بسمالله الرحمن الرحیم الحمدلله ربالعالمین و الصلاة و السلام علی سید الانبیاء والمرسلین، حبیب إله العالمین، ابیالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی آله الطیبین الطاهرین، سیّما بقیة الله فی الارضین، روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء. قال الله تبارک و تعالی: «الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ ۚ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ * الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ». صدق الله العلی العظیم.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلامالله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم.
همه با توجه: السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
باتوجهبه ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین، مایلم که مشارکتی در این مجلس روضه داشته باشم و چند بیتی را که از مرحوم محمدتقی مامقانی، معروف به «نیّر تبریزی» است، تقدیم کنم. ایشان تقریباً در قالب ترکیببند، اشعاری مشابه محتشم دارد، ولی بعضی از اهلفن معتقدند که از نظر محتوا قویتر و جدیتر است.
ایشان متوفای ۱۳۱۲ قمری است. تعمدی دارم که اشعار ایشان نیز مطرح شود و موردتوجه قرار بگیرد. در بند سیزدهم که تقریباً شاید اوج مباحثش هست، میفرماید:
این گوهر به خون شده غلطان، حسین توست وین کشتیشکسته ز طوفان، حسین توست
وین یوسفی که بر تن خودکرده پیرهن از تارهای زلف پریشان، حسین توست
این از غبار تیره، هامون نهفته، لیک در پرتو آفتاب درخشان، حسین توست
این پیکری که کرده نسیمش کفن به بَر از پرنیان ریگ بیابان، حسین توست
این لاله شکفته که زهرا ز داغ او چون گل نموده چاک گریبان، حسین توست
این شاهباز اوج سعادت که کرده باز شهپر به سوی عرش ز پیکان، حسین توست
تقدیم به ارواح طیبه همه شهدا، بهویژه سرور و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین، صلواتی عنایت بفرمایید. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
همچنین به روح شهدای این جنگ تحمیلی، فرماندهان، دانشمندان و بخشی از مردم عزیز که در حملات ددمنشانه اسرائیل نابکار به خون غلتیدند، صلوات دوم را عنایت بفرمایید. اللهم صل علیمحمد و آل محمد.
همانطوری که مستحضر هستید، موضوعی که اعلام شده تا من در خدمت اساتید خودم درس پس بدهم و نکاتی را تقدیم بکنم و پیشاپیش از این جسارت خودم عذرخواهی میکنم «عوامل نصرت الهی و پیروزی بر دشمن» است.
دو مقدمه را باید تقدیم بکنم و بعد سعی میکنم وارد این عوامل شوم که بر اساس نگاه قرآن دنبال شده است. البته در حد مجال اندک، ما فرصت محدودی داریم. بعد از این دو مقدمه، وارد این عوامل میشویم. این عوامل را من بر اساس بررسی که کردم، به چهار دسته میتوانیم تقسیم بکنیم. یک خاتمه بحث هم هست که میخواهم بر اساس آیات ۱۲۰ تا ۱۸۰ سوره آلعمران، چند نکته را جمعبندی بکنم که ناظر به ایام بعد از جنگ احد است.
مقدمه اول این است که، چرا این موضوع مطرح شده؟ به دلیل ایامی است که ما فعلاً در آن هستیم. درست است که آتشبس است، اما همانطور که مستحضر هستید، هم دشمن تهدید کرده و هم کارشناسان بیان میکنند که هر لحظه امکان حمله وجود دارد و این آمادگی باید در مردم ما و همه ما بهخصوص وجود داشته باشد که به عوامل نصرت و عوامل پیروزی توجه بکنیم و سعی بکنیم بیشترینِ این عوامل را مهیا بکنیم و از موانع آن، جلوگیری و پیشگیری بکنیم.
حتی اگر این ایام هم نباشد و از این ایام هم انشاءالله امیدواریم که به خیر بگذرد و ما عبور بکنیم، میدانیم که بالاخره یهود و صهیونیسم، دشمن نابکاری هستند که هیچگاه دست از اسلام و ایران برنمیدارند. به قول قرآن: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ...». بنابراین، از این جهت هم ما باید آمادگیهای لازم را داشته باشیم و تمهیدات لازم را برای نصرت بر دشمن فراهم کنیم.
یک نمونه میخواهم خدمتتان عرض بکنم. ما در این ایام، دانشمندان بسیاری را از دست دادیم. یک نمونه از آنها که خود من چند سالی بود مقداری با ایشان آشنا بودم و جلساتی را خدمتشان داشتیم، آقای دکتر طهرانچی مقدم بود که خب، واقعاً نبوغ عجیبی داشت؛ هم در رشته خودش، هم در مباحث طراحیهای علمی و سیاستگذاری و حکمرانی علم که امیدواریم در آینده کارهای ایشان، نوشتههای ایشان و ایدههایشان منتشر بشود. یک نمونه من میخواهم برایتان بگویم. من در بررسیهایی که میکردم، آقایی هست به نام امیرتوکل کامبوزیا. ایشان از دانشمندان برجستهای است که قبل از انقلاب به طرز مشکوکی به شهادت میرسد.
من دیدم بعضی از افراد، ایشان را در حد شیخالرئیس، ابن سینا و بعضی از دانشمندان مثل خوارزمی و دیگران مقایسه میکنند. ایشان در یازده رشته علمی تخصص داشته، به چهار پنج زبان مسلط بوده، استاد دانشگاه سوربن در فرانسه بوده و تحقیقات زیادی داشته است؛ حتی در علم تفسیر، نوآوریها و مسائل جدی داشته است.
