بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تبلیغ رسانه ای دین مبانی و چالش ها
نظریه پرداز: جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین حجت الله بیات
30/10/91
قال الله الحکیم فی محکم کتابه اعوذ بالله من الشیطان الرجیم يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون [1]
ما معتقدیم عشق سر خواهد زد بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیهی نور سوگند به زخمهای سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر میگردد مهدی به میان شیعه برمیگردد
توفیقی است که در جمع شما اندیشمندان هستیم، من از مسئول مؤسسه، جناب آقای قاضیزاده تشکر میکنم که این فرصت را برای بنده فراهم کردند تا در محضر شما باشم. پیشاپیش شهادت جانگداز امام حسن عسگری(ع) را تسلیت و شروع ولایت و امامت امام زمان(عج) را تهنیت عرض میکنم. بحث ما، بحثی دامنهدار و از جهتی نو و کار نشده است. هر دو موضوع تبلیغ و رسانه، دو موضوع بسیار گسترده هستند، لذا قطعاً نمیتوان در یک جلسه به آنچه مد نظر است، پرداخت. من سعی میکنم در فرصتی که در اختیار دارم، بحث را مطرح کنم و انشاءالله در فرصت پاسخگویی به سؤالات احتمالی شما، قطعاً بعضی از نکات بیشتر باز خواهد شد و اگر هم توفیق نداشتیم که در این جلسه همهی بحث را مطرح کنیم، میتوان بحث را در جلسهی دیگری دنبال کرد. ما در مجموع به این مباحث میپردازیم:
- بحث مقدماتی دین و ارتباطات
- رسانهشناسی
- مبانی ضرورت بهرهگیری از رسانههای مدرن
- تکنولوژی رسانه
- مبانی کلامی، مبانی فقهی، مبانی اخلاقی، مبانی سیاسی چالشهای تعامل
- مبانی کم و کیف بهرهبرداری
میخواهیم در دو جهت بحث کنیم؛ یکی اینکه بر اساس چه مبانی و اصولی، باید از رسانهها و تکنولوژی ابزارهای ارتباطی مدرن در تلبیغ دین بهره ببریم؟ و حالا که قرار است از آن بهره ببریم، با چه چالشها و مشکلاتی روبه رو هستیم؟ بعضی از این چالشها، چالشهای نگرشی، آموزشی، اجرایی، فقهی و مهارتی هستند که عرض خواهم کرد.
در بحث دین و ارتباطات، همه استحضار دارند که دین یک مقولهی ارتباطی است، چون در یک تعریف دین را اینگونه معنا میکنیم؛ «مجموعه پیامهایی که از جانب خداوند متعال برای هدایت بشر از طریق وحی ارسال شده است که باید الزاماً به همهی انسانها برسد.» پس وقتی ما وحی را به عنوان مجموعه پیام تعریف میکنیم، میبینیم تمام عناصر اصلی ارتباط در آن وجود دارد؛ بحث مبدأ پیام که خداوند است، بحث خود پیام که دین است و بحث بشر که مخاطب دین الهی است.
چرا الزاما دین باید به همهی انسانها برسد؟ چون اگر این اتفاق نیفتد، اتمام حجتی صورت نخواهد گرفت، پس لزوماً دین از یک مبدأی، در قالب مجموعه پیامهایی صادر میشود که باید به واسطه وسایلی به مردم برسد. پس ماهیت دین، یک ماهیت ارتباطی است و اولین بشر که پیامبر(ص) بود، طبعاً در معرض دین و پیامهای الهی قرار گرفت.
در بحث رسانهشناسی ما باید به عنوان «موضوع شناسی» تبلیغ رسانهای دین نگاه کنیم. البته در این قسمت در حد اشاره و مقدمه وارد میشویم، و الا بحث رسانهشناسی ، بحث بسیار مفصلی است. آشنا شدن با ویژگیهای ذاتی و عرضی رسانهها، موضوع تکنولوژی رسانه، خود تکنولوژی و در واقع بحثهای بسیار عمیق و مبنایی که ما در بحث سنت و مدرنیته، تکنولوژی و فرهنگ داریم، تعامل و تقابل اینها، مشکلات و دغدغههایی که وجود دارد، بسیار گسترده است.
