بسمه تعالی
تحلیلی بر چیستی گروه های تکفیری در خاورمیانه
دکتر عبدالوهاب فراتی
شاید سه سال پیش که بحران سوریه آغاز شد هیچ کس فکر نمی کرد که بخشی از جهان اسلام اینچنین در آتش تکفیر بسوزد، امروز بعد از این چند سال ما با پرسشها و مسائل مهمی مواجهیم که باید به آنها توجه بسیاری بکنیم. از جمله این پرسشها اینست که چرا در جهان اسلام برغم فعالیت گروههای قدیمی ساختارمندتر و مقتدرتر مثل اخوان المسلمین و یا گروههای سنتی یا غیر سنتی در جهان اسلام اینچنین گروههای تکفیری مورد ؟؟؟ قرار گرفته است و روز به روز بر حامیان آنها در جهان اسلام اضافه می شود، در واقع دلیل و ریشه استقبال به این گروهها چیست و آینده این گروه یا جریان تکفیری چه خواهد بود، و بعبارتی سیاست پژوهان چه سناریوهایی برای آینده این گروه در منطقه پیش بینی می کنند و ترسیم کرده اند. من در این جلسه ضمن پرداختن به پرسش اول و احتمالا پرسش بعدی تلاش خواهم کرد تا تحلیلی جدید از سازمانداهی یا ساختار قدرت درون گروههای تکفیری بپردازم و نشان بدهم و اساسا درگیری با این گروهها پیچیده و دراز مدت خواهد بود. بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی در 1922 که عملا سنی ها خلافت را از دست داد رشید رضا در کتاب خلافت عظمای خودش اعتقاد داشت برای بحران جهان اسلام یا جهان عرب مجددا باید خلافت اسلامی را احیاء کنیم اما اینبار نه در اراضی آناتولی بلکه در سرزمین اعراب و کشورهای عربی، رشید رضا معتقد بود که ترکها بی عرضگی نشان دادند و نتوانستند خلافت اسلامی را در استامبول نگه دارند ما باید سرزمینی را در آینده فتح بکنیم که محل وصل و آشتی بین اراضی اناتولی و اراضی عرب باشد آن موقع پیشنهاد ایشان موصل بود، موصل در واقع محل وصل بین سرزمین های عرب و آناتولی بود و ابوبکر البغدادی با اتکار بر همین گزاره رشید رضا موصل را گرفت اعلام خلافت کرد و تلاش کرد که دامنه اقتدار خلافت اهل سنت را در آنجا گسترش بدهد، این نشان می دهد که این تیم با اطلاع از عقبه های تئوریک و تاریخی خودش بدون مقدمه دست به چنین تحولاتی نزده است و با یک عقبه فکری و یک سازماندهی کاملا جدید و پیچیده وارد این درگیری شده است، حتی نوع سازماندهی که بین نیروهای خودشان امروزه در منطقه انجام میدهند خیلی از جامعه شناسان و کسانی که روی گروههای مذهبی و مبارز کار کرده اند متوجه شده اند که تروریسم مذهبی که موج چهارم تروریسم در جهان است و در خاور میانه در حال گسترش است یک پدیده کاملا جدیدی است که نمی شود بر حسب مدلها و الگوهای پیشین آنرا مطالعه کرد، از این پدیده جدیده تعبیر می کنند به تروریسم نوین یا در بعضی متنها از آن به سوپر تروریسم تعبیر می شود و در برخی متون دیگر به تروریسم مذهبی تعبیر می شود.
اینکه این تروریسم مذهبی از چه ساختار و الگوهائی برخوردار است در واقع این پرسشی است که ما باید تا حدودی باید در این جلسه به آن بپردازیم، من قبل از اینکه به بحث از سازمان و ساختار قدرت در گروههای تکفیر مثل داعش یا جبه النصره که شاخه القاعده در سوره و عراق است اشاره کنم، به آن پرسش اولی بر می گردم و سپس به تحلیل این ساختار اشاره می کنم.
پرسشی که ابتدا مطرح کردم این بود که علت گرایش اهل سنت و اقبال جوانان سنی به گروههایی مثل داعش چیست و چرا اینها فوج فوج بسمت گروههای تکفیری در خاور میانه علاقه نشان میدهند؟
مهترین دلیل گرایش جوانان مسلمانان اعم از عرب و غیر عرب به گروههای تکفیری بیشتر به جذابیت های ائیدولوژیک اینها می خورد، ائیدولوژی گروهای تکفیری خصائص ویژه ای دارد که بشدت مخاطب خودش را تحت تأثیر قرار میدهد، از بین 500 شبکه و فضای مجازی که در اختیار قرار دارند انسان ها را از سراسر دنیا به سمت خودشان جذب کرده اند، زمانی ما فکر می کردیم این گروهها را مثلا از داخل عراق سوریه و یا اردن و پاکستان و افغانستان که محل بحران و گرایش به گروههای تروریستی است جذب می کنند اما شما می دانید بسیاری از این کسانی که به این گروهها پیوسته اند خارج از خاور میانه وارد عراق و سوریه و به عشق شهادت دوشادوش آنها دراند می جنگند آنقدر جذابیت ائیدولوژیک دارند که طرف را از روی سن خوانندگی و اوج در فساد قانع کرده اند وارد عراق شود و سپس در کنار رزمندگان داعش بجنگد و در آرزوی میل به شهادت حاضر است کمبرند انتحاری به خودش ببندد، من مدت زیادی در سایتهای اینها غوطه ور می شدم و ببینم مثلا اگر من سنی بودم یا در شرایط جغرافیایی عراق یا برخی از کشورها بودم چقدر تحت تأثیر این ائیدولوژی قرار می گرفتم بسیار ائیدولوژی ...