یکی از کارهایش تحقیقات تاریخی در زمینه یهود بود. حدود ۸۰۰ صفحه کتاب راجع به تاریخ یهود و صهیونیسم داشته وقتی که ساواک متوجه میشود و در حقیقت آن شعبههای صهیونیسم در ایران متوجه این قضیه میشوند، به خانهاش میریزند و بعد از اینکه ایشان را چند روزی به ساواک میبرند، بعد هم به طرز مشکوکی به شهادت میرسد. آثاری که ایشان در زمینه یهود داشته، همه اینها در حقیقت از بین میرود. یعنی بعد از انقلاب، با اینکه آثار دیگر ایشان در ساواک و بحثهای دیگر پیدا شد، ولی کتاب ایشان در زمینه یهود را نتوانستند پیدا کنند و حدس زدند که از ایران بردهاند. این یک نمونه از کارهایی است که خب در حقیقت یهود و صهیونیسم، هر موردی که میدیدند کسی در جهت عزت دارد کار میکند، مترصد برمیآمدند که آنها را نابود بکنند.
نکته مقدمه دوم این است که ما چون بحثمان، بحث عوامل نصرت و پیروزی بر دشمن است، خودِ بحث پیروزی، شاخصهای متعددی دارد؛ یک مفهوم بسیط و ساده نیست که ما بیاییم بگوییم الان ما پیروز شدیم یا پیروز نشدیم. اولاً، در مواقعی که جنگ عملیات متعددی دارد، ممکن است در بعضی از مراحل ما پیروز بشویم و در بعضی از مراحل، دشمن پیروز بشود. در جنگ ۸ساله و دفاع ۸ سالهای که ما در مقابل عراق داشتیم، عزیزان و دوستانی که همسنوسال ما هستند یادشان هست در بعضی از عملیاتها واقعاً شکست ما خیلی جدی بود، مثلاً مثل کربلای ۴ یا بعضی از عملیاتها؛ ولی در بعضی از عملیات هم موفق میشدیم. پیروزی در جنگ، جمعبندی کاملش را باید در نظر بگیریم. به چیزهای مختلفی بستگی دارد در حقیقت که مهمترینش این است که هر کدام از دو طرف چقدر توانستهاند به اهدافشان برسند، با چه هزینههایی توانستهاند برسند؛ هزینههای انسانی، هزینههای زیرساختی، فهم عمومی و بعداً فهم تاریخی نسبت به این قصه چیست.
در مورد حرکت سیدالشهدا، نگاه مقطعیِ آن موقع و آن زمان این بود که امام حسین شکست خوردند و ظاهراً یزید یا ابنزیاد به اهداف خودشان رسیدند؛ اما در نگاه تاریخی و بلندِ تاریخی، همه و اکثریتقریببهاتفاق در حقیقت اذعان به این دارند که بنیامیه و یزید شکست خوردند و به هیچکدام از اهدافشان نرسیدند. پس ملاکها و شاخصهای متعددی وجود دارد برای فهم پیروزی و شکست در یک معرکه یا بهطورکلی جنگ که یک فراخنای وسیعتری در این موضع دارد.
یک مثال باز اینجا من برایتان بزنم. جالب است که در سوره فتح، «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا»، فتح مبین که دیگر شکی ما نداریم در بحث پیروزی و فتحِ آشکار و روشن، اکثر مفسرین را من بررسی میکردم، این فتح مبین را به چه زدهاند؟ بله، صلح حدیبیه. تازه به صیغه ماضی هم گفته، نه اینکه بعداً این فتح برای شما ایجاد میشود. یعنی گاهی از مواقع، خودِ یک صلح، فینفسه فتح است؛ به دلیل در حقیقت پیامدها و نتایج بسیار مثبت و مفیدی که میتوانست برای مسلمین داشته باشد که اینجور هم بود و بعداً ما نتایجش را در دو سال بعد در فتح مکه دیدیم و این اتفاق افتاد. پس برخلاف نگاه ما که گاهی از مواقع فکر میکنیم جنگیدن فقط موجب فتح است، از نگاه قرآن، از نگاه ادبیات و سیره پیامبر و ائمه معصومین علیهمالسلام، همیشه اینطور نیست. گاهی وظیفه این است که جنگ بکنیم، گاهی وظیفه این است که مذاکره بکنیم، گاهی باید صلح بکنیم، گاهی باید آتشبس بکنیم. بحث بسیار پیچیدهای است که من این را بهصورت جدی میخواهم عرض بکنم که اینگونه مباحث از موضوعات ساده و بسیط نیست؛ از موضوعات مستنبطه هم میتوانیم بگوییم یک مرحله بالاتر است، چون ناظر به یک امر خارجی و بسیاری از عوامل و پدیدهها راجع به تصمیمگیریِ آن است که باید ما محاسبه کنیم. با صرف یک آیه قرآن، با یک حدیث، با یک تطبیق بر یک سیره یا موقعیت تاریخی، بههیچوجه ما نمیتوانیم قضاوت کنیم که حالا باید چهکار کرد. بسیاری از متخصصان در این مسئله باید راجع به آن بیندیشند، دیتاها و پدیدهها و دادههای بسیار را در کنار هم بگذارند تا بتوانند به نتیجه برسند.
