بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: روش فقه الحدیث
سخنران: محمد کاظم رحمان ستایش
تاریخ: 02/09/1387
بحث پیرامون قواعد فقه الحدیث بود و مراحل فهم معنای حدیث ذکر شد که آخرین مرحله را فهم مقصود و مواد حدیث دانستهاند. رکن اصلی شناخت مواد حدیث قرائن لفظی و مقامی بودند. آخرین قرینه، قرینه منفصل بود که در این مرحله خانواده حدیث و احادیث معارض برای تعیین حدود حدیث مشخص شد. جلسه امشب این است که آیا علوم بشری در فهم حدیث نقش دارند یا خیر؟ علوم بشری دو دستهاند: الف) دانشهای طبیعی از قبیل طب؛ زمینشناسی؛ کیهان شناسی ب) دانشهایی که از آن به علوم انسانی یاد میشود مثل حقوق، سیاست و... آیا آموزههای این دانشها در فهم حدیث اثر گذارند یا خیر؟
واقعیت این است که روایات باید با دانشهای طبیعی سازگاری اجمالی داشته باشند. مبنای سازگاری این است که اگر این احادیث از خداوند صادر شده و آن هم خدایی که دارای حیثیات گوناگون است، اگر این حیثیات متناقض جلوه کنند خلاف حکمت خداوند است لذا در لسان فقها آمده که بهترین تشریع آن است که به تکوین نزدیکتر باشد؛ پس نمیشود از منشا واحد متعارضاتی صادر شود مگر اینکه ما خیال کنیم که متناقض هستند ولی در واقع اینگونه نمیباشند.
با توجه به این نکته نمیشود از ائمه روایتی صادر شود خلاف واقعیت. تأکید کنم این که واقعیت توهمی را نمیگویم بلکه واقعیتی که بر اساس «حق خلق نشده» مد نظر است. طبیعتاً اگر کسی در حوزه علوم به این واقعیات به حسب واقعش نه بر حسب توهمشـ دست یافت، نمیتواند بسیاری از مفاهیم روایات مربوط به آن موضوع را درک کند و هکذا در حوزه علوم انسانی. ولی فرق حوزه علوم انسانی با طبیعی این است که در علوم انسانی مباحث نظری وجود دارد که جعلیات هستند گر چه برخی موضوعات آن واقعی میباشند. اگر چنین اصولی پیدا شد که به امر واحد الهی برگشت و یک نوع وحدت درست کرد که واقعیت عالم محسوب شود، روایات نمیتواند آن را نفی کند. با توجه به این نکته، شناخت این واقعیات در حوزه فهم حدیث نقش ایفاء میکند به این شکل که اولاً موضوع شناسی میکند و فضایی را که در آن فضا این موضوع صادر نشده فهم میشود. مثلاً حسابهای نحو میتواند روایات مربوط به نوروز یا واقعه عاشورا مشخص کند.
درباره نوروز روایات متعددی هستند که برخی آن را گویی دینی میداند، در مقابل روایاتهایی هست که خلاف آن است، مثلاً یکی از خلفای بنی عباس به امام عرض کرد که نوروز را عید بگیرید. حضرت فرمود این عید مربوط به عجمهاست نه اسلام. در عوض برخی روایات میگویند نوروز، عید غدیر است، منجمین گفتهاند سالی که غدیر اتفاق افتاد 27 اسفند بوده است. این اطلاعات نجومی در فهم این گونه احادیث موثر است. و یا اینکه با محاسبات نجومی گفتهاند که واقعه عاشورا در مهرماه سال اتفاق افتاده است.
برخی علوم نیز از این قسم نمیباشند بلکه نظریات علمی هستند که بر اساس یک سری مبانی و اصول شکل گرفتهاند، در بررسی و فهم احادیث توسط این گونه علوم و نظریهها، اینها را باید در حد معارض باید به حساب آورد و ضرورتی ندارد که حدیث با آنها سازگاری داشته باشد. بلکه میتوان از آن برای فهم عمیقتر احادیث کمک گرفت.