- اینرا بفرمائید که اینها که از دل اروپا و یا کشورهای دیگر به داعش می پیوندند مسلمانند یا نه؟
خب عمدتا مسلمانند خیلی کم داریم که مسیحی شده ایمان آورده به اسلام بحثی من در ادامه اگر بتوانم بپردازم اینست که در کشوری مثل افغانستان افراد کم در آمد و فقیر جذب گروههای تکفیری می شوند و دلیلش بحرانهای مالی و .. است یا تحلیل توسیعه نیافتگی این کشورها هست اما چرا گروههای با سواد و با درآمد خوب به این گروهها می پیوندند این پرسشی است که یک محقق امریکائی با حدود 350 مصاحبه با این تیپ افراد کرده و انگیزه آنها را از پیوستن به گروههای تفکیری پرسیده....
در ادامه بحث می کنم که آنقدر در کشورهای مختلف مین جمع کرده اند که مشاور مذهبی رئیس جمهور تاجیکستان می گفت بسیاری از نوجوانان حتی بچه های استانهای نزدیک استان بدخشان در افغانستان را می برند آنقدر آنها را مجذوب ائیدولوژی داعش می کنند که همه آنها آماده عملیات انتحاری در آذربایجان هستند،
چیزی که برای من مهم است اینست که چرا ائیدولوژی اینها چرا جذابیت دارد، من فکر می کنم سه تا ویژگی ائیدولوژی اینها دارد که می تواند برای هر مخاطب سنی تولید جذابیت بکند: 1- اینکه ائیدولوژی اینها بشدت بسیط غیرپیچیده و ساده است و اساسا خودش را گرفتار گفتگوهای تئوریک نکرده است یعنی شما وقتی از گروههای مثل داعش یا القاعده و ... می پرسید دنبال چه هستید وقتی اندیشه سیاسی خودشان را توضیح می دهند آنقدر این اندیشه سیاسی ساده است که بدون پرداختن به نظریه ها قابلیت فهم دارد، اینها وقتی می گویند ما دنبال خلافت اسلامی یا حکومت اسلامی هستیم اساسا بحث نظری نمی کنند بلافاصله تا می گویند مراد ما از حکومت اسلامی چیست مخاطب سریع می فهمد که یعنی پیاده کردن مستقیم و بدون واسطه احکام شریعت که از دوره سلف ثالث اقتباس شده در زندگی مدنی و سیاسی مؤمنان، خیلی روشن است احکام چیست همه مبسوط است اجرا چیست اینست که خودمان باید استین بالا بزنیم این احکام را اجرا کنیم، مثلا ما در نظریه های شیعی وقتی که از حکومت اسلامی بحث می کنیم گفتگوهای حکومت دینی گفتگوهای بسیط و ساده نیست ما از طریق نظریه ولایت فقیه که مبانی خاص و استدلال های خاص و تفسیرهای مختلفی دارد تازه به اجرای احکام دین می رسیم در وضعیت بعد از تشکیل حکومت یا بعبارت دیگر ما بین نص اسلامی و بین زندگی سیاسی مؤمنان یک کوریدوری را تعریف می کنیم بنام نظریه های ولایت فقیه که از مسیر آن زندگی را به نص می چسبانیم اما در گروههای سلفی اساسا بین زندگی مؤمنان و نص اسلام هیچ واسطه ایی وجود ندارد مستقیم این احکام اجرا می شود و اساسا نظریه ای در مکتوبات گروههای تکفیری نمی بینیم، کتابی اخیرا در توجیه خلافت البغدادی چاپ شده «مد العیادی لبیعه البغدادی» که من متن ترجمه شده اش را دارم، که به معنای پیش آمدن دستگاه برای بیعت با بغدادی است، این کتاب را اگر ببینید شخصی از اهل علم گروههای تکفیری بنام ابی حمام است شما اگر این متن را ملاحظه بفرمائید اولا ایشان استدلال می کند که این ابوبکر البغدادی شیخ مجاهد عابد زاهد امیرالمؤمنین و فرمانده سپاه دین ابوبکر قریشی حسینی بغدادی است که خداوند او را مورد حفاظت و رعایت خود قرار داده و وی را تأیید کرده و گامهایش را از پیمودن راه خطا باز دارد، بعد برای اینکه توضیح دهد چرا حسینی است سلسله سند البغدادی را نقل می کند تا به خط دوم می رسد، می گوید فرزند جعفر زکی پسر علی هادی پسر محمد جواد اهل بیت شیعه را اشاره می کند پسر موسی کاظم پسر جعفر صادق پسر محمد باقر پسر علی زین العابدین پسر حسین بن علی پسر علی بن ابیطالب فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم می باشد بعد در این متن دوباره برگشته اند به ویژگی هایی تاریخ که ترکش کرده اند مثل قریشی بودن را دوباره احیا کرده اند، خب می دانید که نظریه های سیاسی اهل سنت در طول تاریخ دائم از شرایط خلیفه دست کشیدند مثل قریشی بودن اما اینها چون می خواستند خلافت را برگردانند به گذشته و در نهایت هم بغداد را اشغال کنند و مثل خلافت هارون الرشید اقامه خلافت بکنند این توجیهات را مطرح کردند بعد توضیح میدهد که این بغدادی فارغ التحصیل فقه و معارف دانشگاه اسلامی بغداد است این کسی است که در دین ؟؟؟ کرده روایات متعددی وجود دارد که قدرت را باید به کسی بدهید که فقیه در دین باشد شبیه استدلالهایی است که ما در باب ولایت فقیه می کنیم اما با یک درجه نازل تر بعد شروع می کند به ایرادهائی که نسبت به خلافت ابوبکر وجود دارد دفع اشکال می کند می گوید شما ممکن است بپرسید که اگر عمارت ابوبکر البغدادی صحیح است چرا مردم با وی بیعت نکردند چرا ایشان با اتکای 800 نیروی مسلح موصل را گرفته و آیا بیعت با کسی که با غلبه و استیلا خلافت تشکیل داده است جایز است یا نه همه اینها را توضیح داده است بعد در این جواب اشکال دوم می گوید نه تنها بیعت همه مردم که بیعت همه ؟؟؟ عقل شرط نیست بلکه اگر به مقداری که میسر شد از ؟؟؟ با کسی بیعت کنند کافی است، بعد می گوید فلانی در شرح مسلم پس از ذکر تأخر علی بن ابیطالب از بیعت با ابی بکر رضی الله عنهما می نویسد ولی با اینحال تأخیر او اشکالی به خود و بیعتش وارد نمی کند اما بیعت که علماء اتفاق نظر دارند بر اینکه از جهت عنف نه بیعت همه مردم و نه بیعت همه هل و عقل شرط نبوده بلکه بیعت مقداری از هل و عقل از دانشمندان و روئسا و شخصیت ها که میسر باشد کافی است و بعد می گوید این مقدار در موصل کافی است، بعد می گوید ؟؟؟ و دیگران استدلال کرده اند به بیعت با ابوبکر که تنها عمر با وی بیعت کرد و این اشکالی در بیعت ابوبکر ندارد چون عقبه تاریخی دارد، بعد در ایراد سوم می گوید امامت شیخ ابوبکر البغدادی چگونه می تواند مورد قبول باشد در صورتیکه او برخی مناطق را با قهر و غلبه به بیعت خود درآورده نه با بیعت و اهل هل و عقل آن مناطق، جواب می دهد که مناطقی که سپاه بغدادی به تصرف در آورده تحت حاکمیت کسانی بوده است که به غیر شریعت خدای تعالی در آنها حکم می رانده اند و گرفتن زمین از آنها با قهر و غلبه در حقیقت اوج قله اسلام است، بعد اشاره به ایه معروف می کند که تکفیری ها می گویند « و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه» بعد می گوید بلکه حتی اگر شیخ این سرزمینها را از حاکمان مسلمان که طبق شریعت حکومت می کردند گرفته باشد باز هم اطاعت از او مادام که به احکام شریعت حکم می کند واجب است و اجماع بر این مطلب از حافظ بن حجر حکایت شده است که گفت به یقین فقها بر وجوب یا طاعت سلطان پیروز و جهاد در رکاب او یا اینکه اطاعت کردن از او بر شوریدن بر وی ترجیح دارد اجماع دارند از اینرو که این کار موجب حفظ خون و جلوگیری از اغتشاش است، بعد دوباره دفع اشکال کرده است، می گوید چگونه بیعت شیخ بغدادی که فردی ناشناس است صحیح است، جواب می دهد که من گفت اولا بغدادی از شخصیت های سرشناس جهان اسلام است و بعد اگر کسی او را نشناسد باز هم خدشه ای در ولایت و امامتش وارد نمی شود و امام ؟؟؟ می گوید وقتی که خلافت کسی که عهده دار این منسب شده است ؟؟؟ پیدا کند چه بصورت انتسابی یا انتخابی بر تمام امت لازم است که به انتخاب خلافت به کسی که بواسطه دارا بودن صفات لازمه استحقاق این منصب را پیدا کرده است اعتراف کنند و لازم نیست خود آن شخص را به اسم بشناسند مگر کسانی که عهده دار امر انتخاب هستند با بیعتشان حجت بر دیگران تمام و خلافت منعقد می گردد.
