بسمه تعالی تاريخ جلسه: شنبه 9/8/1388 نظریه پرداز: حجةالاسلام و المسلمین سید ضیاء مرتضوی |
ضمن تبریک ولادت حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع)، سعی میکنم سر خطهایی از معارفی که پیرامون موضوع مورد بحث در احادیث آمده است را طرح کنم. عنوان بحث مجاری و منابع علوم امامان(ع) است ولی چون در سالروز ولادت علیبن موسی الرضا(ع) هستیم به جهاد علمی آن حضرت كه يكي از ویژگیهای شخصیتی حضرت رضا(ع) است و اين ويژگی در میان مردم ظهور و جلوه خاصي داشت، به صورت مقدمه بحث به آن اشاره خواهم داشت.
ساختار بحث عبارت است از: الف) مقدمه ؛ ب) بخش آحاديث مربوط به آن دسته از مجاری و منابع علوم ائمه(ع) كه در لسان خود ائمه(ع) آمده است که این بخش خود در دو فصل میگنجد؛ ج) بخش سوم هم که بخش قابل توجهی است، تحلیل و تبیین و مستند سازی دیگری از مجاری علوم ائمه معصومین(ع) است که در کتب فلسفی و منابع عرفانی ذکر شده و میتواند در فهم نزدیکتر این روایات شریف به ما کمک کند.
لازم به ذكر است که این موضوع، موضوع آسانی نیست و پیچیدگیهای خاص خود را دارد. این که منبع و خاستگاه علوم معصومین(ع) چه بوده پیچیدگیاش از یک طرف، و از طرف ديگر ناهمخوانی روایات بعلاوه تلفیق و جمع میان این احادیث کار سخت دیگری است که نیازمند مبانی خاص خودش است که حداقلی از دانش حدیث شناسی را هم میخواهد. از جمله سؤالاتی که پيرامون اين موضوع قابل طرح میباشد مي توان به پرسش هاي زير اشاره داشت:
آیا ائمه علومشان را از کجا میگرفتند؟ آیا از این نظر تفاوتی میان ائمه بوده؟ آیا پیامبر هم علوم خودش را از راه وحی به دست میآورد؟ چگونه و چه تحولی رخ میدهد که امام، بعد از شهادت امام قبلي، تمام علوم او را دارا میشود؟ اینکه امامان برخی سؤالات را جواب میدادند یا جواب نمیدادند و یا با تأخیر جواب میدادند چگونه قابل توجیه است؟
اینها سؤالاتی است که در رابطه با دانش خاص یا دانش عمومی معصومين(ع) مطرح است که ما به عنوان شیعه باید جواب هاي مناسبي را از لابلاي احاديث بايد استخراج و استبناط كنيم. منابع عقلی، تحلیلی و برهانی که به تحلیل این سؤالات پرداخته باشدـ در عین حال که این سؤالات و موضوعات خیلی اهمیت دارد - خیلی وجود ندارد و من کمتر به این گونه منابع دست یافتهام.
مقدمه:
بعد علمی و شخصیت علمی امام رضا(ع)
عواملی همچون تلاش علمی امام باقر و صادق(ع)؛ گسترش علمی دیگر مكاتب در عصر امام رضا(ع) و تلاش علمی مأمون با هر انگیزهای که بودـ که معمولاً هم اندیشمندان ما با یک نگاه بدبینانه به آن نگاه میکنند گرچه نگاه به حقی است[1]، باعث درخشش جلوه علمی امام رضا(ع) در بین مسلمانان شد.
