مؤسسه «فهیم»
موضوع: ««امام حسین (ع) برای جهان معاصر و دنیا مدرن»
سخنران: آیت الله سیدمحمدعلی ایازی
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و العاقبة للمتقین و الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین محمد و لعنة الله علی القوم الظالمین. السلام علیک یا ابا عبد الله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار
دو نظریه پیرامون نهضت حسینی (ع)
در مورد نهضت حسینی، دو نظریه در میان معاصران، مطرح شده است:
- نظریه قائل به اینکه پس از اینکه پذیرفتیم نهضت حسینی دارای اهداف و پیامهای مشخصی است، این اهداف در راستای شرائط بحران و شرائط خاص و ویژه، معنا و مفهوم دارد. بهعبارتدیگر، اگر شرائط دیکتاتوری، ظلم و مسائلی از این دست باشد، مسأله هدف امام حسین (ع) معنا پیدا میکند و الا در شرائط دیگر، قابل طرح نیست و تنها کارکرد نهضت حسینی، یک نوع ظلمسیتزی، حقخواهی و مبارزهطلبی است.
- نظریه قائل به اینکه هرچند پسزمینه حماسه حسینی و نهضت عاشورا ظلمستیزی و استبدادستیزی بود، اما پیامها و اصولی را دنبال میکند که نه تنها مسأله شکل مذهبی و دینی مییابد، بلکه هم فراتاریخی و فراجغرافیایی است و هم یک اصول انسانی را مطرح میکند.
در این زمینه، موضوع بحث نیز این است که فرض را بر این گذاشتهاند که نظریه دوم، مورد قبول است و نظریه اول، اگر هم در پسزمینه این اتفاقات، وجود دارد اما اینگونه نیست که این حرکت را محدود به چنین شرائطی سازیم. شاهد امر در حوزه مذهبی و دینی، این است که بعد از حوادث عاشورا تنها شیعیان و موالیان نبودند که به این حادثه، استناد میکردند، بلکه در اهل سنت نیز، هم شاید شایعترین مقاتل و ابتداییترین را آنها نوشتند و هم اضافه بر طرح بحث در فضای عمومی مسلمانان، در فضای غیرمسلمانان، بهویژه در قرون متأخر نیز در قالب مجالس، محافل و استناداتی، مطرح میگردیده.
بحثی که در این زمینه، به میان آوردهام، از دو جهت، قابل توجه است؛ چون مسأله من ابتدا این است که جایگاه شخصیت امام حسین (ع) بهلحاظ واقعیت اجتماعی، مطرح گردد نه نگاه کلامی که در آن، در میان موالیان اهل بیت، امام حسین (ع) همانند ائمه دیگر، نور واحد است و یک خط و اندیشه مشترک را دنبال میکردند و صرفنظر از شرائط شخصی و تاریخی خودشان، ایدهها و ارزشهای مشترک را پی میگرفتند. پس چنین نیست که درباره امام حسین (ع) مسألهای را مطرح کنید و آن ویژگیها را مخصوص ایشان بدانید.
براینمونه، اگر بخواهیم درباره شخصیت امام حسین (ع) بهلحاظ واقعیت، سخن بگوییم، باید گفت با پسزمینههایی که در این فرهنگ، وجود دارد، به اموری از مسائل مذهبی، تکیه میشده که از آن میان میتوان به سگبازی و شرابخواری یزید، سابقه او و خاندان آل ابی سفیان، اشاره کرد و قهرا به پسزمینه میپردازد، اما اگر قصد داشته باشیم آن را بهعنوان یک مسأله کلی، مطرح کنیم، مییبنیم که مسأله بهشکل دیگری است.
در آغاز، به یک نگاه تاریخی در مسأله میپردازم. امام حسین (ع) در شرائطی، مخالفت خود را با بیعت یزید، مطرح ساختند که معاویه عملا نه بهلحاظ سیاسی بلکه بهلحاظ فرهنگی و دینی، فردی مسلط در جهان اسلام بود و با به کار بردن قُصّاص و دستگاه و تشکیلات گستردهای که در سراسر جهان اسلام به راه انداخته بود، بهشکلی فوق العاده، جای ظالم و مظلوم، عوض شده بود؛ یعنی واقعا با یک وجهه دینی در عصر خودش مطرح میشد که تمامی اهل بیت باید پاسخگوی او میبودند. مسأله به حدی بود که هنوز رسوبات احادیثی که در آن دوره، جعل شده و اتفاقاتی که در آن دوره افتاده، امروز هم در فرهنگ شیعه دیده میشود؛ یعنی میتوان روایاتی را یافت که از رسوباتشان در آثار، نوشتهها و روایات ما وجود دارد.