ببینید تمام ایرادها و شبهاتی که ممکن است بر جهان اهل سنت نسبت به خلافت بغدادی باشد با اتکا به احادیث سلف ثالث و به گفته علمای اهل سنت قابل دفع است سایتی در اینترنت است به عنوان «منبر التوحید و الجهاد» که تمام اثار گروههای تکفیری به صورت ورود و پی دی اف وجود دارد تمام آثار قدیم و جدید وجود دارد این سایت برای اقای المقدسی است که الان در زندانهای اردن است، خود مقدسی تکفیری است خطرناک هم هست و چون با دولت اردن مخالف است زندان شده است او یک جزوه ای در سایت دارد راجع به کشتن و نحوه سربریدن که خیلی از گروههای تکفیری در عراق و سوریه مخالفین را با استناد به توصیه های المقدسی در جزوه اش اینگونه ذبح می کنند، این مهمترین متنی است که توجیه می کند خلافت ابی بکر را اما هیچ گونه گفتگوی تئوریک در باب اصل خلافت یا نظریه سیاسی گروههای تفکیر در باب حکومت اسلامی وجود ندارد در واقع این جزوه موجه می کند استقرار البغدادی بر این منصب را اما گتفگوی تئوری در باب ماهیت خود این نظریه در اثار اینها وجود ندارد ، اینها یک نشریه بسیار مهم بنام دابق هم دارند، دابق یک نشریه ای است که کاملا زیرکانه و پر هزینه تولید می شود نسخه التکرونیکش در اینترنت است دابق شهری است در حوالی دیرالزور که در واقع نقطه وسط بین استانها اشغال شده در سوریه و عراق است و از آنجا نیروهای داعش و تکفیری تجهیز می شوند و استراحت می کنند و از آنجا به سمت مناطق نبرد و درگیری توزیع می شوند بهمین دلیل دابق نقطه سقل گروههای داعشی در سوریه و عراق است که نشریه اشاره به آن منطقه می کند اگر آن مجله را ببینید گفتگوی پیچیده ای درباره ائیدولوژی اینها وجود ندارد بهمین دلیل پس ائیدولوژی گروههای تکفیری یکی از مختصاتش ساده بود و غیر ؟؟؟ شدن مجله اندیشه حکومتی اینها در لفافه ایی از نظریه و تئوریک است که اساسا این خصوصیت را ندارد ویژگی دوم اینست که این ائیدولوژی بشدت رادیکال است خصلت محافظه کارانه ندارد، عربها و سنی های سرخورده از تحولات اخیر خاورمیانه بشدت دنبال برون رفت رادیکال می گشتند و این ائیدولوژی توانست رادیکالیسم را در پاسخ به تشنگی های برون رفت های تند اهل سنت عرب و غیر عرب فراهم بکند، بهرحال می دانید که منطقه خاورمیانه منطقه ای است بشدت رادیکال، من در سفری که به مالزی داشتم شبی با تعدادی از اساتید مالزی مناظره می کردیم و اینها می گفتند الگوی توسعه یافتگی شما در ایران چه خصوصیاتی دارد تفاوتش با الگوی مالزی چیست چرا اسلام اینطور است یا اینطور نیست آنجا یادم هست بحث خوبی در گرفت و آن این بود که اسلام در شرق آسیا بسیار اخلاقی عرفانی و فردگرایانه است اما در منطقه خاورمیانه بشدت رادیکال و پر نشاظ است، پر نشاط به این مفهوم که شما از صبح تا شب مرتب درگیر سیگنال های مذهبی در حوزه سیاست هستید اما در شرق آسیا چنین وضعیتی وجود ندارد و بهمین دلیل من عرض کردم اینجا ممکن است تلفات از ما بگیرد اما ما از صبح تا شب بیشتر درگیر مسائل سیاسی و مدنی هستیم و اینجا اسلام با نشاط تر است این نشاط در تعبیر بدش اسلام می گویند رادیکال، طبیعتا هر ائیدولوژی که فضای روانشناسی و اجتماعی این منطقه را خوب تحلیل کند آن می تواند راحت گروههای تکفیری را به سمت ائیدولوژی خودش جذب کند و در نهایت ویژگی سوم عملگرا بودن ائیدولوژی است یعنی اینها حرفی که می زنند در قالب سخنرانی و نظریه پردازی و کرسی های آزاد اندیشی نیست در دفتر و در اینترنت فقط وجود ندارد یعنی وقتی می گوید حکومت اسلامی از استرالیا می آید ترکیه به هر حیله نیرنگ و مسیری که شده خودش را وارد سوریه می کند تا این ائیده را پیگیری کند و شما هیچ ائیدولوژی د رخاورمیانه نمی بینید که عمل گرایانه و به دنبال تحقق ائیدولوژی اش باشد شما ببینید هر ائیدولوژی که الان در خاور میانه بویژه در جهان اهل سنت وجود دارد این سه خصوصیت را ندارد یا محافظه کارانه است یا قائل به مشی های سیاسی یا آنقدر ائیدولوژی اش پیچیده است و صدر و ذیلش قابلیت فهم ندارد که تولید جذابیت نکرده است در چنین فضائی از منطقه خاورمیانه و جهان اسلام این گروههای تکفیری هستند که با درک خوبی از شرایط منطقه ظهور می کنند و ائیدولوژی شان را بسط می دهند و به همان تعداد که از آنها کشته می شود چند برابر به تعدادشان اضافه می شود این نکته ایی بود که میخواستم عرض کنم
