بسمه تعالی
جریان شناسی تقریب مذاهب اسلامی
حجت الاسلام و المسلمین نواب
5/12/91
ما از بابت حرفهایی که از 12-10 سال قبل در مورد تقریب زدیم، چوب خوردیم که از بابت آن خوشحال هستیم و آمادگی پیگیری آن را داریم و تا مرز شهادت در این راه ایستادهایم. همیشه این درخواست را از درگاه خدای متعال دارم که به من این توفیق را بدهد که در راه وحدت امت اسلامی به درجهی شهادت برسم؛ یعنی این قدر این مسأله برای من جدی است و آن را اساسی میپندارم. بنظرم در بین شهدای بزرگوار جهان اسلام، شهید شوشتری در راه وحدت امت اسلامی به شهادت رسید. بنده اعتقاد دارم که این موضوع بزرگترین و حساسترین مسألهی جهان اسلام و بزرگترین چالش پیش روی آن است و در آینده حوزههای علمیه و همگان متوجه خواهند شد که این مسأله شوخی نیست و اینکه دیگران به چشم دیگری به این مسأله نگاه میکنند، مهم نیست، مهم این است که امروز دنیا متوجه شده که این مسأله چقدر مهم است و تقریباً تلاش استکبار برای از بین بردن تقریب اسلامی چندین برابر و فشارها بیشتر شده است، اما به هرحال افق روشن است. امیدوار هستم که مسئولین موسسهی فهیم هم بگونهای برنامهریزی نمایند که جلسات تقریب این مؤسسه در سال، بیشتر از 8-7 جلسه باشد، چرا که این مسأله بسیار مهم است. در همین سفری که به مصر داشتم، 12 جلسه با وزیر اوقاف، رهبر قبطیها و رؤسای بزرگترین دانشگاههای مصر داشتیم، که اگر بخواهم آنها را توضیح دهم، بسیار مفید و مؤثر است، اما من به هدف دیگری به این جلسه دعوت شدهام.
آغاز اندیشه تقریب
ما اعتقاد داریم که تقریب مسألهای است که از زمان رسولالله(ص) شروع شد و شخص پیامبر(ص) بزرگترین شخصیت تقریبی جهان هستند که شروع به تقریبِ بین اقوام جاهلی کردند و در همان مدینه بین قبایل اوس و خزرج، عملیات تقریبی بسیار گستردهای را شروع کردند. امیرالمؤمنین(ع) بزرگترین مرد تاریخ است که تقریب را با ایثار و فداکاری به جهان ارائه کرد و نمونه و الگوی عملی تقریب را به ما شیعیان نشان داد. دوران امام صادق(ع) هم دروان طلائی تقریب بود، اگر امام صادق(ع) طبق مشی سنتی حوزه ما عمل می کرد، آنوقت دو سوم شاگردان ایشان از اهل سنت نبودند.
برای تقریب سه نوع الگوی اسلامی وجود دارد
به نظر من ما سه الگوی اسلامی داریم: الگوی اسلام نبوی، الگوی اسلام علوی و الگوی اسلام اموی. در دوران نبوی سخنی از اختلاف نبود تا بحث تقریب مورد نیاز باشد. اما با آغاز حکومت علوی، حکومت اموی در مقابل آن صف کشید و از همین زمان بحث تقریب شروع میشود. در زمان حکومت اموی، بحث تقریب نیست. در دوران امامت امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) که حکومت اموی روی کار است، بحث از تقریب نیست، ولی دوران امام صادق(ع) دوران شکوفایی بحث تقریب است. این را در نظر داشته باشید تا همین 200 سال پیش، هرگاه حکومتی اموی بوده، تقریبی مطرح نبوده است، چون حکومت اموی خواستار ادامه و بقای حکومت علوی نیست و لذا زمینهای هم برای تقریب نبوده است؛ یعنی حکومت اموی همیشه در صدد ریشهکن کردن حکومت علوی بوده است و وقتی درصدد ریشهکن کردن بوده، جای گفتگویی باقی نمیماند. بنابراین ما حکومت اموی را تا الان حاکم میدانیم؛ یعنی الان حاکمان آل سعود هیچ فرقی با حاکمان اموی نمیکنند. حکومت اموی ویژگیهایی دارد، ویژگی آن این است که میتوانیم به آن حکومت سلطنتی بگوییم؛ یعنی اسلامی که در آن تصرفاتی توسط امویها شده است و تقریباً میتوان به آن اسلام بدلی یا بتعبیر امام، اسلام آمریکایی گفت. اسلام اموی، همین اسلامی است که تا به امروز هم وجود دارد. تا هر زمان که معاویه خال المؤمنین باشد، وحدتی صورت نمیگیرد. جالب این است که دو هفته پیش دو نفر از علمای بزرگ آل سعود اعلام کردند «این یک دروغ بزرگ است که معاویه خال المؤمنین است.» وقتی که معاویه خال المؤمنین نباشد، جای اسلام تقریبی وجود دارد.
بنیانگذاران تفکر تقریبی "سیدجمال الدین اسدآبادی"، "محمد عبده"، "رشید رضا"، "سید قطب"، "محمد قطب" و "حسن البناء" هستند، آنها افرادی بودند که هم به سلف صالح نگاهی داشتند و هم به تقریب، به دلیل این بود که آنها اسلام اموی را قبول نداشتند. یکی از جرمهای سید قطب در نزد اهل سنت این است که ایشان چهره معاویه را به خوبی نشان داد، عبده و سید جمال هم همین کار را کردند. یعنی ما زمانی بحث تقریب داریم که اموی نباشیم. حکومت اسلام اموی، خواهان نابودی اسلام علوی است، نه خواهان همگرایی، مذاکره و گفتگو. اسلام اموی ویژگیهای خودش را دارد: اسلام سلفی، اسلام آمریکایی، اسلامی که همهی ویژگیهای اسلام راستین را از آن گرفتهاند و فقط اسم اسلام را حفظ کردند. اگر یک سنی در همان ابتدا روشهای اموی را در حکومت اسلامی محکوم کند، این شخص اهل گفتگو است. بحث معاویه، بحث شخص نیست، بلکه بحث جریان اموی است، بنابراین ما اسم معاویه را نمیآوریم، بلکه اسلام اموی میگوییم. این اسلام اموی امروز هم ویژگیهای خود را دارد. بنابراین روشنفکران بزرگواری که در اهل سنت و شیعه بودند، البته شیعه که کاری به اسلام اموی ندارد، در جهان اهل سنت، هر کس که بحث تقریب را انجام داده و با یک شیعه گفتگو کرده است، یکی از ویژگیهای او این بوده که حکومت و اسلام اموی را قبول نداشته است؛ مانند مرحوم "اقبال لاهوری"، "کلیم صدیقی"، "علی عزت بگویچ" رئیس جمهور فقید بوسنی که از شاخصترین روشنفکران جهان اسلام بود و صدها کتاب دارد و یک کشور اسلامی را در قلب اروپا زنده کرد. جریانشناسی تقریبی را که در این جلسه میخواهیم توضیح دهیم، به این بیداری در جهان عرب و اهل سنت برمیگردد؛ یعنی از زمانی که آنها لایههای اموی را از درون حکومت اسلامی بیرون کشیدند. مگر سید قطب چه ارزشی داشت که مقام معظم رهبری آثار ایشان را ترجمه کردند و جریان روشنفکری شیعه خیلی سریع با آن گره خورد؟ چرا مرحوم سید جمال الدین اسد آبادی با اینکه در نجف درس خوانده بود، تا این حد به آنها جذب شد؟ چون دید که اینها ویژگیهای حکومت اموی را قبول ندارند. بنابراین تقریب در جهان اسلام، بعنوان یک بحث بسیار جدی آغاز شد، که من در این جلسه شش رویکرد آن را خدمت شما توضیح خواهم داد.
رویکردهای تقریبی در جهان اسلام
رویکردهای تقریبی در جهان اسلام زیاد است، ولی باید بحث کنیم که کدام یک از این رویکردها با نگاه ما سازگارتر است و ما بیشتر به آن میتوانیم نزدیک شویم.
1ـ رویکرد تقریبی سکولار
اولین نگاه، رویکرد تقریبی سکولار است. ما در این رویکرد از بین شیعیان فرد صاحب نامی را نمیشناسیم، ولی در جهان عرب افراد زیادی بودند که سکولار بودند و خیلی به نقش دین در زندگی اجتماعی اعتقاد نداشتند، اما تلاش میکردند که در حدی با نگاه اسلامِ غیر حکومتی یا غیر اجتماعی، با سایر فرق مسلمین درگیری نداشته باشند. البته اینها در این اواخر به نوعی به حضور دین در اجتماع اعتقاد پیدا کردند، ولی این اعتقاد بگونهای نبود که برای طرفداران وحدت اسلامی جاذبه داشته باشد. چرا؟ چون آنها میگفتند که اصلاً صحنهی تصادم در بین شیعه و سنی، صحنهی اجتماع است و شما نمیتوانید در اجتماع نقشی به دین ندهید و بعد بگویید که من به تقریب اعتقاد دارم. وقتی اسلام من و شما، شخصی است و جلوهای در اجتماع ندارد، چه مشکلی پیش خواهد آمد که حالا ما تقریبی باشیم یا نباشیم؟ تصادم و گفتگو در اجتماع پیش میآید،
لذا اگر کسی معتقد به حضور دین در اجتماع باشد(سکولاریزم ) دیگر موضوع تقریب منتفی است.