وقتی ما از رسانه صحبت میکنیم، طبعاً روی یک بخش از تکنولوژی دست میگذاریم. البته در بحث تکنولوژی، تکنولوژی رسانه کاملاً ویژه است، به همین دلیل هم حساسیت ما روی رسانه باید بسیار ویژه باشد. الان در بین حوزویان کسانی هستند که نگاه بسیار منفی به تکنولوژی دارند و میگویند «از باب ضرورت باید به سراغ آن رفت» نمیگویند موهبت الهی است و این روال طبیعی زندگی ماست که از یک جایی شروع کردیم و با نگاه امتدادی افرادی مثل "مک لوهان" به اینجا رسیدیم. اینها بحثهایی است که ما باید بدانیم، صرفنظر از اینکه چه نگاهی به تکنولوژی داشته باشیم و خواه آن را بپذیریم، به آن معتقد باشیم و از آن استفاده کنیم و خواه استفاده نکنیم، چون اگر از ابتدا وارد بحثهای مقدماتی و مبنایی شویم، از اصل بحث باز میمانیم، با اجازهی بزرگوارن و اساتید این را محفوظ میگیریم که ما باید از رسانه اضطراراً یا بر اساس یک سری مبانی که عرض خواهم کرد، استفاده کنیم.
تفاوت تکنولوژی رسانه با سایر ابعاد تکنولوژی این است که مثلاً تکنولوژی اتومبیل و تکنولوژی الکتریسته، تکنولوژیهایی هستند که قطعاً همراه خودشان در تقابل یا تعامل با وضعیت فرهنگ و سنت، یکسری آثار در پی داشتهاند و بیتأثیر نبودند، اما این آثار و پیامدها قابل احصاء، کنترل و برنامهریزی هستند. وقتی در کشور هلند یخچال وارد زندگی اجتماعی شد، افراد خیلی خوشحال شدند، آن را خریدند و یخچال وارد منازل شد. بعد از مدتی دیدند خانمها یخچالها را از برق کشیدند و کنار گذاشتند. خیلی تعجب کردند، چون علی القاعده بایستی خانمها از یخچال استقبال میکردند. کاری نداریم به اینکه این الان جزء فرهنگ ما شده است و برای ما شاید هیچ تصوری از تعارض با ارزشها و فرهنگمان وجود نداشته باشد. بعد از بررسیهایی که انجام دادند، متوجه شدند که ورود یخچال باعث به هم خوردن نظام ارتباطات اجتماعی شده است، چون خانمها قبل از ورود یخچال، صبحها به بازار میرفتند، خرید میکردند، تعامل، ارتباط و گفتگو داشتند و همسایهها و آشنایان را میدیدند، اما با آمدن یخچال مایحتاج یک هفته یا یک ماه را میگرفتند، لذا دیگر زیاد بیرون نمیرفتند. خلاء ارتباط اجتماعی باعث شد تا مردم احساس کنند ورود این تکنولوژی با فرهنگ و نظام ارتباطی آنها در تعارض است. از این نوع مسائل وجود داشته است و میتوان تکنولوژی ماشین، برق و سایر بخشهای تکنولوژی را کاملاً بررسی کرد که چه آثار و پیامدهایی داشته اند، استفادهی از آن باعث ایجاد چه خلاءهایی میشود و برای برطرف کردن خلاءها باید چکار کنیم؟ بالاخره اتومبیل که آمده، مزیتهای بسیار زیادی دارد، اما از نظر جسمی باعث بالارفتن وزن، بیماریهای مختلف و مشکلات محیط زیست میشود. برای این خلاءها که در کنار مزایا به وجود میآیند، باید برنامهریزی کنیم؛ مثلاً سوختها فسیلی را چکار کنیم، فضای سبز را توسعه بدهیم، افراد را به ورزش کردن ترغیب کنیم. تا هم از مزایای تکنولوژی استفاده کنیم و هم بتوانیم در برابر خلاءهایی که در زندگی اجتماعی در تعارض با فرهنگ و ارزش ایجاد میشوند، مقاومت کنیم. برخلاف اینها، مأموریت اصلی تکنولوژی رسانه تولید و توزیع اطلاعات است؛ یعنی رسانه در حکم فرد یا گروه در جامعه عمل میکند، بنابراین نمیتوان آثار و پیامدهای آن را بررسی کرد که مثلاً 10، 20 یا 30 تاست. رسانه در حکم یک انسان زنده است که پویاست و تولید و اطلاعرسانی میکند. لذا از این جهت بحث رسانهشناسی بحث بسیار اساسی و مهمی است و حتی در جای خود باید بحث کنیم که زیربنای تمام توسعهها و مسائلی است که در ابعاد دیگر زندگی اجتماعی انسان مثل ابعاد سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و مانند اینها شکل میگیرند، توزیع و تولید میشوند و توسعه پیدا میکنند.