برخی از شواهد این تلاشهای علمی در روایات عبارتند از:
- حضرت کاظم برای یزیدبن سلیط زیدی جریان خوابی را که دیده بود اين گونه نقل میکند: حضرت رسول و علی (ع) را در خواب دیدم و پیامبر(ص) فرزندم رضا را به امامت معرفی کرد. امام کاظم در ادامه خوابش میفرماید:
...ثُمَّ وَصَفَهُ لِي رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ عَلِيٌّ ابْنُكَ الَّذِي يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ وَ يَسْمَعُ بِتَفْهِيمِهِ وَ يَنْطِقُ بِحِكْمَتِهِ يُصِيبُ وَ لَا يُخْطِئُ وَ يَعْلَمُ وَ لَا يَجْهَلُ قَدْ مُلِئَ حُكْماً وَ عِلْما؛
- قال الکاظم (ع):
عَلِيٌّ ابْنِي أَكْبَرُ وُلْدِي وَ أَسْمَعُهُمْ لِقَوْلِي وَ أَطْوَعُهُمْ لِأَمْرِي يَنْظُرُ مَعِي فِي كِتَابِ الْجَفْرِ وَ الْجَامِعَةِ وَ لَيْسَ يَنْظُرُ فِيهِ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِي؛
- ابراهیم بن عباس شاعر و مادح علی بن موسی که خیلی راجع به حضرت بیان ستایش آمیز دارد میگوید:[2]
مَا رَأَيْتُ الرِّضَا ع سُئِلَ عَنْ شَيْءٍ قَطُّ إِلَّا عَلِمَهُ وَ لَا رَأَيْتُ أَعْلَمَ مِنْهُ بِمَا كَانَ فِي الزَّمَانِ إِلَى وَقْتِهِ وَ عَصْرِهِ وَ كَانَ الْمَأْمُونُ يَمْتَحِنُهُ بِالسُّؤَالِ عَنْ كُلِّ شَيْءٍ فَيُجِيبُ فِيهِ وَ كَانَ كَلَامُهُ كُلُّهُ وَ جَوَابُهُ وَ تَمَثُّلُهُ انْتِزَاعَاتٍ مِنَ الْقُرْآن؛
- محمد بن عیسای یقطینی میگوید وقتی اختلافاتی درباره امر امامت امام رضا(ع) پیش آمد دست به تدوین پرسشهاي مطرح شده و جوابهاي آن حضرت زدم که 15 هزار تا شدـ در نقل دیگر 18 هزار - :
لَمَّا اخْتَلَفَ النَّاسُ فِي أَمْرِ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع جَمَعْتُ مِنْ مَسَائِلِهِ مِمَّا سُئِلَ عَنْهُ وَ أَجَابَ فِيهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ أَلْفَ مَسْأَلَة؛
- حاکم نیشابوریـ که یک عرق شیعی دارد یا متشیع استـ به روايتي كه اسنادش از ابا صلت هروی است اين گونه مي نويسد:
مَا رَأَيْتُ أَعْلَمَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع وَ لَا رَآهُ عَالِمٌ إِلَّا شَهِدَ لَهُ بِمِثْلِ شَهَادَتِي وَ لَقَدْ جَمَعَ الْمَأْمُونُ فِي مَجَالِسَ لَهُ ذَوَاتِ عَدَدٍ عُلَمَاءَ الْأَدْيَانِ وَ فُقَهَاءَ الشَّرِيعَةِ وَ الْمُتَكَلِّمِينَ فَغَلَبَهُمْ عَنْ آخِرِهِمْ حَتَّى مَا بَقِيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ إِلَّا أَقَرَّ لَهُ بِالْفَضْلِ وَ أَقَرَّ عَلَى نَفْسِهِ بِالْقُصُورِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع يَقُولُ كُنْتُ أَجْلِسُ فِي الرَّوْضَةِ وَ الْعُلَمَاءُ بِالْمَدِينَةِ مُتَوَافِرُونَ فَإِذَا أَعْيَا الْوَاحِدُ مِنْهُمْ عَنْ مَسْأَلَةٍ أَشَارُوا إِلَيَّ بِأَجْمَعِهِمْ وَ بَعَثُوا إِلَيَّ بِالْمَسَائِلِ فَأُجِيبُ عَنْهَا؛
- مرحوم صدوق در كتاب عيون مي نويسد: كَانَ الْمَأْمُونُ يَجْلِبُ عَلَى الرِّضَا ع مِنْ مُتَكَلِّمِي الْفِرَقِ وَ أَهْلِ الْأَهْوَاءِ الْمُضِلَّةِ كُلَّ مَنْ سَمِعَ بِهِ حِرْصاً عَلَى انْقِطَاعِ الرِّضَا ع عَنِ الْحُجَّةِ مَعَ وَاحِدٍ مِنْهُمْ وَ ذَلِكَ حَسَداً مِنْهُ لَهُ وَ لِمَنْزِلَتِهِ مِنَ الْعِلْمِ فَكَانَ لَا يُكَلِّمُهُ أَحَدٌ إِلَّا أَقَرَّ لَهُ بِالْفَضْلِ وَ الْتَزَمَ الْحُجَّةَ لَهُ عَلَيْهِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ يَأْبَى إِلَّا أَنْ يُعْلِيَ كَلِمَتَهُ وَ يُتِمَّ نُورَهُ وَ يَنْصُرَ حُجَّتَه؛[3]