مشکل این نظریه همان اجتماعی بودن اسلام است. چرا که ظهور و بروز دین در اجتماع است، خصوصاً اسلام که اکثر مظاهر آن مظاهر اجتماعی است. اسلام به رقیقترین شکل سکولاریزم هم تن نمیدهد، اگر کسی بگوید اسلام در اجتماع هیچ نقشی ندارد، نمیتواند بگوید که اسلام نماز جماعت ندارد. اولین ظهور و بروز اسلام در نماز جمعه، نماز جماعت و حج و غیره است، همهی مسائل اسلام اجتماعی است. بنابراین کسی نمیتواند بگوید من حضور اسلام را در اجتماع قبول ندارم، اما تقریبی هم هستم. چنین حرفی ارزشی ندارد، چون تقریبی در کار نیست و اجتماعی نیست که در آن برخوردی به چشم آید.
2ـ رویکرد پلورالیستی و تکثرگرایانه تقریب
رویکرد دوم، رویکرد پلورالیستی و تکثرگرایانه است که بگوییم هم شیعه و هم سنی حق است و هر دو بخشی از حقیقت را دارند. بنظر من در این رویکرد تقریب اصلاً معنایی ندارد، در تقریب ما میگوییم افکار، دو فکر است که باید به هم نزدیک شود، که صاحبان هر کدام از این دو فکر ادعای حقانیت دارند، ولی در نگاه هر کدام حقانیت دیگری مطرح نیست. اگر من خود را یک حقیقت بدانم و دیگری را هم یک حقیقت بدانم و او را در حقیقت خود حق بدانم، دیگر نیازی به تقریب نیست. او برای خود و من برای خود حق هستم و دو حق هستیم. تقریب در این است که دو نگاه وجود دارد و هر نگاهی خود را حق میداند و میخواهیم با این نگاهی که هر کدام برای خود حقانیت قائل است، این دو فکر را به هم نزدیک کنیم، اما این پایه در آن هست که هر کدام دیگری را حق نمیداند. فرض ما این است که با این مدعا هم میشود همزیستی مسالمت آمیزی کرد. اگر هر دو را حق بدانیم، مثل پذیرش دو فکر مستقل از هم است که در آن تقریب چندان معنایی ندارد. لذا رویکرد تکثرگرایانه خیلی پایه ندارد. حتی در مورد ادیان آسمانی که بحث پلورالیزم مطرح میشود، بعضی از افراد به آن معتقدند، ولی صاحبان اصلی ادیان معتقد به پلورالیزم نیستند، تنازع و اختلاف در بین ادیان الهی هم هست. تا همین حالا مسیحیان خود را حق میدانند و مسلمانان را حق نمیدانند و ریشهی بسیاری از آنچه که در اروپای امروز میگذرد، این است که مسیحیت هنوز به وجود اسلام اعترافی ندارد. حتی بیانیهی 1965 که مایهی افتخار خیلی از مسیحیان است و برخی مسلمانان هم غیرعالمانه به آن استناد میکنند و میگویند که شورای دوم پاپی در بیانیهی 1965 به اسلام اعتراف کرده است، اینچنین نیست. بیانیهی شورای دوم پاپی اینگونه شروع میشود که مسلمانانی که خدای واحد را میپذیرند و میپرستند و مسلمانانی که فلان کار را میکنند....هیچ جا به اسلام بعنوان یک دین مستقل اعتراف نشده است. بنابراین اگر نگاه پلورالیستی در بین بعضی از روشنفکران مسیحی باشد، ولی رهبران مسیحی خود را کاملاً برحق میدانند و با موضعی که خود را حق میدانند، میگویند بیاییم با سایر ادیان مذاکره کنیم. بنابراین نگاه تکثرگرایانه نه در بین مذاهب اسلامی و نه در بین ادیان آسمانی یک مبنای عقیدتی محکم دارد. همه خود را حق میدانند، و بحث سر این است که با وجود اینکه هر کدام خود را حق میدانند، چگونه باید مذاکره کرد.
3ـ رویکرد تعددگرایی اجتهادی
رویکرد سوم تعددگرایی اجتهادی است، تعددگرایی اجتهادی یک مقدماتی دارد: میگوید اجتهاد حجت است، این هم در بین شیعه و هم در بین اهل سنت وجود دارد. اگر مجتهدی بر اساس مبانی درست مذهب خود، به مسألهای میرسد، این مسأله برای او حجت است و در این بحثی نیست. اجتهاد در بین همهی مذاهب اسلامی بوده و هست و مبتنی بر یک سری اصول است که همه قاعدهمند و روشمند است. برخلاف تصور بعضیها که فکر میکنند فقط اصول اجتهادی و پایههای اصول فقه شیعه محکم است و در بین سایر مذاهب اینگونه نیست، باید گفت که پایههای اجتهادی آنها هم محکم است و بر اساس اصول استواری بنا شده است. هر طلبهای که وارد حوزه شود، تعددپذیری اجتهاد را میفهمد، فتوای این مرجع با آن مرجع فرق میکند و کمتر مسألهی است که در بین فریقین قائل به آن نباشد؛ یعنی شما هیچ مسألهای را پیدا نمیکنید که در شیعه باشد و قائلی در اهل سنت نداشته باشد و یا در اهل سنت باشد و قائلی در شیعه نداشته باشد؛ مثلاً حتی تکتف و دست بسته خواندن نماز هم در شیعه قائل دارد، وضو به شکل اهل سنت هم در شیعه قائل دارد. فرض کنید سنیها نماز مغرب خود را اول غروب آفتاب میخوانند، این فتوای مرحوم آیتالله قاضی یا مرحوم آیتالله بهجت بوده است. اهل سنت در نماز سوره نمیخوانند و فتوای آیتالله شبیری زنجانی این است که اصلاً سوره در نماز لازم نیست. یعنی شما هیچ مسألهای پیدا نمیکنید، چه مسائل معروف و چه مسائل غیرمعروف. همین تشهد اهل سنت که برخی به آن انتقاد میکنند، اگر رسالهی های قدیم علمای ما را بخوانید، میبینید از اعمال مستحب تشهد، همین اذکاری است که اهل تسنن میخوانند و تقریباً هیچ فرع فقهی نیست که در فریقین به آن قائل نباشند. معذور بودن مجتهد هم از مبانی شناحته شده است. این رویکرد میتواند خیلی از مشکلات را حل کند، ولی رویکرد اصلی ما نیست، رویکرد اجتهاد محور است، اگر از اجتهاد بحث کنیم، با خیلی از افراد اهل تسنن به توافق میرسیم اما مسئله این است که همهی مسأله، فقه نیست. یک سنی در اهل سنت معمولاً 3 گرایش دارد: گرایش فقهی او حنفی است، گرایش کلامی او ماتریدی است و گرایش تصوفی او نقشبندیه، چشدیه، شاذلیه یا یکی از فرق صوفیه است. اما وقتی ما میگوییم که شیعه هستیم، یک بسته واحدی داریم که در آن عقیده، فقه، اخلاق و همان روشهایی که آنها از تصوف میگیرند، هست. وقتی که ما شیعه هستیم، عرفان ما، عرفان علی بن ابی طالب(ع)، کلام ما، اعتقادات علی بن ابی طالب(ع) و فقه ما هم، فقه امیرالمؤمنین(ع) و اولاد ایشان است؛ یعنی فقه، کلام و عرفان ما یکی است. ولی یک سنی میگوید معمولاً من از لحاظ فقهی حنفی، حنبلی، مالکی، شافعی، زیدی، ظاهری هستم یا اینکه میگوید من اشعری، معتزلی، ماتریدی، اهل حدیث یا مرجعه هستم و از لحاظ فرق تصوف هم به یکی از فرق معتقد است. ولی تمام کلام در این نیست. میتوان اختلاف با اهل سنت در باب فقه را تا حد زیادی حل کرد و طرفداران جدی هم دارد که خواهان گفتگو هستند و وقتی هم گفتگو میکنند، مسأله تا حد زیادی حل میشود. با فتواهای مرحوم شلتوت که به تقلید از مذهب تشیع فتوا داد، خیلی از مسائل حل میشود. یکی از دوستان در سفر مصر میگفت «تغییر مذهب در مصر، به آسانی تغییر مرجع در شیعه است.» ترس مصریها از این است که اگر تشیع با یک مبنای عقلی و جدی وارد مصر شود، احتمال اینکه یکدفعه موج شدیدی در مصر ایجاد کند، هست، چون تغییر مذهب در مصر به سادگی تغییر مرجع در شیعه است و مانند سنیان دیگر نیستند که این کار برایشان خیلی سخت باشد.
