بسمه تعالی تاريخ جلسه: شنبه 16/8/1388 نظریه پرداز: حجةالاسلام و المسلمین سید ضیاء مرتضوی
|
در این جلسه بخش دوم مجاری علوم ائمه که مورد عنایت ویژه آنان بود و افضل از بخش اول بود بیان میشود البته در حد ارجاع فهرستگونه به روایت. خود ائمه به رغم اهميت مجاري و منابع بخش دوم از علومشان در بيان اين مجاری اشاراتی داشتهاند.
مي دانيد كه برای تفصیلی شدن اعتقادات، رجوع به این سرفصلها و روايات ائمه (ع) لازم و ضروری است. قبل از پردتختن به اين روايات يك بحث فلسفی عرفاني را به عنوان مقدمه عرض مي كنم.
چند نکته مقدماتی
الف) دانش آدمی یا از راه حس است، یا عقل و یا قلب. حس چون با جزئیات سر و كار دارد اگر مستند به برهانیات نشود، به درد نخواهد خورد مگر در حد نیازهای روزمره زندگي.
از طرف ديگر معلومات ما انسانها یا نیاز به واسطه بیرونی دارد که به آن علم میگویند -علم حصولی - چون علمي است بیرونی كه توسط آن، صورت ـ ماهیت معلومـ در نزد عالم حاصل میشود كه البته بین عالم و خود این علم، بعد از نقش بستن صورت آن چيز در ذهن، دیگر فاصلهای ندارد و الاّ تسلسل میشود.
یک دسته معلومات دیگر که بین معلوم و عالم، واسطهای نیست و عین معلوم پیش عالم حاصل می شود علم حصولی نام دارد مثل علم نفس به خودش و به شئونات و مدرکات و ذاتیاتش. به عبارت دیگر معلومات انسانی یا از سنخ وجود است یا ماهیات ( مفاهیم هم به نحوی از سنخ ماهیت میباشند). به ديگر تعبير، معلوم گاهی در صقع نفس حادث میشود و گاهی صورتی از آن علوم در ذهن و نفس حاصل میشود مثل اکثر علوم ما.
ب) آن مجاري ششگانه قبلي ائمه كه قبلا بيان شد از دسته علوم حصولی است. آنچه که امام مثلا میفرمایند : علّمنی رسول الله یا در علم جفر ابیض؛ جفر احمر ؛ جامعه و ... هست همه از نوع علم حصولی میباشد بر خلاف بخش دوم علوم ائمه که حصولی نمیباشد بلکه حضوری است گرچه در این گونه روایات هم اشاره شده كه مثلا پيامبر يا امام صورت ملائکه مثلاً یا جبرئیل را مي ديدند. اما اين ديدن نه ديدن با حواس ظاهري است.
تحليل فلسفي و عرفاني از علوم ائمه (ع)
در کتب فلسفی - حکمت متعالیه- و به طریق اولی در کتب عرفانی، بخش علوم شهودی به خوبی تقریر شده است که در اواخر مباحث حکمت و فلسفه در بخش نبوات و کرامات و... آمده است.
براي مطاله بهتر بحث به نمونههایی از منابع اين بحث اشاره مي شود: اشارات و تنبیهات، نمط نهم:مقامات العارفين/ بوعلي سينا؛ حکمة الاشراق/ سهروردی در بحث مربوط به تلقيات غيبي انسانهاي كامل كه انواع و چگونگي آن را شرح ميدهد . اين كتاب خود از مصاديق كشف و شهود است و شيخ خود در باره آن نوشته است كه :« و لقد القاه النافث القدسي في روعي في يوم عجيب و ان كانت كتابته ما اتفقت الا في اشهر لموانع الاسفار»،صفحه562؛ شرح مقدمات فصوص، فصل هفتم، ص 33(مراتب كشف و شهود)/قيصري؛ جامع الاسرار/ سید حید آملی که از قیصری گرفته یا هر دو از منبع دیگری دگرفته اند؛ بحر المعارف/مولي عبد الصمد همداني در صفحه 340 فصلي را به علت احاطه علم امامان اختصاص داده است؛ مفاتيح الغیب و اسفار ، ج1/ملاصدرا و مقامات العارفین و اسرار الآیات.
صدر المتالهين درتعليقه بر حكمة الاشراق خلاصه بيان قيصري را نيز آورده است. او اين گونه تقریر فلسفی و برهانی کرده که از راه علم به علت (خدا) بر همه معلومات میتوان رسيد. یکی از تقریرهای برهان انّی همین است و مرحوم علامه طباطبایی در آیه شریفه مربوط به آشنایی برادران یوسف نكاتي را در رابطه با اين برهان استفاده كرده است.