البته ما از قرآن و سیره، قواعد را به دست میدهیم، قواعد را استفاده میکنیم و وظیفه ما بهعنوان طلبه قطعاً همین موارد است. اما من نمیتوانم بگویم که حالا در اینجا چهکار باید کرد. آن چیزی که گاهی خطاهایی که این روزها بعضی از افراد در این ایام مرتکب میشوند، بسیار میخواهم عرض بکنم پیچیده است. یعنی شما ببینید، افرادی مثل سردار رشید که جزو استراتژیستهای جنگ ما بودند و خزانه و گنجینه جنگ بودند، اینگونه افراد با تجمیع اطلاعات، میشناسند و میگویند حالا در این مرحله چهکار باید کرد. حالا انشاءالله جانشینان ایشان باید همین مسیر را طی بکنند. یعنی من میخواهم این نکته را عرض بکنم که یکوقت باز سوءتفاهم و فهمی پیش نیاید که حالا از این بحثی که ما داریم میکنیم، میخواهیم بگوییم باید جنگ را ادامه بدهیم یا باید صلح بکنیم یا مذاکره بکنیم. تمام اینها بستگی دارد.
ما میتوانیم قواعدی را از طریق قرآن به دست آوریم، چون قرآن به ما میگوید که: «... وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ». این «ترجون من الله ما لا یرجون» یک بعدش آن بعد معنوی، توسلات، ارتباطات و استفاده معنوی از حضرت حق است. یک بعدش هم استفاده از خود قرآن است؛ «ما لا یرجون»، آنها امیدی به این مسئله ندارند؛ معارفی و نکاتی که در قرآن هست که واقعاً من در این ایامی که برای این بحث یک مقداری بیشتر دقت کردم، در بعضی از این آیات، نقاط و نکات بسیار بارز و برجستهای را به ما گوشزد میکند. این بسیار قابلاستفاده است. «ترجون من الله ما لا یرجون» یعنی چیزهایی را شما میتوانید به آن امید داشته باشید که یک بخشش همین قواعدی است که در قرآن وسیله برای ما قرار دادهاند.
یک جمله من یادداشت کردم، به نظرم در این ایام مجدد باید بررسی شود اینکه من عرض کردم که پیروزی و نصرت، ملاکش و شاخصش همیشه جنگیدن نیست، دقت بکنید در جملهای که من یادداشت کردم از تفسیر «نورالثقلین» ذیل آیه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» که البته از «مناقب ابنشهرآشوب» این را نقل کرده. سه تا از اصحاب امام حسن مجتبی علیهالصلاة والسلام خدمت امام حسن میرسند؛ مسیّب هست، سلیمان بن صُرد هست و حجر هم هست. اینها اشکالشان این است که میگویند آقا ما اینهمه، ۴۰۰۰ تا شمشیرزن داشتیم در کوفه فقط، حالا آنهایی که در بصره و جای دیگر بودند سر جای خودش، چرا شما آمدید و صلح کردید؟
این اشکال را دارند به امام مطرح میکنند. حضرت بعد میگویند که دقت بکنید: «قَدْ كَانَ ذَلِكَ فَمَا تَرَوْنَ الْآنَ؟» حضرت میفرمایند که خب، این گذشته، شما الان میگویید چهکار بکنیم؟ میگویند والله... یکی از آنها میگوید، شاید همان مسیّب است: «والله أَرَى آنْ تَرْجِعَ». یعنی شما آن را نقض کنید و برگردید. ببینید حضرت چه میفرمایند. «فَقَالَ يَا مُسَيَّبُ إِنَّ...» مراممان و روشمان متفاوت است. اگر او نقض کرده، ولی ما مادامی که این عهدنامه و صلحنامه باقی است، ما نمیتوانیم نقض بکنیم. حجربنعدی بعد بحث را ادامه میدهد. «فَقَالَ حُجْرُ بْنُ عَدِيٍّ أَمَا وَاللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّكَ مُتَّ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ مِتْنَا». ایکاش ما مرده بودیم و شما مرده بودید و این روز را نمیدیدید. «فَإِنَّا رَجَعْنَا رَاغِمِينَ...» ما باحالت بدی برگشتیم و کراهت داشتیم، اما آنها خوشحال بودند. حضرت صبر کردند که آنها رفتند. «فَلَمَّا خَلَا بِهِ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ يَا حُجْرُ قَدْ سَمِعْتُ كَلَامَكَ فِي مَجْلِسِ مُعَاوِيَةَ». من صحبتهای تو را در مجلس معاویه شنیدم و میدانم که از ما دفاع کردی و اینها. «وَلَيْسَ كُلُّ إِنْسَانٍ...» اما بقیه نظر تو را نداشتند و لا رأی. «وَ إِنِّي لَمْ أَفْعَلْ مَا فَعَلْتُ إِلَّا إِبْقَاءً لکم وَ اللَّهُ تَعَالَى كُلَّ يَوْمٍ فِي شَأْنٍ.» شاید سر این قسمت است. یعنی تصمیم امام بهعنوان امام معصوم... ببینید حجر یک شخصیت بزرگی است که حتی حضرت سیدالشهدا وقتی که میخواهند احتجاج بکنند به معاویه در نامهای که مینویسند، یکی از افرادی که اسم میآورند، میگویند تو مگر قاتل حجر نیستی؟ حجری که شب و روزش به عبادت بود، به زهد بود، به قرآن بود. یکهمچین شخصیتی اعتراض میکند. یعنی فضا آنقدر مشوب و سخت بود. ولی حضرت میگویند ما به خاطر «ابقاء شما» این کار را کردیم. یعنی یکی از شاخصهای پیروزی، گاهی ابقاء شیعه است. باید همه اینها در نظر گرفته بشود. در جمع اینهاست. ببینید من خواهشم از دوستانی که یک کمی با تحقیق آمدند، این است که باز سوءتفاهم پیش نیاید. من این را تأکید میکنم، اصلاً من نمیخواهم بگویم الان چهکار بکنیم. واقعاً باید مجموع قواعد را در نظر بگیریم، مرحله به مرحله اقدام بکنیم. بههیچوجه ضعف نشان ندهیم. حالا عرض میکنم این عوامل نصرت را، ولی به این معنا نیست که اگر در یک مرحله تصمیم گرفتیم صلح بکنیم، مذاکره بکنیم، آتشبس بکنیم، اینها شاخص نصرت و پیروزی نیست. دو شاهد برایتان آوردم که این مسئله، کمی ذهنیتهایمان را عوض بکند.
