بسمه تعالی
عنوان: بررسی گسترهی عدالت امیرالمؤمنین علی(ع)
نظریه پرداز: حجت الاسلام و المسلمین قاضیزاده
4/3/92
مسألهی عدالت و عدالت اجتماعی، مورد اختلاف نیست، همه دم از عدالت میزنند و شاید بتوانیم بگوییم که هیچ کسی در تاریخ، ادعای ظلم را طرح نکرده است و اگر بحثی هم هست، در مورد الگوی عدالت یا شیوههای اعمال آن در عرصههای مختلف اجتماع است، والا راجع به اصل آن باید بگوییم بحثی است که در سخن گفتن و یاد کردن، در نگاه همه یکسان است و چه بسا افرادی بخوبی از آن سخن میگویند. البته در نگاه امیرمؤمنان(ع) این مسأله جدیتر مطرح شده است و عبارات مختلف را که انسان نگاه میکند، میبیند آنطور که امیرمؤمنان(ع) به عدالت نگاه میکردهاند، در بیانات دیگر، کمتر وجود دارد. این جمله از حضرت نقل شده است « وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَام»[1] این تعبیر مخصوصاً با ترجمهی مرحوم شهیدی جالب است. میدانید که ترجمهی ایشان یک مقدار آهنگین بود و سعی میکردند وقتی نهجالبلاغه را به فارسی ترجمه میکنند، آن را با زیباییهای ادبی همراه کنند. ترجمهی این عبارت بدین شرح است «به خدا اگر شب را روی اشتر خوار بیدار بمانم، برای من دوست داشتنیتر است تا خدا و رسول را ملاقات کنم درحالیکه بر یکی از بندگان ستم کرده یا چیزی را به ناروا گرفته باشم.» حضرت در فضاهای مختلف از عدالت صحبت و مطالب مختلفی را ذکر کردهاند؛ مثلاً شر الناس و افضل الناس را با محور عدالت به ما معرفی کردند، «أفضل عباد الله عند الله إمام عادل هدي ... و إن شر الناس عند الله إمام جائر ضل و ضل به»[2] بهترین انسانها امام عادل و بدترین انسانها رهبر جائر است. حضرت تعبیرهای مختلفی داشتند. نوع تعامل ایشان هم در جامعه بگونهی خاصی بود. این تعبیر خیلی عجیب است که میفرمایند: «لقد أصبحت الأمم تخاف ظلم رعاتها و أصبحت أخاف ظلم رعيتي[3]» نگاه عدالتگرایانۀ امام بگونهای بود که میگفتند «بجای اینکه مردم بترسند که ظلمی از من به آنها برسد، مردم به من ظلم میکنند.» علی مظلوم است و با اینکه قدرت حکومت در دست اوست، این ظلم مردم است که دامن ایشان را میگیرد. در این مورد حضرت مطالب دیگری را هم ذکر کردهاند، که در اینجا فرصت آن نیست. قبل از اینکه اصل بحث را شروع کنم، چند کاربردی را که عدالت دارد و بعداً به آنها نیاز داریم و از بیانات حضرت امیر و هم از تحلیلهایی که برخی از اساتید در این زمینه داشتند و آنچه بنده اضافه کردم استفاده میشود ، ذکر میکنم
عدالت 5 معنا دارد
شاید بتوان 5 معنای متمایز برای عدالت ذکر و این معانی را در کلمات امیرالمؤمنین و احیاناً در کلمات سایر بزرگان و قرآن کریم پیدا کنیم.