سهروردی/ حکمة الاشراق: فصل «1» (فى اقسام ما يتلقّى الكاملون من المغيّبات)
و ما يتلقّى الأنبياء و الأولياء و غيرهم من المغيّبات- 1 فانّها قد ترد عليهم فى أسطر مكتوبة، و قد ترد بسماع صوت قد يكون لذيذا و قد يكون هايلا. و قد يشاهدون صور الكائن، و قد يرون صورا حسنة انسانيّة تخاطبهم فى غاية الحسن، فتناجيهم بالغيب. و قد يرى الصور التى تخاطب كالتماثيل الصناعيّة فى غاية اللطف، و قد ترد عليهم فى حظرة، و قد يرون مثلا معلّقة و جميع ما يرى فى المنام من الجبال و البحور و الأرضين و الأصوات العظيمة و الاشخاص كلّها مثل قائمة و كذا الروائح و غيرها. (ص535)
ملاصدرا نيز در حاشيه بر حکمة الاشراق به تبع قیصری آورده است: اعلم انّ الكشف منه معنوي و منه صوري و اعني بالصوري ما يحصل في عالم الآخرة ( باطن اين عالم مراد است) من طريق الحواس الخمس و ذالك اما ان يكون علي طريق المشاهدة البصرية كالرويةالمكاشف صورة الارواحالمتجسدة و اما علي طريق السماع كسماع النبي (ص) الوحي النازل عليه كلاما منظوما او مثل صلصلة الجرس و دويّ النحل كما كان النبي (ص) يسمع ذالك و يفهم المراد منه او علي سبيل الاستنشاق و هو التنسّم بالنفحات الروحانية و التنشّق بالفتوحات الربوبية... او علي سبيل الملامسة او علي طريق الذوق و هذه الانواع قد يجتمع بعضها مع بعض و قد ينفرد
و اما الكشف المعنوي المجرَد عن الصور فهو ظهور المعاني الغيبية و الحقائق العقلية و له ايضا مراتب
ايشان روايات هر يك از اين اقسام را نيز آورده است .
در کشف معنوی بحث از صورت نیست بلکه و هو ظهور المعانی الغیبه؛ که پنج مرحله دارد:
- اولها ما يقع لاهل النتظر بالاستعمال المقدمات و ترکیب القیاسات.
- ثانیها ما یقع بالحدس من الانتقال من المطالب الي المبادي دفعة (مثل اتقوا فراسة المؤمن را از این باب معنا میکنند). این حدس از جلوههای مرتبه سوم است که انسان در یک لحظه میبیند
- ثالثها ما يقع في القوة العاقلة علي سبيل المشاهدة و هي المسمي بالقوة القدسية و الحدث من لوامع الانوار علامه مجلسی اول در شرح روضه المتقین: در یک آیه چقدر معارف به قلب من افتاد
- رابعها مشاهدة الحقایق في العقل الفعال مشاهدة عقلية مجرَدة عن كسرة الفكر و التخيَل...
5-
این اشارهای است به برخی از اقوال عرفا و حکما. حتی شخصی مثل بو علی که مشاء استـ ذکر میشود مثلاً شاید مشائین کمتر به این مسائل توجه دارند ـ در نمط پایانی اشارات میگوید وقتی مشغلههای حسی کم شد و نفس آدمی فرصت یافت در دو مرحله ممکن است نقش هايي در دل او صورت بپذيرد. او در باب خواب دیدن تقریر میکند و میگوید: اگر در خواب کسی برایش چنین چیزی امکان داشت که صوری از آن عالم در صقع نفس او بیفتد بعيد نيست كه اين حالت در بيداري هم براي او حاصل شود.(ر.ك: الاشارات و التنبيهات، بوعلي، نمط پاياني)
بخش دوم منابع و مجاری علوم ائمه (ع)
در بخشی از روایات به علوم ديگري براي ائمه (ع) اشاره شده است كه داراي مجاي ديگري غير از آن مجاري قبلي است. اين روايات به دو گونه صورت اجمالي و تفصیلی به خصوصيت اين علوم و مجاري و منابع آن اشاره كرده است.
روايات دسته اول
اين روايات به صورت كلي به علوم امامان معصوم اشاره دارند كه خود در چند دسته قابل ذكر مي باشند:
الف) روایاتی که ائمه(ع) را محدّث یا مفّهم شمرده است. مانند اين سخن حضرت رضا(ع) به ابي هاشم جعفري. الْمُفِيدُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَزَّازِ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ يَحْيَى الْكَشْحِيِّ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ الْأَئِمَّةُ عُلَمَاءُ حُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُون.
ب) روایاتی که اثبات شرح صدر میکند.
امام رضا(ع) و إن العبد إذا اختاره الله عز و جل لأمور عباده شرح الله صدره لذلك و أودع قلبه ينابيع الحكمة و ألهمه العلم إلهاما فلم يعي بعده بجواب و لا يحيد فيه عن الصواب و هو معصوم مؤيد موفق مسدد قد أمن الخطايا و الزلل و العثار يخصه الله بذلك ليكون حجته على عباده و شاهده على خلقه و ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم... .(عيون ،ج1،ص174)
در اين حديث شريف مرز بين امام و اوليا مشخص شده است و آن ايمن بودن امامان از خطاست و عصمتي كه دارند باعث حجت بودن آنان مي شود.
پس آنچه از علوم به مخاطب و مردم بر میگردد بین معصومان تفاوتی نیست ولی آنچه به خودشان بر میگردد ممکن است دارای تفاوت باشد.
ابوبصیر از امام باقر(ع) در باره آيه « بل هو آيات بينات في صدور الذين اوتوا العلم مي گويد : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي هَذِهِ الْآيَةِ بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا قَالَ بَيْنَ دَفَّتَيِ الْمُصْحَفِ قُلْتُ مَنْ هُمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ مَنْ عَسَى أَنْ يَكُونُوا غَيْرَنَا.