بحث رسانه در ابعاد فناوری، تکنولوژی، ارتباطی، هنری و استفاده بررسی میشود. هم اکنون ورود رسانه به معنای عام، در لایههای مختلف زندگی ما کاملاً عمومی شده است و ما به این سمت میرویم که در منزل چند تلویزیون داشته باشیم. مردم از آن استفاده میکنند و این جزء لوازم زندگی آنهاست. حالا که مردم به این ابزارها روی آوردند، چگونه از طرق سنتی و طرق دیگر کار را دنبال کنیم؟ من مقدمتاً عرض میکنم، که نه تنها مخالف تبلیغ سنتی و طبیعی که از مزایای بسیار اصلی حوزهی علمیه است، نیستم و نگاه منفی به آن ندارم، بلکه به مراتب با ادلهی مختلف میگویم ما نیازمندیم و ضرورتاً باید این شیوه را دنبال کنیم. لازم و ضروری است، اما کافی نیست. در نظام تبلیغی ما تبلیغ سنتی و حضوری، جایگاه خود را دارد و اگر فرصتی باشد به مزایای این ارتباط خواهم پرداخت. از باب مثال مردم از مغازهی فلانی خرید میکنند و ما مغازهای باز کردیم که اصلاً به آن مراجعه نمیشود. ما باید به بحث استفاده از قدرت و قلمروی رسانهها توجه کنیم امروزه امکانات سختافزاری رسانهای، به عنوان بزرگترین و مهمترین مظهر قدرت سخت بشمار میرود. همچنین خود رسانهها مظهر تولید و توسعهی قدرت نرم هستند؛ یعنی باعث هماهنگی، همدلی، بسیج و همگرایی مخاطبان میشوند. لذا به عنوان یک مظهر جدی تولید قدرت به شمار میروند و در بحث علوم سیاسی مورد توجه هستند. اینکه استکبار در این جهت سرمایهگذاری میکند، بیدلیل نیست، چون جایگاه آن کاملاً روشن است.
وقتی ما در رسانهها بحث میکنیم، باید رسانهها را در چهار عرصه مورد توجه قرار دهیم: یکی قدرت رسانهها در تولید پیام است، هم کماً و هم کیفاً. دوم قدرت رسانهها در ذخیرهسازی پیام، که همان حافظههای مصنوعی است که امروزه وجود دارد. امروزه امکان ضبط و ذخیرهسازی پیامها به انواع مختلف و فرمتهای گوناگون فراهم شده است، در گذشته ذخیرهسازی ما عموماً ذخیرهسازی مکتوب بود و ما امکان ذخیرهسازی عینِ نشانههای تصویری و پیامهای شنیداری را نداشتیم، اما امروزه رسانهها این امکان را فراهم کردند که پیامها در فرمتهای مختلف ذخیره شوند و لذا امکان مدیریت و بهرهگیری از این ذخایر فراهم میشود. کسی که یک لب تاپ، یک کامپیوتر و تجهیزات رسانهای ذخیرهساز دارد، دارای قدرت بهرهگیری، پیامسازی، استفاده و انتشار این پیامهاست. بخشی از رسانهها در ارسال پیام دخیل هستند، مثل فرستندهها و ماهوارهها. در بحث دریافت پیام، وسایل و ابزارهایی هستند که امکان دریافت پیام را برای ما فراهم میکنند، مثل تلفنهای ثابت، موبایل و امکانات بسیار گستردهای که امروزه در نظام ارتباطی ما وجود دارد.