1ـ اعتدال و موزون بودن
یک مفهوم عدالت، اعتدال و موزون بودن است. موقعی که میگوییم عدالت، یعنی هماهنگ و موزون بودن، یک نوع استواری و اعتدال. وقتی یک مجموعهای بر این اساس کنار هم قرار میگیرد، یک مجموعهی عادلانه و معتدل را تشکیل میدهد. برای مثال در قرآن آمده است که « وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ[4]» گویا خداوند میخواهد در آیهی شریفه به وجود اعتدال در دنیا اشاره کند. در تعبیرهای دیگری مثل تعبیر پیامبر اکرم(ص) وجود دارد که «بالعدل قامت السماوات و الارض»[5] این عدل بمعنای موزون بودن است. خود حضرت امیر دو تعبیر دارند، «بالعدل» را تبدیل به «بالحق» کردهاند، «بالحق قامت السماوات و الارض»[6] یعنی نظام عادلانه، نظام حق مدارانه هم هست. در تعبیر دیگری میفرمایند «والعدل اساس به قوام العالم»[7]. به کار بردن عدل در برابر بیتناسبی در بحثهای اجتماعی کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
2ـ مساوات و نفی هر گونه تبعیض
عدل در معنای دوم به مفهوم مساوات و نفی هر گونه تبعیض است. موقعی که میگوییم این کار عادلانه است؛ یعنی مساوی است. حتی گاهی اوقات بعضیها ذکر میکنند که «ظلم بالسویه عدل است» همین مفهوم مساوات است. تعبیر عدل بمعنای مساوات، سطح دیگری از عدالت است که در تعابیر دینی ما آمده است. روایتی از حضرت امیر، وجود دارد که در آن عدالت بمعنای تساوی است. حضرت در یک تعبیری به خلیفه دوم گفتند « قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ ثَلَاثٌ إِنْ حَفِظْتَهُنَّ وَ عَمِلْتَ بِهِنَّ كَفَتْكَ مَا سِوَاهُنَّ وَ إِنْ تَرَكْتَهُنَّ لَمْ يَنْفَعْكَ شَيْءٌ سِوَاهُنَّ قَالَ وَ مَا هُنَّ يَا أَبَا الْحَسَنِ قَالَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ وَ الْحُكْمُ بِكِتَابِ اللَّهِ فِي الرِّضَا وَ السَّخَطِ وَ الْقَسْمُ بِالْعَدْلِ بَيْنَ الْأَحْمَرِ وَ الْأَسْوَد»[8] سه چیز است که اگر حفظ کنی، تو را کفایت میکند و اگر این سه چیز را حفظ نکنی، هر کاری کنی فایده ندارد. این سه چیز چه هستند؟ فرمودند: اقامه حدود بر افراد نزدیک و دور بصورت مساوی و حکم به رضای الهی در در حالت رضایتمندی و دشمنی و نا رضایتی و تقسیم عادلانه بین سیاه و رنگین پوست .
مساوات، غیر از تساوی مطلق است. تساوی این است که بگوییم افرادی که در جمعی هستند و یکی 5، 10، 15 و 50 ساله است و یکی پیر، جوان یا ورزشکار است، به هر کدام یک دست چلوکباب بدهیم. ولی مساوات بدین معنی است که استحقاق هر کسی را در نظر بگیریم و به هر کسی متناسب با خود او بدهیم.
3ـ رعایت حقوق
در معنای سوم، عدالت به مفهوم رعایت حقوق است، که شاید کمی دقیقتر از عدالت بمعنای رعایت تساوی یا مساوات باشد. این عدالت در برابر ظلم است. هرجا که حقوق مردم را ادا کنیم، هرجا که پایمال کردن حقوق، تصرف و تجاوز به حقوق نباشد، عدالت برپاست. زمانیکه حضرت به خلافت رسیدند عدالت را بمعنای ادای حقوق و گرفتن حقوق ناروا بکار بردند. حضرت دربارهی هدایایی که عثمان داده بود، فرمودند « و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملك به الإماء لرددته فإن في العدل سعة[9]» اگر ما پولهایی را که حتی مهر زنان شده یا بابت خرید زمین و کنیز خرج شده است، پس بگیریم، عدالت خواهد بود.
