه شان برائت بنابراین به هیچ وجه نگاه مثبت یا تقریبی به مسئله مذهب نیست در عین حال ایشان در بحث بعد از پیامبر فقط و فقط صدر اول آن هم نه همه را مقصر می داند بخشی از صدر اول را مقصر می داند، لذا این بحث را در کتاب الطهاره جلد سوم در بحث کفر منکر ضروری و نجاستش این بحث را طرح کرده است و می فرماید نسل اول هم همه مقصر نیستند، و یمکن عن یقال ان احسن الامامه کان فی الصدر الاول عن ضروریات الاسلام و طبقه الأولی المنکری لامامت المولی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کانوا منکرین لضرورین من غیر شبهه ؟؟؟ ثم وقعت الشبهه لطبقات المتأخره، طبقات متأخر بخاطر شبهه ای که داشتند بنابراین هیچ مشکلی برای رستگاری اینها ندارد درعین حالی که ؟؟؟ را به هیچ وجه مسئله درستی نمی بیند ؟؟؟ این دیدگاه را نه فقط نسبت به فرقه های اسلامی که این دیدگاه را نسبت یهودیان و مسیحیان هم دارد، همان بحثی مفاسد محرره آقای توفیقی این بخش را در مجله هفت آسمان شماره 15 مقاله کردند تحت عنوان دیدگاههای امام خمینی درباره پیروان ادیان، که آنجا ما حصل حرف امام این بود که عوام ادیان که آنجا عمدتا نصارا و یهودیت را مطرح می کند، عوامشان چنانچه عمل کنند به آنچه در متونشان هست آنها نجات خواهند یافت می ماند خواصشان، که ایشان تعبیرشان اینست که اغلب خواصشان اهل نجات هستند، که آنجا می فرماید، همچنان که عالمان مسلمان اصلا احتمال خلاف نمی دهند در دیدگاهی که دارند عالمان مسیحی هم اصلا احتمال خلاف نمی دهند این هم عرض کردند هرچند دیدگاهی تقریبی نیست ولی این نگاه را نسبت به مسلمانها دارد.
یک دیدگاه هم دیدگاه سومی است، که این دیدگاه سوم ما لازم است در قبال این دیدگاه سوم یک موضع گیری دقیقی داشته باشیم، و الا مادام که این بحث های فرقه ایی بوده که ما بگردیم که در کتاب فلان فرقه یک نکته را پیدا کنیم و بگوئیم شما در این کتاب این را نوشته اید اگر بگردید اینقدر هست و در نوشته های ما هم هست، یک وقتی محمد عماره از مصر آمده بود ایران گفت ما اصلا کاری نداریم که شما در کتابهایتان چی هست ولی آنچه که می خواهیم موضعتان نسبت به ؟؟؟ است بعد اشاره کردند غیر از این نکته گاهی اعتراض می شود که فلان نویسنده یا فلان گروه بین شیعه تند برخورد کردی ولی بهرحال باید ریشه در متون داشته باشد ولی با صدق اینکه ؟؟؟ هست مسئله حل می شود.