- عيون أخبار الرضا عليه السلام: تَمِيمٌ الْقُرَشِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ع فَسَأَلَهُ الْمَأْمُونُ عَنِ الْأَخْبَارِ الْمُوهِمَةِ لِعَدَمِ عِصْمَةِ الْأَنْبِيَاءِ ع فَأَجَابَ ع عَنْ كُلٍ مِنْهَا فَكَانَ الْمَأْمُونُ يَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّكَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ص حَقّاً وَ قَدْ كَانَ يَقُولُ لِلَّهِ دَرُّكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَدْ كَانَ يَقُولُ بَارَكَ اللَّهُ فِيكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ وَ قَدْ كَانَ يَقُولُ جَزَاكَ اللَّهُ عَنْ أَنْبِيَائِهِ خَيْراً يَا أَبَا الْحَسَنِ فَلَمَّا أَجَابَ ع عَنْ كُلِّ مَا أَرَادَ أَنْ يَسْأَلَهُ قَالَ الْمَأْمُونُ لَقَدْ شَفَيْتَ صَدْرِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَوْضَحْتَ لِي مَا كَانَ مُلْتَبِساً عَلَيَّ فَجَزَاكَ اللَّهُ عَنْ أَنْبِيَائِهِ وَ عَنِ الْإِسْلَامِ خَيْراً قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ [بْنِ الْجَهْمِ فَقَامَ الْمَأْمُونُ إِلَى الصَّلَاةِ وَ أَخَذَ بِيَدِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ وَ كَانَ حَاضِرَ الْمَجْلِسِ وَ تَبِعْتُهُمَا فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ كَيْفَ رَأَيْتَ ابْنَ أَخِيكَ فَقَالَ عَالِمٌ وَ لَمْ نَرَهُ يَخْتَلِفُ إِلَى أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْعِلْم در مجلسی که مأمون تشکیل داد، مأمون پرسشهای زیادی راجع به عصمت مطرح کرد و حضرت جواب میداد. محمد بن جعفر بن محمدـ عموی امام رضا(ع)ـ حضور داشت. مأمون به او گفت رضا، پسر برادرت را چگونه دیدی؟ محمد بن جعفر بن محمد گفت: در خانه عالمی نرفته، استادی نداشته و کتابی نخوانده است.
ب) احاديث مربوط به مجاری و منابع علوم ائمه(ع)
قبل از اینکه به مجاری علوم ائمه در لسان خود ائمه بپردازم چند نکته را به عنوان مقدمه که در بیانات معرفتی آن حضرات آمده و میتواند جوابگوی سؤالات ما باشدمطرح مي كنم:
الف) اصل گستره علوم ائمه و اهمیت و جایگاهی که در دلالت بر حقانیت آن بزرگواران داشت.
مسأله گستره علوم ائمه نقش مهمی در اثبات امامت ائمه داشته است. نص بر امامت حضرت علی و امام حسن و امام حسین روشن است ولی در میان ائمه بعدی اینگونه نیست و فقط در میان خواص ـ آنهم نه همه خواصـ جا افتاده بود و لذا این همه اختلافات و انشعابات بوجود میآمد. مرحوم خواجه نصیر در التحصیل مینویسد: نص جلّیای بر دوازده امام به معنای گسترده آن نبود و اگر هم بودـ معرفی ائمه یکایک توسط نص کار آسانی نبود هم به خاطر محدودیت ارتباطات و هم شرایط تقیه و لذا مطمئن ترین راه برای اثبات امامت، استناد به مراحل علمی ائمه بود چون شیعیان میدانستند که ائمه علمی دارندـ که از آن هم در برخی روایات به ولایت علمی تعبیر شدهـ و این مرتبه علمی به ائمه یکی پس از دیگری منتقل میشد و در سنین جوانی اگر امامی به امامت میرسید، شبهات راجع به او با همین مسالهـ ولایت علمیـ رفع میشد، لذا سؤالات زیادی به سوی او گسیل داده میشد و نمونههای تاریخی فراوانی در این زمینه هست.