در بخش سازماندهی در مطالعات جدید که عرض از این تروریسم مذهبی در خاورمیانه تعریف می کنند می گویند تروریسم چند ویژگی مهم دارد که تحلیل گروههای تکفیری باید به آن توجه کرد اول اینکه این یک عمل عمدی است یعنی در واقع بر حسب خطا کاری را نمی کند دوم اینکه دارای منطق خاصی است از سوی مرتکبین است یعنی ممکن است از نظر ما یک عمل غیر انسانی فجیع مخالف با موازین شریعت باشد اما شما وقتی با خود سلفی های تکفیری وارد گفتگو بشوید می بینید عملشان یک منطق موجهی دارد که اگر شما هم به لحاظ تاریخی جای او قرار می گرفتی همین کار را می کردی به نظر من خود درک آن منطقه توجیه کننده از سوی این عاملین اهمیت دارد بسیاری از کسانیکه دست به عملیات انتحاری زده اند قبل از عملیات سامانه ایی از توجیه را بیان کرده اند که هیچ راه منطقی جز عملیات انتحاری وجود ندارد ویژگی سوم خشونت آمیز بودن اینهاست چهار هدف مذهبی و سیاسی دارد ویژگی بعدی وحشت آفرین هستند شش از قوانین متعارف جنگها پیروی نمی کنند هفت اهداف خودشان را از بین جامعه انتخاب می کنند یعنی اینها دنبال زدن دکل مخابراتی یا پادگان نظامی نیستند و در واقع خواستار این هستند که رفتار بخصوصی را در جامعه مورد نظر تغییر بدهند این ویژگی ها که ویژگی های تروریسم مذهبی در خاور میانه است در واقع سبب شده که ما با تحلیل دقیقتری از این حوزه انجام دهیم،
گروههای تروریستی وقتی دست به عملیات ترورر می زنند تمایل دارند شهروندان غیر نظامی را بکشند و توجهی به جنس و سن اهداف مورد نظر ندارند جنگ اینها جنگ غیرعادی غیر متعارف و غیر متمرکز است این گروهها برخلاف جنگهای سابق هم دولت و هم ملت را هدف قرار می دهند و اعضای آنها هیچ یونیفرمی نمی پوشند و اهداف خود را از میان مردم عادی انتخاب می کنند، این که گفتم جنگ آنها غیرعادی غیر متعارف و غیر متمرکز است مفهومش اینست که شما وقتی ارتش عراق و ارتش سوریه به جنگ با اینها گسیل می کنید اینها جنگ عادی متعارف و متمرکز را دارند و نمی توانند با گروهی که غیرعادی غیر متعارف و غیر متمرکز می جنگند براحتی غلبه کنند و پیروز شوند. این گروهها معمولا در جنگهای خودشان اهدافی را انتخاب می کنند که بیشترین تأثیر روانشناختی را روی دشمن بگذارد و اعتبار گروههای تروریستی را بین هوادارانشان بالا ببرد مثلا سر می برند یا وسط بازار خودشان را منفجر می کنند چون می دانند با این کار هم دشمن بیشتر می ترسد و از طرفی هواداران آنها را علاقمند می کند که اینها چگونه دشمن را از بین می برند و مرتب با این اقدامات شجاعانه شان سنگر به سنگر جلو می روند بهمین دلیل به جای اینکه اهداف عادی را بزنند به حمله به نهادهایی می پردازند که اهمیت داشته باشد مثلا می خواستند سامرا را منفجر کنند یا مناره ها را می زنند یا اماکن تاریخی را منهدم می کنند تا نشان دهند که چقدر خطرناک تأثیر گذار و مهم هستند مثلا یک گروه تروریستی یک نظامی را در گوشه ایی ترور کند این هیچ صدایی ازش در نمی آید ولی وقتی شما یک ساختمان تاریخی را منهدم کردید یا یک نماد مذهبی را از بین بردید همه سایتها نشان می دهند و همه جا حر از شما زده می شود و کسانیکه جذب این ائیدولوژی شده اند علاقمند می شوند که جذب معرکه شوند و این حوادث را از نزدیک ببینند.