بحث درباره اهل سنت در کتابهای فقهی ما حداقل در چهار جا این بحث طرح شده یکی در کتاب طهارت یکی در بحث نماز میت یکی در بحث شرائط مستحقین زکات و یکی در بحث غیبت، که حالا دیدگاهها متفاوت است و یک جا در بحث طهارت و نجاست قائل به طهارت شده ولی در بحث غیبت کاملا قائل به جواز غیبت است، یا ممکن است در بحث غیبت قائل به عدم جواز ولی در بحث نماز میت قائل به لعن باشد یا تکبیر پنجم را نگوید، بهرحال در این چهار بخش بحث ها آمده،
در ابتدا یکی دوتا عبارت را از مرحوم صاحب جواهر و مرحوم آقای خوئی نسبت دوستان عرض می کنم و بعد می پردازم به یک اشاره تاریخی که در سیر تاریخی این بحث آمده است و در نوشته ها حالا برخی از اینها که عرض می کنم در جواهر هم هست در عین حال اشاره مستقل به آنها می کنم، مرحوم صاحب جواهر در بحث غیبت در جلد 22 جواهر صفحه 61 که بحث مشرکان را شروع می کند، اما المشرکون فلا اشکال کما لا اختلاف فی جواز حجوهم و لا سبهم و لعنهم و شأنهم میاید تا در ادامه و علی کل حالٍ و الظاهر الحاق مخالفین بالمشرکین فی ذلک لاتحاد الکفر الاسلامی و الایمانی فیه بل لعل حجائهم علی رئوس الاشهاک من افضل عبادت العباد ؟؟؟ تمنع التقیه و اولی من ذلک غیبتهم التی جرت سیرت الشیعه علیها فی جمیع الاعصار و الانساب علمائهم و عوامهم حتی ملأ القرافیس منها بل هی عندهم من افضل الطاعات و اکمل القربات فلا قرابت فی تحصیل الاجماع کما عن بعضهم بل یمکن دعوی کون ذلک من الضروریات فضلا عن القطعیات، ایشان در بحث غیبت و هجو بعد وارد می شود بهرحال یک نگاه نقدی به مرحوم مقدس اردبیلی و سبزواری صاحب کفایه دارد که هر دو غیبت اهل سنت را حرام می دانند، هم مقدس اردبیلی و هم سبزواری که ایشان به اینجا می رسد که لعل صدور ذلک منه لشدت تقدسه و ورعه به این دلیل بوده که ایشان چنین فتوائی داده البته ایشان نسبت به مرحوم مقدس اردبیلی به این کیفیت بگوید دیگر نسبت به مرحوم سبزواری دیگر این عبارت چیز نیست، ایشان لکن لا یخفی علی الخبیر الماهر الواقف علی ما تضافرت بهم نصوص بل تواترت که احادیث ما متواتر است راجع به من لعنهم و سبهم و شتمهم و کفرهم، و عنهم مجوس هذه الامه، جواهر ص 62 ج 22، و عشر من النصاری و انجس من الکلاب عن ؟؟؟ التقدس و الورع خلاف ذلک، اگر تواتر در روایات اصلا مقتدای تقدس اینست که اینطوری عمل بشود یعنی باید غیبت بشود، و صدر الایه الذین آمنوا و اخرها التشبیه باکل لحم الاخ بل فی جامع المقاصد عن حد الغیبه علی ما ورد فی الاخبار عن یقول فی اخیه یکروه ؟؟؟ سمعه بما فیه و معلوم ان الله تعالی عقد الاخوه بین المؤمنین دون غیرهم و کیف یتصور الاخوه بین المؤمنین و المخالف، بعد در ادامه آقای دوانی و عده ای دیگر تلاش بر اینکه در حادثه جریان بغداد عصر مغول ها ؟؟؟ هیچ نقشی نداشته، البته اینجا ادعای مرحوم صاحب جواهر هم یک ادعای غیر تاریخی نیست، ولی چیزی هم در نوشته های ما متأسفانه هست، و ما ابعد ما بینه و بین الخواجه نصیر الدین طوسی و و العلامه الحلی و غیرهم ممن یری قتلهم که بحث تکفیر هم نیست، از آن هم رفت بالاتر حداقل در دیدگاه ایشان اینست که ممن یری قتلهم می شود اینها را حتی کشت، این عبارتی بود که مرحوم صاحب جواهر دارد، هم بحث جواز هجو، غیبت، کفر و لعن هست و در نهایت هم نکته ایی نقل می کند از خودشان و دو نفر از عالمان شیعه که اینها قائل به جواز قتل هستند.