ج) روایاتی که ائمه را به برخی اولیاء گذشته مثل یوشع بن نون، ذی القرنین تشبیه کرده است: [بصائر الدرجات] ابْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا مَنْزِلَتُكُمْ وَ بِمَنْ تُشْبِهُونَ مِمَّنْ مَضَى فَقَالَ كَصَاحِبِ مُوسَى وَ ذِي الْقَرْنَيْنِ كَانَا عَالِمَيْنِ وَ لَمْ يَكُونَا نَبِيَّيْن.
د) روایاتی که افزایش تدریجی علوم ائمه را بیان کرده خصوصاً در شبهای جمعه.
دسته دوم روایات
از مجموع این روایات چهار طریق را براي مجاري و منابع علوم اهل بيت و گستره و كيفيت آن جمعبندی و استقصاء کردهام كه عبارت است از:
7) رؤیت در خواب (رويا)[1]. رؤیای صادقه مرحلهای از کشف و شهود است.
در برخي از روايات در بيان مجاري علوم امامان تصريح شده است كه يك راه نيز افاضه در خواب است: ما، [الأمالي للشيخ الطوسي] بِالْإِسْنَادِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ يَزِيدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يُنْكَتُ فِي قَلْبِهِ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يُؤْتَى فِي مَنَامِه... . این گونه روایات محدود و کم است ولی مصادیق رویاهایی که بیان کردهاند متعدد است. علما معتقدند نوم و يقظه امامان یکسان است.
علمای اسلامی جزئی از نبوت را خواب میدانند. یک هفتادم یا یک چهل و ششم . سید بن طاوس در کتاب مسند الرضا ،ج2 ،ص66 مي نويسد: ... عن الوشائ عن ابي الحسن الرضا (ع) قال رايت ابي في المنام قال يا بني اذا كنت في شدّة فاكثر آن تقول يا رووف يا رحيموالذي نراه في المنام كما نراه في اليقظة.
8) نقش بستن در قلب
روايات متعددي از ائمه این گونه روایت شده که يك مجراي علوم ائمه از راه نقش بستن در قلب و دل آنان است كه با تعبيرهايي چون : نقر فی القلوب؛ نكت فی القلوب؛ قذف في القلوب و الصدور ؛
القاء في القلوب؛ وقر في القلوب و ... آمده است و خود روایات این طریق را الهام تفسیر کردهاند، و اما النكت في القلوب فهو الالهام.
- طنین افكندن در گوش
در کنار نقر فی القلب، طنین افکندن در گوش هم هست که در روایات نقر فی الاسماع یا نکت فی الاذن است و در برخي ديگر تعبير اسماع هست كه تفسير شده به شنيدن صداي فرشته:
- اما النقر في الاسماع فحديث الملائكة نسمع كلامهم و لا نري اشخاصهم.
- و انّ منا لمن يسمع الصوت مثل الصوت السلسلة في الطست.
نكته: در برخي از اين روايات تصريح شده است كه گاهي اين دو طريق با هم مجراي علم مي گردند.
بصائر الدرجات: مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع عِلْمُ عَالِمِكُمْ أَ سَمَاعٌ أَوْ إِلْهَامٌ قَالَ يَكُونُ سَمَاعاً وَ يَكُونُ إِلْهَاماً وَ يَكُونَانِ مَعاً .
در روایات گاهی سه طریق با هم: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ يَحْيَى الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنِ الْإِمَامِ إِذَا سُئِلَ كَيْفَ يُجِيبُ فَقَالَ إِلْهَامٌ وَ سَمَاعٌ وَ رُبَّمَا كَانَا جَمِيعاً .
- حضور فرشته يا فرشتگان مخصوص
در روایات زیادی هست كه از حضور فرشتگان صحبت شده است و در برخي از آنان از پيك ويه سخن رفته است و گويا مهمترين بخش و عالي ترين مجرا همين قسم مي باشد. روایات بحار در این باره زیاد است كه از نزول ملائكه بر آنان خبر مي دهد و مرحوم مجلسي بابي را به اين گونه روايات اختصاص داده است. برخي از تعابير ي كه فرشته گان را به عنوان مجراي علم معرفي فرموده اند عبارت است ار:
- و انّ منا لمن ياتيه صورة اعظم من جبرئيل و ميكائيل.( بحار،ج26،ص19.)
- انّ منّا لمن يعاين معاينة قلت والذي يعاينون ما هو؟ قال: خلق اعظم من جبرئيل و ميكائيل.(همان)
البته اين مطالب نبايد مورد استعجاب و استبعاد قرار بگيرد . آیت الله انصاری در درس معاد بحار الانوار از علامه طباطبایی نقل میکرد که: من الان دوستی دارم که تسبیح ملائکه را میشنود. اینها که نسبت به ائمه استبعادي ندارند.