4ـ انصاف
در معنای چهارم، عدالت به مفهوم انصاف است. این تعبیر لطیفی است و در عبارتهای ما هم زیاد بوده است. البته در دنیای جدید کسانی که مقداری با اندیشههای فیلسوفان سیاسی آشنایی دارند، میدانند که عدل بمعنای انصاف، توسط شخصی به نام «جان راولز» که یک فیلسوف آمریکایی است و مدتی پیش فوت کرده، مطرح شده است. بحثهای ایشان خیلی جای خود را باز کرد که عدالت بمعنای انصاف است. حالا نمیخواهم بگویم عدالت بمعنای انصافی که جان رالز میگوید، دقیقاً همان چیزی است که حضرت میگوید یا در بیانات دینی ماست. اما بالاخره در انصاف نکتهای است که مقداری بالاتر از بحثهای تساوی و ادای حقوق است. انصاف به معنای «خود را جای دیگران قرار دادن و دیگران را جای خود قرار دادن» است. گویا در انصاف است که انسان میتواند عدالت را بطور عینی آزمایش کند و ببینید که آیا اگر او جای من باشد یا اگر من جای دیگری باشم، آن را میپسندم یا نه؟ این تعبیر در تفسیر آیهی قرآن، از حضرت امیر نقل شده است. خداوند در آیهای از سوره نحل میفرمایند «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ»[10] حضرت فرمودند «العدلُ الانصاف و الاحسانُ التفضل»[11] روایتی هم از پیامبر(ص) و هم از حضرت امیر(ع) است که «چون عدل مراتبی دارد، اعدل الناس کسی است که منصف باشد.»[12] اگر کسی در زندگی منصف باشد، چه در خانواده، چه در جامعه و حتی در جهان، اعدل الناس است. در تعبیری از پیامبر(ص) هست که « َ أَعْدَلُ النَّاسِ مَنْ رَضِيَ لِلنَّاسِ مَا يَرْضَى لِنَفْسِهِ وَ كَرِهَ لَهُمْ مَا يَكْرَهُ لِنَفْسِه» کسی اعدل است که آنچه برای مردم میپسندد، برای خود نیز بپسندد. یا میفرمایند «اعدل الناس من انصف من ظلمه»[13] عادل کسی است که نسبت به آنکه به او ظلم کرده است، انصاف داشته باشد. از آن طرف هم فرمودند «اجور الناس من ظلم من انصفه»[14] از همه جائرتر و ظالمتر کسی است که نسبت به آن کسی که در مورد او انصاف به خرج داده است، ظلم کند.
5ـ قرار دادن هر چیزی در جای خود
معنای پنجم مفهوم عامی است که شاید زیاد شنیده باشیم و در تعبیرات حضرت امیر(ع) هم وجود دارد. قرار دادن هر چیزی در جای خود را عدل میگویند، که نسبت به چهار مفهوم قبلی عامتر است. عدل بمعنای «وضع کل شی موضعه» است، اگر هر کسی در جای خود باشد، نمونهی عدل است. هم نظام در معنای اول، هم مساوات، هم ادای حقوق و هم انصاف را که جمع کنیم، مسألهی «وضع کل شی موضعه» است. اگر من جایی نشستم که نباید بنشینم، اگر کسی حرفی میزند که نباید بزند، اگر پولی میدهد که نباید بدهد، اگر چیزی میگیرد که نباید بگیرد، همه خلاف عدالت است. چرا؟ چون «وضع کل شی فی غیر موضعه» است. این روایت جالبی است که خصوصاً از لحاظ اجتماعی جای تأمل، تحقیق و بحث زیادی دارد. از حضرت سؤال کردند عدل بهتر است یا جود؟ حضرت فرمودند عدل بهتر از جود است « سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَيُّمَا أَفْضَلُ الْعَدْلُ أَوِ الْجُودُ فَقَالَ الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا عَنْ جِهَتِهَا[15]» عدل هر چیزی را سر جای خود قرار میدهد، اما جود و بخشش آن را از جای خود خارج میکند. برای نمونه؛ یک نفر به دیگری هدیه میدهد، آن هم هدیهی حسابی، میپرسند به چه حسابی؟ این یعنی از وضع اصلی خود خارج شده است. البته حضرت مطلب دیگری هم فرمودند « وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ » عدل یک سیاست عمومی است و باید همه جا باشد، اما جود یک امر خاص است. لذا حضرت فرمودند « فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا ». اینها معانی مختلفی بود که از عدل وجود داشت، اجمالاً تعبیر آخر حضرت که «العدل وضع کل شی موضعه» رعایت انصاف، ادای حقوق و مساوات معنایی است که میشود از عدالت، خصوصاً در عرصههای اجتماعی در نظر گرفت.
سیرهی عادلانهای حضرت علی(ع)
ما بعد از این بحث، دو بخش را طرح کردیم: یکی این است که وقتی اجمالاً نگاه میکنیم، خود حضرت یک سیرهی عادلانهای داشتند که در زندگی شخصی، تقسیم عادلانهی بیتالمال، تساوی در مقابل قانون و اجرای عدالت به دست دولتمردان مورد توجه قرار گرفته است. اما آنچه بیشتر مورد توجه من است و بخاطر آن این بحث را مطرح کردم، فضاهایی است که میتوان تحت عنوان عدالت و با مفهوم «وضع کل شی موضعه» و انصاف در سه حوزهی اقتصاد، سیاست، اطلاعات و اخبار دید. در بخش اول موارد محدودی را ذکر میکنم تا بتوانیم به بخش آخر هم برسیم.