اگر در فضیلتتراشیهایی که برای معاویه میشود و او را مثلا کاتب وحی و خال المومنین مینامند، بهلحاظ تاریخی بنگریم، مسأله بهصورتی سخرهآور به نظر میرسد؛ چون معاویه بعد از عام الفتح، مسلمان شده و تقریبا تمامی قرآن به جز آیات و سورههایی کوچک، نازل شده بوده و کتّاب نیز آن را مینوشتند. 86 سوره از قرآن، سوره مکیاند که پیش از آن، نازل شده بودند و سورههای عمده مدنی هم مدنی الاوائل بودند. با نگاهی به سورههای آخر تا قبل از مکه بنگریم، اندک آیات و سورههای کوچکی یافت میشوند، ولی با این حال، وی را بهعنوان یکی از کتّاب وحی، معرفی میگردد و در همین ادبیات هم گسترش مییابد.
عنوان «خال المومنین» برای معاویه، خندهآورتر از کتابت وحی است؛ چون اگر ابوبکر و عمر که پدرخانم پیامبر(ص) بودند، هیچگاه چنین عناوینی نیافتند ولی معاویه که برادرزن آن حضرت محسوب میشود، چنین عنوانی پیدا کرده. این نشان میدهد که چه ادبیاتی بر این فضا حاکم بوده است. یکی از مورخان نوشته معاویه در روز با کارگزاران خود، ملاقات میکرد و به هریک از آنان یک روز، وقت میداد اما برای قصّاص، دو نوبت تعیین کرده بود که یکی بعد از نماز صبح و دیگری آخر وقت که باید گزارش کار خود را ارائه و روند تبعیت از دستور او را توضیح میدادند؛ یعنی این دست اتفاقات شکل میگیرد که میبینیم معاویه یک دستگاه عظیم را در همه شهرها به راه انداخته که جای ظالم و مظلوم؛ غاصب و مغصوب، عوض میشود و کسی که حامیپروری کرده و ثروت بیت المال را به تاراج برده و بین خواصّ خودش توزیع میکند؛ مردم را میآزارد، میزند و میکشد، بهعنوان یک فرد موجه، تلقی میشود اما امیرالمومنین (ع) با تمام سوابق درخشانش غیرموجه، نشان داده میگردد.
بهلحاظ تاریخی، معتقدم که جنگهای «جمل» و «نهروان» را معاویه به راه انداخته و در پس پرده نقشآفرینی کرده. در شهادت حضرت امیر (ع) نیز شواهد و اتفاقاتی است که نشان میدهد کار از او سرچشمه گرفته. معاویه در نامه به «زبیر» مینویسد: من دوست دارم در منطقه عراق، شما حاکم باشید اما مانع شما فقط علی (ع) است. اگر کار علی (ع) را یکسره کنید، عراق را در اختیار شما مینهم و اگر این بیعت را بشکنید، مشکل حل میشود. آنان نیز به این فریب، قصه جمل را به راه انداختند.
در اینجا مطلبی را از «نسائی (متوفای 308 قمری)» نقل میکنم. وی ساکن مصر بود، ولی به شام آمد. وی وقتی به شام آمد، دید که اوضاع عوض شده و مدایح معاویه چنان ترویج و تبلیغ میشود که نامی از علی (ع) در میان نیست؛ لذا در این شهر، شروع به نقل فضائل امیرالمومنین (ع) کرد. کسی به او گفت: تو فقط از علی (ع) فضائلی نقل میکنی، مگر معاویه فضیلتی نداشت؟ پاسخ داد: چرا، فضیلتی که از پیامبر (ص) درباره او شنیدهام، این است که وی یک فرد شکمگنده و شکمباره است که بر شما مسلط میشود. نسائی را چنان زدند که همان وضعیت، منتهی به مرگ وی شد.