روایات بخش دوم مجاری علوم ائمه(ع)
حارث بن مغیره نضری چند روایت در این زمینه دارد:
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْأَهْوَازِيِّ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّضْرِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ الَّذِي يُسْأَلُ عَنْهُ الْإِمَامُ وَ لَيْسَ عِنْدَهُ فِيهِ شَيْءٌ مِنْ أَيْنَ يَعْلَمُهُ قَالَ يُنْكَتُ فِي الْقَلْبِ نَكْتاً أَوْ يُنْقَرُ فِي الْأُذُنِ نَقْرا(بحار ،ج26،ص57)
- عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عِيسَى بْنِ حَمْزَةَ الثَّقَفِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نَسْأَلُكَ أَحْيَاناً فَتُسْرِعُ فِي الْجَوَابِ وَ أَحْيَاناً تُطْرِقُ ثُمَّ تُجِيبُنَا قَالَ نَعَمْ إِنَّهُ يُنْكَتُ فِي آذَانِنَا وَ قُلُوبِنَا فَإِذَا نُكِتَ نَطَقْنَا وَ إِذَا أَمْسَكَ عَنَّا أَمْسَكْنَا (همان)
- الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ عَنْبَسَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْخَيْرِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْحَسَنِ فَزَعَمَ أَنْ لَيْسَ فِيكُمْ إِمَامٌ فَقَالَ بَلَى وَ اللَّهِ يَا ابْنَ النَّجَاشِيِّ إِنَّ فِينَا لَمَنْ يُنْكَتُ فِي قَلْبِهِ وَ يُوقَرُ فِي أُذُنِهِ وَ يُصَافِحُهُ الْمَلَائِكَةُ قَالَ قُلْتُ فِيكُمْ قَالَ إِي وَ اللَّهِ فِينَا الْيَوْمَ إِي وَ اللَّهِ فِينَا الْيَوْمَ ثَلَاثاً .
- إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ أَوْ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع رُوِّينَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّ عِلْمَنَا غَابِرٌ وَ مَزْبُورٌ وَ نَكْتٌ فِي الْقَلْبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ قَالَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَا تَقَدَّمَ مِنْ عِلْمِنَا وَ أَمَّا الْمَزْبُورُ فَمَا يَأْتِينَا وَ أَمَّا النَّكْتُ فِي الْقُلُوبِ فَإِلْهَامٌ وَ أَمَّا النَّقْرُ فِي الْأَسْمَاعِ فَإِنَّهُ مِنَ الْمَلَك.(هماه،ص59)
-[بصائر الدرجات] إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ أَوْ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع رُوِّينَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّ عِلْمَنَا غَابِرٌ وَ مَزْبُورٌ وَ نَكْتٌ فِي الْقَلْبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ قَالَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَا تَقَدَّمَ مِنْ عِلْمِنَا وَ أَمَّا الْمَزْبُورُ فَمَا يَأْتِينَا وَ أَمَّا النَّكْتُ فِي الْقُلُوبِ فَإِلْهَامٌ وَ أَمَّا النَّقْرُ فِي الْأَسْمَاعِ فَإِنَّهُ مِنَ الْمَلَك(بحار،ج26،ص60).
- [بصائر الدرجات] مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَلِيٍّ السَّائِيِّ قَالَ سَأَلْتُ الصَّادِقَ ع عَنْ مَبْلَغِ عِلْمِهِمْ فَقَالَ مَبْلَغُ عِلْمِنَا ثَلَاثَةُ وُجُوهٍ مَاضٍ وَ غَابِرٌ وَ حَادِثٌ فَأَمَّا الْمَاضِي فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا.(همان،ص 59).
- ديدن و شنیدن بی واسطه از خداوند
يك منبع و مرحله ديگر از انواع و سطوح مختلف مجاري علوم امامان كه بسي والا تر و ظريف تر و نادر تر است مشاهده وجه الله است. و شنيدن سخن حق تعالي. و اين حقيقتي است كه هم در فلسفه اشراق و هم حکمت متعالیه و عرفان تبیین شده است. در روايات اشارات ظريفي به اين سطح از باب معرفت وجود دارد.
سالم ابن ابي حفصه : ما، [الأمالي للشيخ الطوسي] الْمُفِيدُ عَنِ الْمُظَفَّرِ بْنِ أَحْمَدَ الْبَلْخِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ الْإِسْكَافِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مَابُنْدَادَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي حَفْصَةَ قَالَ لَمَّا هَلَكَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ ع قُلْتُ لِأَصْحَابِي انْتَظِرُونِي حَتَّى أَدْخُلَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَأُعَزِّيَهُ بِهِ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَعَزَّيْتُهُ ثُمَّ قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ذَهَبَ وَ اللَّهِ مَنْ كَانَ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَا يُسْأَلُ عَنْ مَنْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا يُرَى مِثْلُهُ أَبَداً قَالَ فَسَكَتَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع سَاعَةً ثُمَّ قَالَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّ مِنْ عِبَادِي مَنْ يَتَصَدَّقُ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَأُرَبِّيهَا لَهُ كَمَا يُرَبِّي أَحَدُكُمْ فَلُوَّهُ حَتَّى أَجْعَلَهَا لَهُ مِثْلَ جَبَلِ أُحُدٍ فَخَرَجْتُ إِلَى أَصْحَابِي فَقُلْتُ مَا رَأَيْتُ أَعْجَبَ مِنْ هَذَا كُنَّا نَسْتَعْظِمُ قَوْلَ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِلَا وَاسِطَةٍ فَقَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ اللَّهُ تَعَالَى بِلَا وَاسِطَة(همان، ج،47،ص337 ) اين كه حضرت مي فرمايد قال الله تعالی بلاواسطهـ نه اینکه حضرت میخواهد سلسله سند را حذف کند.