یک عبارت دیگر مرحوم ؟؟؟ خدمت دوستان ارائه می کنم، آقای خوئی در کتاب مصباح الفقیه جلد اول صفحه 323، تحت عنوان حرمت الغیبه مشروطه بالایمان، ایشان عبارت مرحوم شیخ را می آورد، ثم ان ظاهر الاخبار اختصاص حرمه الغیبه بالمؤمن اقول، المراد بالمؤمن هنا من آمن بالله و برسوله و بالمعاد و بالأئمه الاثنی عشر علیهم السلام بعد می فرماید غیبت اینها جایز است، وجوهی را ذکر کرده اند اول، ثبت فی الروایات و الأدعیه و الزیارات جواز لعن المخالفین و وجوب البرائه منهم و اکثار السب علیهم، هم بحث سب هم اتهام هم غیبت چون اهل بدعت هستند بعد که فراتر می رود، بلکه لا شبهه فی کفرهم، لأن الانکار الولایته و الائمه حتی الواحد منهم الاعتقاد بخلافت غیرهم بالاعقائد الخرافیه ؟؟؟ یوجب الکفر و الزندقه، اینجا بحث کفر ایمانی هم نیست بحث جبر و اعتقاد به جبر را می خواهد بعنوان کفر بگیرد عبارت با چیز نمی سازد، بعد که اشاره می کند هم به کفر ولایت و هم به کفر عقاید را اشاره می کند و بعد هم که اشاره می کند به جمله زیارت جامعه که من جهدهم کافر، بعد هم روایتی که عن الناصب لنا ؟؟؟ شر من الیهود و النصاری و اهوا من الکلب و انه تعالی لم یخلق خلقا انجس من الکلب و ان الناسب لنا لانجس ، و من البدیهی أن جواز غیبتهم اهوا من الامور المسطوره، نعم قد ثبت حکم الاسلام علی بعضهم فی بعض الاحکام فقط تسهیلا للأمر و ؟؟؟ للدماء، خب بعد در ادامه ان المخالفین باجمعهم متجاهرون بالفسق لبطلان عملهم رأساً کما فی الرویات المتظاهره ؟؟؟ بما هو اعظم من القسط، سپس وجه سوم مستفاوتی از آیات و روایات تحریم غیبت برادر مؤمن است و بدیهی است که هیچ اخوتی بین ما و آنها نیست.
وجه چهارم هم قیام سیره مستمره بین عوام شیعه و علماء شان غیبت مخالفین است، بل سب و لعنشان که اینهم سیره مستمره هست این دوتا نمونه بود که عرضم به حضور شما خدمت دوستان اشاره کردم و حالا می پردازیم به آنچه که در سیر تاریخی هم این بحث وجود داشته.
یکی از شخصیت هائی که در کتابهای متعدد ما شیخ در کتاب طهارت، بهرصورت دیگران نسبت می دهند به نوبختی صاحب یاقوت و علامه حلی صاحب شرح یاقوت انوار ملکوت که ایشان قائل به کفر من عبارتهایشان را می خوانم خدمتتان ولی ما هرچه گشتیم در کتاب یاقوت فعلی، نه در یاقوت پیدا کردیم و نه در انوار ملکوت، ولی در کتابهای متعدد ما این بحث نسبت داده شده به نوبختی و علامه حلی، حالا دیگر این نیاز به یک کار جدی راجع به نسخه ها و یا این نسخه ایی که آمده درست است یا نه ولی در این دو نسخه چه یاقوت و چه ملکوت این عبارات نیست، ولی عبارتهائی که شیخ در طهارت آورده از نوبختی اینست: دافع النفس کفره عند جمهور اصحابهم، بعضی از اصحاب هستند که اینها را تفسیر می کنند ولی جمهور اصحاب قائل به کفر اینها هستند، عبارتی هم که از علامه شیخ می آورد: اما دافع النفس علی امیر المؤمنین بالامه فقد ذهب اکثر اصحابنا علی تکفیرهم، عرض به حضورتان نوبختی مرحوم مفید در اوایل المقالات عبارتش اینست که و التفقت الامامیه علی عن من انکر امامت احد الائمه و جهد ما اوجبه الله تعالی من فرض الطاعه فهو کافرٌ ظالٌ مستحق للخلود فی النار، بحث نجاست غیر شیعه را مرحوم شیخ از سید مرتضی نقل می کنند که قائل به نجاست منتها شیخ عبارتی که نقل می کند در کتاب طهارت چاپ سنگی و الحیرت السید فی ان السید قدس سره مع قرب عهده بذلک و ؟؟؟ فی تلک الولدان کیف اوجب علی نفسه و علی الناس التعرض عنهم، مرحوم سید هم در برخی از عبارات قائل به کفر و نجاست هست، عبارتی دارد سید در انتصار صفحه 82 ، لا تصدر الضم بدفعها الی مطالف و الحجه فی ذلک مضافا الی الاجماع أن الدلیل قدل علی أن خلاف الامامیه فی اصولهم کفر.