4ـ رویکرد ایدهی اسلام بلا مذاهب
رویکرد تقریبی چهارم که طرفداران جدی هم دارد، رویکرد ایدهی اسلام بلا مذاهب است. این کتابی که آوردم، 15-10 چاپ از آن را در جاهای مختلف دیدم، این کتاب خوارج، شیعه امامیه، زیدیه، اسماعیله، دروزی، علویون، بادیانیه، احمدیه، معتزله، سنت، سلفیون و متصرفه را نوشته و همه را با هم آورده است. طرفداران ایدهی اسلام بلامذاهب استدلال میکنند که «آورنده و بنیانگذار اسلام، حضرت محمد(ص) است. در زمان پیامبر(ص) مذاهبی وجود نداشته است، لذا هرچه که بعد از ایشان بوجود آمده، ساختگی است. اصل اسلام، همان اسلام رسول الله(ص) است.» بعضی از علمای ما هم که در مورد زمان ایجاد شیعه حرف قانعکننده و علمی ندارند، در مقابل این استدلال جوابی ندارند. البته مبنای ما این است که تشیع در زمان رسول الله(ص) ایجاد شد، ولی برای کسانی که این مبنا را دنبال نمیکنند و در جاهایی مثل حوزه که در مورد آن بحث جدی نشده است، اگر این بحث خوب دنبال نشود، این مشکلات را بوجود خواهد آورد؛ یعنی در برابر این تفکر، جوابی ندارید. مبانی ما این است که اصلاً فکر شیعی در زمان رسول الله(ص) و پیروان ایشان منهج شد. همان حرف مرحوم شهید سید محمد باقر صدر که میگفتند «از زمان رسول الله(ص) دو تفکر ایجاد شد.» ولی آنها میگویند «در اسلام زمان پیامبر(ص) هیچ مذهبی وجود نداشت، پس ما به همان برگردیم، چون این مذاهب ساختگی و جدید است و نباید به آن توجه کرد.» "دکتر مصطفی شکعه" اولین بار این فکر را بیان کرد و بعد از آن هم کتابهای زیادی در این مورد تدوین شد که این دیدگاه را مطرح کردند.
5ـ رویکرد امتمحور
رویکرد پنجم، رویکرد امتمحور است و امت رسول الله(ص)، امت واحد هستند و این امت باید به ویژگیهای خودش برگردد. آیات قرآنی هم دال بر این است، «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُون[1]» دو آیه هست که یکی «فَاعْبُدُون[2]» است و دیگری « فَاتَّقُون[3]». همچنین آیات دیگر که میگوید « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعا[4]» و آیاتی که مفهوم قرآنی اختلاف را یک نوع عذاب بحساب آورده است؛ مثلاً اختلاف امت را همعرض عذاب دانسته است؛ یعنی خداوند در مورد عذاب، تفرقه و اختلاف یا همان عذاب عرفی که بذهن میرسد را بیان کرده است؛ یعنی از زمین و آسمان بر آنها عذاب نازل میشود که مصادیق این عذاب در قرآن بیان شده است. پس اختلاف در این حد و یک نوع عذاب الهی بشمار میآید.
6ـ رویکرد معطوف به واقعیتهای صحنهی
رویکرد ششم، رویکرد معطوف به واقعیتهای صحنهی عمل است و تقریب به این است که با یکدیگر دعوا نکنید و نجنگید، چون گرفتار مشکلات میشوید و بدبخت میشوید، همانطور که آیه قرآن میگوید، الان مصلحت در این نیست، لذا فعلاً نباید این کار را بکنید. این را از باب ضرورت، اکل میته و یک چیز مقطعی میدانند. میگویند «رویکرد ما معطوف به واقعیتهایی است که الان روبروی ماست. دشمنان ما الان حضور دارند و در مقابل ما هستند، پس خود ما با هم دعوا نکنیم». « لا تَفَرَّقُوا»[5] که طبق تفسیر آنها یعنی الان دعوا نکنید. مقام معظم رهبری به یکی از مراجع بزرگوار فعلی گفته بودند «یک کاری در زمینهی وحدت انجام بدهید.» ایشان گفته بودند « ما هم گفتیم فعلاً لعن نکنید» گفتند «مشکل در همین کلمهی فعلاً است، وقتی گفتید که فعلاً لعن نکنید؛ یعنی باید بکنید اما الان نکنید.» نهایتاً خیلی از کسانی که طرفدار تقریب هستند، میگویند «امروز، روزی نیست که بخواهیم با هم تفرقه داشته باشیم، شرایط امروز اقتضا نمیکند». رویکرد آنها این چنین است.
رویکرد امتمحور، نظریهی منتخب است
نظریهی منتخب ما چیست؟ ما نظریهی پنجم را قبول داریم؛ یعنی امت، امت واحده است و این دستور قرآن است و اینکه در هیچ شرایطی نباید اختلاف ایجاد کرد و این یک اصل اسلامی و از مبانی قرآنی است. ما این رویکرد را قبول داریم که زمان محدود و موقتی ندارد. امت واحده یک اصل قرآنی است و عذاب و تفرقه یکی است، « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعا[6]» یک دستور قرآنی است که فارغ از زمان یا شرط خاصی است. « إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُون[7]» نظریهی امت واحده که امت رسولالله(ص) گرامیترین چیز بعد از وجود رسول الله(ص) و قرآن، در بین مسلمانان است و لذا خودِ امت، محور است. امت قرآنی، امت اسلامی و امت پیامبر(ص) که بزرگترین میراث پیامبر(ص) است. شما هم هر وقت سخنرانی میکنید، میگویید پیامبر(ص) نگران امت خودش بود و درخواست شفاعت برای امت خودش داشت. الان هم نظریات فقهی مثل نظریهی فقهی مقام معظم رهبری در مسأله جواز غیبت اهل سنت ظاهر شد. ایشان از ایمان تفسیری ارائه دادند و گفتند که «آنها هم مؤمن هستند.» ولو اینکه جواز غیبت اهل سنت، نظریهی فقیه بلند مرتبهای مثل شیخ انصاری(ره) است، اما این با آیات قرآن نمیسازد. غیبت از زشتترین گناهان است و به «اکل میته[8]» و «لحم اخیه[9]» تشبیه شده است، حال اگر این غیبت را مجاز بدانیم و بگوییم سنی بدلیل اینکه مؤمن نیست... اصلاً نگاه ما به اهل سنت باید از نگاه منفی به نگاه ایجابی تبدیل شود. اگر الان ارتکازاً به هر کدام از شما بگویند سنی را تعریف کنید، میگویید سنی کسی است که امیرالمؤمنین(ع) را قبول ندارد. تعریف سنی در نظر شما سلبی است نه ایجابی، درحالیکه باید نظرتان را تغییر بدهید و بگویید سنی کسی است که به خدواند، پیامبر(ص) اسلام و قرآن اعتقاد دارد، اما در مسأله خلافت با ما اختلاف نظر دارد. اما بلا استثنا شما اصل را از این طرف میگیرید و میگویید سنی کسی است که امیرالمؤمنین(ع) را قبول ندارد. متأسفانه این اراجیف به بعضی از سیاسیون معاصر هم گره خورده است، به یکی از آنها در شورای انقلاب فرهنگی اعتراض میکنند و میگویند چرا شما بلافاصله بعد از بسم الله الرحمن الرحیم، اسم امام زمان(عج) را میگویید؟ میگوید مگر کسی امام را نشناسد، خدا را میشناسد؟ اگر کسی امام را نشناسد، ذات خدا را میشناسد؟ لذا یکی از علما در شورای انقلاب فرهنگی گفتند مگر خود ائمه(ع) گفتند ما به ذات خدا راه داریم؟ ائمه(ع) در کدام روایت گفتند ما به ذات خدا راه داریم؟ متأسفانه این بحثها یک مقدار سیاسی هم شده است. نبوت، توحید... از اصل بودن افتاده است. درحالیکه از کودکی به ما میگفتد اصول دین 3 تا است و اصول مذهب 2 تای دیگر است که با هم 5 تا میشود، اما ظاهراً معیارها بهم خورده است. بنابراین آنچه که ما تقویت میکنیم و به آن معتقدیم، این است که امت رسولالله(ص)، بعد از وجود رسولالله(ص)، و کتاب الله، اهمیت دارد. البته وجود رسولالله(ص) با امتداد ایشان است؛ یعنی اهل بیت رسولالله(ص)، با ایشان واحد هستند که ثقلین و ارزش اول در بین شیعه و سنی هستند و بعد از آن امت رسولالله(ص)، است و این ارزشمندترین چیزی است که نزد مسلمانان به ودیعه گذاشته شده است. اصل قرآنی بر این گواه است و بسیاری از آیات قرآن این موضوع را تأیید میکند و اصل مقطعی، لحظهای و تاکتیکی نیست، بلکه یک اصل اساسی اسلامی است. امت رسولالله(ص)، از گرانسنگترین میراث به جا مانده از پیامبر(ص) در نزد مسلمانان است و «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ[10]» این امت واحده، اساس کار است، آیات قرآن شاهد این مدعا است، توصیههای پیامبر(ص) بر حفظ امت اسلامی در روایات ما کم نیست، در زبان شما هم کم نیست، پیامبر(ص) نگران امت خودش بود، پیامبر درخواست شفاعت برای امت خودش کرد، همیشه امت پیامبر، برای ایشان گوهر بسیار والایی بود. اما الان متأسفانه وحدتگراهای خیلی خوب ما میگویند «الان باید با اهل سنت تقریب داشت، کانه باید با اهل سنت جنگید.» اگر حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نبود؛ مثلاً زمان آیت الله بروجردی را در نظر بگیرید، الان نسخهی دوم آیت الله بروجردی در همان حد با پشتوانهی حکومتی ظاهر شده است و آن مقام معظم رهبری است که واقعاً از بُن دندان به وحدت معتقد است و اعتقاد ایشان، اعتقاد امروز و دیروز نیست. ایشان در 25 سالگی به یکی از دوستان در مشهد گفته بودند «فلانی آقای آلوسی در تفسیر خود به شیعه بد گفته است اما روی جلد کتاب خود نوشته است «سید محمود آلوسی بغدادی» به سیادت خود افتخار کرده و به شیعه اشکال کرده است.» رشید رضا در تفسیر المنار به شیعه اشکال کرده اما در پشت تفسیر خود «سیدمحمد رشید رضا» نوشته است و لذا مشخص است که آنها به اهل بیت رسول الله(ص) علاقه دارند و به آن افتخار میکنند. "شاه حسن مراکشی" روی سنگ قبرش که در مسیر دارالبیضاء دفن کردند، شجره نامه خود را به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) متصف کرده است. هیچ سنی با اهل بیت(ع) مشکل ندارد، بخاطر سب خلفا، با شیعیان مشکل دارند. مقام معظم رهبری فرمودند «من از 25 سالگی به این نتیجه رسیدم که این مشکل باید حل شود.» من یکبار دیگر نظریهی سال 84 جامعه الزهرا را تکرار میکنم که اهانت به مقدسات اهل سنت مضر است و به صلاح ما نیست و خوشبختانه این نظر در بین فقها هم قائل پیدا کرده است. سخن من را از باب قول لغوی قبول کنید و امروز این قول لغوی پشتوانهی فقهی هم پیدا کرده است. اهل سنت مسلمان هستند، پیرو و امت رسول الله(ص) هستند و بعد از ثقلین، ارزشمندترین چیز در جهان اسلام همین امت رسول الله(ص) است. شما یکپارچه به این حرف عمل میکنید، ولی مبنای نظری آن برای شما خیلی جا نیافتاده است؛ مثلاً زمانی که امت رسول الله(ص) در بوسنی هرزه گوین، پاکستان و افغانستان مورد تهاجم قرار گرفتند، شما به خیابان آمدید، در حالیکه در آنجا شیعیان زیادی وجود ندارد. جمهوری اسلامی ایران 34 سال است که در رأس مسئلهی فلسطین قرار دارد. پس شیعیان در طول تاریخ در دفاع عملی از امت رسول الله(ص) کم مایه نگذاشتند، اما تا به بحث نظری میرسد، چیز دیگری میگویند. سنی در خارج، همان فلسطین است، جمع سنیان در غزه، غزه میشود و اینها همان کسانی هستند که بخاطرشان راهپیمایی میکنید. جمهوری اسلامی و مردم مسلمان و شیعهی ایران بیشترین بها را برای دفاع از اهل سنت پرداختند، اما در مباحث نظری این مسأله برای آنها حل نشده است. حال آنکه امت رسول الله(ص) همان چیزی است که شما برای آن شهید میدهید، فشارهای آمریکا و اسرائیل را تحمل میکنید. البته اسرائیل، آمریکا و انگلیس یکی هستند و نمیتوان آنها را خیلی از هم تفکیک کرد. در واقع شما تحریم اسرائیل هستید، نه آمریکا. اصلاً آمریکا با شما مشکلی ندارد، اگر شما امشب مسألهی اسرائیل را حل کنید، تحریم آمریکا برداشته میشود، لذا ما تحریم اسرائیل هستیم. مسئلهی فلسطین برای ما مهمترین مسئله است، مسئلهی امت رسولالله(ص) است. ما در عمل کم نگذاشتیم، شیعیان عراق، شیعیان بحرین و شیعیان لبنان هم کم نگذاشتند، لبنانیها که در این زمینه خیلی کار کردند. شیعیان در عمل بیشترین دفاع را میکنند، ولی متأسفانه در مرحلهی نظری، این مسئله حل نشده است. ما به مرحوم "علیعزت بگویچ" گفتیم، اینقدر نگویید که ایران از شما حمایت کرد، این خوب نیست. ایشان به یکی از برادران گفته بود «شما هم سن نوه من هستید و به من مدام توصیه میکنید که چیزی نگویم!» بعد از پیروزی قطعی بوسنی، این کشور بعنوان جزء لاینفک امت اسلامی در قلب اروپا و مثل یک خار در چشم و یک تیر در قلب آنها باقی ماند. چون اکثریت مسلمانان اروپا مهاجر هستند و آنها خیلی راحت میتوانند مسلمانان را بیرون کنند، اما مسلمانان بوسنی اروپایی چشم آبی هستند و آنجا متلعق به آنهاست و کسی نمیتواند بیرونشان کند. آقای علیعزت بگویچ در مصاحبهی مطبوعاتی پشت تریبون آمد و در مقابل هزاران خبرنگار راجع به یکی از بزرگترین اتفاقات آن زمان صحبت کردند، جنگ وحشیانهای که در طی آن، 10 درصد از مردم بوسنی شهید شدند. ایشان گفتند «اگر جمهوری اسلامی ایران نبود، امروز نقطهی جغرافیایی به نام بوسنی و هرزگوین در نقشهی جهان موجود نبود.» علی رغم اینکه به او گفتند احتیاط کند، با صراحت چنین چیزی گفت. ایشان گفت اگر جمهوری اسلامی ایران نبود، اسم هیچ کشور دیگری را نیاورد، نه اسم ترکیه و نه اسم عربستان را آورد. اگر طی 127 پرواز سخاوتمندانه اسلحه نیاورده بودند، هزاران نفر به آنجا کمک نکرده بودند، تعدادی شهید نشده بودند و ارتش بوسنی را راهنمایی نکرده بودند، امروز بوسنی بعنوان یک نقطهی جغرافیایی در جهان وجود نداشت. این فداکاری مردم ایران در دفاع از امت رسولالله(ص) است، اما متأسفانه در مبنای نظری که باید در این جلسات هم شکل میگرفت، این مسئله بطور جدی واکاوی و بررسی نشده است. اگر بررسی شود، به این نتیجه میرسیم که ما با حفظ ولایت امیرالمؤمنین(ع) و با حفظ امامت و همهی اصول شریعت و تشیع میتوانیم. مگر تا حالا که از بوسنی دفاع کردیم، مگر تا حالا که از فلسطین دفاع کردیم، سر سوزنی از مسائل تشیع را کنار گذاشتهایم؟ اصلاً چه کسی خواهان کنار گذاشتن یک سر سوزن از اعتقادات تشیع است؟ نه، تشیع سر جای خود هست و باید بطور واقعی تبیین شود و امت رسولالله(ص) هم حفظ شود.
پرسش و پاسخ:
یکی از حضار: ضمن تقدیر و تشکر، واقعاً استفاده کردیم، اما واقعیت این است که شیعه همانطور که فرمودید هرگز کوتاهی نکرده است، اگر امیرالمؤمنین(ع) هم میخواستند مثل دیگران رفتار کنند که از اسلام چیزی باقی نمیماند. ما هم تقریباً بعد از انقلاب هر جا روی برادران اهل سنت فشاری بوده است، خود را به آب و آتش زدیم. اما شما میبینید که این برادران برای محکوم کردن حکام بحرین حرفی نمیزنند، خب خوب است که ما هم اثراتی ببینیم. در مصر و زمان حسنی مبارک کسی به مقدسات شیعه نزدیک نمیشد، اما الان حساس شدند. در لیبی اگر امام زادهای بود، آن را تخریب کردند. شیعه کی کوتاهی کرده است؟ اگر عوام لعنی کرده باشند، ربطی به خواص ندارد، حالا این عوام در لباس روحانیت هم میتواند باشد. بحث امامت هم یک بحث جدی است، «حسبنا کتابالله»[11] مسألهی مهمی است، مقدسترین رجل سیاسی بعد از پیامبر(ص) انحراف ایجاد کردند، ما باید اینها را حل کنیم، وگرنه آیا این بی انصافها یک قدم جلو آمدهاند؟ ما از فلسطین که حتی بعضی میگویند ناصبی هستند، دفاع میکنیم. اما از آن طرف میخواهند سوریه را نابود کنند، اینها نه بر شیعه و نه بر سنی رحم میکنند.