1ـ عدالت در زندگی شخصی
ما در مورد زندگی شخصی حضرت مطالب فراوانی دیدهایم؛ مثلاً این نکته که برای ما طلبهها که بنوعی معلم مردم هستیم، بسیار مفید است. حضرت امیر(ع) معلم انسانها بودند، عادل هم بودند و عدالت را هم توصیه میکردند، اما اول از خودشان شروع کردند. ما باید به این نکته توجه کنیم که از خود شروع کردن، سیرهی اهل بیت(ع) است. حضرت میفرمایند « من نصب نفسه للناس إماما فليبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره[16]» هر که میخواهد رهبری جامعه را بر عهده بگیرد و دیگران را امر و نهی و هدایت کند، اول باید به خودش برسد. باز میفرمایند «ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه» خیلیها میتوانند خوب سخنرانی کنند، اما عمل چه؟ اول عمل کند و با عمل مردم را تقویت کند تا با زبان خود. « وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ[17]» چقدر زیباست، کسی که معلم خودش است و خود را تربیت میکند، برای اجلال شایستهتر از کسی است که بخواهد دیگران را تربیت کند. لذا حضرت وقتی میخواستند از کسی تعریف کنند، به این نکته اشاره میکردند. این تعبیر زیبایی است که حضرت در اوصاف محبوبترین بندگان خدا میفرمایند «قد الزم نفسه العدل فکان اول عدله نفی الهوی عن نفسه[18]» در مورد کسی که محبوب بوده، میفرمایند اول عدل، این بود که خودش هواپرست نبود. خود حضرت در زندگی موارد مختلفی داشتند که من به چند مورد آنها اشاره میکنم. یکی همین داستان معروفی است که از حضرت نقل شده است. دو برادر، یکی افراطی به نام عاصم بن زیاد و دیگری تفریطی به نام علاء بن زیاد بودند. یکی راه زهد و یکی راه اسراف را پیشه کرده بود. حضرت نسبت به کسی که راه زهد را پیشه کرده بود، گفتند یعنی چه؟ تو که داری، چرا اینطور زندگی میکنی؟ به حضرت اینطور عرض کرد که ای امیرمؤمنان تو در این پوشاک زبر و تن آزار هستی و خوراکت دشوار، خود شما هم که اینطور هستید. حضرت در پاسخ او فرمودند « فَقَالَ عَاصِمٌ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَعَلَى مَا اقْتَصَرْتَ فِي مَطْعَمِكَ عَلَى الْجُشُوبَةِ وَ فِي مَلْبَسِكَ عَلَى الْخُشُونَةِ فَقَالَ وَيْحَكَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ[19] بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ فَأَلْقَى عَاصِمُ بْنُ زِيَادٍ الْعَبَاءَ وَ لَبِسَ الْمُلَاءَ.»[20] وای بر تو، من نه چون توام، که خدا بر پیشوایان دادگر واجب فرموده است که خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمند فقیر و تنگدست را به هیجان و طغیان نیاورد. موارد متعددی هست که حضرت در ابتدای آنها تعبیرهای بلندی دارد و انسان دلش نمیآید که اینها را نخواند؛ مثلاً میفرمایند « أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد»[21] حضرت در موارد متعددی به این نکات اشاره میکردند و میگفتند که نباید در زندگی شخصی از مسیر عدالت و مسیر همراهی با افراد ضعیف دور شد.