عرض کردم که ما در حقیقت عوامل نصرت و پیروزی را بر اساس بررسی که داشتیم، در چهار دسته جمعبندی کردیم. اینها را من فهرستوار میگویم و به آن مقداری که برسم، بعضی از شواهدش را از آیات و روایات برایتان ذکر میکنم.
دسته اول: عوامل معنوی آیات متعددی ما داریم. مهمترین عامل پیروزی بر دشمن، اتکال به خداوند، توکل به خداوند و امید داشتن به اوست. چقدر روی این بحث حسن ظن به خداوند، خیلی نیاز داریم الان در جامعه خودمان اشاعه بدهیم. حسن ظن به خدا داشته باشیم. در مقابل، جایی که... سه دسته از آیات را من دیدم. بعضی از آیات، انحصار میکنند پیروزی را به خداوند: «وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ...». در یک دسته از آیات هست که میفرماید: «نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ». در یک دسته از آیات، شرط میگذارد برای این پیروزی. میفرماید: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ». که خب نصرت الهی هم این است که ما به سنتهايش توجه بکنیم، دین خدا را یاری بکنیم و موارد از این قبیل. اینها شد عوامل معنوی. ایمان قویتر به خداوند، در چارچوب سنتهای الهی حرکت کردن. یعنی ما خودمان را در معرض دین خدا و عوامل معنوی باید قرار بدهیم. اگر ما از سنتهای الهی خارج شدیم، بهصورت طبیعی آن امدادهای الهی دیگر شامل حال ما نمیشود. در آن آیات سوره آل عمران که مرحوم علامه طباطبایی در المیزان میفرمایند از ۱۲۰ تا تقریباً ۱۸۰، این ۶۰ آیه ناظر به جنگ احد است. حالا یک اشارهای به جنگ بدر و بحثهای قضایای بدر و اینها هم دارد، ولی بیشتر روی آن قسمت است. یکی از نکاتی که در آنجا برجسته میشود حالا من فرصت ندارم تکتک اینها را تطبیق بکنم این مسئله است که در آنجا مسلمانها فکر میکردند که نصرت الهی، چون بهشان وعده داده شده، دیگر لازم نیست قواعد و سنتهای الهی را رعایت بکنند. تنگه احد را ترک میکنند، یک عدهشان زمینه نفوذ را ایجاد میکنند و خب میبینیم جنگی که پیروز شده بود، مبدل به شکست میشود و ما ۷۰ نفر در این جنگ از بهترین افراد لشکر اسلام را، که یکی از آنها حمزه سیدالشهدا است، از دست میدهیم. سنت الهی... قرآن در اینجا، در این آیات آل عمران، متذکر میشود. میگوید ما میخواستیم نصرت بدهیم ولی خودتان اینها را تغییر دادید. حسن ظن به خدا داشتن، تسلیم او بودن، دعا کردن... یکی از سنتهای پیامبر... من یک کتابی بود دیدم از یکی از محققین دانشگاه امالقری در این زمینه کار کرده، اسم کتاب هست «وسائل النصر من القرآن والسنة». حدود ۱۰-۱۵ تا عامل را دیدم ایشان رویش تأکید کرده. یکی از عاملهایی که برای من خیلی جالب بود، همین مسئله است که میگوید پیامبر اکرم در هر غزوه، یک برنامه دعای خاصی داشتند. در جنگ خندق، جالب است ایشان نقل کرده در بعضی از منابع دیگر هم من دیدم، آنها هم نقل کردند این جمله خیلی جمله عجیبی است که وقتی که جنگ احزاب یا همان خندق تشکیل میشود و همه دشمنان با آن شدت و گستردگی که داشتند در مقابل مسلمین جمع میشوند، پیامبر یک جملهای دارند، میفرمایند که این گروهی هستند که تو را میپرستند؛ گروه کوچکی هستند که تو را میپرستند و اگر اراده کنی که پرستیده نشوی، دیگر پرستیده نخواهی شد. این جمله خیلی... یعنی از پیامبر... این است که میفرماید... یعنی یک نوع تهدید ظریف، حالا آن در حقیقت خیلی ظریف، که در ارتباطهای نزدیک بین محب و حبیب اتفاق میافتد، حضرت اینطور نجوا میکند، اینطوری کار به اینجا رسیده.