حجت الاسلام و المسلمین نواب: با تشکر، شما هم حرف ما را میزنید، ما یک جهان اهل سنت داریم و یک گروه اقلیت وهابی، سلفی و تکفیری که با پول نفت عربستان صدای نکرهی خود را بزرگ کرده است. من یک خاطره برای شما عرض کنم، 2-1 سال بعد از اینکه در ایران سال رسول اعظم(ص) نامگذاری شد، رئیس جمهور تاجیکستان سال نو را سال امام اعظم نامگذاری کرد. آنها ابوحنیفه را امام اعظم میگویند. 32 نفر شامل 4 نفر شیعه و 28 نفر سنی از ایران رفتند، مولوی عبدالحمید مسئول گروه اهل سنت و من هم مسئول گروه شیعی بودم. ولی چون تنها مقالهای که تأیید شده بود، مقالهی بنده بود، بنده بعنوان رئیس هیأت معرفی شدم. در آنجا همهی بزرگان جهان اسلام را دعوت کرده بودند و من در مقابل همهی آنها مقالهی خود را راجع به ابوحنیفه خواندم و اثبات کردم که ابوحنیفه از لحاظ فقهی، سیاسی، اعتقادی و معنوی پیرو امام صادق(ع) بود و خود را در یک تعابیری نوکر امام صادق(ع) و حتی پایینتر از آن معرفی کرده است. این را که آنجا مطرح کردم، یک عالم افغانی که 25 سال استاد دانشگاه کویت است و 5 جلد کتاب راجع به ابوحنیفه تألیف کرده است، روی میز زد و گفت که «این آقا اشتباه میکند. این آقا باید اثبات میکرد که یک میلیارد و خردهای مسلمان به همراه ابوحنیفه، همگی نوکر امام صادق(ع) هستند. چرا اثبات کرد که فقط ابوحنیفه نوکر اهل بیت(ع) است؟» این مطلب را یک سنی که مؤلف کتابهایی راجع به ابوحنیفه است، بیان میکند. ببینید ما با این عشقِ به اهل بیت(ع) طرف هستیم. ما در همین هفتهی گذشته که در مصر بودیم، با یکی از بزرگترین متفکرین مصر به نام دکتر "محمد سلیم العواء" که در جهان اسلام، از شیعه و سنی همه او را قبول دارند، جلسه داشتیم و با هم گفتگو کردیم. ما به ایشان گفتیم آقای دکتر اخوانیها که با شما بد نبودند، چه شد که یکدفعه به شما هجوم آوردند؟ گفت «اینها به حزب اهانت کردند و من هم جواب آنها را دادم.» میدانید حزب یعنی چه؟ حزب یعنی حزب الله لبنان. گفت «اینها به حزب اهانت کردند و من هم کاسهی صبرم لبریز شد و محکم جواب آنها را دادم. سخنگوی اخوان هم آمد به من گفت که چرا در مصاحبهام پاسخ آنها را دادهام، من هم گفتم اگر شما به جبههی مقاومت اسلامی حرف بزنید، طوری نیست، اما اگر من علیه شما یک نفر حرف بزنم، طوری است؟» یکی از 5 متفکر مصر، همین دکتر محمد سلیم است که کتابهای بزرگی دارد. من هر روز با این بخش از سنیها روبرو هستم، اما منکر فرمایش شما هم نمیشوم، اینها با پول قطر، پول انگلیس و استعمار این کارها را میکنند. چه کسی در این شک دارد که نمایندگی مستقر آمریکا و اسرائیل در منطقهی ما عربستان و قطر است؟ همین "شیخ قرضاوی" که آمد، اول کمی مقاومت کرد، اما بعد پول قطر و الجزیره تأثیر خود را گذاشت و او هم دیگر حرفهای گذشته را نمیزند و علیه ما هم مصاحبه میکند. اما با این همه، این صدا که گفتیم امت اسلامی را امت اسلامی میدانند، هنوز صدای حاکم است و باید این را در جهان اهل سنت تقویت کرد. الان اگر شما پیش این ابازیهای عمان بروید، با اینکه میگوییم سابقاً جزء خوارج بودند یا یک رگ و ریشههایی از خوارج دارند، اولین صحبتشان این است که «خدا ما را از شر این شرار خلق الله و این وهابیهای عربستان نجات دهد». شما پیش قادریهای کردستان بروید، ببینید چه دل پری دارند. پیش هر مسلمانی که بروید، مسلمانان صوفی مسلک شبه قاره، افغانستان و پاکستان چه کسی از اینها دل خوشی دارد؟ اما پول بیحساب و قدرت رسانهای اینها یک فاکتور مهم است. من هم با شما هم عقیده هستم، اما این را هم بگویم که ما یک فتوا مثل فتوای شلتوت در شیعه نداریم. این شلتوت بود که به جواز تعبد به تشیع فتوا داد. در جهان اهل سنت با همهی مشکلاتی که میگویید، الان تعداد کتابهایی که آنها راجع به تقریب مینویسند و تعداد متفکرینی که راجع به تقریب صحبت میکنند، چقدر است؟ یکی از رهبران اهل سنت به نام "علامه شیرانی" بعد از "حاج حسین احمد" از علمای طراز اول پاکستان است. علامه شیرانی شیعه کویته است و کاری شبیه به شورای نگهبان را در پاکستان انجام میدهد. ایشان در بهار امسال این خاطره را برای من تعریف میکرد که «من به جبههی جنگ شما رفته بودم و دیدم که یک مسجد خراب شده است. به یکی از بسیجیان گفتم که چرا این مسجد خراب شده است؟ گفت این مسجد مال عمریها بود، زدیم آن را با آرپیجی نابود کردیم. من هم او را بوسیدم و گفتم من هم عمری هستم، اما همهی عمریها مثل هم نیستند.» این خاطره را برای من تعریف کرد و در ادامه گفت که آن بسیجی سرتاپا نور بود. آنها اینها را هم میبینند. 3-2 ماه پیش آقای طیب اردوغان ما را برای یک نشستی دعوت کردند، من 3-2 مرتبه از مسئولین ارشد کشور پرسیدم که آیا من بروم یا نه؟ گفتند، برو. من هم رفتم. وزیر امور خارجه ترکیه ما را برای شام دعوت کرد، همه با اتوبوس رفتند و ما با تاکسی رفتیم. در تاکسی 2 نفر سنی کنار من بود و یک نفر سنی از رجال اهل سنت عراق هم جلو نشست. یک نفر از آنها از این سنی اهل عراق پرسید که شما از دست ظلم وحشی شیعه در عراق چه میکنید؟ ایشان هم گفت «ما ظلم وحشی شیعه نداریم، ما و شیعیان مظلوم از دست یک گروه وحشی که نه مسلمان هستند و نه خدا را میشناسند و جیرهخوار آمریکا، اسرائیل، عربستان و قطر هستند، رنج میبریم.» آن سنی دوباره پرسید مگر شما سنی نیستید؟ گفت «بله، من اتفاقاً از مسئولین اهل سنت هستم». ما حدود یک و نیم ساعت در راه بودیم و هرچه این آقا با آن عالم سنی کلنجار رفت، او گفت «من و پدرانم همه روحانی بودیم و با علمای شیعه زندگی کردیم. از زمان شیخ مفید و اینها، ما با هم مباحث علمی و همزیستی مسالمت آمیز داشتیم». این عالم سنی در این مدت یک کلمه هم علیه شیعه نگفت. آنوقت اطلاعاتی که رد و بدل کرد، خیلی عالمانه و دقیق بود و اطلاعات خوبی راجع به شیعه داشت. وقتی به محل برگزاری مراسم رسیدیم، من به ایشان گفتم انت رجل عالم و عادل، هم عالم هستید چون مطالبی که گفتید خیلی خوب بود و هم عادل هستید، چون هرچه کلنجار رفت، شما حاضر نشدید علیه شیعه حرف بزنید. ایشان میگفت «شیعه ما را از ظلم صدام نجات دادند و باعث آزادی ما شدند». اینکه شما میگویید درست است و ما هم آمدهایم تا این غدهی سرطانی را درمان کنیم. ما میگوییم شیعه و سنی باید بهم کمک کنند تا مشکل این غدهی سرطانی حل شود.
با جمعی از دوستان به خانهی یک شیخ مصری به نام «تاجالدین هلالی» از برادران اهل سنت رفتیم، ایشان مفتی استرالیا بود. در استرالیا دو مسجد بزرگ وجود دارد، یکی مسجد شیعیان به نام حضرت زهرا(س) است. من در این مسجد در جمع 3-2 هزار شیعه سخنرانی کردم. آقای تاج الدین هلالی هم در شب عاشورا نشسته بود و گریه میکرد. مسجد آقای تاج الدین هلالی هم که از بزرگترین مساجد اهل سنت است، امام علی(ع) نام دارد. من که شک دارم آقای تاج الدین هلالی سنی باشد، برای اینکه 26-25 کتاب در دفاع از تشیع نوشته است. ما به تنهایی نمیتوانیم از پس وهابیها بربیاییم. در بوسنی با هوشمندی علمای اهل سنت و همکاری شیعیان، بساط سلفیها و وهابیان برچیده شد.
یکی از دوستان سؤال کرده است که «صرف پذیرش رویکرد امت محوری برای پیشبرد اهداف مدنی جامعهی اسلامی کفایت نمیکند، اگر قائل به امت الهی باشیم، تضارب آراء باید در کجا صورت بگیرد؟» خب در داخل امت. «برای بالندگی هر جامعهای گفتمان اعتقادی و مذهبی از ارکان بسیار مهم به شمار میرود، اگر قائل به امت محوری باشیم، بسیاری از این مغفول عنه میماند. حدود و صغور پذیرش رویکرد امت محوری تا کجا امکان مطرح کردن حقانیت شیعه را به دست میدهد؟ آیا به نظر شما با قبول این رویکرد باید بحث حقانیت شیعه را تعطیل نمود؟»
نخیر، رویکرد امت محوری مثل رویکرد خانواده محوری است، الان در جهان گفتگوی ادیان و مذاهب هست، مذاهب داخل خانوادهاند. این نکتهی «جمال عبدالناصر» خیلی عجیب است، میگوید «من تعجب میکنم از خانوادهای که پدرشان فوت کرده است و 95 درصد میراثشان مشترک است و 5 درصد آن اختلافی است. اما آن 95 درصد اشتراکی را ترک کردهاند و سر این 5 درصد اختلافی دعوا میکنند.» ما مثل یک خانوادهایم، اصلاً خداوند تربیت را در خانواده قرار داده است، بیشتر بحثها و اتفاقات در بحثهای خانوادگی حل میشود. شما اول بپذیرید که امت رسولالله(ص) یک خانواده هستند، بعد در بحث خانوادگی هر کاری میخواهید انجام دهید. چه کسی گفته است حقانیت تشیع بحث نشود؟ چه کسی گفته است که مباحث شیعه بحث نشود؟ نخیر، مباحث شیعه را بطور جدی مطرح کنید، اهانت نکنید و کار خود را پیش ببرید. تجربه نشان داده است که اگر میخواهید دین اسلام و تشیع گسترش پیدا کند، اهانت نکنید و پیش بروید. سؤال من از شما این است که امام صادق(ع) هر روز صبح در ابتدای درس خود یک لعن کامل بر خلفای اهل سنت میفرستاد و این همه شاگرد سنی پای درس ایشان مینشستند یا امام صادق(ع) بگونهی دیگری رفتار میکرد؟ خب ما همین رفتار را انجام دهیم. مگر ما حقانیت تشیع را از غیر زبان امام صادق(ع) از شخص دیگری داریم؟ همان امام صادقی که حقایق تشیع را بیان کرده، این همه شاگرد سنی داشته است. ایشان چطور رفتار میکردند؟ ما همان رفتار را میخواهیم. شما از امام صادق(ع) کاسهی از آش داغتر هستید و میخواهید حقایق بیشتری را بیان کنید؟
ـ یکی از حضار: ببخشید محل درس امام صادق(ع) که مثل مراجع نبوده است؟ یک نفر بوده و میرفته سؤال میکرده است.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: نه، اما ما هم طلبه هستیم و در روایات اینکه فلان کس و فلان کس هم بودند، زیاد داریم. امام صادق(ع) مسجد اعظم نداشتند، که 4 هزار نفر در آن جمع شوند. این 4 هزار نفر در طول 35 سال و در جریانات و حوادث مختلف بصورت خیار فروش، هنداونه فروش و بشکل تقیه خدمت ایشان میرسیدند. اصلاً مشاغل اصحاب روات را جدا کردیم. این تز یکی از دوستان ما بود و من هم استاد راهنمای ایشان بودم و مشاغل اصحاب روات را یکی یکی جدا کردیم. اصلاً قیافهی علما نداشتند.