اما نکته ایی که وجود دارد یکی ساختار سازمانی اینهاست، این سه تصویر را نگاه کنید معمولا گروههای تروریستی در دهه های پیش یا ساختارهای کانونی داشته اند یا شبکه های زنجیره ایی داشته اند در شبکه کانونی اینطوری بود که این سازمان تروریستی یک مرکز داشت و بعد چند گروه تروریستی را در حاشیه فعال می کرد اینها بدون برنامه هیچ گاه دست به فعالیت نمی زدند اهداف از قبل در مرکز تعریف می شد امکانات به پیرامون گسیل می شد و اینها در زمان و موعد مقرر دست به عملیات تروریستی می زدند و هیچ یک از این سرحلقه ها در اطراف مرکز خارج از اراده مرکز دست به چنین کاری نمی زدند اما بتدریج وقتی رابطه اینها قطع شد گروههای تروریستی شبکه زنجیره ای درست کردند که مخالفین یا گروههای ضد تروریستی مرکز پیرامون را تشخیص ندهند یعنی مثل زنجیره یک نقطه اینجا شروع کردند و بعد یک حلقه دیگر درست کردند درست است اینها در پیوند با هم بودند ولی اگر اینجا را منهدم می کردند نهایتا به اینجا می رسیدند اما در نقطه سوم در واقع رد گم می کردند، اما اتفاقی که در داعش افتاده است داعش ساختارش را بشدت از گروههای پیشین جدا کرده و ساختارش را سلولی چیده است، ساختار سلولی مرکز پیرامون وضعیت روشنی ندارد هم نقطه مشکی می تواند مرکز باشد هم می تواند پیرامون شود و اگر فرض کنید نقطه ایی که اینجا وجود دارد اگر خودش ابتدائا دست به تأسیس گروه می زند بدون اینکه مرکز بفهمد یا از آن اجازه بگیرد خودش تصمیم می گیرد چه کسی را بزند از چه ماده ای استفاده کند و هدفش را تا کجا جلو ببرد بهمین دلیل به محض اینکه یک سلول اینجا بوجود می آید خودش به تولید سلول های جدید می پردازد و اما بصورت یک ناخواسته از طریق شبکه های اجتماعی اینها گفتمانی را شکل می دهند که همه احساس می کنند خطا نمی کنند بهمین دلیل اگر فرض کنید جند الله در سیستان همین کار را می کند که داعش در دیرالزور یا موصل می کند اینها هیچ ارتباط ارگانیک توزیع پول توزیع اسلحه ندارند این ساختار سلولی بشدت پیچیده است بهمین دلیل وقتی ارتش عراق این نقطه را می زند به معنای متلاشی شدن کل ساختار ترور نیست همین که این نقطه را زد ممکن است در جائی دیگر دوباره یک سلول از این طرف به تکثیر سلول بپردازد و درگیری گروههای تکفیری را پیچیده تر کند بهمین دلیل الان می شود به آن پرسش پاسخ داد که اگر ائیدولوژی اینها اینچنین است که در جذب نیروها به سلول های جدید مرتب اضافه می کند و انهدام یک سلول به معنای فروپاشی کل ساختار گروه تکفیری در خاورمیانه نیست آینده این گروه چه می شود؟ چندتا سناریو مطرح شده است، اولین سناریو اینست ه برخی معتقدند با توجه به اجماعی که علیه گروههای تکفیری در خاورمیانه صورت می گیرد اولین سناریو برای این گروهها سناریوی افغانستان دیگر است یعنی اینها احتمالا بروند در نقطه ایی مثل طالبان که الان در بخشی از افغانستان اقتدار دارند آنجا تجمیع می شوند و بعد بعنوان یک نیروی مزاحم و تأثیر گذار در روند تحولات آن کشور یا منطقه ضربه می زنند و بر می گردند، احتمال اینکه آن بخش از سوریه تبدیل به مثل استان طالبان در افغانستان بشود.0 سناریوی بعدی احتمال دارد که این گروهها بخاطر ضرباتی که به نقاط مختلف این ساختار سلولی می خورند تبدیل بشوند مثل گروه القاعده به این معنا که اینها هر از مدتی یک حمله منطقه یا فرامنطقه ایی انجام دهند و باز هم بعنوان نیروی مزاحم خودشان را در این منطقه نگه دارند اینرا سناریوی 11 سپتامبر می گویند، احتمال دارد گروههای تکفیری در منطقه سناریوی 11 سپتامر را تجربه کنند و به آن سمت بروند، و سناریوی بعدی اینست که اینها می مانند و به نسل کشی مذهبی و قومی در این اراضی ادامه می دهند و کسی نمی تواند اینها را جمع کنند، و سناریوی آخر که خیلی بعید است از آن به سناریوی جنگ نهروان تعبیر شده است یعنی سناریوی که اینها در یک منطقه گیر می اندازند و همه را مثل خوارج از بین می برند اما بنظر می رسد که سناریوهای اول و دوم ترکیبش به واقعیت اینها نزدیک تر باشد یعنی در عراق جمع می شوند در آینده بعنوان یک نیروی مزاحم در منطقه می مانند من استنادم گفته خانم کلینتون در باب گروههای تکفیری در خاورمیانه است، ایشان گفته اند ما همان کار را راجع به گروههای تکفیری می کنیم که راجع به طالبان کردیم و سودی که از تأسیس طالبان و القاعده بردیم آنقدر زیاد بود که به مزاحمت کنونی شان می ارزید، احتمالا هم اینها را می خواهند جمع کنند و بعنوان نیروی مزاحم در خاورمیانه رها می کنند که امنیت در این منطقه استقرار پیدا نکند.
نکته آخر که خوب است اشاره شود در همین الحاق به نیروها د رکانونها و شبکه سلولی اینست که الان هم انسانهای کم در آمد و هم کم سواد و بی سواد به اینها ملحق می شوند و هم افراد با درآمد و با سواد این اقای حسن عطاس تشریف آورده اند ایران برای فرصت های مطالعاتی از ایشان پرسیدم گفتند که اکثر مالزیائی هایی که وارد عراق شده اند و در عملیات انتهاری که در بغداد و نجف و کربلا شرکت کرده اند و کشته شده اند اینها یا مهندس بوده اند یا طبیب یعنی این دوتا قشر دید ایشان بوده است افرادی فقیر و کم سواد هستند بهرحال مشخص است که چرا جذب این گروهها می شوند الان می دانید که در کشورهای منطقه بویژه افغانستان و سوریه و عراق که توسعه یافتگی وجود ندارد یا توسعه نیافتگی شان دچار تأخیر شده یا در حال توسعه یافتگیشان دچار اختلال شده خب وقتی افراد بیکار باشند و در آمد خوبی نداشته باشند وقت اضافه دارند، فردی که وقت اضافه دارد جذب ائیدولوژی کاذب می شود بویژه اگر اینکه درآمدی هم در پس آن باشد...