دسته دوم: عوامل روانشناختی در حقیقت این عوامل روانشناختی اگر در مسلمین تقویت بشود، پیروزی و نصرت، اتفاقش قریبتر هست و محتملتر است. عزم و اراده و قوت اراده در آنها. ما نباید کاری بکنیم که اراده مسلمانها، اراده ایرانیها، با بعضی از حرفهایی که زده میشود، ضعیف بشود. بله، من نمیخواهم بگویم تحلیل ارائه ندهیم، نکات را نگوییم، ولی دقت داشته باشیم در ایام جنگ، نباید تحلیلها به سمتی برود که عزم و اراده جبهه حق را تضعیف بکند. خیلی از آیات ناظر به این مسئله است: داشتن صبر، ثبات قدم، آرامش، شجاعت، قوت قلب، استقامت، نداشتن ضعف و سستی، پشتنکردن به دشمن و همه اینها را امتحانات دیدن و ابتلا دیدن. اینها مجموعهای است که ما در آیات مختلف میبینیم. «... رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ». ثبات قدم، پشت سرش میآید: «وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ». تا موارد دیگر دارد که یا مثلاً: «فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا». موارد متعدد هست، حالا من باز نمیخواهم همه اینها را برای شما بخوانم.
یک نکتهای را در آن بخش عوامل معنوی، به نظرم تذکرش در این مجلس لازم است، چون من دیدم توی این بحثهای مجازی خیلی رویش تأکید میشود. اینکه حالا مثلاً اسرائیل یا یهود از نیروهای سحر یا نیروهای جن یا چیزهایی ازاینقبیل استفاده میکنند، این بحثها را مطرح میکنند. دو تا نکته را من عرض بکنم. حالا با بررسیهایی که ما کردیم، جالب است برایتان بگویم، یک رساله دکتری هم داشته، مال یکی از دانشگاههای... دانشگاه ادیان بود، مال یکی از همین عرفانهای حلقه کیهانی بود که بررسی موردی ما داشتیم روی افرادی که مبتلا به این مسئله شدند. آن چیزی که بیشترین زمینه را ایجاد میکند برای تسلط بر افراد، ضعف اراده آنهاست، تلقینپذیری آنهاست، وسوسهپذیری آنهاست و موارد دیگر. آیات قرآن هم راجع به شیطان همین را به ما میگوید. میگوید من تسلطی بر شما ندارم، آن چیزی که هست، من فقط در حد وسوسه هستم. افرادی که زمینه داشته باشند، خب البته بیشتر... آنوقت ممکن است... من نفی نمیکنم، ولی باید این توجه را ما بکنیم. در مقابل اراده خداوند، در مقابل اراده حق، ما وقتی که یک حق و باطلی داریم، رژیمی که کودککش است، بیش از ۵۰ هزار انسان بیگناه را در یک سال گذشته به طرز فجیعی به قتل رسانده، این میتواند اصلاً قابلدفاع باشد؟ که قطعاً باطل بودن آنها شکی در آن نیست. برای ما خیلی نقطه قوت است. البته به این معنا نیست که ما هر کاری انجام بدهیم، سنت الهی موجب پیروزی ما خواهد بود؛ نه، ما باید درست انجام بدهیم، مسیر را باید درست حرکت بکنیم. ولی عرض میکنم، در آن عوامل معنوی، اگر دشمن از اینگونه ابزارها ممکن است استفاده بکند، ما نباید موجب رعب و ترس ما بشود. ما اتکایمان به حضرت حق است، به امام معصوم است، به حضرت ولیعصر است. دعاهای بسیاری که داریم... بعضی از بزرگان ما روی دو تا ذکر بهخصوص در این ایام خیلی تأکید میکردند. یکی ذکر «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» که متن قرآن است و خیلی بار دارد، خیلی قوی است. مداومت بر این ذکر برای کسانی که احساس عدم آرامش میکنند و یکی هم دعای «سمات» را به نیت رجا خواندن و برای فتح و پیروزی خواندن. اسمهایی که در این دعا هست که مرحوم قاضی هم در یک نوشتهای من دیدم خیلی روی این دعا تأکید کرده. اینها چیزهایی است که میتواند ابزارهای آنها را در حقیقت، ابطال بکند و بهخصوص خود آیتالکرسی که در روایات شما ببینید یک قوت و قدرت بسیاری در آن وجود دارد. ما از این اذکار میتوانیم در آن عوامل معنوی و برای کمک به عوامل روانشناختی استفاده کنیم.
یک جملهای از ویلیام جیمز دوست دارم برایتان بخوانم. ویلیام جیمز یک تعبیری دارد که میگوید ارتباط قوی ما با خداوند، موجب قوت قلب میشود. واژه انگلیسیاش را برایتان میگویم که یک مقدار باورمان بیشتر بشود. «Strength of Soul» را به کار برده که من ترجمه میکنم به «قوت قلب»، «قوت روحی انسان». بعد ایشان توضیح میدهد، میگوید که: «احساس گسترش زندگی در اثر آن اعتقاد به دینداری و دین، ممکن است چنان شوقانگیز باشد که انگیزهها و بازداریهای شخصی که عموماً قدرتمندند، بسیار ناچیز و بیاهمیت میشود و دامنههای تازهای از تحمل و بردباری را بر روی انسان میگشاید. گشوده میگردد. ترس و اضطرابها میرود و آرامش و خوشبختی جایگزین آنها میگردد و خیر و شر امور دیگر برایش اهمیتی ندارد.» این که قوت قلب یعنی چه هست. بعد در ادامهاش یک جملهای دارد، میفرماید این جمله خیلی عجیب است، من این را پشت یکی از کتابهایم نوشتم از بس برایم جالب و زیبا بود میگوید: «بالاترین پروازهای مهرورزی، فداکاری، توکل، شکیبایی و شجاعت که در آنها بالهای انسانیت دامنه خود را گسترده است، برای آرمانهای دینی بوده است.» یعنی آرمان دینی و عوامل معنوی این مقدار قدرتمند است، میتواند انسان را شجاع بکند، قوت قلب بدهد و روی عوامل روانشناختی تأثیر بگذارد.