عرض به حضور شما نوبختی و شیخ مفید و سید مرتضی شیخ طوسی این عبارت هست که از طهارت شیخ نقل می کننم، والسد الشیخ بالتهذیب بأن المخالف اهل الحق کافر فیجب أن یکون حکمه، حکم الکفار الا ما فرج بدلیل، شخصیت بعدی ابن ادریس هست، ایشان در جاههای متعدد بحث را اشاره می کند و کل من ابعض المحق علی اعترادهه و مذهبه فلیس بمستضعف، البته ایشان مستضعف را معنای خاصی می کند، کسی که هیچ کدام از مصائب را نمی فهمد نمی داند این درست است یا آن درست است، لذا کسانی که اعتقاد غیر از اعتقاد حق دارند اینچنین است، در عبارت دیگری میفرماید، فأما الکافر فمن خالف المؤمن و المستضعف، مرحوم محقق اول صاحب شرایع عبارتی که در معتبر چاپ سنگی ص 281 دارد: الامام هو تصدیق النبی صلی الله علیه و آله و سلم فی کل ما جاء به والکفر هو جهود ذلک فمن لیس بمؤمن فهو کافر و لیس للکافر زکات لما بی؟؟؟ و لأن معاد لله و رسوله فلا یجوز ؟؟؟ و زکات معونه و موده و ارکاض، مرحوم علامه حلی البته عبارتها متعدد است در کتابها مثل خیلی از بحث های دیگر فقهی و دیگر فتاوا چه در حوزه کلام دیدگاهها متعدد است و چه در حوزه فقه اینچنین است، عبارت دیگری از صاحب مدارج است در کتاب مدارج ج 5 ص 137، والسد علیه بأن الامامه من ارکان الدین و اصوله و قد علم ثبوتها من النبی صلی الله علیه و آله و سلم فلجاهد بها لا یکون مصدقا للرسولصلی الله علیه و آله و سلم فی جمیع ما جاء به فیکون کافراً لا یستحق الزکات، شخصیت بعدی مرحوم جزائری من الله ایشان در عبارتی در انوارالنعمانیه ج 2 ص 307، و یعید هذا المعنا أن الأئمه علیهم السلام و تواصهم أتلوهو نفس الناصبی علی ابی حنیفه و امثاله مع ؟؟؟ ممن نصب العداوه و لأهل البیت علیهم السلام بل کان له انقطاع علیهم و کان یظهر لهم التبدد، نعم کان یخالف آرائهم و یقول قال علی و أنا أقول و من هذا قول السید مرتضی و ابن ادریس قدس الله روحیهما و بعض المشایخنا المعاصرین بنجاسه المخالفین کلهم، مرحوم بحرانی در این کتاب درر النجفیه البته مرحوم بحرانی در نوشته های متعددی دارد در اینجا یک روایتی را می آورد که در نهایت ؟؟؟ چون خودش عنوان می زند که مجموعه غیر شیعه را از مجموعه فرقه های 72 گانه اینها را غیر مؤمن بلکه مشرک به خدا می داند، ترجمه ای از مرحوم شیخ که انصافا که خب خیلی خوب مثل همه جا خوب بحث می کند و مطالب را خوب طرح می کند و بحث طهارت را اثبات می کند و نفی نجاست می کند دیدگاههای دیگر را ولی عبارتی شیخ دارد که جای تأمل دارد فقط عبارت را می خوانم خدمت دوستان ص 354 چاپ سنگی: و لا یتوهم حکم بطهارتهم بثبوت مزیت لهم من حیث قطب علی سائر الکفار کما توهمه بعض قد طعن علی المتأخرین بما طعن و انما نحکم بذلک کما ذکره کاشف لسام استحضاءاً بهم و دفعاً للحرج علی المؤمنین، مزیتی اینها با کفار ندارند.