- [فلاح السائل] رُوِيَ أَنَّ مَوْلَانَا الصَّادِقَ ع كَانَ يَتْلُو الْقُرْآنَ فِي صَلَاتِهِ فَغُشِيَ عَلَيْهِ فَلَمَّا أَفَاقَ سُئِلَ مَا الَّذِي أَوْجَبَ مَا انْتَهَتْ حَالُهُ إِلَيْهِ فَقَالَ مَا مَعْنَاهُ مَا زِلْتُ أُكَرِّرُ آيَاتِ الْقُرْآنِ حَتَّى بَلَغْتُ إِلَى حَالٍ كَأَنَّنِي سَمِعْتُهَا مُشَافَهَةً مِمَّنْ أَنْزَلَهَا .(همان،58ص).
جمع بندی بخش دوم مجاری علوم ائمه
بجز مفاد اصلي اين روايات كه معرفي مجاري ديگري از علوم امامان (ع) است و هريك نيازمند تبيين فلسفي و عرفاني مي باشند نكات قابل توجه و نيازمند مطالعه ديگري به دست مي آيد كه مي توان به بخش هاي عمده زير اشاره داشت:
- محدوديت و تقيه در بيان
چنان که در جمع بندی بخش نخست اشاره شد استناد به آن مجاری نوعاً همراه با تقیه نبود و بلکه در بسیاری موارد برای صیانت از تعرَضات افراد و گروه هایی بود که به امامت یا مراتب ویژه علمی امامان اذعان نداشتند یا دنبال بهانه و دلیل برای ایذاء و فشار بیشتر بودند. اما نمونههای متعددی وجود دارد که امامان(ع) در بیان بخش دوم تقیه میکردند و جز در موارد ویژه از آن سخن نمیگفتند. چند نمونه را بازگو میکنیم:
روایت حادث بن مغيره نشان مي دهد كه امام ابتدا نمي خواستند الهام و يا شنيدن از فرشته را بيان كنند ولي حارث كه قبلا چيزهايي در اين باره شنيده بود اشاره كرد حضرت سر بسته تاييد فرمودند:
- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تُتْرَكُ بِغَيْرِ عَالِمٍ قُلْتُ الَّذِي يَعْلَمُ عَالِمُكُمْ مَا هُوَ قَالَ وِرَاثَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عِلْمٌ يَسْتَغْنِي بِهِ عَنِ النَّاسِ وَ لَا يَسْتَغْنِي النَّاسُ عَنْهُ قُلْتُ وَ حِكْمَةٌ يُقْذَفُ فِي صَدْرِهِ أَوْ يُنْكَتُ فِي أُذُنِهِ قَالَ ذَاكَ وَ ذَاك(بحار،ج26،ص62)
- این پرسش نقلهای دیگری نیز دارد که نشان میدهد حارث برای افراد مختلفی بازگو کرده است
و بعید است که حارث چند بار پرسیده باشد. در یکی از این نقلها آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع هَذَا الْعِلْمُ الَّذِي يَعْلَمُهُ عَالِمُكُمْ أَ شَيْءٌ يُلْقَى فِي قَلْبِهِ أَوْ يُنْكَتُ فِي أُذُنِهِ فَسَكَتَ حَتَّى غَفَلَ الْقَوْمُ ثُمَّ قَالَ ذَاكَ وَ ذَاكَ(همان،ص58)
- در روایت ابن ابی يعفور، به رغم تکرار سؤال توسط وی و با اینکه او از اصحاب مورد توجه بود اما حضرت بدون اینکه نفی کند پاسخ صریحی نمیدهد: [بصائر الدرجات] ابْنُ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نَقُولُ إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يُنْكَتُ فِي قَلْبِهِ أَوْ صَدْرِهِ أَوْ فِي أُذُنِهِ فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ مُحَدَّثاً قُلْتُ فِيكُمْ مِثْلُهُ قَالَ إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ مُحَدَّثاً فَلَمَّا أَنْ كَرَّرْتُ عَلَيْهِ قَالَ إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَوْمَ بَنِي قُرَيْظَةَ وَ النَّضِيرِ كَانَ جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهِ وَ مِيكَائِيلُ عَنْ يَسَارِهِ يُحَدِّثَانِهِ (همان،ص71)
- جریان اولین دیدار زرارة بن اعین با حضرت باقر (ع) که در دوره نوجوانی زراره و در خیمه حضرت در منی اتفاق افتاد نشان میدهد که حتی از بیان محدّث بودن اوصیای پیامبر(ص) برای برخی از شیعیان پرهیز داشتهاند: [رجال الكشي] حَمْدَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَدِمْتُ الْمَدِينَةَ وَ أَنَا شَابٌّ أَمْرَدُ فَدَخَلْتُ سُرَادِقاً لِأَبِي جَعْفَرٍ ع بِمِنًى فَرَأَيْتُ قَوْماً جُلُوساً فِي الْفُسْطَاطِ وَ صَدْرُ الْمَجْلِسِ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ وَ رَأَيْتُ رَجُلًا جَالِساً نَاحِيَةً يَحْتَجِمُ فَعَرَفْتُ بِرَأْيِي أَنَّهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَقَصَدْتُ نَحْوَهُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ عَلَيَ فَجَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ الْحَجَّامُ خَلْفَهُ فَقَالَ أَ مِنْ بَنِي أَعْيَنَ أَنْتَ فَقُلْتُ نَعَمْ أَنَا زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ فَقَالَ إِنَّمَا عَرَفْتُكَ بِالشَّبَهِ أَ حَجَّ حُمْرَانُ قُلْتُ لَا وَ هُوَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ فَقَالَ إِنَّهُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً لَا يَرْجِعُ أَبَداً إِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ لِمَ حَدَّثْتَ الْحَكَمَ بْنَ عُيَيْنَةَ عَنِّي أَنَّ الْأَوْصِيَاءَ مُحَدَّثُونَ لَا تُحَدِّثْهُ وَ أَشْبَاهَهُ بِمِثْلِ هَذَا الْحَدِيث(همان،ص80)
