اندیشان تلاش میکنند که از فلسفههای جدید در تحلیل وحی کمک بگیرند، پس ما هم وحی را باید بر اساس این فلسفههای جدید تحلیل کنیم و بر اساس فلسفههای سنتی نمیتوان تحلیل مناسبی از وحی را الان ارائه داد. تحلیل فلسفی در باره وحی در حکمت متعالیه مرحوم ملاصدرا این گونه است که وحی را از بالا دانسته که از جانب خدا به پیامبر میرسد و مراتبی دارد: عقلی، مثالی، مادی، صوتی و ... . در صورتی که به نظرم وحی ابتدایش یک ارتباط زبانی میان خدا و پیامبر صورت گرفته حال یا بی واسطه یا با واسطه. بعد تحلیلها از این طرف شروع میشود که مرتبه مثالی و عقلی و... شروع میشود. این یک نگاه جدید است که وحی را یک ارتباط زبانی بدانیم و از پایین به بالا شروع کنیم به تحلیل نه اینکه یک هستی شناختی برای آن- که خیلی سنگین است- را چیده بر اساس آن به تحلیل وحی بپردازیم.
برای ورود به بحث ناچارم چند مطلب را عرض کنم. مطلب اول: پیش فرضها راجع به وحی و نبوت در سنت فکری مسلمین اولین مطلب را میتوان دربارة پیش فرضهایی راجع به وحی و نبوت دانست که عبارتند از: 1)وجود خداوند؛ 2)حکیم، علیم و خیرخواه بودن خداوند، 3) جدایی میان اراده تکوینی و تشریعی خداوند؛ به این معنا که خداوند علاوه بر اینکه از جهت تکوینی با اعطای عقل و حجت باطنی قرار دادن آن در زندگی انسانها دخالت کرده است؛ با اراده تشریعی هم در زندگی انسانها دخالت کرده است.
مشکلی که داریم این است که خیلی اوقات ساده انگاری میکنیم خیال میکنیم مطالب به سادگی بیان شده و همین است که گفته شده است و مطلب دیگری باقی نمانده است لذا با نگاهی تاریخی وقتی منازعه میان برخی علماء را میبینیم در مییابیم که نزاع میان اصولیون و اخباریون و تکفیرها و یا نسبت دادن عدم درک و فهم به طرف مقابل ناشی از همین هاست.