2ـ عدالت در تقسیم عادلانهی بیتالمال
از خود که بگذریم، نوبت به خودیها میرسد. بعضیها هستند که خود را توانستند کنترل کنند اما خانواده، فامیل و دوستان خود را نتوانستند. شاید این داستانی که در مورد حضرت عقیل نقل شده، خیلی هم امر غریبی نبوده است. حضرت عقیل برادر بزرگ حضرت و نابینا بوده و فرزندان ژولیده مو و تیره رنگی هم داشته و اصرار فراوان هم کرده است. حالا یک امام رئوفی چون امیرمؤمنان(ع) که گریهی این کودکان را هم میشود، وقتی میخواهد عدالت را رعایت کند، چه میکند؟ جواب برادر را با آهن گداخته میدهد.[22] 12-10 سال پیش داشتیم یک مجموعهای را تهیه میکردیم، که پرسش اصلی آن این بود که چرا حکومت حضرت امیر زود از هم فرو پاشید؟ حضرت میتوانستند کارهای دیگری هم بکنند و حکومتشان هم به تعبیری پایا باشد. یکی از بزرگانی که الان ساکن مشهد است، فرمودند «راست میگویید، حضرت امیر به راههای مختلفی میتوانست به عقیل پول بدهد و خیلی مانعی نداشت، اما بلاخره حضرت میخواست این حکومت در تاریخ یک حکومت ماندگار باشد.» شاید بنظر شما راههای دیگر هم بوده است، اما این همان عدالتی است که ما الان بخاطر آن به حضرت میبالیم. حضرت در یک تعبیری میفرمایند «اگر حسن و حسین چنان کردند که تو کردی، از من روی خوش ندیدندی و به آرزویی نرسیدندی تا آنکه حق را از آنان بستانم و باطلی را که به ستمشان پدید شده، نابود گردانم.»[23] حضرت در موارد مختلفی این مطلب را نسبت به دیگران اعلام میکردند. این هم خوب است که برای شما بخوانم «شگفت تر از درخواست عقیل، این است که کسی ما را شب هنگام بیدار کرد و ظرفی سرپوشیده آورد و درون آن حلوایی بسرشته با روغن و قند آغشته، چنانش ناخوش داشتم که گویی آب دهان مار به آن آمیخته یا زهر مار بر آن ریخته. گفتم صله است یا زکات است یا برای رضای خداست که گرفتن صله بر ما نارواست. گفت نه این است و نه آن است، بلکه ارمغان است. گفتم مادرت بر تو بگرید، بخدا اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم و پوست جویی را به ناروا از مورچهای بربایم، چنین نخواهم کرد.»[24] این هم بخش دیگری از تساوی عادلانه در تقسیم بیتالمال است.
3ـ تساوی در مقابل قانون
نسبت به قوانین هم همینطور بودند و حضرت همهی مردم را چه در مسائل اقتصادی و چه مسائل غیر اقتصادی یکسان میدیدند، یک نمونه همان روایتی است که قبلاً ذکر کردم که به خلیفه دوم گفتند « إقامة الحدود على القريب و البعيد و الحكم بكتاب الله في الرضا و السخط و القسم بين الناس بالعدل بين الأحمر و الأسود»[25] » یا وقتی حضرت در ساعات آخر عمر خود بودند، فرمودند « ألا لا تقتلن بي إلا قاتلي انظروا إذا أنا مت من ضربته هذه فاضربوه ضربة بضربة و لا تمثلوا بالرجل[26]» هم از جهت کیفیت و هم از جهت کمیت توجه داشتند. او یک نفر بوده که من را کشته است، شما هم یک نفر را بکشید، او را مثله نکنید، اگر یک ضربه زده، شما هم یک ضربه بزنید.
4ـ اجرای عدالت به دست دولتمردان
آخرین نکته در این بخش اجرای عدالت به دست دولتمردان است که این خیلی جالب است. حضرت اطلاعات داشتند و اخبار هم میگرفتند، اما بیشتر اخبار را از کارگزاران خود میگرفتند و به مردم عادی کار نداشتند. یکی را استاندار یا فرماندار جایی میکرد و برخی را هم مراقب او قرار میداد، اما در جایی چیزی نداریم که حضرت مراقبانی برای مردم گذاشته باشد. موارد متعددی وجود دارد که حضرت بر اجرای عدالت توسط کارگزاران خود تأکید میکردند؛ مثلاً یکی از اینها زیاد بن ابیه بود که خلیفهی عامل آنها عبدالله بن عباس در بصره بوده است؛ یعنی به واسطهای مأمور حضرت بود. وقتی حضرت شنیدند که اموال را ناروا خرج کرده است، فرمودند « إني أقسم بالله قسما صادقا لئن بلغني أنك خنت من فيء المسلمين شيئا صغيرا أو كبيرا» اگر به من برسد که تو در فیء و غنایم مسلمین کم یا زیاد خیانت کردهای، «لأشدن عليك شدة تدعك قليل الوفر ثقيل الظهر ضئيل الأمر[27]» چنان بر تو سخت میگیرم، که اندک مال مانی و درمانده به هزینهی عیال و خوار و پریشان حال. نامههایی که حضرت حتی به خوبان نوشتند، نامههایی شدید لحن است. یکی عثمان بن حنیف است که در یک مهمانی شاهانه شرکت کرد و افراد ثروتمندی در آن شرکت داشتند. حضرت هم نامهای نوشتند و ایشان را از این کار باز داشتند.[28] شریح قاضی خانهای به 80 دینار خرید، حضرت هم فرمودند عجب که چنین خانهای خریدهای[29]...همهی اینها نشان میدهد که این فضاها نیز در اجرای عدالت مورد توجه حضرت بوده است.