نتیجه بحث این که اگر عملیات فقه الحدیث به گونه و شیوهای درست صورت پذیرد، محصول فقه الحدیث و علوم بشری با هم سازگاری دارند و در مواردی که تفاوت باشد. علم قطعی، حدیث را به تأویل و یا نقد میکشاند. چون اگر علمی محتوایش یقین آورد باشد بر حدیث ـ که معمولاً خبر واحد وطنی استـ مقدم میشود، گرچه در مواردی در حوزه عمل ممکن است به توقف قائل شویم.
نکته پایانی این بحث این است که باید تمامی عملیات فقه الحدیث توسط حدیث پژوهان را دانشی بشری دانسته و با آن معامله علوم بشری داشته باشیم. در این رابطه لازم است به آسیب شناسی حدیث پژوهی و آفات فقه الحدیث توجه جدی صورت پذیرد. موارد زیادی را میتوان بر شمرد که آسیب شناسی حدیث پژوهی یا آسیبشناسی فهم حدیث نام دارد. در تمامی مراحل پیش گفته شده، اگر نکتهای خلاف اصول و قواعد مطرح شده اعمال گردد، خود به عنوان آسیبی است که فهم حدیث را دچار خلل میسازد.
به عنوان نمونه اولین مرحله حدیث، تتبع در احادیث جهت شناخت و کشف متن اصلی، کامل و معتبر میباشد تا متن کامل از ناقص شناخته شود. اگر این مرحله به صورت دقیق و جدی طی نشود این خود یک آسیب جدی میباشد.
مثلاً در روایتی در اصول کافی ج ، ص ، ح آمده است که: شخصی به پیامبر عرض کرد که من نمازگزاران را دوست دارم ولی نماز نمیخوانم، روزهداران را دوست دارم ولی روزه نمیگیرم. پیامبر(ص) فرمود: تو با کسانی که دوستش داری محشور میشوی و برای تو چیزی از کسب نیست.
اگر تتبع کامل میشد، متن کامل را میدیدم چیز دیگری میفهمیدم: نماز نمیخوانم یعنی بیش از واجب را نمیخوانم و روزه واجب را میگیرم ولی بیشتر از آن را نه، لذا پیامبر فرمود: المرء مع من احب وله ما اکتسب. پیش فهم آن حدیث در گرو کشف این حدیث کامل است.
در همین مرحله، پیروی از هوای نفس یک آسیب است. همانگونه که در تفسیر ذکر شده است ولی در حدیث پژوهشی ذکر نشده است، آسیب تبعیت از هوای نفس در حدیث پژوهی خیلی بیشتر از تبعیت از هوای نفس در تفسیر میباشد چون آنجا متن واحد است ولی احادیث متفاوت و گوناگون زیادی وجود دارد. از نمادهای این قضیه، تذکر ائمه اطهار علیهم السلام سات. امام صادق میفرماید چه بسا که حدیثی را برای کسی نقل میکنیم. و او را از جدال و قیاس نهی میکنم ولی از پیش من که رفت، حدیث را برای طبق میل خودش تاویل میکند. این گونه عملکردـ که هوی را بر هدیـ مقدم میدارد آنگونه که حضرت امیر در ؟؟؟؟ فرمود عطفوا الهوی علی الهدی، یک آسیب محسوب میشود و این کار در زمان ائمه خیلی پیش آمده از جمله تمسک فرقههای منحرف شیعی به احادیث ائمه از جمله : اذا عرفت فا عمل ما شئت که معنای عمل نصریه، علویه و غلاه قرار گرفته است آنان میگویند اگر نسبت به اشعه شناخت پیدا کردی هر کاری خواستی بکن. در ترکیه 20 میلیون اینگونهاند حتی مسجد ندارند و شریعت ندارند میگویند صوم و صلاه و حج و.. علائم هستند و انسانهایی مد نظرند و همینطور ؟؟؟؟؟ و مسیر و.... لذا؟؟؟ را اولی و دومی میدانند و میگویند که این خمر و مسیر که منظور نیست لذا میخورند.
قضیه این روایت چیست؟ این روایت به امام صادق گفته شد که فرمودهای از عرفت فا عمل ما شئتـ اما فرمود علیه این را گفتهام . گفتند ولو اینکه زنا کنند و سرقت و شرب خمر؟ امام فرمود، انّا لله و انا الیه راجعون... و الله ما ؟؟؟ چقدر بی انصافند. خدا از ما عمل خواسته و زا پیرامون ما برداشته است؟ انما قلت اذا عرفت فا عمل ما شئت من خیر کثیر الجنه او قلیله. شرط قبولی اعمال معرفت است. در عالم اسلام یک را شرط تبیین کردهاند.