خب این هم سیری اجمالی در دیدگاه برخی از عالمین که یکی دو نفر از متأخرین عرض کردیم و یک تعداد هم در سیر تاریخی ؟؟؟ هم بنا بر ذکر استبصار تام این وضعیتی است که ما داریم، بحضور سروران عرض کنم بخشی از اینها در احادیث ما آمده یعنی اینچنین نیست که من فقط یکی دوتا را می خواستم عبارتی هم از مرحوم مجلسی بخوانم: کتب أخبارنا مشحونهٌ بالأخبار داله علی کفر الزیدیه و أمثالهم من ال؟؟؟ و الواقف و غیره من الفرق المذل المبتدئه، دو روایت یک روایت اینست که : قال من ابی عبدالله علیه السلام ما تقول فی قتل الناس قال حلال الدم لکن التقی علیه و ان قدرت عن تقلب علیه هائفا او تفرقه فیما لکیلا یشهد به علیک فأفعل، و برخی روایات دیگر هم است که من بیش از این مصدع نمی شوم، به هر حال ریشه این بحث در روایات ماست آن روایت امام رضا علیه السلام که می فرماید مخالفین ما در سه بخش حدیث ساخته اند انصافا طیف وسیعی از عالمان شیعه در یک بخش خوب موضع گیری شد و آن بحث روایات تحریف قرآن بود که حجم روایاتی که بود و تعبیری که مرحوم مجلسی در مرآه العقول دارد به این مضمون است که اگر کسی بخواهد روایات تحریف را منکر بشود مثل اینست که روایات ولایت را منکر شود از نظر کثرت ولی آنجا موضع گیری شد، در این حوزه از روایات جای یک کار فراتر از فردی است، و الا مادامی که این فتاوا هم هست و در کنارش برخی روایات هست بنظر می رسد که ما چاره ای از اینکه ما یکسری جریانات تندی در شیعه هیچ راهی نیست، بهرحال مستند اینها یا می شود روایات یا این نوشته ها که صاحب جواهر که شخصیت عظیمی بین ماست و مهمترین کتاب فقهی ما را نوشته است بعد هم ادعای تواتر روایات در لعن و سب و شتم و کفر چاره ای جز این بنظر نمی رسد، نیاز به یک کار قوی و جمعی است.
والسلام علیکم
پاسخ به پرسش ها (صدای پرسشگران اصلا واضح نیست و آنجائی که واضح بوده تایپ شده)
- ببینید بحث نجاست را که ما ؟؟؟ بیشتر روی بحث کفر و تکفیر بو و الا نه بطور نسبی خیلی ها قائل به طهارت هستند، مجموع را که می بینیم می توانیم ادعا کنیم مشهور عدم نجاست هست، ببینید این یک سیری است که طی کرده، هر چه در گذشته بودیم شاید مسئله کفر بیشتر مطرح بود شاید آن عبارتی که در نوبختی بوده آنجا جمهور است و میاید در علامه حلی اکثر می شود و در این عصرهای متأخر شاید جریان غالب و نزدیک به چیز بیان طهارت است، در کفر عرض کردم از آنجا شروع می شود و می آید در متأخرین حالا یک مقدار، بله بله داریم تصریح به کفر و عدم نجاست داریم، کفر دیگر می گویند منکر ضروری است، امامت از ضروریات است پس کافرند چون بر می گردد به انکار رسالت،
- اینکه کافر باشد ولی نجس نباشد چگونه است؟ دیگه گاهی تعبیر می کنند تسهیلاً، در تعبیر شیخ بود بالاخره تسهیل است برای مؤمنین.