ب) برتری و ارزش بالاتر
روایات متعددی نشان میدهد امامان(ع) در عین حال که مجاری دو بخش نخست را کم نمیگرفتهاند اما عنایت ویژه ایشان به دانشی بوده که از مجاری مذکور در بخش دوم به دست میآمده است، هم از نظر کیفیت و هم اندازه و حجم. پیشتر روایت علی سائی را در اقسام علوم امامان(ع) و اینکه بخش «حادث» «افضل علم ما» است را نقل کردیم. چند نمونه دیگر:
- حمران بن اعین وقتی دانش تورات و انجیل و کتب پیشینیان را «علم اکبر» مینامد که امامان (ع) از آن برخوردار بودند، حضرت صادق(ع) خاطر نشان میکنند اين بخش در مقابل بخش دیگر که همان بخش حادث است چيزي به حساب نمي آيد:
إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ بِشْرٍ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عِنْدَكُمُ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ الزَّبُورُ وَ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولى صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى قَالَ نَعَمْ قُلْتُ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعِلْمُ الْأَكْبَرُ قَالَ يَا حُمْرَانُ لَوْ لَمْ يَكُنْ غَيْرَ مَا كَانَ وَ لَكِنْ مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ عِلْمُهُ عِنْدَنَا أَعْظَمُ(همان،ج26،ص20)
- وقتی دانش صحیفه جامعه در نظر منصور بن حازم بزرگ جلوه میکند حضرت صادق(ع) با یادآوری اینکه این دانش، دانشی بر جای مانده از رسول خدا(ص) است و دانشی نقلی به شمار میرود، علم برتر و واقعی را که میتواند اشاره به شهودی بودن آن باشد بخشی میداند که هر شب و روز پدید میآید: مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ إِنَّ النَّاسَ يَذْكُرُونَ أَنَّ عِنْدَكُمْ صَحِيفَةً طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِيهَا مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ النَّاسُ وَ أَنَّ هَذَا هُوَ الْعِلْمُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَيْسَ هَذَا هُوَ الْعِلْمُ إِنَّمَا هُوَ أَثَرٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي يَحْدُثُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ (همان)
- همین مضمون در روایت دیگری از ابی بصیر آمده که امام (ع) در تصحیح گفته مشابه از ضریس کناسی فرمود: با این تفاوت که ضریس دانش صحف ابراهیم و موسی(ع) را بزرگ شمرد و حضرت علاوه بر شب و روز، ساعت به ساعت را نیز افزود: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ عِنْدَنَا الصُّحُفَ الْأَوْلَى صُحُفَ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى فَقَالَ لَهُ ضُرَيْسٌ أَ لَيْسَتْ هِيَ الْأَلْوَاحَ فَقَالَ بَلَى قَالَ ضُرَيْسٌ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعِلْمُ فَقَالَ لَيْسَ هَذَا الْعِلْمَ إِنَّمَا هَذِهِ الْأَثَرَةُ إِنَّ الْعِلْمَ مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَوْمٌ [يَوْماً] بِيَوْمٍ وَ سَاعَةً بِسَاعَة(همان،ص61)
- در روایت دیگر حضرت صادق (ع) حتی دانش قرآن و حلال و حرام را در مقایسه با این بخش ناچیز میشمارد و جالب توجه است که روایت نشان میدهد حتی کسی مانند محمد بن مسلم نیز، نه تنها به این بخش از مجاری علوم امامان(ع) واقف نبوده بلکه بخشی از مراتب علم حصولی امامان نیز برای وی مورد سؤال بوده است، البته احتمال میرود سؤال وی فقط به خاطر وضع خاصّ ابی الخطاب و انحرافی که پیدا کرده بوده است:
مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع كَلَامٌ سَمِعْتُهُ عَنْ أَبِي الْخَطَّابِ فَقَالَ اعْرِضْهُ عَلَيَّ قَالَ فَقُلْتُ يَقُولُ إِنَّكُمْ تَعْلَمُونَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ فَصْلَ مَا بَيْنَ النَّاسِ فَلَمَّا أَرَدْتُ الْقِيَامَ أَخَذَ بِيَدِي فَقَالَ ع يَا مُحَمَّدُ كَذَا عِلْمُ الْقُرْآنِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ يَسِيرٌ فِي جَنْبِ الْعِلْمِ الَّذِي يَحْدُثُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ
ج) پدیداری و افزایش تدریجی و دایمی
چنان که از روایات این بخش به خوبی پیداست، این بخش از دانش گسترده امامان(ع) به صورت تدریجی حاصل میشده است و نیز دایمی بوده است.