ـ یکی از حضار: در مورد فرقهی ناجیه چه میفرمایید؟ این حدیث ظاهراً بصورتهای مختلف آمده است که امت من بعد از من 70 فرقه یا بیشتر میشوند و فقط یک فرقه اهل نجات است.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: ما هم بخاطر همین، نظریهی تکثرگرایی و پلورالیزم را رد کردیم و گفتیم که به پلورالیزم مذهبی تن نمیدهیم که هر دو حق باشند.
ـ اگر پلورالیزم را رد کنید، بدین معناست که یکی خود را حق مطلق و دیگری را باطل مطلق میداند. بعد دیگر جایی برای وحدت باقی نمیماند.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: ما میگوییم اینکه خود را حق مطلق میداند و دیگری هم خود را حق مطلق میداند، بتوانند با تکیه بر مشترکات زندگی کنند.
ـ مشترکاتی باقی نمیماند، چون یکی باطل مطلق است و دیگری حق مطلق...
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: شما میگویید قرآن اهل سنت باطل است؟ شما میگویید قبلهای که اهل سنت به آن نماز میخوانند باطل است؟
ـ این مشترکات یعنی پلورالیزم.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: نه این نیست و بهتر است در مورد پلورالیزم تجدید مطالعه داشته باشید. من خود را حق میدانم و شما را حق نمیدانم، ولی بدین معنا نیست که هرچه پیش شماست، باطل است.
ـ اگر تفاوت فهمها و قرائتها را بپذیریم، نوعی از پلورالیزم است...
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: اولاً پلورالیزم صدق یا نجات را؟ این یکی از بحثهای آنها است. ولی ما میخواهیم بگوییم پلورالیزم میگوید من حق هستم، اما کجای پلورالیزم نوشته است که شما باطل مطلق هستید؟ ما گفتیم با نظریهی حق بودن من و حق بودن آن، داریم مطرح میکنیم. آنها خود را حق و ما هم خود را حق میدانیم، اما چه زمانی ما را از صف طواف بیرون کشیدهاند وگفتهاند که شما شیعه هستید و طواف نکنید؟ چه زمانی گفته اند که نماز نخوانید؟ در کدام مسجد اهل سنت به ما گفتهاند نماز نخوانید؟ اتفاقاً اگر ما نماز دقیق و درستی بخوانیم، آنها لذت میبرند. بعضی اوقات از شکل نمازهای ما تعجب میکنند. یک عالم شیعه در یکی از فرودگاههای اهل سنت داشت نماز میخواند، البته عالم محترمی بود، اما من به ایشان گفتم شما که در نماز سر و کمر خود را میخارانید، اهل سنت این را موجب بهم خوردن نماز میدانند. ما آنها را مطلقا باطل نمیدانیم، ما خود را حق میدانیم و مشترکات زیادی با هم داریم که میتوانیم روی آنها تکیه کنیم. «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا»[12] به مقدسات آنها اهانت نکنیم...
ـ یکی از حضار: از رویکردهایی که حضرتعالی نام بردید، رویکرد اول رویکرد تقریبی سکولار است. در ضمن آن توضیح دادید که این رویکرد در جامعهی شیعه وجود ندارد. با تعریفی که خود شما از رویکرد ارائه دادید، که همان طرز تفکری است که عملاً در جامعه وجود دارد، ما میبینیم که صدر و ذیل این بحث به هم نمیخورد.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: چرا، در آخر گفتیم که الان یک نگاه سکولاریزم هست و یک نحو حضور کمرنگ در جامعه را میپذیریم.
ـ مطلب دوم این است که ما باید بین شیعه و تشیع، سنی و تسنن تفکیک قائل شویم. شیعه و سنی میتوانند با هم وحدت داشته باشند، با توجه به شرایط امروز و مشترکاتی که داریم لازم و ضروری هم هست، منتها تشیع و تسنن در خیلی از موارد قابل اتحاد است و در موارد زیادی هم وجود دارد که امکان اتحاد در آنها نیست. مرحوم شهید مطهری خیلی دقیق و کامل در این زمینه صحبت کرده است.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: ما از ابتدا تا انتهای بحث خود حرف وحدت را نزدیم، چون اگر بحث را از نگاه فلسفی ببینیم و وحدت حقیقی را بحث کنیم، اصلاً امکانپذیر نیست. تقریب یعنی نزدیک شدن افکار به هم. ما دنبال وحدت نیستیم، وحدت نه امکانپذیر است و نه ما دنبال آن هستیم. الان وحدت عملی شیعه و سنی اتفاق افتاده است، مباحث نظری آن یک مقدار مشکل دارد.
ـ یکی از حضار: تقریب سیاسی ممکن است امکانپذیر باشد، اما تقریب عقیدتی نه، همانطور که تا الان هم نداشتیم.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: ما نمیخواهیم با کلمات بازی کنیم، یعنی فعلاً و به خاطر رعایت مصالح یا همیشه؟ اولاً چه کسی گفت که ما عقاید خود را فراموش کنیم؟ جرم سلمان رشدی چه بود؟ اهانت به مقدسات یک و نیم میلیارد مسلمان. این یک جرم حقوقی است که شما همه جا مطرح میکنید و میگویید این آقا به مقدسات یک و نیم میلیارد مسلمان اهانت کرده است. اگر بر سر این تعریف تفاهم داریم، پس ما هم حق اهانت به مقدسات یک میلیارد و 250 میلیون نفر نداریم. اگر بگویید اینها از دیدگاه ما مقدس نیستند، سلمان رشدی هم میگوید پیامبر(ص) شما از دیدگاه من مقدس نیست. شما میگویید سلمان رشدی محکوم است، چون به مقدسات یک و نیم میلیارد مسلمان اهانت کرده است، خب اگر یک نفر به مقدسات یک میلیارد و 250 میلیون نفر اهانت کرد، چه؟
ـ خب ما دلیل قانع کننده داریم، ولی او ندارد و بدون دلیل اهانت میکند.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: از دیدگاه خود دلیل دارد، شما عقاید اهل سنت را قبول ندارید، خب آنها هم میگویند عقاید شما را قبول ندارند.
ـ یکی از حضار: مطالبی که سلمان رشدی در کتاب خود آورده، از منابع اهل سنت بوده است؛ یعنی از ظرفیت اهل سنت بر علیه کلیت اسلام استفاده کرده است. القاعده و وهابیت هم از درون اهل سنت برآمده است. اینکه میفرمایید مسألهی تقریب یک تاکتیک نیست، یک...
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: یک اصل قرآنی است...
ـ مبنای شما چیست؟
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: آیات قرآنی که خواندم...
ـ شما اصول و توحید را میفرمایید، اما تعریف ما با اهل سنت تفاوت دارد، خدا از نظر ما با اهل سنت تفاوت دارد...
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: از نظر بعضی از اهل سنت، احتیاط بفرمایید. نزدیکترین تفکر اعتقادی در اهل سنت به شیعه، تفکر ماتریدی است، ماتریدیها از معتزله هم به ما نزدیکتر هستند و 75 درصد جمعیت اهل سنت حنفی است و هر حنفی ماتریدی است. بنابراین عقاید 75 درصد از اهل سنت در مورد توحید مثل ماست، ولی عقاید مجسم و مشبه بودن مثل ما نیست. شما که روحانی هستید، باید محتاط صحبت کنید و بگویید در بین اهل سنت گروههایی هستند که اعتقادشان در توحید مشابه ما نیست و من هم قبول دارم. اما بحث من در مورد گروههایی است که توحیدشان مثل ماست، پیامبرشان مثل ماست، معتقد به شفاعت هستند. مولوی عبدالرحمان حرفی زد که شیعه نمیزند، گفت ما خاک کف پای سگ اهل بیت(ع) را توتیای چشم میکنیم. ما این حرف را در شیعه نمیزنیم. بسیاری از اهل سنت در مورد ولایت اهل بیت(ع) افراطی هستند، ما اینها را هم داریم. ما قادریه را داریم. ما کسانی را از طوایف صوفی اهل سنت داریم که گاه در مطرح کردن عقاید آنها نسبت به اهل بیت(ع) شبهه میکنیم.