در ادبیات شیعی ما این روایت، چگونه آمده است که در زیارت امیرالمومنین (ع) میخوانیم: «السلام علیک ایها الانزع البطین» یعنی شکمگندگی به جایی رسیده که یک فضیلت شمرده شده است. این عبارت بهمعنای شکمبزرگ است، آن هم درباره علی بن ابی طالب زاهدی که به پارهای از قرص نان، اکتفا میکرد. آن حضرت، شکمگنده معرفی میشود اما معاویه فراموش میگردد.
اتفاقات گسترده تبلیغاتیای در قصه افتاده، آن هم نه تنها درباره فضائل معاویه و بنی امیه، بلکه حتی در تنقیص پیامبر (ص). من قصه «بین قریظه» را در مقالهای مستقل نوشتهام و گوشزد کردهام که بانی ساختن آن به این شکل، کار امویان است. قصههای زیادی نه تنها درباره پیامبر (ص)، اسلام و امیرالمومنین (ع)، حتی درباره امام حسن مجتبی (ع) نیز جعل شده است که نمونه آن «مطلاق» خواندن امام حسن مجتبی (ع). مشخص است که همه این تحریفات، بهانگیزه درست کردن ظاهر خودشان بوده است.
امروز اگر محققی حرکت کند، باید روایاتی را که رگ و ریشه اموی دارد، شناسایی کند و از فرهنگ شیعه بزداید.
امام حسین (ع) وقتی با این وضعیت، مواجه شده، راهی ندیده جز اینکه در مقابل این جریان بایستد. شاید در زمان امام حسن مجتبی (ع) چند نوبت با برادرش صحبت کرد، اما امام حسن (ع) او را قانع ساخت که موقعیت مناسبی برای اقدام نیست؛ لذا بعد از شهادت امام مجتبی (ع) مترصد فوت بود و همینکه معاویه از دنیا رفت، بیدرنگ با استفاده از فرصت، بهعنوان ایستادگی در مقابل بیعت با یزید، اقدام کرد. البته امام حسین (ع) در زمان معاویه نیز صحبت میکرد و معاویه در مقابل، برای فریب مردم، هرگاه به مدینه میآمد، بهعنوان حمایت از حضرت، هدایایی را برای ایشان میفرستد ولی حضرت همه را پس میزد و اجازه نمیداد چنین کاری شکل گیرد اما کار او با امام (ع) به جایی رسید که فایدهای در این رفتارها ندید؛ لذا در وصیتش به یزید نوشت که باید مواظب امام (ع) باشد و از در افتادن با ایشان بپرهیزد؛ چون در صورت درگیری، حتما یزید شکست میخورد. اما یزید به توصیه پدرش وقعی ننهاد و خداوند هم مقدرات را بهشکلی ترتیب داد که واقعا بنی امیه رسوا گردند.
من بر این پسزمیته تکیه میکنم اما معتقدم وقتی امام حسین (ع) صحبت میکرد، انگیزهاش این نبود که فقط یک جمعیت و دسته را مخاطب سازد و بفرماید: «یا شیعة آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دین فکونوا احرار فی دنیاکم»، بلکه مخاطب آن حضرت، بشریت و انسانیت است.
امام حسین (ع) در چنین بستری، حرکت کرد و فکتها در لابهلای هریک از خطبههایی که در مسیر مکه تا کوفه فرموده، بیان کرده است. دوستان عزیزم بهویژه حضرت آیت الله مرتضوی در جلسه گذشته فرمودند و بیان داشتند که حرکت امام (ع) باعث رسوا کردن بنی امیه و همه حرکتهای اینچنینی شد و به نظرم هنوز هم ادامه دارد، اما با صرفنظر از این مطالب، آنچه چیزی که در حرکت امام (ع) اهمیت دارد، گسترش آن است.
امروز اگر بخواهیم برای جهان معاصر و مدرن بگوییم که امام حسین (ع) حرفی برای گفتن دارد، زمانی است که این جهان و شرائطش را بشناسیم.