دسته سوم: عوامل اجتماعی که برای نصرت و پیروزی لازم است. آیات را که بررسی میکنیم، روی این مسئله تأکید میکنند. اولین عاملش، اتحاد، همبستگی، همدلی و انسجام است. قطعاً همه ما که اینجا هستیم و بسیاری از بزرگانی که اظهارنظر کردند، دیدید یکی از مهمترین عوامل پیروزی ما در این مرحلهای که داشتیم، به همان مقداری که پیروزی داشتیم حالا ما نمیخواهیم مطلق بحث بکنیم آن همبستگی بود که بین مردم به وجود آمد؛ انسجامی که بین مردم از اقشار مختلف بود که ما باید این را حفظ بکنیم، باید به آن توجه بکنیم، قدردان این باشیم. نشود که حالا ما چند روز دیگر، یک مقدار شرایط متفاوت بشود، دومرتبه کملطفی بکنیم به مردم. اتحاد، همبستگی و انسجام مردم. دومین عامل، رهبری شجاع و قاطع و مقتدر که ما در این مرحله هم دیدیم واقعاً باید قدردان رهبری باشیم که حضور... حالا طبق باز اظهار کارشناسانه که اظهارنظر کردند، خود ایشان فرماندهی عملیات را به عهده گرفت. بهرغم اینکه خب ببینید، حداقل ما در ذهنمان هست در دوره پهلوی دوم، چندمرتبه گزارشهایی که وجود دارد، یعنی ایشان حالا در موارد متعدد فرار کرد از کشور. در بعضی از موارد، مترصد فرار بود. چندمرتبه این اتفاق افتاده بود. موارد دیگر را وقتی که مقایسه میکنیم در کشورهای مختلف، ما میبینیم با حوادث بسیار کمتر از این، افرادی که کشور را اداره میکنند، صحنهها را خالی میکنند. ولی ایشان باقدرت و اقتدار، بحث را ادامه دادند و این را ما باید به آن توجه بکنیم. عدم توجه به شایعات. طبیعی است که رسانههای جمعی و رسانههایی که از سوی دشمن بهخصوص تقویت میشوند، میخواهند با یک جنگ روانی، مسائل مختلف را به وجود بیاورند. ما باید دقت بکنیم به منابع معتبر گوش بدهیم. چند جا در قرآن بحث «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ» را دارد. حالا یک تفسیرش این است که اینها چیزهایی را گوش میدهند برای تکذیبکردن. یک معنایش هم این است؛ یعنی چیزهایی که محتمل به کذب است، اینقدر گوش خودمان را... با صیغه مبالغه هم آمده... به آن گوش ندهیم. بله، اگر منابع معتبری هست، نمیخواهم بگویم فقط منابع داخلی، منابع معتبر را استفاده بکنیم. اما یکی از چیزهایی که در روانشناسی خیلی رویش بحث شده، بحث این توجه به شایعات است. در قرآن چند جا این مسئله را بیان میکند: «لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ». یا در جای دیگر میفرماید: «وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ...». مواردی که شایعه است، از چیزهایی که مطمئن نیستیم، اینها را پراکنده نکنیم. خیلی میتواند اثر بگذارد. اختلافافکنیها و پیشگیری از نفوذیها. بهخصوص موارد متعددی که ما در جنگها داریم که یک موردش را من در بحث جنگ احد عرض کردم، همان افراد نفوذی یا افرادی که جایگاه و محل نفوذ را فراهم کردند، در جنگ احد باعث شکست شد. که این را هم باز از چیزهایی است که باید دقت بکنیم. یک نکته باز من اینجا ناچارم بگویم. ببینید، بحث نفوذی، با توجه به جمعیت ۹۰ میلیونی، ۸۵ میلیونی که ما داریم، چقدر میتوانیم مراقبت بکنیم؟ اگر ما میزان همراهی مردم... همانطوری که ما مشابه این قصه را در سال ۶۰ میدیدیم که سازمان مجاهدین خلق از همین روشها برای ترورها استفاده میکردند. بالاتر از ۷۰-۸۰ درصد مردم همراه با نظام بودند، موفق نمیشدند در اکثر موارد. در بعضی از موارد هم خب ترورهای کوری را داشتند، ولی با این ترورها به اهداف خودشان نمیرسیدند. اما اگر ما همراهی مردم با نظام، آمد زیر ۵۰ درصد، خب طبیعی است که خطرپذیری در این زمینه و نفوذپذیری خیلی بیشتر است. کاری که ما باید بکنیم و یک حکومت باید به آن اهتمام داشته باشد، این است که زمینه نفوذ را از بین ببرد. اعتماد مردم را جلب بکند، به هر بهانهای این قشر و آن قشر را کنار نزنیم، دفع نکنیم، جذب حداکثری داشته باشیم. این باعث میشود که در حقیقت آن عوامل اجتماعی برای نصرت به وجود بیاید و موانع و آفاتش را ما بتوانیم جلویش را بگیریم.