اگر ما بپذیریم که امروز رسانهها حداقل به عنوان مظهر قدرت مطرح هستند، مبانی بسیار زیادی داریم که باید از این ابزارها استفاده کرد یا به ضرورت، یا از روی علم و آگاهی و با نگاه مثبت، که این یک بحث مبنایی است و وارد آن نمیشوم. البته اکنون جز افراد نادری از بزرگان، شاید نگاه منفی در استفاده از اینها، وجود نداشته باشد. اگرچه هست، اما بسیار کم است و من خیلی روی آن بحث نمیکنم و میگذرم تا به چالشها برسیم که بحث اصلی ما در تعامل دین و رسانه برای تبلیغ دینی است.
مبانی کلامی استفاده از رسانه
بحث مبانی کلامی در خاتمیت اسلام است که به جهانی بودن، جاودانه بودن و جامع بودن ختم میشود و بحث اجتهاد که در زمان غیبت بسیار مهم است. بلحاظ مبانی کلامی، اصل برتری اسلام از نظر محتوا و فرهنگ است. بحث اصل برتری در ارائه و قالبی که با توجه به جهانی بودن آن، میخواهیم فرهنگ را منتشر کنیم؛ یعنی اسلام هم دارای غنای فرهنگی در محتواست و هم باید در بهترین وجه ممکن ارائه شود. از نظر ارائه، توسعه و انتشار باید برتری خود را حفظ کند، آیه و روایات را نمیآورم «الْاسْلامُ يَعْلو وَ لا يُعْلى عَلَيْهِ»[2] در تمام جهات شامل میشود. همچنین اصل عزتمندی و اقتدار و اصل تناسب تبلیغی مطرح است. ابن سکیت از یاران امام هادی(ع) از ایشان سؤال میکند چرا معجزهی انبیاء با هم فرق میکند؟ امام میفرمایند چون هر پیامبری در موقعیت اجتماعی خاصی حضور دارد و لذا معجزهی انبیاء متناسب با موقعیت اجتماعی و نیاز جامعه و مردم است.[3] اگر تناسب تبلیغی یک اصل باشد، برای دینی که خاتم است و باید سه ویژگی جهانی بودن، جاودانه بودن و جامعیت آن لحاظ شود، از نظر تناسب تبلیغی دیگر نمیتوان صرفاً به تبلیغات سنتی اکتفا کرد.
مبانی فقهی استفاده از رسانه
مبانی فقهی، بحث اصل توسعه، تعالی و توزیع فرهنگ اسلامی و رابطهی ما با رسانهها مطرح است که در این جهت دو نوع رابطه میتواند وجود داشته باشد. تقریباً همهی ما دربارهی رسانهی مکتوب پذیرفتهایم که از گذشته دو نوع تعامل با کتاب و رسانههای مکتوب داشتیم، خود قرآن کریم در قالب کتاب نازل شده است و نهاد دین دربارهی کتاب دو نوع رابطه داشته است: یک رابطهی بیرونی که حالا شاید این جعل اصطلاح باشد، به این معنا که من به عنوان متولی نهاد دین، از بیرون درباره این کتاب بحث میکنم. در مورد خوب یا بد بودن این کتاب، خرید و فروش آن، ضاله بودن یا نبودن آن، اینکه آن را بخوانید، ببینید، منتشر کنید یا نگه ندارید و منتشر نکنید حکم میکنم. این یک تعامل و رابطهی بیرونی است. اما اسلامی که برای چگونگی بهرهگیری از رسانه، به صورت بیرونی نظر و حکم میدهد، از رسانه برای تبیلغ و ترویج خود استفاده کرده است؛ یعنی به صرف اینکه کتاب ضالهای وجود دارد و آن را نخوانید، اکتفا نکرده است، بلکه وارد آن شده و آن را به عنوان یک وسیله و ابزار برای ترویج خود به کار گرفته است.