- خب اگر اینطر باشد که در ایران باید بیشتر جذب شوند چون در ایران 18 میلیون بیکار و بی سواد داریم!
خب در ایران آن ائیدولوژی جذابیت ندارد یعنی این ائیدولوژی کاملا بر محور تفکر اهل سنت است و بعد هم ایرانی ها چنین دل و جرأتی ندارند که دست به چنین کارهائی در منطقه بزنند و برگردند.
اما چرا گروههای مدرن به این ساختار پیچیده می پیوندند، می گویند کسانیکه از جهان غرب می آیند می گویند مسلمانانی که در جهان غرب به سر می برند دچار سرخوردگی های اجتماعی و مدنی شده اند شهروند درجه دو و سه بحساب می آیند و در جامعه غرب احساس راحتی و آرامش ندارند، بهمین دلیل اینها دنبال برون رفتی هستند که این هویت به آنها برگردانده شود و این کار را داعش انجام داده است.
نکته دیگر اینست که داعشی ها چون یک بحث جدیدی را در فقه اهل سنت بوجود آورده اند و تغییری را در دستگاه سنتی فقه اهل سنت بوجود آورده اند بحث اتباع النص است یعنی دعوت میکنند مردم مستقیما خودشان به نص مراجعه بکنند و دیانتشان را از مسیر مفتی بدست نیاورند، در تفکر شیعه ما از مردم دعوت می کنیم که به قرآن مراجعه کنند اما ما فقط برای دو چیز مردم را به قرآن دعوت می کنیم یکی قرائت قرآن ثواب دارد، و دوم اینکه قرائت موجب افزایش ایمان و آخرت است اما ما به مردم اجازه نمی دهیم در عمل اجتماعی شان اینکه کدام عمل درست یا غلط است خودشان مستقیم به فهم قرآن بپردازند اگر امام حضور دارد از مسیر امام باید در حوزه سوم به نص مراجعه کنند و اگر امام حضور ندارد به فقهای حاضر در عصر غیبت مراجعه کنند در فقه سنتی اهل سنت همین اتفاق می افتاد و مؤمنان از طریق مفتی یا امام بزرگشان مثل شافعی یا احمد بن حنبل ارتباط با نص برقرار می کردند از آن مسیر راهی به سوی نص باز می کردند و اگر آنها نبودند از طریق مفتیان بزرگشان، اما گروههای جدید تکفیری از مردم تقاضا می کنند که مستقیم به نص مراجعه کنند و حرف خیلی مهمی دارند که می گویند اسلام امروزه نیاز به مفسر ندارد بلکه نیاز به مجاهد دارد. خب اینرا قرار است بگویم و آن اینست که این دعوت مستقیم به نص برای خیلی از طبقات مدرن شهری جذابیت دارد خیلی از روشنفکران مؤمن و مسلمان علاقه دارند دیانت خودشان را بر مدار فهم و مرجعیت دینی تعریف نکنند و خودشان به فهمی که از نص می رسند دست به اقدام بزنند و عمل اجتماعی خودشان را تعریف کنند این کاری که گروههای سلفی می کنند برای اقشار مدرن جذابیت هم دارد و می تواند نیروهائی را از بین طبقات متوسط را به خودشان جذب کند، بنابراین اندیشه گروههای تکفیری به رغم اینکه متحجرانه به نظر می رسد در همان حال هم یک اندیشه روشنفکر مآبانه و مدرن بحساب می آید.
پاسخ به سوالات
- نقش کشورهای اروپائی یا غربی در زمینه فعال تر شدن این گروهها چیست؟
اینکه آنها نقش داشته اند یقینا همینطور است اما آنها فکر نمی کردند که حمایت از گروههای تکفیری در منطقه آنقدر موجب گسترش این گروهها بشود که روزی دامن خودشان را بگیرد، یقینا نقش داشته اند فارغ از این بحث که اینها چه نقشی داشته اند بیشتر هدفم تحلیل داخلی گروه های تکفیری بوده است.