تعبیر کلی حدوث شب و روز که در بیشتر این روایات آمده حاکی از همین است. با این حال تعبیر سال به سال و ماه به ماه و حتی ساعت به ساعت نیز آمده است و این نشان از تفاوت موارد دارد.
پارهای از این روایات نقطه عطف حصول این دانش برتر را سفرهای روحانی شبهای جمعه امامان (ع) شمرده است.
برخی از اين روايات تصریح کردهاند که اگر خداوند ما را به خود واگذارد مانند سایرین خواهیم بود.
بخشی نیز به صورت کلی خاطر نشان کرده است که اگر دانش ما دائماً افزوده نشود دچار کاستی خواهیم شد
برخی از این روایات گذشته و برخی دیگر چنین است:
- ابو حمزه ثمالی درباره ارث بری علم پیامبر (ص) توسط حضرت علی (ع) و سپس یک یک امامان (ع) از حضرت سجاد(ع) میپرسد. حضرت ضمن تأیید آن، اشاره به بخش دیگر علوم آنان میکند که به تدریج حاصل میشود: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كُلُّ مَا كَانَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدْ أَعْطَاهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع بَعْدَهُ ثُمَّ الْحَسَنَ بَعْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ الْحُسَيْنَ ع ثُمَّ كُلَّ إِمَامٍ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ قَالَ ع نَعَمْ مَعَ الزِّيَادَةِ الَّتِي تَحْدُثُ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ فِي كُلِّ شَهْرٍ إِي وَ اللَّهِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ (همان،ص91)
- مرفوعه محمد بن جمهور از امام صادق(ع) اشاره به سفر هر شب جمعه امامان(ع) به محضر پروردگار دارد: [بصائر الدرجات] مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَمَّنْ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ إِنَّ لَنَا فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ وَفْدَةً إِلَى رَبِّنَا فَلَا نَنْزِلُ إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَطْرَف(همان،89).
- یونس بن ابی الفضل به نقل از امام صادق(ع) :
[بصائر الدرجات] سَلَمَةُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ أَبِي الْفَضْلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا مِنْ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ إِلَّا وَ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ فِيهَا سُرُورٌ قُلْتُ كَيْفَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ إِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ ص الْعَرْشَ وَ وَافَيْتُ مَعَهُ فَمَا أَرْجِعُ إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا (همان،ص90). در برخی از این روایات تصریح به روحانی بودن سفر شده است.
د) منشأ پایان ناپذیری
یک نکته قابل توجه دیگر در این بخش از روایات تأکیدی است بر این امر که همین بخش از مجاری است که مایه پایان ناپذیری دانش امامان(ع) میباشد. اگر این مجاری نبود و دانش آنان به همان بخشی وراثتی محدود میشد، دانش آنان محدود و مواجه با کاستی و به تعبیر این روایات دچار «نفاد» میگشت. پایان ناپذیری علوم آنان ناشی از کشف و شهودهای جدید است که در طول زندگی خود از آن برخوردار میشدند و در خواب و بیداری به آن دست مییافتند.
مفاد بخشی از این روایات به صورت کلی است و فقط میگوید اگر بر دانش ما افزوده نشود، آنچه پیش ما هست پایان مییابد، مانند این نقل امام رضا(ع) از امام باقر(ع) که: إِنَّا لَنُزَادُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ لَوْ لَمْ نُزَدْ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا
(كافي،ج1،ص54)و در برخی روایات نشان داده شده است که این افاضه مربوط به علوم وراثتی و نقلی در بخش اول نیست.