و دسته چهارم: عوامل مادی، نظامی و با نگاه علمی و مسائل دیگر است. ببینید من یک نکته اینجا عرض بکنم. بهترین آیهای که خب این مسئله را همه شما دیدید و به آن توجه میکنید، همان آیه سوره انفال، آیه ۶۰ است: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ...» تا کجا؟ «...تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ». یعنی حتی دشمنان مخفی که بعداً ممکن است سر و گوششان بجنبد و طمع بکنند، نسبت به آنها هم شما باید... ایجاد بشود. «...لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ». جالب است که برایتان بگویم، اینقدر توی این آیه با قوت برخورد میکند، مرحوم علامه بیان میکنند، میگویند معنای «قُوَّة»، «کل ما یتمشی به الحرب و الدفاع من انواع السلاح و الرجال المدربین و المعاهد الحربیه» یعنی تشکیلات نظامی، افراد متخصص، همه اینها باید فراهم بشود. هیچ حدی ندارد. اما جالب است که همین آیه، پشتش آیه چیست؟ فرمود: «وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا...». همه این قوتها را فراهم کن، یعنی معیار و هدف اصلی ما جنگ نیست. باید قدرت و قوتی ایجاد بکنیم که دشمن طمع به شما نکند. نه اینکه ما جنگطلب باشیم، نه اینکه حتماً بخواهیم آنها را نابود بکنیم. نگاه اسلام این نیست، آنطوری که ما میفهمیم. حالا عرض من این است، باز من تأکید میکنم، نمیخواهیم بگوییم الان فردا بگویند آقا چهکار باید بکنیم یا نه. مجموعه استراتژیستها، آن کسانی که واقعاً دانشهای متعددی در این مسئله دارند، باید بنشینند، جمع بشوند و تصمیم بگیرند. و در نتیجه فرمانده کل قوا هم باید دستور بدهد.
نکته دومی که من میخواهم عرض بکنم این است که ما چرا از علم و آخرین یافتههای علمی استفاده نمیکنیم؟ عوامل مادی، «مِنْ قُوَّةٍ»، یکیاش هم بحثهای علمی است. چرا از همه متخصصان استفاده نمیکنیم? یک مثال برایتان بزنم. ما وقتی که الان ظاهر کار را میبینیم، مواضع ترامپ را میبینیم، منی که مثلاً یک کمی روانشناسی خواندهام، میگوییم این آدم مثلاً فرض بکن تعادل روانی ندارد. خیلی از مردم وقتی که میبینند، میگویند این چرا مواضعش متناقض است. حالا شما تبیین یک استاد علوم سیاسی را در این مسئله ببینید. یکی از تبیینهایی که من دیدم و خیلی به دلم چسبید، این است. میگوید این دارد از یک تئوری استفاده میکند، تئوری به نام «بازی بزدل» (Chicken Game)، شاید بعضی از دوستان دیده باشند. تئوری بازی بزدل چیست؟ حالا من اجمالش را برایتان میگویم. در کتاب «تبیین در علوم اجتماعی» دانیل لیتل، یکی از بحثهایی که ایشان مطرح کرده، میگوید الان در علوم انسانی و اجتماعی از بازیهای مختلف برای تبیین استفاده میکنند که ما در علوم اجتماعی چهکار باید بکنیم. یکی از بازیهایی که بچهها انجام میدهند این است، دیدید ماشینسواری؟ دو تا ماشین به سمت هم با سرعت زیاد حرکت میکنند. حالا بازی بزدل این است که هر کسی از مسیر خارج بشود، بازی را باخته است. روش او مبتنی بر این بازی است. یعنی دارد حرکت میکند. این یک نکته. دوم اینکه در یکی از کتابهایش، ترامپ این بحث را بیان کرده. میگوید در تجارت یا سیاست، شما باید به گونهای عمل بکنید و حرف بزنید که پیشبینیناپذیر باشید. شما که میبینید مثلاً میگوید دو هفته دیگر ما صبر میکنیم ولی روز بعدش شروع میکند به حمله کردن، مبنا دارد روی کارش. اگر ما به این مبنا توجه نکنیم، کلاه سرمان میرود، اعتماد بیجا میکنیم.
پس ما باید از بهترین اساتید علوم سیاسی خودمان... در یک جلسه بودیم خدمت بعضی از مسئولین، من این نکته را عرض کردم. گفتم از امثال آقای سید حسین موسویان چرا استفاده نمیکنیم؟ ما که الان در تقابل با آمریکا هستیم... حالا مال قبل از جنگ بود، بحث مذاکره آن موقع بود. یکی از متخصصین ما که واقعاً من در حدی که دیدم، یک کتاب ایشان نوشته دررابطهبا رابطه ایران و آمریکا که کتابش بسیار خواندنی است. صدسال اخیر در ارتباط ایران و آمریکا را بهخوبی تحلیل کرده و ریشهیابی کرده، فراز و فرودها را گفته. دهها مقاله دارد، صدها یادداشت دارد در این زمینه. ۱۵ سال در آمریکا در دانشگاه پرینستون بوده که اخیراً اخراجش کردند و مواضعش هم مواضع معتدل و قابلقبولی است، دلسوز برای ایران است. چرا از این عزیزان ما استفاده نمیکنیم؟ ما در این شرایط جنگی وقتی که هستیم، از جمله عوامل نصرت این است که از آخرین دستاوردهای علمی استفاده بکنیم که بتوانیم دست دشمن را بخوانیم، بفهمیم چهکار دارد میکند. اگر از همه عوامل بهره بگیریم، قطعاً میتوانیم موفق بشویم.