ما هم در رابطه با رسانهها باید حکم کنیم و رابطهی بیرونی داشته باشیم، به این معنا که این برنامه خوب است، این برنامه بد است، این موسیقی درست است، غلط است؛ یعنی به عنوان یک مرجع و مبلغ دینی و کسی که در جهت دین جامعه و مردم مسئولیت دارد، دربارهی آن حکم صادر کنیم، اما آیا میتوان به همین اکتفا کرد یا نه، باید تعامل درونی هم با آن داشت؛ یعنی این ابزار و رسانه را هم به کار گرفت؟ تفاوتهایی بین رسانههای مدرن امروزی به ویژه رسانههای تصویری با گذشته وجود دارد. البته چالش جدی ما در رسانههای تصویری است، معمولاً میگویند رسانههای صوتی مسلمانتر هستند، به همین دلیل ما خیلی روی رادیو و رسانههای صوتی مشکل نداریم. البته در همهی قالبهای رسانههای تصویری هم مشکل نداریم، بلکه در بخشهایی مشکل داریم که به آن میپردازیم.
صرفنظر از مشکلات و آسیبهایی که به آن اشاره میکنم، با ادلهی مختلف واجب است که از اینها استفاده کنیم:
اصل امر به معروف و نهی از منکر
ما در کلمهی امر و نهی خوب کار نکردهایم. شهید آیتالله بهشتی کتابی به نام «بایدها و نبایدها» دارند، ایشان نگاه بسیار دقیق و متناسب در بحث امر و معروف و نهی از منکر، نسبت به رسانهها دارند. کلمهی امر و نهی، واداشتن و بازداشتن است و یک بخش بسیار محدودی در قالب انجام بده و انجام نده، در قالب امر و نهی گفتاری میآید، اما عمدهی امر معروف و نهی از منکر واداشتن و بازداشتن است. اخم شما امر نیست، اما همین ترشرویی شما زمینه میشود که فرد از این کار بازداشته شود. «کونوا دعاه للناس بغیر السنتکم»[4] شما حرف هم نمیزنید، عمل میکنید و عمل شما، وادار میکند یا باز میدارد. پس در نگاه به امر به معروف و نهی از منکر، امر به معنای واداشتن است. من به هر وسیلهی مشروع و مقبولی مردم را به معروف وادارم یا از منکر بازدارم؛ یعنی گناه را به گونهای به تصویر بکشم که مردم از گناه متنفر شوند. یکبار دست او را میگیرم تا به طرف گناه نرود، به او نهیب میزنم، او را تهدید میکنم و به او میگویم نرو، یکبار هم گناه را به گونهای برای او به تصویر میکشم که به سمت گناه نرود. پس اگر عمل من به هر نحوی جامعه را به معروف وادار کرد و از منکر بازداشت، مصداق امر به معروف و نهی از منکر است.
جهاد فرهنگی
بحث جهاد فرهنگی که شامل تمام ادلهی جهاد، از جمله جهاد تبلیغی هم میشود. جهاد با لسان و جهاد با بدن.
اصل دعوت اسلامی
اصل دعوت اسلامی ما را ملزم میکند که از این بلندگو و ابزار استفاده کنیم.
اصل قدرتمندی
«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة»[5] نقطهی اوج آن کجاست؟ حد یقف که آن واجب کفایی است، بحث «ترهبون» است. اگر رسانه ابزار قدرت است، پس ما باید در سختافزار و نرمافزار به جایی برسیم که در آمریکا از برنامههای ما روی ماهواره احساس خطر کنند و آن را قطع کنند. این امر محقق نمیشود مگر اینکه ما به تمام معنا امکانات و بعد سختافزاری و نرمافزاری رسانهها را به اوج برسانیم.
اصل نفی سبیل[6]
چرا باید در استفاده از ماهوارهها زیر سیطرهی آنها برویم که هر وقت نخواستند آن را تعطیل کنند؟ ما نباید هیچ کجا در سیطرهی دشمن باشیم. در بُعد رسانهای و نظام ارتباطی، اینترنت و مانند آن در دست دیگران است، ما در کجا قرار داریم؟ با توجه به این ویژگی رسانه که رسانه در حکم فرد و گروه عمل میکند، اگر نفی سبیل را جدی نگیریم، دشمنان از طریق همین ابزارها اهداف دیگر خود را در ابعاد مختلف زندگی پیش میبرند.