مساله ولایت علم در بخشی از یک روایت آمده که مطرح شده که آیا علم امام، در لحظه رحلت امام قبلی، به امام بعدی منتقل میشود یا از قبل هم منتقل میشود؟ امام در جواب میفرماید:
لَا يَمْضِي الْإِمَامُ حَتَّى يُعَلِّمَهُ إِلَى مَنِ انْتَجَبَهُ اللَّهُ وَ لَكِنْ يَكُونُ صَامِتاً مَعَهُ فَإِذَا مَضَى وَلِيُّ الْعِلْمِ نَطَقَ بِهِ مَنْ بَعْدَه؛
در این روایت به ولایت علم اشاره شده است. پس گستره علم علم امامان اهمیتی در حد اثبات حقانیت امامت امامان داشته است.
ب) گستره علم امامان چقدر بوده است؟
در روایات جوابها مختلف است چون یکی از موضوعات عمده تقیه بردار، مساله خود علم ائمه بوده و لذا اختلافات روایات در این زمینه به این مساله بر میگردد و لذا این روايات متفاوت خود قابل جمع هستند.
یک دسته از روایات اینگونه است که: اذا اراد أن یعلم یعلّمه الله؛ امام لازم نیست تفصیلاً همه چیز را بداند ولی در هیچ جا در نمیماند هر وقت بخواهد خداوند به او تعلیم میدهد.
یک دسته دیگر از روایات علم امام را به صورت گسترده بیان کرده است از جمله:
حضرت رضا عن ابائهـ قال رسول الله: مَا يَنْقَلِبُ جَنَاحُ طَائِرٍ فِي الْهَوَاءِ إِلَّا وَ عِنْدَنَا فِيهِ عِلْم؛ بكير بن أعين نیز میگوید: قُبِضَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى ذِرَاعِ نَفْسِهِ وَ قَالَ يَا بُكَيْرُ هَذَا وَ اللَّهِ جِلْدُ رَسُولِ اللَّهِ وَ هَذِهِ وَ اللَّهِ عُرُوقُ رَسُولِ اللَّهِ وَ هَذَا وَ اللَّهِ لَحْمُهُ وَ هَذَا عَظْمُهُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الدُّنْيَا وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْآخِرَة ؛
اینکه اشاره کنند که دست و پوست و عروق و ... پوست و گوشت و... رسول الله است، این پوست و گوشت ظاهری نیست چون سادات دیگر زیادی بودند خصوصاً سادات حسنی که از میان آنها اهل فضل هم بودند گرچه ساداتی که امام را هم اذیت میکردند بودند. پس این چه معنایی دارد؟ جواب تفصیلی این سؤال در بخش تحلیل عرفانی و فلسفی خواهد آمد ولی اجمالاً اشاره کنم که محی الدین عربی در مقدمه کتاب خودش فتوحات، مبنایی برای کشف و شهود خودش ارائه داده و میگوید: رسول الله را در عالم کشف و شهود دیدم و پیامبر به من فرمود چون شعرهایـ موییـ از من در تو هست، در همین حد قابلیت این کشف و شهود را دارای. و این حدیث شاید از آن باب باشد.
حدیث دیگری هست که ابو حنیفه وارد بر مجلس امام صادق(ع) شد تا حدیثی بشنود. دید امام صادق(ع) تکیه بر عصایی زده و به او گفت شما هنوز به سنی نرسیدهای که بر عصا تکیه کنی. امام فرمود بله همینطور است ولی چون این عصای رسول الله است از باب تبرک به آن تکیه زدهام. ابو حنیفه تا این را شنید بر خواست و جلو رفت و گفت اجازه میدهی که آن را ببوسم؟ امام در این وضعیت آستین خود را بالا زدند و فرمود والله تو میدانی که این پوست و گوشت و رگ رسول الله است آن را نمیبوسی و میخواهی چوبي را ببوسی؟ این پوست و گوشت و خون را که خیلی از سادات داشتند، چرا امام این فضیلت را به خود نسبت میدهد و اختصاص به خودش میداند نه دیگران. چه خصوصیتی هست که امام با بیان این که پوست و گوشت و... من از رسول الله است خبر از علم سماوات و ارض و... میدهد؟
سیف تمّار: كُنَّا مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جَمَاعَةً مِنَ الشِّيعَةِ فِي الْحِجْرِ فَقَالَ عَلَيْنَا عَيْنٌ فَالْتَفَتْنَا يَمْنَةً وَ يَسْرَةً فَلَمْ نَرَ أَحَداً فَقُلْنَا لَيْسَ عَلَيْنَا عَيْنٌ فَقَالَ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ وَ رَبِّ الْبَنِيَّةِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَوْ كُنْتُ بَيْنَ مُوسَى وَ الْخَضِرِ لَأَخْبَرْتُهُمَا أَنِّي أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا.