ـ شما به برکت مسافرتهایی که دارید اطلاعات زیادی دارید که خیلی هم خوب است، اما شیعه کشی هم وجود دارد...
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: ببینید اگر تاکتیک بود، آنها بطلان آن را هم میفهمیدند. میگویند «فعلاً میگویید لعن نکنید، ولی بعداً لعن میکنید». شما در کتاب بیع السلاح، خرید اسلحه از دشمن برای جنگ، حتماً این را بحث کردهاید. 100 نفر شیعه در کویت، 100 نفر شیعه در بغداد و فلان جا کشته میشوند، اینها نعوذبالله گوسفند هستند یا امت پیامبر(ص)؟ آیا ما وظیفه نداریم از اهل سنت معتدل کمک بگیریم و جلوی این خونریزی را بگیریم؟ همین آقای شیرانی در کویته است، در کویته هم 100 نفر کشته شدند، آیا من به عنوان یک نفر شیعه تکلیف دارم که از آقای شیرانی کمک بگیریم تا جلوی ریختن خون شیعه را بگیرم یا نه؟ بحث خرید سلاح از دشمن برای از بین بردن کسی که دشمنتر است یا دشمن دوم است، آمده است. من میتوانم با یک سنی معتدل که او هم از دست این گروه از سنیها جانش به لبش آمده است، دست به دست بدهم و جلوی اینها را بگیرم؟ این آدمکشها سنی هستند؟ چه کسی میگوید "مسعود رجوی" شیعه است که ما بگوییم وهابیها یا القاعده سنی هستند؟ خب سنیها هم میتوانند "مسعود رجوی" را بر سر ما بزنند و بگویند که ما بدتر از القاعده را داریم. کارهایی که مسعود رجوی در دههی 60 کرد، همه در تاریخ ثبت شده است. کارهای مسعود رجوی بعنوان یک شیعه از القاعده هم بدتر بود، اما هیچ کسی حق ندارد مسعود رجوی را بعنوان یک شیعه بر سر من بزند و من هم حق ندارم القاعده را بر سر اهل سنت بزنم، در حالیکه هر دوی اینها نوکر اجنبی هستند. اصلاً میتوان اسم انسان روی اینها گذاشت، تا بعد بتوانیم القاعده را بر سر اهل سنت بزنیم؟ خود اهل سنت از دست القاعده چقدر خون دل خورده است؟ انفجارهایی که در مناطق شمالی عراق انجام میشود، چقدر کشته دارد، مگر اینها شیعه هستند؟ مگر در کرکوک شیعه هست؟ این همه سنی هم دارند کشته میشوند. من میگویم. البته نه اینکه به عاقل قوم بگوییم من با شما دست میدهم، فعلاً هم به مقدسات شما اهانت نمیکنم و فلان مسأله را مسکوت میگذارم، در دل من فحش است، ولی فعلاً فحش نمیدهم. خب اینگونه که نمیشود. ما میگوییم با عقلای قوم، آدمهای پاک و سنیهای معتدل که 90 درصد سنیها اینگونه هستند، در جهت حفظ تشیع اتحاد کنیم.
شما میدانید که بخارا 100 سال پیش شیعه نشین بوده است، اما الان یک شیعه در این شهر نیست. عالم بخارا نامهای ـ که در کتاب «وحدت از آغاز تا کنون» چاپ هم شده است ـ به علمای نجف نوشته است این در زمان شیخالشریعهی اصفهانی بوده است «اگر از احوالات ما خواسته باشید، اهل سنت علمای ما را میکشند، مردان ما را میکشند و زنان ما را به اسارت میبرند و مغازههای ما را به آتش میکشند و این نیست مگر از بی تقیهگی حضرات آقایان در نجف» متن این نامه و پاسخ شیخ الشریعه در این کتاب موجود است. فکر میکنید یک روستایی پاکستانی چقدر تحمل دارد؟ چقدر از بستگان و هممذهبان او باید کشته شوند؟ مگر در بخارا همین اتفاق نیافتاده است؟ از این نامه حدود 105 سال میگذرد، آنوقت در صدسالگی این نامه، «آیتالله محسنی» از کابل مثل همین نامه را برای علمای قم مینویسد که «اگر چاپ این کتابها در قم ادامه پیدا کند، شیعه در بعضی از شهرهای افغانستان به سرنوشت شیعهی بخارا دچار خواهد شد.» من و شما در قم آزاد هستیم که هر کاری میخواهیم بکنیم، اما اگر فشارها زیادتر شود، مواظب باشید که آرام آرام تقیه میکنند. الان کسی نمیتواند در پاکستان بگوید که من حقوقدان شیعه هستم، چون یک زمان علیه این تروریستها شکایت کردند و آنها خیلی سریع حقوقدانان شیعه را ترور کردند. الان در پاکستان کسی جرئت نمیکند بگوید من فوق لیسانس حقوق و شیعهی جعفری هستم، چون فردا صبح او را ترور میکنند. آرام آرام شیعه دارد مضمحل میشود و من میترسم در اوج حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران، بخاطر بیتقیگی، بیتقوایی و عدم تعهد بعضی از افراد، بساط تشیع جمع شود. جای من و شما امن است، ما هر کاری هم بکنیم، کسی جرئت نمیکند یک ترقه کنار حرم حضرت معصومه(س) بیاندازد، اما خود شما هم از اخبار اطلاع دارید، صد تا صد تا شیعه میکشند، آنوقت در حرم حضرت معصومه(س) لباس سرخ میپوشند. جواب این خونها را چه کسی میدهد؟ ما به درجهای از خودخواهی رسیدهایم که خون شیعه برای ما ارزشی ندارد. عدهای میگویند «خب کشته بشوند، ما کار خود را میکنیم...» آیا واقعاً حفظ سنت رسولالله(ص) به این است؟ من به جناب آقای قاضیزاده گفتم که از این نوع جلسات تقریبی در این سالها باید بیشتر برگزار شود، چون این مباحث باید دوستانه مطرح شود، ما که با هم هیچ اختلافی نداریم، ما که میخواهیم تقریب با اهل سنت بکنیم، نمیخواهیم بین خود گروههای شیعه اختلاف ایجاد کنیم. ما باید افکار خود را به هم نزدیک کنیم، من هم حرفهای شما را قبول دارم، یک سنی هست که در خیلی چیزها با ما اختلاف دارد، ولی بدنهی اهل سنت اینطور فکر نمیکنند، همه عاشق و محب اهل بیت(ع) هستند و همه از این غدهی سرطانی که در پیکرهی امت اسلامی بوجود آمده است، رنج میبرند. وقتی در بدن کسی غدهی سرطانی باشد، تمام بدن رنج میبرد، حالا ما رجوی را داریم و آنها بن لادن را.
ـ ما تقریب را قبول داریم چون پیرو ولایت هستیم، خود رهبری هم فرمودند که در این راه نباید از واقعیتها عقب بکشیم.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: کدام تقریبی خواسته است که شما از واقعیتها عقب بکشید؟ این را میتوانید به من بگویید؟ یکی از متهمین ردیف اول تقریب در قم، بنده هستم، ما در کدام موارد میگوییم عقب بکشید؟ امت رسولالله الی یوم القیامه امت رسولالله است. آیهی قرآن الی یوم القیامه «و لا تنازعوا[13]» است. ما نمیتوانیم بگوییم فعلاً، ما یک اصولی داریم که این اصول غیرقابل خدشه هستند، امت رسولالله(ص) الی یوم القیامه امت رسولالله(ص) است و هر چیزی به آن خدشه وارد کند، حرام است، هیچ فرقی هم نمیکند، امروز و فردا هم ندارد. امروز آمریکاست، دیروز حکومت عثمانی بود، پس فردا قطر است، سال بعد دیگری است. این دشمنان همیشه بوده و هستند.