اصل مقابله به مثل
آنها از تفنگ استفاده میکنند، آیا ما از تیرکمان استفاده کنیم؟! در اینصورت اصلاً برابری وجود ندارد. پس حالا که میدان، میدان دیگری است، نبرد، جهاد و مبارزه کاملاً متفاوت شده است. به تعبیر مقام معظم رهبری جنگ، جنگ رسانهها است. اصلاً جنس و میدانِ نبرد و مبارزه متفاوت شده است. ماهیت وضعیت تبلیغی و ارتباطی دنیا عوض شده است. مگر میشود ما اینها را نادیده بگیریم و در بحث تبلیغ دینی موفق باشیم؟ حتی در تبلیغ سنتی و متداول خودمان که بسیار ارزشمند و مقدس است، نیازمند آگاهی از ظرفیتها و سواد رسانهای هستیم، چون اگر من ندانم در کجا تنفس میکنم و در اطراف من چه میگذرد، قطعاً نمیتوانم درست عمل کنم، لذا حتی در تبلیغ سنتی نیاز است که «سائر علی البصیره»[7] باشم.
مبانی اخلاقی استفاده از رسانه
اصل مسئولیت در برابر شنیدهها و دیدهها
الان چه چیزی پخش میشود؟ مردم چه میشنوند و چه میبینند؟ مگر میشود جامعهی اسلامی توجه نکند که مردم چه میشنوند و چه میبینند. گاهی اوقات میگوییم نبینید و نشنوید، در حالیکه فضای رسانهای و دنیای مجازی، فضایی نیست که اگر شما نبودید، جای شما گُل بگذارند؛ یعنی در آنجا صندلی خالی وجود ندارد، اگر تو نباشی، دیگران هستند. مثل بازار مشترک است، اگر شما در آنجا کالا عرضه نکنید، شما آنجا وجود ندارید؛ یعنی حذف هستید، نه اینکه بگویند اینجا هم جای فلان کشور است. این ادبیات در آنجا پذیرفتنی نیست.
اصل پیشگیری و درمان رذائل اخلاقی
پیشگیری و درمان رذائل اخلاقی از طریق تولیدات در فضای رسانهای و دنیای مجازی اتفاق میافتد؛ یعنی اگر نگاه سلبی داشته باشیم که این نهی از منکر است، کفایت نمیکند. نگاه ایجابی هم لازم است؛ یعنی ما باید به عنوان یک معروف، تولید برنامههای رسانهای را به حدی داشته باشیم که هم جای حرفها و صحنههای زشت را تنگ کنیم و هم امکان بهرهگیری از فرهنگ، فضائل و ارزشهای الهی را از این مجرا و پنجرهای که مردم از طریق آن اطلاعات و معلومات خود را دریافت میکنند، فراهم کنیم. «ان السمع و البصر»[8] امروزه دریچههای ورودی معلومات اینها هستند. در ذیل آیهی «فلینظر الانسان الی طعامه»[9] امام فرمود منظور از طعام چیست؟ معلوماتی است که شما آن را کسب میکنید،[10] و الا انسان که قاشق را بردارد، در تاریکی هم راه دهان خود را میداند. انسان به طعام خود نگاه کند، به چه معنا است؟ این طعام، طعام معنوی و روحی است که از طریق شنیدهها و دیدهها حاصل میشود و امروزه بسیار گسترده شده است.