عرصههای جدید گسترهی عدالت
بخش آخر که شاید نگاه جدیدتری باشد، این است که از جهت گسترهی عدالت، آن را در حوزههای مختلف ببینیم. معمولاً وقتی حرف از عدالت است، عدالت اقتصادی یا عدالت قضایی به ذهن ما میآید، ولی در دنیای معاصر میشود از بیانات حضرت استفاده کرد که ما جدایِ از عدالت اقتصادی، دو عرصهی دیگر هم برای عدالت داریم: یکی عدالت سیاسی و یکی هم عدالت در حوزهی اطلاعات و اخبار.
عدالت اقتصادی
اولی همان چیزی است که همه قبول دارند و وجود داشته است، که بلحاظ اقتصادی افراد در شرایط برابر، نباید تفاوتهای جدی داشته باشند. همانطور که میدانید یک ماجرایی بین خلیفه دوم و حضرت امیر در شرح نهجالبلاغۀ ابن ابی الحدید نقل شده است، که وقتی عمر خلیفه شد، گفت «همه که نباید یکسان بگیرند» از همه بالاتر زنان پیغمبر و از آنها کمی پایینتر مهاجرین بدری، قریشیهایی که در بدر بودند، بعد از آن احدیها. همینطور تقسیم کرد و آخرین مرحله غلامهای تازه مسلمان غیر عرب بود. کار بجایی رسید که در اواخر خلافت عثمان تفاوت بالاترین و پایینترین طبقه چیزی حدودی 40 هزار برابر بود؛ یعنی به زنان پیامبر چیزی حدود 12 هزار دینار یا بعبارتی 120 هزار درهم و به غلامان تازه مسلمان غیر عرب 3 درهم میدادند. خلیفه برای خود دلایلی داشت که اینها مجاهدت بیشتری کردند، سابقه بیشتری دارند و غیره. اما حضرت علی(ع) در پاسخ خلیفه فرمودند «نه، اگر آنها جهاد کردند یا نسبتی با پیغمبر دارند، به آخرتشان برمیگردد و به دنیا ربطی ندارد.» در حال حاضر هم یارانه برای همهی افراد باید یکسان باشد و نباید متفاوت بگذاریم. وقتی حضرت به خلافت رسیدند، چکار کردند؟ حقوق همه را سه دینار قرار دادند؛ یعنی حقوق دهک پایین که شامل افراد زیادی میشد 10 برابر شد و از سه درهم به سه دینار افزایش یافت، حقوق طبقات بالاتر هم به سه دینار کاهش یافت. اینها دو فرهنگ تقسیم است: تقسیم اقتصادی علوی و تقسیم اقتصادی عمری. حضرت خطبهای خواندند و فرمودند «اگر مال، مال من بود که به همه یکسان میدادم، حال که مال خداست.» اگر شرح ابن ابی الحدید را ببینید، ابن ابی الحدید در ذیل این حدیث امام، اجمالاً میگوید «اینها دو سیره است، سیرهی خلیفه دوم و چهارم.» اما خود او میگوید «من سیرهی خلیفه چهارم را میپسندم، چون مطابق با سیرهی پیامبر(ص) است» وضع به جایی رسیده است که میگوید هر دوی اینها مجتهد هستند و اینها دو نظر فقهی است، منتها نظر خلیفه چهارم به سیرهی پیامبر(ص) نزدیکتر است. در ادامه هم میگوید که «سیرهی ابوبکر هم اینگونه بوده است که با تساوی تقسیم میکرد.» لذا یکی از فضاهایی که در عدالت باید مورد توجه باشد، این است که تفاوت این نوع تقسیمبندیها باید معنادار باشد. گاهی اوقات چون برخی دوستان میپرسند، میگویم حالا یکی فرزند شهید است، خب نانآور خود را از دست داده است، یا کسی که جانباز است، دیگر نمیتواند کار کند. اینها موارد خاصی است، مسلماً حضرت امیر(ع) هم یک بخشهایی داشتند که به فقرا و مستمندان جداگانه انفاق میکردند. فرض کنید دو نفر هستند که یکی 6 ماه جبهه و یکی 4 ماه جبهه رفته است، حالا اگر ما بیاییم یک تفاوتهای معناداری در حقوق اقتصادی قرار بدهیم، از نظر تاریخی با سیرهی امام علی(ع) نمیسازد و این مشکلی است که در این بخش هست.