ویژگیهای مهم قیام امام حسین (ع)
اعتقادم این است که چنانچه بخواهیم در این زمینه، سخن بگوییم، چند ویژگی مهم درباره حرکت امام حسین (ع) قابل توجه است.
وقتی که از تمدن جدید میگویم، اگر ویژگی همه جوامع، حتی جامعه ایران را بر شماریم، حدود 5 ویژگی قابل ذکر است که ویژگیهای عمومی محسوب میشوند و باید برای نسل و جامعه جدید، چارهای بیندیشیم:
- امروز در نسل جدید و جوامع امروزی، مسأله زندگی اینجهانی یک مسأله جدی شده است.
- استفاده از مواهب این دنیا اهمیت یافته؛
- نقادی از همه کس و همه چیز و زیر سوال بردن بسیاری از جوابهای گذشته، جدیت یافته است. نگاه به جهان به قصد تغییر، نه فقط تفسیر این جهان، یکی مسائل مهم این دوران به شمار میرود.
- بروز فردیت و اندیویدوالیزم، فردگرایی و وقوع شخصیتهایی که این فردیتگرایی را توسعه میدهد، مشاهده میشود.
- امروز واقعا نسل جدید را اگر میخواهید در یابید، باید ببینید چطور ساعتها و روزها وقتش در رسانهها و شبکههای اجتماعی اینترنتی، فیلمهای سینمایی و جشنواره و به طور کلی، عوالم خیالی، مشغول شده و این مسأله، معنای زندگی را به شدت به چالش کشیده است.
- پرسشمحوری بشر؛
- رواداری: گرچه «هانتینگتون» آن متفکر غربی، وقتی مسأله جنگ تمدنها را مطرح کرد، شاید عدهای آن را جدی نگرفتند؛ چون میخواستند جایگزین را مطرح سازند اما امروز در 20 سال اخیر، شاهد اتفاقاتی بودیم که آخرینش مسأله «غزه» بود و دیدیم که چگونه غرب و آمریکا در مقابل همه جنایات صورتگرفته در آن، سکوت کردند و این نشان میدهد که گویا آنان حقوق بشر ادعایی خود را شامل مسلمانان نمیدانند. 200 هزار مسلمان بوسنیایی را کشتند اما آن را جدی نگرفتند؛ 80 هزار تن از مسلمانان تاجیکستان، کشته شدند و عکس العملی نشان ندادند. امروز هم 40 هزار تن از مردم فلسطین را میکشند و دولتهای غربی سکوت اختیار میکنند و حتی فیلسوفانی که آثارشان در آزادیخواهی بوده، شروع به توجیه این قصه میکنند. جالب است که این افراد، مثل «هابر ماس» رسما در توجیه حرکت اسرائیل، در آلمان، دست به توجیهگری زده است.
ذکر این مجموعه از جنایات، بدین روی است که معلوم شود میتوانیم حرف گفتنی از حماسه حسینی را مطرح سازیم و فراتر از مسأله مذهبی و دینی باشد. نظر خودم این است که اگر بخواهیم مسأله نهضت حسینی را محدود به تشیع کنیم، به امام حسین (ع) خیانت ورزیدهایم. اگر بخواهیم پیامهای این حرکت را در پسزمینههای دینی خاصی مطرح کنیم و به جای برجسته و بزرگ کردن حرکت امام (ع) بر جنایات یزیدیان، تکیه نمایی و آن قسمت را برجسته سازیم، مرتکب خیانت به این حرکت بزرگ شدهایم. امروز، مجالس سنتی ما عمدتاً توصیف کار یزیدیان است نه آنچه حسین (ع) انجام داده و پیامی را که در نظر داشته است. من بر این باورم که اگر بخواهیم در این بخش، عمل کنیم، باید چند مسأله را بهعنوان پیام کلی، مطرح کنیم که جنبه انسانی دارد و میتواند حتی برای نسل جدید، حرفی برای گفتن داشته باشد.