- سلیمان دیلمی به امام صادق(ع) گفت: فدایت شوم بارها شنیدم میگویي اگر به دانش ما افزوده نشود دچار کاستی میشویم. حضرت فرمود: قَالَ أَمَّا الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ فَقَدْ وَ اللَّهِ أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ ص بِكَمَالِهِ وَ مَا يُزَادُ الْإِمَامُ فِي حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا هَذِهِ الزِّيَادَةُ قَالَ فِي سَائِرِ الْأَشْيَاءِ سِوَى الْحَلَالِ وَ الْحَرَام(بحار،ج26،ص92)
- حضرت صادق(ع) در پاسخ به ذریح محاربی که پرسید آیا پرسشهایی نیز میشود که درباره آن چیزی از رسول خدا(ص) به شما نرسیده باشد، سوگند خورد اگر به «دانش» ما افزوده نشود دچار کاستی میشویم:
كِتَابُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ شُرَيْحٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَلْحَةَ النَّهْدِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ وَ سَأَلَهُ ذَرِيحٌ فَقَالَ لَهُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ لِي إِلَيْكَ حَاجَةٌ فَقَالَ يَا ذَرِيحُ هَاتِ حَاجَتَكَ فَمَا أَحَبَّ إِلَيَّ قَضَاءَ حَاجَتِكَ فَقَالَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي هَلْ تَحْتَاجُونَ إِلَى شَيْءٍ مِمَّا تُسْأَلُونَ عَنْهُ لَيْسَ يَكُونُ عِنْدَكُمْ فِيهِ ثَبْتٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّى تَنْظُرُونَ إِلَى مَا عِنْدَكُمْ مِنَ الْكُتُبِ قَالَ ع يَا ذَرِيحُ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنَّا نُزَادُ لَأَنْفَدْنَا(همان،97)
نکته: همین بیان این پرسش را برای برخی از اصحاب پدید آورده است که گویا لازمه این سخن آن است که امامان(ع) به دانشی دست مییابند که پیامبر(ص) از آن آگاه نبوده است. پاسخ این شبهه نیز این بوده که این بخش از دانش از مجرای پیامبر(ص) افاضه میشود و در واقع آن بزرگوار و امامان بعدی به ترتیب مجرای فیض الهی میباشند. یک نمونه روایت ذیل است:
- زراره وقتی از حضرت باقر(ع) مسئله افزایش دانش امامان(ع) را شنید پرسید:
[بصائر الدرجات] أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ نُعْمَانَ عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَوْ لَا أَنَّا نُزَادُ نَفَدْنَا قَالَ قُلْتَ فَتُزَادُونَ شَيْئاً لَا يَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا (همان،94) این امر بر اساس مبانی معرفتی در فلسفه و عرفان امری کاملاً پذیرفته شده و استوار است و بر همین اساس است که در سخن حضرت صادق(ع) علت این امر این شمرده شده است که آخرین امام «اعلم» از فرد نخست که رسول خدا یا امیرالمؤمنین است نمي باشد:
ُ لَيْسَ شَيْءٌ يَخْرُجُ مِنَ اللَّهِ حَتَّى يُبْدَأَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ لِكَيْلَا يَكُونَ آخِرُنَا أَعْلَمَ مِنْ أَوَّلِنَا.(همان،92)
ه) فرق گذاری میان معصومان(ع)
در جمعبندی بخش نخست پارهای روایات را بازگو کردیم که اجمالاً نشان از نوعی اختلاف مرتبه میان وجودهای پاک معصومان (ع) دارد. این اختلاف مربوط به دانش احکام و لزوم طاعت نیست و به عبارت دیگر به بخش نخست دانش امامان(ع) که از طریق نقل و به ارث به آنان رسیده است نمیباشد، بلکه اگر مفاد این روایات را بپذیریم مربوط به بخش دوم از مجاری دانش آنان است که دانشی شهودی و وقوع آن تدریجی است.
س) تفاوت علم امام و وحی پیامبری چگونه قابل توجیه است؟
ج) مرحوم شیخ مفید در اوائل مقالات دارد که آیا بر ائمه وحی میشود یا نه؟ ایشان مینویسد که اشکال عقلی ندارد که وحی – البته نه تشریعی- به امامان بشود ولی برای اینکه مشکلی پیش نیاید ائمه اسم آن را الهام گذاشتهاند.
در برخی روایات تعبیر وحيٌ کوحی ام موسی آمده است. وحی مگر غیر از مرتبه بالای الهام چيز ديگري است.
اینکه امام فرمود: مقام پیغمبر است که جبرئیل را پائین میکشاند آیا غیر از این است که این علم، حصولی نیست بلکه حضوری است.
بله اين وحي ها يا به تعبير ديگر اين الهامات بر امامان، تشریعی نبوده و حلال و حرامی اضافه بیان نشده است چون همهاش را رسول الله بیان کرده است. نزول جبرئیل و بالاتر از او را روایات به کرات برای ائمه تصدیق کرده و خود قرآن صراحت دارد که: تنزّل الملائکة و الرّوح فیها، اين تنزل ملائكه بر چه كساني مي باشد. ائمه(ع) مصداق اکمل آن را خود آن بزرگواران میدانند. البته مرتبه فضل و کمالات پیامبر و امیرالمؤمنینـ از جمله علمـ بر ائمه ديگر چيزي است كه در خود روايات به آن اشاره شده است گرچه كليني بابی دارد که کلهم نور واحد ولی به نظر میرسد این باب مربوط به همان بخش اول از علوم ائمه باشد، یعنی آنچه به احکام و اطاعت بر میگردد یکسان است ولی خلاف عقلی پیش نمیآید که در بخش دوم بگوئیم نوعی اختلاف مراتب علمی در میان ائمه دیده میشود.
س) آيا ائمه و پيامبر هم اجتهاد مي كرده اند؟
ج) طریق دیگر اجتهاد معصومين (ع) بوده است.
سید مرتضی و محقق حلی هم در شرایع معتقد است كه: از نظر عقلی هیچ اشکالی ندارد که پیامبر و ائمه اجتهاد کنند و اشکالی ندارد که ما به اجتهادات آنها ملتزم شویم ولی دلیلی بر وقوع چنین اجتهادی نداریم. اگر چنین چیزی برای پیامبر و امام قائل شویم، خطا در آن راه ندارد.
س) مگر در کشف و شهود عرفا هم خطا راه دارد؟
ج) هم در مقدمات و مبانی آن و هم در بيان آن ممكن است خطا واقع شود.لذا روایت هست که از کجا پیامبر فهمید که این القائات وحی است نه القاء شیطان. این میرساند که در مقدمات شهود و عرفان و کشف هم ممکن است خطا راه بیابد.
[1] در جلسه قبلي شش مجرا اشاره شد.