ج) مقدمه دیگری که در جمع روایات خیلی کمک میکند، این است که ائمه در بیان مجاری عام علوم خود مشکل نداشتند ولی در بیان مجاری خاص علوم خود، خیلی مشکل داشتند و کاملاً در تقیه بودند. تقیه امامان یا در مسائل سیاسی بود، یا کلامی و یا احکام. زمینه دیگري كه ائمه تقيه مي كردند در مقام علمی شان بود. به هر حال روایاتی درباره علوم ائمه به ما رسیده است. بخشی از جلد بیست و ششم بحار که به شئون امامت اختصاص دارد، روایات زیادی در این باره هست که باید به تحلیل و جمع بین آنها پرداخت. روایات زیادی هست که ائمه در مجاری خاص علوم خود، تقیه میکردند.
د) تفاوت کلی علوم امامان با دیگران
روایات زیادی این تفاوت را بیان میکند که نوع علوم امامانـ نه فقط گستردگیاشـ در منبع و حجم و اندازه با دیگران متفاوت بود. امام رضا(ع) میفرماید:
إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ يُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حُكْمِهِ مَا لَا يُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ فَيَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ كُلِّ عِلْمِ أَهْلِ زَمَانِهِم.
آیا این فوقیت حجمی استـ اندازه، گستره و مقدارـ یا نه نوع آن هم و مجرا و منبع آن هم فرق میکند؟ حتماً تفاوت در منبع و مجرا را هم شامل میشود.
ه) در روایات متعدد مطرح شده است که اصل ضرورت و گستره علوم ائمه نسبتی با حجت بودن آنان دارد.
مضمون روایات متعددی هست که از ائمه سوال میشود که شما از کجا این علوم را آوردهاید؟ امام سر بسته میفرمودند مگر میشود خداوند کسی را حجت کند و علوم لازم را که خلق الله به آن احتیاج دارند به امامان ندهد و نتوانند پاسخگوی خلق الله باشند. پس رابطه مستقیمی بین مفترض الطاعه بودن و دارا بودن این علوم در روایات بیان شده است.
- امام رضا(ع): إِنَّ اللَّهَ أَحْكَمُ وَ أَكْرَمُ وَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ يَحْتَجَّ بِحُجَّةٍ ثُمَّ يُغَيِّبُ عَنْهُ شَيْئاً مِنْ أُمُورِهِم؛
خداوند عادلتر از آن است که با حجتی بر مردم احتجاج کند و در عین حال مردم را از علومی که نیاز دارند محروم کند و حجة خدا از پاسخگویی به آن سؤالات درماند.
- ضریس کناسی از حضرت باقر(ع) شنیده که یقول وَ عِنْدَهُ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ عَجِبْتُ مِنْ قَوْمٍ يَتَوَلَّوْنَا وَ يَجْعَلُونَا أَئِمَّةً وَ يَصِفُونَ أَنَّ طَاعَتَنَا مُفْتَرَضَةٌ عَلَيْهِمْ كَطَاعَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ يَكْسِرُونَ حُجَّتَهُمْ وَ يَخْصِمُونَ أَنْفُسَهُمْ بِضَعْفِ قُلُوبِهِمْ فَيَنْقُصُونَا حَقَّنَا وَ يَعِيبُونَ ذَلِكَ عَلَى مَنْ أَعْطَاهُ اللَّهُ بُرْهَانَ حَقِّ مَعْرِفَتِنَا وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِنَا أَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِيَائِهِ عَلَى عِبَادِهِ ثُمَّ يُخْفِي عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ الْعِلْمِ فِيمَا يَرِدُ عَلَيْهِمْ مِمَّا فِيهِ قِوَامُ دِينِهِم.
