من ابتدا تشکر میکنم از جناب آقای قاضیزاده استاد قرآن و حدیث و فقه و اصول و سرور دیرین ما و همچنین از همه حضار بزرگ و بزرگان حاضر تشکر میکنم که اجازه دادند که بحثهایی را که به قول پدرم از صورت چاپی به صورت خطی تبدیل کردیم، خدمت شما عرضه بداریم و شنوای نقدها و نظرها و راهنماییها و ارشاداتتان باشیم. آن چه من میخواهم امروز عرضه بدارم دربارة آسیبشناسی نقد حدیث هست. قاعدتاً ما باید یک تعریفهای اولیه بکنیم، شاکله و ساختار بحث را هم اشارهای کنیم و هر چه را ه رسیدیم خدمت شما باشیم و هر چه که نرسیدیم برای سال دیگر میماند چون بعید است با این وضع حال ما هفته دیگر بتوانیم در خدمتتان باشیم.
اگر آموزه های دینی را به دو دسته کلی که بر گرفته از عقل و تعقل و استناد است تقسیم کنیم بسیاری از آموزه های ما از استناد است؛ یا قرآن است که میراث مکتوب و قطعی ما مسلمین است و یا از سنت است که البته با مقداری چالش در این زمینه مواجه هستیم چون به طور مستقیم با سنت در تماس نمی باشیم .
در موضوع حدیث و اعتبار آن چند دانش با هم مرتبط و نقش آفرین می باشد که در باره یکی از این دانش ها سخن خواهیم گفت. این که مراد از حدیث چیست باید گفت که حدیث و سنت فرق مختصری با هم دارند که بسیار فرق مهمی است. سنت در اصطلاح فقها خود قول، فعل و تقریر معصوم است. آنچه از زبان معصوم در 1400 سال پیش صادر شده یا فعل خود معصوم و تقریر او سنت میباشد که الآن موجود نیست چون در زمانی واقع شده که آن زمان از بین رفته است. این از نگاه فقها است چون نگاه آنها به منبعی هست که میخواهد حکم شرعی استفاده کنند. بر خلاف آنها نگاه محدثین به گونهای است که منابعی دارند که حکم شرعی را نمیتوان از آن استفاده کرد. هر چیزی که به معصوم نسبت دارد سنت محسوب میشود و لازم نیست فقط قول، فعل و تقریر باشد بلکه حتی مسائلی همچون خلقیات، شکل و شمایل معصوم و... اگر در کتابهایی روایی باشد سنت محسوب می شود مثل شمائل النبی که در اهل سنت نوشته شده و حتی شرح هایی بر آن نگاشته شده است که فقها اینها را جزو منابع استنباط نمیدانند.
امشب شب نیمه ماه رمضان و شب میلاد حضرت امام حسن مجتبی(ع) است. این ماه پربرکت را گرامی میداریم و امیدواریم به خاطر این وجود شریف برکات بیشتری نصیب ما شود.