- هم از آنهاست و هم از روایاتی است که در کتابهای فقه ؟؟؟ هم هست
- فرمودید در رابطه با روایات مربوط به تحریف قرآن آنجا یک عملی انجام شد حالا در اینجا هم باید یک عملی انجام شود، تفاوت اینجا با آنجا اینست که در آنجا آن روایات وقتی که افرادی مثل حضرت امام ؟؟؟ می کنند نظرشان اینست که مرحوم ؟؟؟ هنرش این بوده که روایت ذهاب را جمع کرده است ولی در اینجا که روایات را آقایون فقها از؟؟؟ دیده اند پس ما رجالش را بررسی کرده است ؟؟؟؟؟ روایات سستی نیست که بتوانند دست از آنها بکشند؟ در بین عبارت مرحوم مجلسی را نقل کردم، مرحوم مجلسی تعبیرش اینست که روایات تحریف کمتر از روایات ولایت نیست، اینجا هم که تعبیری از آنجا می شود در حد تواتر است چون بحث صدها روایت که شد، صدها روایت دیگر حالا نمی خواهم بگویم تواتر به معنی که یک عده می گویند تواتر به معنی نداریم در هیچ کجا یا در چند روایت داریم، اگر تواترهای تسامحی که راجع به رجعت مثلا ادعای تواتر می شود خب به همین کیفیت ما آنرا در حوزه قرآن هم داریم و در اینجا هم که می بینید صاحب جواهر ادعای تواتر می کند، لذا بحث یک روایت دو روایت نیست می گوییم این دو روایت سندا بررسی کرده اند و دیدند سندش خوب است و این دوتا، فقط آن روایت امام رضا را که مخالفین ما سه بخش ساختند من گفتم این روایت را امام رضا یا فرموده یا نفرموده پس روی کل الفرضین جعل صورت پذیرفته است یا این روایت را حضرت نفرموده پس این را ساخته اند، یا حضرت فرموده پس محتوا را بهرحال جای تأمل دارد محتوای این حدیث، .... بله! من نگفتم ... یک نکته ای توی حدیث است که من عرض کردم یا این حدیث ساختگی است یا طبق مفادش ساختگی ولی احتمال اینکه این بحث باشد می طلبد که یک کار دقیقی در آن بحث صورت بگیرد اگر واقعا مخالفین در این قسمت در مسالب آمدند ساختند کما اینکه فرض را گفتم در حوزه احادیث فراروان تحریف احادیث خیلی زیاد است اگر می شود آنجا یک دیدگاهی را اظهار کرد پس کثرت مانع نمی شود نمی خواهیم اینجا حکمی صادر کنیم که این احادیث هست یا نه، ولی می خواهیم این بحث هست که این بحث بشود و الا جدای از این بحث اینکه چند نفر این نظر را دارند می گویند خب آن چند نفر هم این نظر را دارند ما جریانی بنام جریان تند رو که در شیعه می گوئیم نه کدام تند روی اینکه می گوئید کدام شبکه نه! اگر مستند آمد فلان کتاب و فلان کتاب، اگر بناست کاری بشود کار بنظر نمی رسد که بگوئی این بد است و این درست نمی گوید، آنرا پس چطور حل کنیم، اگر بنا بر راه حل است بنظر می رسد که یک راه حل دیگری است.
- ... تاریخی از کی شروع شد؟ ما از نوبختی شروع کردیم دیگر به حضور شما وقتی گفتیم قرن چهار است سید قرن چهار و پنچ شیخ قرن چهار و پنج، تنها کتاب یا به عقدا کتابی کلامی که امروز دست ماست کتاب یاقوت نوبختی است که دیگر قبل از آن کتابی برای ما نمانده است.
- ... فقهی می گذارید که این روایات نظرات علما و ... کفر را خارج از ایمان می دانند بهمین خاطر نجس نمی دانند خود حضرت امام هم اینطور روایت هست که حتی امامت را از ضرورت دین خارج می داند این کفر، فرق می گذارید اینجا یا نه؟ ببینید من اصلا بنا نیست فرق، که گزارش کردیم خود امام در طهارت درگیر است با صاحب حدائق بالاخره به قول ایشان در مقامی است که رد کند و بگوید حرف صاحب حدائق درست نیست ولی بالاخره صاحب حدائق قائل به کفر نجاست، بله یک جا کفر ایمانی مطرح می شود در مقابلش و اساسا اصل قضیه هم کفرش را رد می کند و هم نجاست ولی این دیدگاه امام است.