وقتی حمران از حضرت این را شنید پرسید پس چرا حضرت علی و امام حسن و امام حسین با این علمی که داشتند چرا به این سرنوشت دچار شدند و شهید شدند؟ امام در جواب فرمود: ثُمَّ أَجْرَاهُ فَبِتَقَدُّمِ عِلْمٍ إِلَيْهِمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَامَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ع وَ بِعِلْمٍ صَمَتَ مَنْ صَمَتَ مِنَّا؛
- مرحوم کشی در رجال خود از هشام بن حکم آورده که در منی 500 سؤال کلامی از امام صادق پرسیدم. وقتی سؤالات و جوابها را دریافت کردـ با اینکه خودش عالم بودهـ به امام عرض میکند که: هَذَا الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ وَ الْقُرْآنُ أَعْلَمُ أَنَّكَ صَاحِبُه ـ فقه و قران و تفسیر را اهلش هستی و صاحب آن هستی ولی تبحر در کلام را از کجا آوردهایـ وَ أَعْلَمُ النَّاسِ بِهِ فَهَذَا الْكَلَامُ مِنْ أَيْنَ فَقَالَ يَحْتَجُّ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ بِحُجَّةٍ لَا يَكُونُ عِنْدَهُ كُلَّمَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْه؛ این یک استفهام انکاری بود که حضرت در جواب هشام داد.
منبع و مجاری علوم
از مجموع این روایات برای علوم ائمه حدود 11 منبع و مجرا در دو بخش به دست میآید.
بخش اول که بخش محدودی هستـ کما اینکه خودشان فرمودهاندـ و در مقایسه با بخش دوم کم اهمیتتر است را در اين فرصت بیان میکنم:
- خود قرآن. البته نحوه برداشت ائمه از قرآن چگونه بوده است؟ روایات در اين زمينه نيز متفاوت است. از حضرت امام باقر روایت شده که: إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه.
و یا عبد الاعلی نقل میکند که: وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ كَأَنَّهُ فِي كَفِّي فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْء.[4]
- جامعه در توصیف آن آمده است که: طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِيهَا جَمِيعُ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْش. در روایات متعدد آمده که به اطلای پیامبر و خط حضرت علی بوده و حتی در برخی روایات از آن به کتاب علی تعبیر شده است.
- مصحف حضرت زهرا. در روایات آمده که حتی یک آیه قرآن در آن نیست و بیان حلال و حرام هم نمیکند.
- جفر ابیض که در مقابل جفر احمر است. جفر ابیض چیزی بوده که از پوست دباغي شده حیوانی يا چيز ديگري بوده که گاهی به اصحاب آن را نشان میدادند. برخی روایات هست که: و ماء فیه تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود و کتب انبیاء الله. برخی روایات این را جامعه معرفی کرده است ولی برخی نه.
جفر احمر هم ظرفی بوده که وسایلی از پیامبر مثل نعلین، شمشیر و... در آن بوده که اینها را نشانه امامت میدانستند. مثل تابوت در بنی اسرائیل که هر جا میرفت علم هم میرفت.
- کتاب علم المنایا. صدوق در عیون مینویسد که حضرت رضا به عیادت محمد بن جعفر رفت ولی امام در عیادت او لبخند زد. اسحاق داشت گریه میکرد و از دیدن لبخند امام رضا ناراحت شد که برادرم دارد میمیرد ولی امام لبخند میزند. امام در جواب فرمود خیر برادرت سالم میشود ولی شما قبل از او فوت میکنی و همین گونه هم شد. صدوق این را از کتاب علم المنایا مي داند.
- احادیث پیامبر و امامان قبلی
حضرت رضا(ع) بیشترین حدیث را از پیامبر با سلسله سند از پدرانشانـ نقل میکند که عیون خیلی را نقل کرده است. این هم از روایات کلی علّمنی رسول الله الف باب علم ینفتح من کل باب الف باب و هم روایات متعدد دیگر که درباره هر موضوع خاصی میباشد. منبع عمده این علم وراثتی بوده است ولی نکته قابل توجه اینکه امام صادق به ابا بصیر فرمود: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ وَ اللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ لَهُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ فَقُلْتُ لَهُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْم ـ این خیلی علم زیادی استـ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاك ـ علم هست ولی آنچه ارزش اصلی در علوم است آن نیستـ بلکه چیز دیگری است.