ـ عرض من این است که این سکوتی که ما داریم و باید داشته باشیم را، همان سکوت بعد از ثقیفه میدانیم.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: الان چه سکوتی داریم؟ الان که داریم تشیع را در دنیا تبلیغ میکنیم و همه جا میگوییم. خود بنده این افتخار را دارم که نهج البلاغه را در مجمع جهانی اهل بیت(ع) به دهها زبان ترجمه کردم. وقتی برادر من در بوسنی شهید شد، خون او را خون بهای ترجمهی نهج البلاغه قرار دادم. ما کجا ساکت شدیم؟ اتفاقاً خون بهای برادر من ترجمه نهج البلاغه در بوسنی شد. ما در دانشگاه ادیان کتابی راجع به اسماعیلیه نوشتیم، آنها با ما تماس گرفتند که در مقابل این خدمت باید چکار کنیم؟ گفتیم نهج البلاغه را با آرم اسماعیلیه در لندن چاپ کنید. منشور تشیع آیتالله سبحانی را با آرم تشیع در لندن چاپ کنید. چه کسی میگوید که ما یک سر سوزن کوتاه بیایم؟ ما الان چه سکوتی داریم؟ الان که مد شیعی همه را فلج کرده، چه کسی گفته است تشیع را تبلیغ نکنید؟ خود من بیش از 10 سال است که عضو مجمع جهانی اهل بیت(ع) هستم، کتابهای شیعه در چه زمان با این گستردگی که الان چاپ میشوند، چاپ شدهاند؟ چه کسی گفته است افکار تشیع را مطرح نکنید؟ آیا الان زمان سکوت است، وقتی که ما سالانه میلیونها کتاب به زبانهای مختلف چاپ میکنیم. ما میگوییم واجب شرعی است که برای گسترش افکار شیعه سایت درست کنیم، اما جلوی سایتی که توهین و اهانت میکند را هم بگیریم. بگذارید تشیع رشد کند. 50 نفر از علمای جهان اسلام جمع شدند و گفتند ما میخواهیم نامهای به مراجع بنویسیم و بگویم مانع رشد تفکر شیعه، خود شیعه است. شیعه این لعن و سب علنی و روش خفت بار را تعطیل کند و بعد ببینید چطور مثل زمان امام «یدخلون فی دین الله افواجا[14]». بعد از انقلاب اسلامی در بیش از صد و خردهای کشور تشیع منتشر شده است. به برکت حرکت عقلایی امام و مقام معظم رهبری تشیع اینطور رشد پیدا کرده است. مقام معظم رهبری مجمع جهانی اهل بیت(ع)، جامعه المصطفی(ص) و صدها موسسهی شیعی را درست کردند. برای بندهای که جوانی خود را روی خدمترسانی به طلاب گذاشتم، گسترش حوزهی تشیع و قدرتمند کردن شیعه یعنی چه؟ وقتی حوزهی شیعه قدرتمند باشد، گدا، مریض و محتاج نباشد، آیا تقویت تشیع چیزی بالاتر از این است؟ شما ده طلبه مثل من پیدا میکنید که جوانی خود را وقف گسترش و استحکام حوزهی تشیع کرده باشد؟ بنده میگویم اگر یک بار که از تهران به قم برای ادارهی مرکز خدمات میآیم، کشته شوم، قطعاً شهید فی سبیلالله هستم. چون تقویت حوزهی شیعه واجبترین کار بود که آن را عملی کردیم. انسجامی که در حوزهی قم و شهرستانها ایجاد شد، خدماترسانی مشترک بین ارومیه و چابهار، خدماترسانی بین تربت جام و اهواز. تقویت حوزهی تشیع واجب است، تقویت یک طلبه بر ما واجب است، جلوگیری از بیماری یک طلبه مثل نماز بر ما واجب است. حوزهی تشیع باید قدرتمند شود، تشیع باید تبلیغ شود. ما یک خواستهی کوچک داریم و میگوییم اگر میخواهید تشیع گسترش پیدا کند، اهانت نکنید. کم بودند کسانی مثل «شهید فتحی شقاقی»، رهبر جهاد اسلامی فلسطین، که بعضی به اشتباه میگویند ناصبی هستند، در حالیکه ناصبی نیستند. آقای فتحی شقاقی به جانشین خود یک کتاب در مورد امام حسین(ع) میدهد که آن را بخواند. همین آقای «رمضان عبدالله» که الان جانشین ایشان است. باز دو کتاب دیگر راجع به امام حسین(ع) به او میدهد تا بخواند. بعد آقای رمضان عبدالله میگوید «من که تحصیلکردهی آمریکا هستم، 3 بار راجع به امام حسین(ع) کتاب خواندم» ایشان هم پاسخ میدهد «اگر تا صبح قیامت راجع به امام حسین(ع) کتاب بخوانید، کم خواندید، دلیل اینکه ما فلسطینیها پیروز نمیشویم، این است که امام حسین(ع) نداریم». ما میگوییم این کارها را نکنید، تا این کتابها را بدهیم. دیوار بلند لعن را تخریب کنید تا به خاک آنها نفوذ کنید. یک منبری معروفی پیش من آمد و گفت «دوستان میگویند که من بالای منبر لعن و نفرین کردم و مولوی عبدالحمید از دست من ناراحت است. لذا دوستان شمارهی ایشان را گرفتند و از من خواستند که از ایشان عذرخواهی کنم و من هم این کار را کردم. اما ایشان در پاسخ گفت نه عذرخواهی نکنید، سخنرانی شما راجع به خلفا و لعن و نفریتان، آبی بر آتش وجود ما بود. گفتم چطور؟ گفت وقتی «سیدحسن نصرالله» در جبهههای لبنان میجنگد، همهی بچههای سنی سیستان و بلوچستان داشتند شیعه میشدند. منِ مولوی مانده بودم که چکار کنم و واقعاً نمیدانستم چکار کنم، اما وقتی نوار اهانت شما به خلفا رسید، به تعداد 200 هزار عدد تکثیر کردم و میان مردم توزیع نمودم و گفتم این سیدحسن نصرالله است که خوب است و ما با اینها بد هستیم.» وقتی این منبری این حرفها را به من زد، خیلی ناراحت شدم و گفتم سیدحسن نصرالله در جبهه دارد میجنگد و 2500 شهید داده است و به تشیع امیرالمؤمنین(ع) آبرو میدهد و شما با برگزاری چنین منبری، کاری میکنید که مولوی عبدالحمید به شما بگوید آبی بر آتش وجودشان بودید. این حقایقی است که من بلاواسطه از دیگران میشنوم، والا ما هم مثل شما شیعه هستیم و به آن افتخار میکنیم.
ـ یکی از حضار: خود جمهوری اسلامی دچار تناقض است، در رادیو و تلویزیون اگر زیارت عاشورا خوانده شود، این لعن علنی و عمومی است و همه جای دنیا میتوانند آن را ببینند. اینکه کسی در یک جمع لعن کند که مشکلی ایجاد نمیکند.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: بنده بالاتر از رادیو و تلویزیون را اینجا میدانم. حوزهی علمیه جایی است که شاه را از سلطنت پایین آورد. اگر قرار است اصلاحی انجام شود، حوزهی علمیه میتواند انجام دهد، چون قدرت زیادی دارد. اگر مبانی نظری در این بحثها روشن و شفاف شود، حوزه قدرت فوق العادهای برای اصلاح همهی امور دارد و باید دست به دامن آن شد.
ـ با وجود چنین شرایطی که زیارت عاشورا و لعن از صدا و سیما پخش میشود، علما باید فتوا دهند که لعن اصحاب و یاران نزدیک پیامبر(ص) شرعاً حرام است.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: مقام معظم رهبری که این فتوا را دادند. اگر حوزه از تفکر ایشان و بعضی مراجع حمایت کند...مگر امام علی(ع) نگفتند «لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر[15]» بنظر من اگر شما این را درست کردید، مشکل حل میشود؛ یعنی اگر این تفکر فراگیر شود، این بحثها در این نوع جلسات گفته شود و شبهات و مشکلات برطرف شود، مبانی نظری حل خواهد شد.
ـ یکی از حضار: مسأله این است که اهل سنت رنج میبرند که ملتهای دیگر گرایش به شیعه پیدا کردند. الان گرایش به شیعه بمراتب بیشتر از گرایش به اهل سنت است.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: خب الان چه کسی مخالف آن است؟
ـ ما هم همین را میگوییم، اگر اهل سنت مخالفتهایی با شیعه دارند، به این دلیل است که نمیتوانند ببینند، الان شیعه اینقدر آوازه پیدا کرده است.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: الان آنها به مقدسات ما اهانتی میکنند؟ نه، آنها نگران اهانت به مقدسات خود هستند.
یکی از حضار: بنده در فارس در ماه محرم بخاطر یک مسئولیتی در میان سنیها سخنرانی کردم، شب آمدند پرچمهای سیاه را به آتش کشیدند.
ـ حجت الاسلام و المسلمین نواب: در مصر چراغانی تولد امام حسین(ع) از سوم شعبان شروع میشود و تا 15 رمضان و تولد امام حسن(ع) ادامه پیدا میکند. در مصر چون نمیدانند که آیا دو فرزند پسر خواهند داشت یا نه، گاهی اوقات اسم فرزند پسر خود را حسنین میگذارند. ادعای محبت اهل بیت(ع) را باید به میدان آمد و دید. اینها که در مصر کنار حرم حضرت زینب(س) و رأس الحسین(ع) هستند، شیعه هستند؟ البته من منکر این نیستیم که کسی پرچم امام حسین(ع) را سوزانده است. نقل است که شخصی به امام صادق(ع) میگوید که فلانی به حضرت زهرا(س) یا خود ایشان اهانت کرده است و امام در پاسخ میفرمایند «او اهانت نکرده است، بلکه شما اهانت کردهاید.» میپرسند چرا؟ ایشان هم پاسخ میدهند «چون به مقدسات آنها اهانت کردید، آنها هم به من اهانت کردند.» ما منکر اینها نیستیم، اما بحث کلی است.
[1] سوره انبیاء آیه 92
[2] همان
[3] سوره مومنون آیه 92
[4] سوره آل عمران 103
[5] آل عمران آیه 103
[6] همان
[7] سوره انبیاء آیه 92
[8] سوره حجرات آیه 12
[9] همان
[10] سوره انبیاء آیه 92
[11] امالی شیخ مفید ص 36
[12] سوره انفال 46
[13] سوره انفال آیه 46
[14] سوره نصر آیه 2
[15] نهج البلاغه خطبه 3 شقشقیه