پیامهای جهانی حرکت امام حسین (ع)
- معنابخشی به زندگی: من از بحث معنادار کردن زندگی، شروع میکنم و میگویم امروز شاید در جدیدی که به همه چیز، شکاک است، در هر چیز، تردید میکند و پرسشهایش تمامشدنی نیست، یکی از مسائل، معنابخشی به زندگی است که مهم ترین کارکرد دین محسوب میشود، میتوان حرکت امام حسین (ع) را به گونهای ترسیم کرد که حرفی در این جهت دارد و به زندگی، معنا میبخشد. امام (ع) در کلام گهربارش که میفرماید: «خطّ الموت علی ولد آدم مخط القلادة علی جید الفتاة» و هم در فراز «لا اری الموت الا سعاده و لا الحیاة مع الظالمین الا برما» مسأله مرگ و زندگی را فقط برای شرائط بحران، مطرح نمیکند، بلکه به زندگی انسان، معنا میدهد و میفرماید جاهایی هست که انسان باید از این دنیا بگذرد و زندگی را کنار بگذارد. این سخنی است که میتواند در سطح جهانی، برجسته گردد.
در زیارت «اربعین» میخوانیم: «و بذل مهجته فی الله لیستنقذ عباده من الجهاله و حیرة الضلالة»؛ او آمده است تا حرکت و مرگ خود را برای ایجاد آگاهی و رهاندن جامعه خویش به پیش برد و این میتواند بهعنوان یک مجموعه از معنای زندگی باشد.
- حریت: نکته دومی که میتوان بهعنوان پیام امام حسین (ع) به میان آورد، مسأله حریت است. من بحث حریت را غیر از بحث آزادی میگیرم که بحث دیگری دارد. «حریت» در فارسی معمولا به جوانمردی، نجابت، شرافت، مروت و مانند آن، تعبیر میشود ولی به نظرم میتواند پایهای برای آزادی باشد و اگر این پیام را به نسل جدید برسانیم و بگوییم که حسین بن علی (ع) شخصیتی است که حریت دارد؛ انسان را از قید و بندهای ذلتآور، رهایی میبخشد و جان آدمی را از زندان نفس، شهوت و گام نهادن در وادیهای حیوانی، به انسانیت میخواند، یک پیام کلی است.
در خطبههای امام (ع) میخوانیم که گاهی حتی مسأله دینداری جامعه را زیر سوال میبرد و میفرماید: «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون». آری، در این زمینه، حرف زیاد است و نمیخواهم به آنها بپردازم ولی در هر حال، یکی از شعارهای که میتواند یک پیام کلی برای جامعه بشریت باشد، مسأله حریت است. البته بحث آزادی، جای خود را دارد و اگر بخواهیم در باب حریت، جمله کلیدی را بهعنوان یک پیام جادوان و همیشگی بر شماریم که هرگز کهنه نمیشود، این جمله «یا شیعة آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دین فکونوا احرار فی دنیاکم» است که میفرماید اگر دین ندارید و از معاد هم نمیهراسید، دستکم در دنیایتان خط حریت را دنبال کنید و آزادمرد باشید.
- تعالیبخشی به زندگی اخلاقی: در تعالی اخلاقی، دو مسأله مطرح است:
- شخصیت اخلاقی امام حسین (ع): در سیره آن حضرت، ویژگیهای شخصیتی بسیاری مانند کظم غیظ و بخشندگی را مطرح کردهاند، اما آنچه از بررسیها و ارزیابیهای من به دست آمده، 12 پیام اخلاقی است که امام (ع) در نهضت خویش صادر کرده؛ یعنی در نفس این حرکت و حماسه، 12 پیام را تفکیک کردهام که هریک، معنای اخلاقی مهمی دارند که قهرا اگر چنین باشد، میتواند برای جامعه جهانی و جوامع معاصر، معنا و پیام جاویدان باشد. شاید برخی از آنها را مختص فضای مذهبی دانست، اما به نظرم اتفاقا در جاهای دیگر هم بر آنها تکیه کردهاند که از آنها میتوان به رضایت به تقدیر و قدر الهی است؛ چنانکه خود به درگاه خدا عرضه داشت: «الهی رضا برضاک» و تعبیراتی از ایندست نیز نقل شده است.