این مسأله وراثت میتواند روایات سینه به سینه باشد که از پیامبر نقل شده و یا همان جامعه و جفر ابیض یا تعلیم خاص باشد. کما اینکه حضرت علی در جواب کسی فرمود: نه این علم غیب نیست بلکه إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْم. (ر.ک: نهج البلاغه)
چند روایت در این باره عبارت است:
ِ ابْنِ أَبِي عُمَرَ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ ع أَنَا وَ يَحْيَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ فَقَالَ يَحْيَى جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُمْ يَزْعُمُونَ أَنَّكَ تَعْلَمُ الْغَيْبَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ يَدَكَ عَلَى رَأْسِي فَوَ اللَّهِ مَا بَقِيَتْ فِي جَسَدِي شَعْرَةٌ وَ لَا فِي رَأْسِي إِلَّا قَامَتْ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هِيَ إِلَّا رِوَايَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص ؛
این روایت در کنار روایات دیگر باید قرار گیرد و تحلیل شود.
عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع إِنِّي سَأَلْتُ أَبَاكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْهَا قَالَ وَ عَنْ أَيِّ شَيْءٍ تَسْأَلُ قَالَ قُلْتُ لَهُ عِنْدَكَ عِلْمُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ كُتُبُهُ وَ عِلْمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ كُتُبُهُمْ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ وَ أَكْثَرُ مِنْ ذَاكَ سَلْ عَمَّا بَدَا لَك
امام رضا: إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ يَتَوَارَثُ أَصَاغِرُنَا عَنْ أَكَابِرِنَا الْقُذَّةَ بِالْقُذَّة ـ تیر کمان که شبیه هستندـ مثل حذوة النعل بالفعل.
اینکه حضرت بخش عمدهای از احکام و معارف را به پیغمبر برساند، در آن زمان خیلی مهم بوده است.
در شهادت امام باقر، وقتی سالب ابن ابی حفصه وقتی خواست تسلیت به امام صادق بگوید، در تعریف از امام صادق گفت، وقتی امام صادق حدیثی از پیامبر میفرمود، کسی از سند حدیث از او سؤال نمیکرد. این خیلی مهم بوده که ائمه علوم خودشان را به پیامبر مستند کنند.
جمع بندی:
در این مجاری شش گانه چند نکته وجود دارد که مجاری بعدی را تحلیل میکند نکات مهم در این مجاری ششگانه عبارتند از:
- نقطه مشترک این مجاری، ارثی بودن آن است.
- این علوم هرچه قدر گسترده بوده، وضع ثابتی بود و فزونی نمییافت. این تنوع زمینههای سؤال و پاسخگویی ائمه به این همه سؤالات آیا از راه اجتهاد بود یا افزایش علم از مجاری دیگری بوده است خودش جاي بحث دارد.
- این روایات دال بر اینکه ائمه محدودیت نداشتند در علم، نمیتواند به این شش مجرا مربوط باشد چون اینها علّمه الله نبود بلکه جفر و عاء و... بود.
- اینها مربوط به علم حصولی است نه حضوری. جفر و مصحف و... وسایلی بودند که حتی برخی اصحاب میدیدند و لذا علم ائمه از این طریق، حصولی بوده نه حضوری.
- تأخیر ائمه در جواب گویی مربوط به این مجاری نبود، چون نسیان و فراموشی برای ائمه معنا نداشته پس تأخیر به مجاری دیگر بر میگردد که دلایل خاص خود را داشته است.
- تقیه در این مجاری نبوده است. عمدتاً تقیه در علوم دیگری و مجاری دیگر بوده است.
- این علوم و مجاری آنـ در عین گستردگیـ در قیاس با بخش دیگر، ناچیز و کمبوده است.
- این مجاری ششگانه و علوم حاصل از آن را در مقایسه با بخش دیگر، علم حساب نمیکردند بلکه ماثورات میدانستند و میفرمودند علم آن چیزی است که شب و روز حادث میشود. و آن را خیلی برای افراد بیان نمیکردند.