- عبارتها بعضی هایش، ببینید عبارت آقای خوئی را گفتم بأجمعهم
- تحلیل تاریخی مواجهه عالمان شیعه با پدیده تکفیر، یعنی عالمان ما آیا مصلحت و شرائط خود عالمان شیعه در زمان خودشان مد نظرتان بوده است؟ یا زمان الان را قیاس به زمان آنها می کنید؟ و شرایط آن زمان را در نظر گرفته اید؟ بحث تاریخی کرده اید یا همین زمان الان هم می گویید آن زمان هم همینطور بوده؟ من متوجه نشدم.
ببینید شما عالمان شیعه اولا که یکسری روایات را از قول ایشان نقل کردید، یکسری فقها ؟؟؟ را نقل کردید بالاخره اینها هم سنگ با هم نیست یک بعد فعلی داریم یک بعد افکار داریم همه اینها باز عالمانشان را ما باید هم دوره های آنها را در نظر بگیریم سیر تاریخی شان را چطور شما ؟؟؟ ؟ ببینید بحث من اینست که این دیدگاه بین عالمان ما هست ...
همه عالمان یکپارچه که نیستند تفاوت ها خیلی زیاد بین آنها هست؟ یکپارچه نباشند عرض کنم چه تفاوتی بکند که شما این بهتر شد پس اصولی، اخباری و ... در آن دارید، پس نزدیک می شوید به نحو اجماعی دارید اگر این بحث آمده بود فقط بین اخباری ها بود یک جای نقد بود که بله خب اصولی نیستند بین اینها اگر اصولی ای بودند و طیف غیر اینها گفت مفسرین، نه شما می بینید که در عالمان متعدد هست یک جریان صرف دوره ایی یک گروه خاص یک دوره خاص ...
حرف شما را متوجه شدم اما حرف بنده اینست که باید هر قالبی را با شرایط زمان خودش در نظر بگیریم بعد نظرش را بیان کنیم شما صرفا می گوئید آقای بحرانی اولا اسم کوچکش را نمی برید خب این کدام بحرانی است؟ شیخ یوسف. بزرگ شده چه مکتبی هست بررسی کنید بعد کنار صاحب جواهر قرار بدهید ما اصلا دوتا طیف هستیم ، عالمان شیعه را باید مشتق کنیم به بعد فعلی و بعد افکار که نظراتشان فرق می کند عالمان شیعه را شما یکپارچه می گیرید؟ عرض کردم اگر در طیف اخباری ها، متکلمین بود فقط این جای یک بررسی داشت که چرا فقط متکلمین این بحث را گفته اند! اگر آمد در ادوار مختلف این جریان را ما داریم و در عالمان متعدد این دیگر چه ضرورتی دارد بررسی این شخصیت، شرایط سخت داریم این فتوا شرایط آسان داریم این فتوا شرایط اصولی این فتوا اخباری این فتوا اگر آمد شرایط مختلف شد چه لزومی دارد که ما بررسی این فرد را یا آن فرد را یا شرایط زمانی اش!
- آیا همه علمای شیعه در تکفیر ؟؟؟ را لحاظ می کرده اند یا خیر؟ ... در حالیکه اینطور نیست خیلی افراد فقط حکم ظاهری برایشان ... ؟ در آن بخش واقعی اش هم اصلا نفی حق حیات اصلا من از بین این مجموعه عبارتهائی که خواندم یک عبارتی که صاحب جواهر نسبت داد به خواجه نصیر و علامه، هیچ کدام بیان نشد که اینها حق حیات ندارند، یک بحث دیگری است یک بحث تکفیر است و یک بحث حق حیات است.