به نظرم یکی از مهمترین موضوعاتی که جامعه امروز ما را رنج میدهد، مسأله آرامش روانی است. اگر انسان بداند بهرغم همه تلاشها و کوششهایش، جایی هم هست که در دست انسان نیست و باید راضی باشد، به آرامش میرسد. در زیارت «امین الله» نیز میخوانیم: «اللهم فاجعل نفسی مطمئنة بقدرک راضیة بقضائک». بسیار مهم است که به نسل جدید گفته شود: شما تلاش و کوشش خود را مصروف دار و اگر خواسته شما محقق نشد، چندان نگران نباش.
من بارها به جوانان کنکوریای که به ما مراجعه میکنند و برای قبولی و رسیدن به اهدافشان درخواست دعا میکنند، میگویم: من دعا میکنم ولی اگر به قبولی نرسیدید نیز ناراحت نشوید و غصه نخورید؛ چون فرصتهای دیگری هم پیش روی شما هست که میتوانید از آنها استفاده کنید. دعا کنید آنچه که صلاح شماست، اتفاق بیفتد.
- تسلیم حق بودن و تسلیم حق شدن: حقمدار بودن انسان و قرار داشتن او در مسیر حق، از پیامهای اخلاقی مهمی است که فرصت ارائه استناداتش وجود ندارد و آن را فهرستوار، عرض میکن.
- عزت و فرار از ذلت: این پیام در ادبیات امام حسین (ع) در خطبههای خویش؛ بهویژه در خطبه روز عاشورا بسیار فراوان است و شاید جمله «هیهات منا الذلة» مشهورترین و رساترین تعبیری است که از آن حضرت، نقل میشود. لازم نیست که ذلتگریزی حتما در فضای مبارزه و مخالفت با استبداد، دیکتاتوری، رانتخواری و مانند آن باشد؛ گرچه این نیز سر جای خودش اهمیت دارد، اما در زندگی شخصی و فردی نیز میتواند معنا داشته باشد.
- وفا و جوانمردی: این هم جای حرف و صحبت فراوان دارد و شاید تبلور آن را در حضرت ابوالفضل العباس (ع) و مشی او در اتفاقات 24 ساعت اخیر در کربلا میبینیم. زمانی، پیرامون آن حضرت مطالعه میکردم و منابع را میدیدم که به جز دو امر جزئی درباره تولد و حضور آن حضرت در صفین، مطلب دیگری ندیدم اما هرچه بخواهید، در این چند ساعت، وجود دارد که مانند دریایی از کرامت و انسانیت در آن، موج میزند آن هم از وقتی که شمر به پشت خیمهها میآید تا لحظهای که به شریعه «فرات» میرسد و آب را میبیند و جوانمردی و وفای خود را به نمایش میگذارد.
- وابستگی به دنیا، دینداری منفعتطلبانه و تمایل نداشتن به قدرت: این موضوع هم در ادبیات اخلاقی این نهضت، دیده میشود. «حرّانی» در «تحف العقول» روایتی را از امیرالمومنین (ع) خطاب به علما نقل میکند که میفرماید: وقتی که منافعتان تأمین میشود و خطری وجود ندارد، حضور دارید و امر به معروف میکنید، اما اگر زمان مبارزه با ظلم میرسد و نباید سکوت کنید، خود را کنار میکشید. تعبیرهایی که حضرت به «شهاب زهری» میفرماید و عباراتی که در شأن علما میفرماید، شامل ما نیز میشود.
- ترس: تعبیری که امام (ع) در خطبه «خطّ الموت» دارد و میفرماید: «خطّ الموت علی ولد آدم مخط القلادة علی جید الفتاة» بدینانگیزه است که به مردم بفرماید نباید بترسید و مرگ را زیبا ببینید. آن حضرت مرگ را مانند گردنبندی که بر گردن دختر جوان میآویزند، تصویر میکند تا انسانها از ترس مرگ، تن به ذلت و خواری ندهند و هر جا بهانگیزه رسیدن به مال یا پست و مقام، آن ملاحظه نکنند.
- رنگبهرنگ شدن و متلوّن بودن؛
- صبر و بردباری: این موضوع هم در روایات بسیاری از امام حسین (ع) نقل شده است. آن حضرت در توصیهاش به حضرت سکینه (س) ، حضرت زینب (س) ، امام سجاد (ع) و همه اطرافیانش به صبر و شکیبایی میپردازد و آن را یادآوری میکند. در مراجعه حضرت علی اکبر (ع) به آن حضرت و درخواست رفع تشنگی هم مسأله صبر را مطرح میکند.