- اینکه فرمودید داعش دعوت به ؟؟؟ می کنند این علامتشان است یا اینکه خود این راه مسبب رسیدن به همین طرز فکر است که اگر ما گروه شیعیان هم .... مثلا احمد الحسن هم ... که خودتون مستقیما از نصوص استفاده کنید یعنی راه باز می شود این تفکر منحصر بفردی
در تفکر شیعه هم نمونه خارجی داشته است یعنی گروه فرقان و بچه های سازمان منافقین اینها هم از کوریدور مرجعیت عبور نکردند و آنها را دور زدند و هم سر از التقاد در آوردند و هم سر از ترور در آوردند. ولی نکته خیلی خوبی که در اینجا وجود دارد اینست که یکدفعه گروهی از اصحاب رسانه سودان تشریف آورده بودند قم من دو سه جلسه با آنها بحث داشتند آنها می گفتند چرا گروههای خود سر مثل القاعده و داعش در جهان تشیع یا بوجود نمی آید با به ندرت من گفتم ببینید اینجا چون مرجعیت شیعه اقتدار تام دارد نمی گذارد فهم هائی که مادون مرجعیت یا اجتهاد است تبدیل به افکاری بشود که رهبری تحولات اجتماعی را بدست بگیرد به محض اینکه فکری بخواهد در رتبه های پائین تر دست به حرکت سیاسی اجتماعی بزند مرجعیت آنرا در نطفه خفه می کند پس کارکردی که مرجعیت شیعه دارد اینست که به فهم های اجتماعی و سیاسی شیعیان در جامعه تعدیل می بخشد این کارکرد در جهان اهل سنت دچار اختلال شده است مثلا شخصی مثل عبدالسلام فرج یا کسی مثل الظواهری که چهار صباحی رفته در کلاسهای درس محمد قطب نشسته یا یک دوره اسلام شناسی در دانشگاه جده رفته زود رساله ایی می نویسد به اسم فریضه ؟؟؟ بعد مثل مفاتیح الجنان توی جیب همه تروریست ها وجود دارد، بعد متنش را که می بینید سراسر با خود مبانی فقهی اهل سنت منافات دارد و هیچ استدلال اجتهادی پشتش نخوابیده است آنجا می تواند چنین تفکری تبدیل به یک تحول اجتماعی بشود حتی من فکر می کنم در داستان نواب صفوی چنین اتفاقی داشت رخ می داد و مرحوم بروجردی جلوویش را گرفت، نواب صفوی در ترور کسروی هم فتوا از مرحوم علامه صاحب الغدیر داشت و هم فتوا از مرحوم سید هادی میلانی داشت اما در ترور هژیر و رزم آرا اینها فتوائی نداشتند و تنقیح منات کردند حکم آن را سرایت به دوتا موضوع بعدی دادند وقتیکه این تنقیح منات توسط یک طلبه لمعه خوان اتفاق افتاد آقای بروجردی احساس کرد اگر این مورد از الان جلویش بسته نشود و این روش در جامعه شیعه تکثیر بشود ممکن است پس فردا با تنقیح مناتهای دیگری افراد دیگری ترور بشوند گذشته از اینکه کسی که کشته شده خوب یا بد است خود این واقعه در جامعه شیعه بندرت اتفاق می افتد اما همین اتفاق وقتی راه باز شد برای گروههای دانشگاهی مثل مجاهدین و فرقان یا مارکسیستهای چپ آنها عمدتا به سمت عمل خشونت بار اجتماعی کشیده شدند و دست به ترور زدند ...
... چون آنها دعوت می کنند به ارجاع مستقیم به نص نه از طریق مرجعیت دینی یا مفتی معمولا دین شناسی افراد روشنفکر این سمتی است یعنی نمی خواهند دیانت خودشان را بر مبنای مرجعیت دینی تعریف کنند این ائیدولوژی تولید جذابیت کرده است
... وقتی می گوئیم ائیدولوژی سیاسی شده دیگر
اینکه من گفتم ساختارشان سلولی است یعنی کسی نمی داند اینها از کجا خط می گیرند جریان فکرشان کجاست چه کسانی طراحی می کنند بسیار پیچیده است یقینا پای امریکا انگلیس و اسراییل در این جریانات باز است یعنی از اوضاع اشفته وضعیت کنونی بخوبی استفاده می کنند سه سال پیش خانم رایس گفته بود آنچه در خاورمیانه برای ما مهم است یک انارشیزم سودمند است، آنارشیزم سودمند یعنی اینجا امنیت نباشد درگیری باشد بین گروههای مذهبی و انرژی شان تحلیل برود و وقتی یک چیزی برای آمریکا سودمند است یقینا برای منافع اسرائیل سودمند تر است
- اگر اینها واقعا مبنایشان عقیدتی باشد بالاخره بر همین مبنا که ؟؟؟ صرف اینکه دو نفر مفتی سرسپرده دربار صعودی اینها را تأیید می کند اینکه مبنا نمی تواند باشد باید شخصیت های برجسته جهان بیایند موضوع اینها را تأیید بکنند و کنگره بگیرند و بگویند اینها را می خواهیم ؟؟؟ کنگره ما می تواند مبنای عقیدتی داشته باشد اینها که عقیدتی نیست
اینها دارند از عقیده استفاده می کنند اگر پیشتیبان این استدلالها و مفاهیم دینی نباشد که اصلا نمی توانند بوجود بیایند گسترده بشوند در خاورمیانه چون بشدت جامعه مذهبی است هر کاری از درون مذهب صورت می گیرد ممکن است کسی اقراضش کاملا مذهبی باشد ممکن است سیاسی باشد، ولی چون اینجا فضا مذهبی است شما نمی توانید با استدلال خارج از مذهب جریانی را پیش ببرید