ر.ک: کاخ، ج، ص 466
در روایت دیگر آمده که آدمهای خبیث از پدر شما روایت میکنند که هنگامی که شناختی هر کاری خواستی بکن، امام صادق فرموده که خدا لعنتشان کند، پدرم فرمود اگر حق را شناختی شرط قبولی اعمال را کسب کردهای عمل کن کم یا زیاد معانیالاخبار، ص 182. و ر.ک: معانی الاخبار، ص 388. اینها غلاه خطّابیه بود. برخی مذهب دیگر همین گونه بوده که تبعیت هوای نفس میکردند. مفضل بن عمر که متهم غالیان است، نامهای به حضرت مینویسد و از غلاه شکایت میکندـ اصل نامه نیست ولی جواب حدود 30 صفحه هستـ وجود داردـ که در آن آمده که اینها حتی محارم را جایز النکاح میدانند و اما از اینها اعلام برائت میکند. محدث نوری با اینکه یک اخباری است در لولؤ و مرجان در نصیحت به منبری تصریح میکند چرا این همه دروغ به اسم روضه نقل میکنید.
منبریها میگویند ما با یک گناه، اشک میگیریم تا تمامی گناهان آنها را ببخشیم.
سومین آسیب حدیث پژوهان، پیش فرضهای ذهنی استـ کما اینکه در تفسیر قرآن هستـ که میخواهند آن را بر حدیث حمل کنند. برخی با ذهنیتهای اولیه وارد شده و حدیث را در همان راستا تفسیر میکنند. نباید در برخورد با حدیث و حدیث پژوهی، اول رأی را انتخاب کرد و حدیث را بر آن حمل کرد. بر اساس این فهمها اصولی درست شده که مبانی انحراف شده است. به عنوان مثال روایت ذیل مبنای یک انحراف فکری شده است.
عامه از قول پیامبر(ص) میگویند: خیر القرون قرنـ دورهـ پس دوره بعد و هکذا تا سه قرن. این یک مبنا شده و بر اساس این حدیث این را درست کردهاند که فهم سلف از فهم خلف قویتر است. یکی از معانی سلفیگری این است. چون اصل این شده که خیر قرون، قرن پیامبر است پس قرن بعدی و این خیریت مطلق است و فهم دینی و اهم شامل میشود در حالی که آن طرف قضیه نیز وجود دارد یعنی برخی امور را شرع ساکت شده است.
امروز جریان قرآن بسندگی ناشی از زیانهایی است که از حدیث پژوهان دیدهاند ولی آن را به حدیث نسبت دادهاند.
چهارمین آسیب حدیث پژوهی، ساده انگاری احادیث است برخی خیال میکنند مثلاً احادیث شبیه یک پند و نصیحت انسان جهان گرد است. و آن دارای اصول، نظام و انسجام نمیبینند. ان حدیثنا صعب ؟؟؟ ... .
احادیث ما سخت و در نهایت سختی هستند و باور کردن آن از صمیم دلـ تحمل نمیشود مگر کسی که ملک مقرب باشد و یا عبدی که خداوند قلبی او را امتحان کرده باشد. معنای حدیث این نیست که انسان به آن علم پیدا نمیکند، بلکه علم پیدا میکند ولی باور پیدا نمیکند. باور نمیکند که این مجموعه یک نظام را مطرح میکند. [حال آیا سیستم را هم مطرح میکند یا ارزشها را مطرح میکند. این بحث مربوط به انتظار از دین است و جای خودش را میطلبد]. چه در احادیث اعتقادی و چه فقهی و چه اخلاقی این قصه است. ملاصالح مازندرانی میگوید: قبل از شرح ملاصدرا بر احادیث، مردم خیال میکردند روایات ما قصه است ولی با این شرح فهمیدند که روایات برهان پذیر هستند.
اینها آسیبهای مشهور هستند. آسیبهای فرعی دیگری هم هست که در این جمال فرصت طرح آنها نیست.