چون شما خود، آگاهی دارید، فقط به برشماری پیامها میپردازم و یادآور میشوم که چگونه میتوان آنها را فراگیر، عمومی، فرادینی و فرامذهبی در سطح انسانیت، مطرح کرد
برخورداری از نفس مطمئنه: بسیاری ذیل آیه (ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً)، در تفاسیر گفتهاند که مصداق کامل آن، امام حسین (ع) است. این رضایت و نفس مطمئنه نیز در حیات انسانی، مهم است.
- نقد تحریر خود و دیگران: از چیزهایی که در نهضت حسینی، قابل توجه است، مسأله بها دادن به همه افراد همراه خویش است. آن حضرت افزون بر تعریف و تمجید از یارانش، حتی بین غلام سیاهی که در راه آن حضرت به شهادت رسیده و یار قدیم و دیرینی چون حبیب بن مظاهر هم تفاوتی قائل نمیشود و همه را در یک مرتبه قرار میدهد.
یک نکته مهم
در مورد عزاداریهای حسینی، سالهای سال قبل، مقالهای در باب اهمیت عزاداریهای حسینی، مطرح کردم و البته مرادم از آن، وجود محافل، مجالس و انجمنهایی است که میتواند زمینه همبستگی جامعه را از سطح خانواده تا سطح عمومی جامعه، فراهم آورد. این مورد حتی شامل محافل و برنامههای غیرمسلمانانی است که در عزای آن حضرت، برپا میکنند. نشاط و احساس خوشحالی در این افراد از این کار، بسیار جالب است. در منطقهای از اهل سنت کراچی در پاکستان، جایی را دیدم که در شب عاشورا چراغانی شده بود. وقتی از علت این امر پرسیدم، پاسخ شنیدم: این مردم معتقدند که امام حسین (ع) پیروز شد و به هدف خود مبنی بر رسوا کردن یزید و بنی امیه، توفیق یافت؛ لذا باید بدینمناسبت، جشن گرفت. این هم یک تلقی است؛ لذا وارد جلسه شدم و مسأله همبستگی برای من جذابیت داشت.
ما باید عزاداریها را در شکل معقول و منطقی آن، مشروط به خارج نشدن از ضابطههای عقلانی و دینی، تقویت و ترویج کنیم و در نسل جدید هم ماندگار سازیم؛ چون میتواند برای جامعه و کنترل اجتماعی و مسأله همبستگی، یک مؤلفه مهم باشد.
من نوشتههایی را هم پیرامون این مسأله دیدهام که و آقای «دورکیم» هم وقتی در «کانونهای مذهبی» مسأله کنترل اجتماعی را مطرح میکند، همبستگی را در فرهنگهای مذهبی، نام میبرد و مینویسد که نقشی که این کانونهای مذهبی میتوانند در همبستگی اجتماعی، بازی کنند، بیبدیل و تأثیرگذار است. ایشان با اینکه پایبندی مذهبی نداشته، با نگاهی تمجیدگونه، از این مسأله، یاد میکند و قابل تأکید است.
- رواداری دینی و احترام به عقائد دیگران: اگر جامعه دینی بخواهد استعلا پیدا کند، زمانی موفق میشود که به دیگران احترام گذارد. در این صورت است که مسأله دین میتواند در چارچوب منطقی خود، قرار گیرد. خداوند میفرماید: (لاَ یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ)؛ چرا نباید با کسانی که شما را از خانه و کاشانهتان بیرون نمیرانند، با خوبی رفتار کرد و مقسطانه، برخورد کرد؟ اگر این شعار را در شکل کلیاش در قالب مکتب اهل بیت: و بهخصوص مسأله عزاداری امام حسین (ع) پیاده کنیم، میتواند داستانی بسیار زیبا و قشنگ باشد.
امیدوارم بتوانیم پیامهای امام حسین (ع) را گسترش دهیم و من نیز توانسته باشم سخن خود را در مسأله «امام حسین (ع) برای جهان معاصر و دنیا مدرن»، مطرح کرده باشم و فهمیده شده باشد.