عدالت سیاسی
از این مهمتر عدالت سیاسی است. ما در دنیای معاصر بحثی تحت عنوان «امکان رشد افراد در جامعه» داریم. قبل از اسلام، پادشاهان ایرانی اجازه نمیدادند فرزند یک کفاش درس بخواند، اما الان کسی این را نمیپذیرد و همه میخواهند بچههایشان درس بخوانند. ولی از این بالاتر حالا که درس خواند، میخواهد کار کند و رئیس یک ادارهای شود. این افراد تا چه حد میتوانند از برابری انتخاب شغل و رسیدن به امکانات اقتصادی و سیاسی بهرهمند باشند؟ این هم یکی از بخشهای بحث عدالت و گسترهی آن است. قبل از حضرت امیر، کارها خانوادگی بود؛ مثلاً در دوران عثمان مقامات بلند حکومتی فامیلی بود. حَکم بن ابی العاص که به حکم پیامبر(ص) تبعیدی بود، سرپرست قبیلهی خزاعه شد. عبدالله بن سعد که باز تبعیدی بود، حاکم مصر شد. عبدالله بن عامر فرماندار بصره شد. ولید بن عقبه که خدا در قرآن او را فاسق نامیده بود، فرماندار کوفه شد. اما وقتی امیرالمؤمنین(ع) به خلافت رسید، همهی این امتیازات را لغو کرد و در مقابل اعتراض طلحه و زبیر تعبیرات اقتصادی جالبی دارد. همانطور که میدانید طلحه و زبیر قبلاً ویژه خوار و جزء صحابه بدری بودند، حقوقشان 4 هزار دینار بود و برای گرفتن پول از بیت المال کیسه میآوردند. در اولین ماه خلافت حضرت هم کیسه آورده بودند، بعد ابورافع یک ده دیناری به طلحه و یک ده دیناری به زبیر داد. پرسیدند که آیا از طرف خودت تقسیم میکنی یا از طرف علی؟ او هم گفت که خود حضرت ده دینار گرفته و برای همه نیز همین مقدار را تعیین کرده است. برخی میگویند اینها اصلاً خانه نرفتند و از همان جا عازم مکه شدند. حضرت در اعتراض آنها فرمودند «ولا وقع حکم جهلته فاستشیرکما و اخوانی من المسلمین» حکمی برای من ناشناخته نماند که از شما و اخوانی من المسلمین، ویژه خواری اینها را کم میکنم. «ولو کان ذلک لم ارغب عنکما و لا عن غیرکما»[30] حضرت میخواهد در برابر کسانی که بلحاظ سیاسی میگویند ما باید مشاور باشیم و نه دیگران، با ما باید مشورت شود و نه با دیگران، بگویند نه شما با بقیه یکسان هستید. این بحث جای زیادی برای آوردن نمونه و قرائن دارد تا ما این بخش را خصوصاً در دنیای کنونی چگونه پیگیری کنیم. دنیای کنونی که فرق میکند، در دنیای قدیم اگر از مردم میپرسیدند حاکم خوب کیست؟ میگفتند کسی است که به مردم ظلم نکند. ولی در دنیای جدید اینچنین نیست، در دنیای جدید حکومتی خوب است که به همه امکان رشد بدهد تا بتوانند در همهی مناصب اجتماعی حضور داشته باشند. در گذشته مثل الان تنوع کار و شغل وجود نداشت و دولت ها هم کوچک بودند، لذا انتظار مردم همین بود که فقط آنها را اذیت نکنند. اما در جوامع کنونی رشد خیلی از افراد به حضور در صحنههای مختلف حاکمیت وصل میشود. تساوی و مساوات افراد با استحقاقهای برابر. دو نفر هستند که هر دو دکترا دارند و در یک سطح هستند، یکی از اینها میتواند تا سطح مدیرکلی وزارتخانه برود و دیگری فقط میتواند معلم دبیرستان باشد. خب این را میتوان چیزی بر خلاف عدالت سیاسی مطرح کرد.