خب، وقت من تمام است. من یکی دو تا نکته، اگر اجازه بدهید حاجآقای قاضیزاده، من دو سه دقیقه بحثم را جمعبندی بکنم. در آیات بسیار مهم ۱۲۰... من خواهشم از اساتید خودم این است که این آیات باید برای مردم تبیین بشود؛ آیات ۱۲۰ تا ۱۸۰ سوره آلعمران که آمده تحلیل و تبیین میکند قضیه جنگ احد را. چرا شکست خوردیم؟ چه عواملی بود؟ چه نکاتی بود؟ من به بعضی از نکاتش اشاره میکنم. یکی، اشتباه در محاسبه و اینکه تکیه بر امدادهای غیبی را کافی میدانستند. این باعث شکستخوردن شد. انضباط نظامی را رعایت نکردند، مخالفت با فرمان پیامبر در این زمینه داشتند و موجب دنیاپرستی و مسائل دیگر شد. دومین نکته که الان باز در شبکههای اجتماعی دارد رویش کار میشود: قوام دین و ملت و نظام به فرد نیست. قرآن صریحاً دارد تحلیل میکند. چون در جنگ احد این شعار و شایعه پخش شد که پیامبر کشته شد و یک عدهای وقتی این را فهمیدند، فرار کردند. صریحاً در این آیات میفرماید: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ...». رهبر معظم انقلاب، خدا حفظشان بکند و انشاءالله برای راهبری این نظام، سالهای طولانی از هرگونه بلا محفوظ باشند، ولی ما باید این ابزار را از دشمن بگیریم که قوام کشور ما به فرد نیست. این باید به آن توجه بشود. آنقدر روی این مسئله نباید آنها بیایند سرمایهگذاری بکنند. نکته سوم، صبر در مقابل ضعف و تسلیم که آیات همهاش در این قسمت است. چهارم، چرا پیروزی بعد از شکست به وجود نیامد؟ بر اساس سستی، اختلاف و نافرمانی. قرآن تکتک این موارد را در این آیات بیان میکند. نکته جالب دیگر این است که در همین شرایط، من تعبیری دیدم خیلی خوشم آمد، این تعبیر از «تفسیر نمونه» یادداشت کردم: «فرمان عفو عمومی». تفسیر نمونه آمده این تیتر را زده در آیه ۱۵۹. بعد از اینکه خب شما میدانید دو گروه خارج شدند، یک گروه ۳۰۰ نفره اصلاً وسط راه جدا شدند از حدود ۱۰۰۰ نفری که لشکر مسلمین بود، یک عده هم در خود جنگ فرار کردند و پیامبر را تنها گذاشتند. خب خیلی جا دارد که با اینها مؤاخذه بشود؛ اینهمه، ۷۰ تا کشته دادیم، ما خسارت زیادی کردیم. اما قرآن میگوید خودش... اینجا باید آشتی ملی اعلام بشود، باید فرمان عفو عمومی اعلام بشود و بعد میگوید حتی مشورت بکن با اینها. «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ...». از همه دیگر درگذشت و پیامبر به این عمل کردند. «...وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ...» از خطاهای آنها نه تنها بگذر، پیش خدا هم برایشان آمرزش بخواه. «...وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ...». حتی اینها میترسیدند، چون قبلش خود پیامبر با مردم مشورت کردند، خود پیامبر نظرشان این بود در مدینه بمانند، اما یک عدهای گفتند... با توجه به استدلالهایی که برای پیامبر آوردند، پیامبر قانع شدند و بنا شد بروند کوه احد. اینها فکر میکردند پیامبر دیگر با آنها مشورت نمیکند. خداوند در اینجا میآید و میگوید: «وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ». نکته بعدی، بشارت برای حیات شهدا و نامیرایی آنها و حتی شعور و آگاهی آنهاست که برای مردم یک تشفی و تسلی باشد برای شهدایی که از دست دادند. اینها را ما باید رویش کار بکنیم، برای مردم تبیین بکنیم. خیلی نکات زیبایی دارد که حالا من دیگر فرصتم تمام است. نکته بعدی، جاسوسان و نفوذیها را به منزله دشمنان میبیند. میفرماید: «الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ...» همین آیهای که در ابتدا خواندم، با تعبیر «ناس» آورد. یعنی دشمنان و آن کسانی که نفوذی هستند یا مردم را میترسانند و به وحشت میاندازند، با یک چوب میراند. و بالاخره آخرین نکتهاش، ایجاد ترس و اضطراب از سوی شیطان و همراهان اوست: «إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ».
آن نکتهای که من عرض کردم ما باید از آخرین دستاوردهای علمی استفاده کنیم، باز روایتش را من یادداشت کردم. در جنگ حنین به پیامبر اکرم خبر دادند که سلاح تازهای در یمن اختراع شده. پیامبر فوری کسانی را به یمن فرستادند تا آن اسلحه را برای ارتش اسلام تهیه بکند. این روش پیامبر است. ما حداقل در حقیقت در مسائل علمی، در اینگونه موارد، به سیره پیامبر عمل بکنیم.
لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. دیگر چون وقت من گذشته، بحث روضه را احاله میدهم خدمت استاد که تشریف آوردند. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. اللهم صل علیمحمد و آل محمد.