- در برخی روایات تصریح شده که احکام همه توسط پیامبر بیان شده و امام در حلال و حرامی زیاده و کم نمیکند. پس افزایش علم ائمه در حلال و حرام نبوده بلکه در چیز دیگری بوده است.
- اختلاف فضیلت علوم ائمه نسبت به هم، در این بخش نبوده است، گر چه مرحوم کلینی بابی در کافی باز کرده که همه یکسان بودهاند ولی روایات دیگری هست که نوعی تفاضل را در بین ائمه نشان میدهد و این میرساند که در علوم ناشی از این مجاری ششگانه نمیباشد.
سؤالات هست مربوط به کمال ائمه در انتهای امامت نسبت به ابتدای آن. کمال علمی هم همینگونه بوده، که آیا علم و کمالات ائمه در ابتدای امامت مثل انتهای امامت بوده است؟ سؤالات و روایات زیادی در این زمینه هست و در روایت به پاسخ این سؤالات پرداخته است و چون زیاد هستند میتواند یک مبنای عقلی درست .
مساله اختلاف فضل میان ائمه مربوط به این دست علوم و مجاری آن نمیباشد خصوصاً در باب احکام حلال و حرام .
روایت: أحمد بن محمد بن أبي نصر عن أبي الحسن الرضا ع قال: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا يَسْتَكْمِلُ عَبْدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَ أَنَّهُ يَجْرِي لِآخِرِهِمْ مَا يَجْرِي لِأَوَّلِهِمْ فِي الْحُجَّةـ حجت امر مرکبی نیست که یک امام بیشتر حجت باشد و دیگری کمترـ وَ الطَّاعَةِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ سَوَاءً وَ لِمُحَمَّدٍ ص وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَضْلُهُمَا الْخَبَر. امام رضا از امام صادق: كُلُّنَا نَجْرِي فِي الطَّاعَةِ وَ الْأَمْرِ مَجْرَى وَاحِدٍ وَ بَعْضُنَا أَعْلَمُ مِنْ بَعْض.
منشاء این اعلمیت چیست؟
امام حسن عسگری: جَرَى لِأَوَّلِنَا وَ أَوَّلُنَا وَ آخِرُنَا فِي الْعِلْمِ سَوَاءٌ وَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَضْلُهُمَا. این فضل هم نمیتواند کمالات دیگری غیر از علم باشد چون در اینجا در مقام بیان علم است و اگر فضیلتی هست فضیلت علمی است.
امام صادق:[5] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص نَحْنُ فِي الْأَمْرِ وَ الْفَهْمِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ نَجْرِي مَجْرًى وَاحِداً فَأَمَّا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِيٌّ ع فَلَهُمَا فَضْلُهُمَا.
این فاما... نمیتواند حرف پیامبر باشد. لذا باید به نقل صغار که به نظر میرسد دقیقتر است توجه کرد که اینگونه است: رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحْنُ فِي الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ نَجْرِي مَجْرَى وَاحِدٍ فَأَمَّا رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ فَلَهُمَا فَضْلُهُمَا.
در جلسه بعدی به مجاری بخش دوم علوم ائمه و مجاری آن و تحلیل کلامی، فلسفی و عرفانی آن خواهیم پرداخت.
[1] . عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد و بنا بر فرموده پيامبر (ص): مازال یؤید هذا الدین باقوام لاخلاق لهم فی الآخره؛ این دین پیوسته با افرادی که بهرهای از آخرت ندارند، نصرت میشود.
[2] . گر چه در دوره متوکل مشکلاتی پیدا کرد یا تقیه و یا سستی به خرج دارد.
[3] . مرحوم صدوق هم انگیزه مأمون را از تشکیل جلسات مغلوب کردن امام ذکر کرده و این حرص بر تشکیل جلسات برای غلبه علمی به امام را ناشی از حسادت وی میداند.
[4] . ممکن است اشکال شود که افزایش علوم ائمه و تفاضل علوم ائمه نسبت به هم چگونه قابل جمع است؟ آیا مساله با علم اجمالی و تفصیلی حل میشود و یا راه دیگری دارد؟
[5] . این را کلینی نقل کرده ولی عبارت به گونهای است که باید توجیهی در آن کرد.