عدالت در اطلاعات و اخبار
بخش آخر که امروزه خیلی مهم شده، عدالت در اطلاعات و اخبار است. اهمیت این موضوع در دنیای کنونی بسیار واضح است. همین الان در کشور خود ما اگر افرادی، اطلاعاتی داشته باشند، یک شبه میلیاردر میشوند؛ مثلاً اگر بدانند از فردا دولت میخواهد ارز مرجع را از فلان محصول بردارد، سریع اقدام میکنند. این برای افرادی که شرایط برابر نداشته باشند، عدم عدالت در اطلاعات خواهد بود. عدالت بمعنای انصاف و «وضع کل شی موضعه» اقتضا میکند که ما چنین چیزی نداشته باشیم و این یک واقعیت است. یکی از اقوام ما میگفت «در کشورهای خارجی اگر کسی در جلسهای شرکت کند، که تصمیمگیری در آن جلسه به نفع او تمام شود، باید قبل از تصمیمگیری اعلام کند و بگوید که من از این تصمیمگیری سود میبرم و نباید در این جلسه باشم» مثلاً میخواهند تقسیمات شهری را مشخص کنند، این شخص هم یک طرف شهر زمینی دارد یا پولی دارد و میخواهد زمین بخرد، اگر از این اطلاعات خبر داشته باشد، برای نمونه؛ نمیرود باجک خانه بخرد، بلکه همهی پول خود را در پردیسان سرمایهگذاری میکند، لذا چنین شخصی نباید در جلسه شرکت داشته باشد. این عدم عدالت در اطلاعات و اخبار است که متأسفانه در کشور ما به آن توجه نمیشود و اشکالاتی در این بخش دیده میشود. حضرت در این مورد یک تعبیری دارند و میفرمایند «الا ان لکم عندی الا احتجز دونکم سراً الا فی حرب»[31] به مردم گفتند ای مردم بدانید من مجاز نیستم که چیزی را پنهان کنم، مگر در مسألهی جنگ. هر کشوری اسناد سری و فوق سری دارد که مردم نباید بدانند، چون ممکن است دشمن از آنها سوء استفاده کند. حالا حرب را توسعه دهید، یک موقع جنگ رویارو و یک موقع پنهان است. یک سری از بودجههای نظامی شاید هیچگاه اعلام نشود، یا اعلام شدن آن اثر داشته باشد. ما در جوانی در انتخابات خبرگان رهبری شرکت کردیم، یکی از دوستان میگفت «ببینیم رقبا چقدر خرج میکنند، ما هم همانقدر خرج کنیم.» بعد من پرسیدم شما از کجا میدانید؟ گفت «ما با فلانی همشهری هستیم و این اطلاعات را رد و بدل میکنیم.» این نوع اطلاعات خیلی اثر دارد که مثلاً هر گروه چکار میکند. حضرت در ادامه فرمودند «و لا اطوی دونکم امراً الا فی حکم[32]» و نمیپیچیم مطلبی را مگر اینکه حکم شرعی باشد؛ یعنی از مشورت شما استفاده میکنم و اینطور نیست که در کاری که میخواهم برای آن تصمیم بگیرم، شخصاً انجام دهم، بدون اینکه به نتیجهی آن کاری داشته باشم. این دو تعبیر میتوانند ما را در فضای عدالت اطلاعات و اخبار قرار دهند، گرچه بنظر میرسد این بحث با فضاهایی که دارد، یک مقدار جدیدتر است و نیاز به کار بیشتری دارد. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
[1] نهج البلاغه خطبه 224
[2] نهج البلاغه خطبه164
[3] نهج البلاغه خطبه 197
[4] سوره رحمن آیه 7
[5] تفسیر صافی جلد5، صفحه 10
[6] بحار الأنوار ، جلد33، صفحه 493
[7] بحار الأنوار، جلد 75، صفحه 83
[8] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ابن شهرآشوب، جلد2، صفحه 147
[9] نهج البلاغه خطبه 15
[10] سوره نحل آیه 90
[11] نهج البلاغه حکمت 231
[12] كمال الدين و تمام النعمة، جلد2، صفحه 614
[13] غرر الحكم و درر الكلم، صفحه 204
[14] غرر الحكم و درر الكلم، صفحه 204
[15] نهج البلاغه حکمت 437
[16] نهج البلاغه حکمت 73
[17] نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 481
[18] نهج البلاغه خطبه 87
[19] ( 3) التبيغ الهيجان و الغلبة و في بعض النسخ[ يبيغ بالفقير].
[20] نهج البلاغه خطبه 210
[21] نهج البلاغه نامه 45
[22] نهج البلاغه خطبه 224
[23] نهج البلاغه نامه 41
[24] نهج البلاغه خطبه 224
[25] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ابن شهرآشوب، جلد2، صفحه 147
[26] نهج البلاغه نامه 47
[27] نهج البلاغه نامه 20
[28] نهج البلاغه نامه 45
[29] نهج البلاغه نامه 3
[30] [30] نهج البلاغه خطبه 205
[31] نهج البلاغه نامه 50
[32] نهج البلاغه نامه 50