- ... به این معنی که ... در حال حاضر ... یا اعتباری آنرا واجب الجنه می داند مسئله انیست که غیر از این ایشان ... نوع آنها نسبت به ما مبناءاً تفاوت می کند نوع قلم ما و نگاه ما نسبت به آنها مبناءاً فرق می کند ... من احساس کردم نکند اینها داعش هستند ... به معنی این نیست کسی که بحث فقهی می کند حتی در مقام عمل فتوایش بحث غیر از فتواست خیلی از فقها فرض کنید در گذشته هم اهل کتاب پاک می دانستند ولی در مقام فتوا نمی گفتند پاک است اخیرا می گویند پاک است بحث فقهی ما در این مجموعه ایی که شما ... باید قبلا متوجه بشویم که ... وقتی بحث فقهی می کند ... با توجه به مبانی اصولی و اگر غیر از این بکند ولایت فقیه نیست ولی هیچ دلیلی بر این کسانی که شما گفتید سیره اش و توصیه اش بر این نبوده که اهل سنت نجس هستند این بحث فقهی است در مقام عمل ... اصلا در مقام سیره شیعه در طول تاریخ شیعه هیچ موقع نبوده است و اصلا بحث بر این نیست که حالا ما ؟؟؟ مسائل زیادی هست ... امامی مکتب که آن مفرداتش نیست و آن فهم مجهولی است که عالمان آن مکتب در مورد آن مکتب دارند فرض کنید اگر شما ؟؟؟ مسیحی ها را درباره یهودی ها اگر فقط می خواهیم به متن گیر بدهیم اینقدر زیاد است که یهودی فلان است و بهمان ولی در حال حاضر مسیحیان نسبت به یهودیان ... در نتیجه آنچه شما در یک سخنرانی تان ... اولا روش فکری را کنار بگذارید و ثانیا سیره مسلمانان که وجود داشته ... همه را لحاظ نکنید ... عملا اینطور نیست یعنی تلقی ما نسبت به اهل سنت مانند تلقی ایی است که مسیحیان در باره یهودیان دارند در حال حاضر شما نمی توانید برگردید به این، عام شیعه در حال حاضر و در طول تاریخ ... در آنجائی هم که احیانا می توانیم مسائل را ... بخاطر اینکه طرف مقابل اینقدر بد عمل کرده است که طرف مستأسل شده و یک واکنش نشان داده است برای نمونه شهید اول را در نظر بگیرید، یکی از بزرگترین عالمان اسلام به لحاظ ادبیات فقهی و اصلا هیچ جمله ای و هیچ نکته ای در کارهای شیخ اول شما نمی بینید که دلالت بر این بکند که نسبت به ... ولی این مرد را گرفتند زندان کردند کشتند، و بعد اتش زدند اصلا این آدم چیزی نداشت که اصلا زندانش کنند حالا موجودی که چنین شرایطی دارد ....
عرض بحضورتان من نکته ای را در اول اشاره کردم دو دلیل یک نکته این بود که گفتم ما جریان تندهای خودمان را باید فکری بحالشان بکنیم نکته دیگر اینکه شیعه استقلال ما در کتابهایمان علیه فرقه های دیگر همین است یعنی به همین کیفیت که فلانی در کتابش چه نوشته است، لذا اگر در مقابل دیگران به هر نحوی که استدلال می کنیم استدلال می شود در مقابل خودمان هم به این کیفیت آن نکته هم که اشاره کردید ... شهید نه فقط شهید اول جز محدود از عالمان شیعه است که غیبت اهل سنت را در غیر اعتقاداتشان حرام می داند ولی این احتمال را هم داده اند که شهید بخاطر سربرداران سربه دار رفت ... جریانات کاملا سیاسی و نه فرقه ایی ... حالا این احتمال آمده است .... می گوید زنان شیعه را بگیرید تجاوز کنید و فیلمش را پخش کنید این اصلا دیوانه است، خب شما حجم خصومت و دشمنی را ببینید و بعد با توجه به مجموع در نظر بگیرید ... مباحث مختلف فقهی نوع بحث ... ولی شیخ انصاری همان که گفته است استفاده کرد گفت ترجیح سید با اینکه در آن زمان دارد زندگی می کند چرا چنین نظری داد بهرحال نظر شیخ این بود که می تواند مشکل آفرین باشد.