من در اینجا به نگاه امتدادی مک لوهان در کتاب «برای درک رسانه» اشاره میکنم. تحلیل مک لوهان دربارهی تکنولوژی این است «تکنولوژی عبارت است از امتداد انسان» یعنی برای انسان در سایهی تکنولوژی، دو اتفاق افتاده است: اولاً نیازها و تگناها و دوماً حس برتری طلبی انسان باعث شده است که در تنگناها برای رفع مشکل خویش تدبیر کند و به همین دلیل پیشرفت کرده است. محاصره باعث شکوفایی میشود، که ما داریم عیناً آن را میبینیم. وی میگوید «انسان در سایهی تکنولوژی اعضا و جوارح خود را امتداد داده است؛ یعنی تکنولوژی صنعت چاپ امتداد انگشتان دست انسان است.» انسانی که میخواست یک نسخه را استنساخ کند، 6 ماه باید دود چراغ را به جان میخرید و قلم را در دوات میزد و مینوشت و تازه یک نسخه استنساخ میکرد. الان در سایهی این تکنولوژی میتواند در یک ثانیه، میلیونها صفحه را تکثیر کند. پس انگشتان دست انسان سرعت گرفته و امتداد پیدا کرده است. یا در تحلیل چرخ، موتور و هواپیما میگوید «این امتداد گامهای انسان است.» چگونه انسان یک فرسخ را در نیم ساعت میرفت، الان در یک ثانیه، هزاران فرسخ را حرکت میکنیم، پس گویا انسان به گام خود سرعت بخشیده و امتداد داده است. آن وقت در تکنولوژی رسانههای صوتی و تصویری میگوید «رسانههای صوتی گوش و دهان را در نظام ارتباطی جدید امتداد داده است.» وی یک تفاوت دقیقی در فضای مجازی مطرح میکنند که خیلی جالب است و آن اینکه گویا گوش ما در کنار کسانی رفته است که دوست دارند در دنیای امروز حرف بزنند و گویا دهان آنها هم امتداد پیدا کرده است و ما اینقدر در فضای مجازی به هم نزدیک شدهایم. «رسانههای تصویری امتداد چشمان ما هستند.» گویا ما آنچه را که در آن طرف دنیا اتفاق میافتد، میبینیم و میشنویم. در ادامه میگوید «تکنولوژی الکتریسیته امتداد عصب انسان است.» همچنانکه عصب در سراسر بدن انسان گسترده است و حتی در سر انگشتان وقتی محرکی وارد میشود، از طریق سیستم عصبی، اطلاعات به مغز میرسد و انسان عکس العمل نشان میدهد، اطلاعات از طریق الکتریسیته در کل کرهی زمین گسترده و به سرعت رد و بدل میشود. بعد سرورهای مرکزی این اطلاعات را میگیرند و پردازش میکنند. هر کجا که برق هست، نظام ارتباطی ورود پیدا کرده و اطلاعات به سرعت برق در حال نقل و انتقال هستند. خیلی عجیب است، گویا دیگر محدودیتهای زمانی و مکانی، مثل اینکه در را ببند و قفل کن، وجود ندارد. اگر حتی موبایل شما خاموش باشد، تا موبایل را روشن کردید، بدون اجازهی شما وارد میشود. پس وضعیت «ان السمع و البصر»[11] متفاوت شده است و ما در مقابل آن با حرکت سلبیِ نهی از بدیها و حرکت ایجابیِ امر به خوبیها که مهمترین امر به معروف از راه تولید رسانهای است، راه دیگری نداریم. اگر شما یک موتور جستجو، قویتری از گوگل داشته باشید، یا در گوگل مهمترین مطلب را داشته باشید، یا در دیکشنریها، مهمترین دیکشنری را داشته باشید، اولین نتایجی که در جستجو میآید، مربوط به کسی است که حرف اول را بزند و قویتر باشد. حال ما در این فضا در کجا قرار داریم؟
اصل ترویج فضائل اخلاقی محدود کردن عرصه بر رذائل
همهی این اصول به دو اصل برمیگردد که ما موظف هستیم از رذائل نهی و عرصه را بر آنها محدود کنیم. راهکار چیست؟ راهکار این است که در فضای مجازی حضور داشته باشیم و فضائل را ترویج کنیم.
مبانی سیاسی استفاده از رسانه
اصل جهانی شدن اسلام
چون جنس رسانهها، جنس جهانی و نامحدود است؛ یعنی مخاطب شما، مخاطب جهانی است و برنامههای شما، برنامههای جهانی است. اگر امروز شما زبان داشته باشید، در همه جا شنونده دارید. اگر برنامه داشته باشید، همه جا بیننده دارید. روایاتی که میگوید «فیفیض العلم منه الی سائر البلاد»[12] علم از مجرای امواج و امکاناتی که امروزه وجود دارد، سرازیر میشود. در این روایتی که دربارهی موقعیت قم است، کار به جایی میرسد که «فیتم حجه الله» حجت تمام میشود «حتی العروس فی الحجال»[13] عروسهای درون حجله هم پیام اسلام را از سرچشمهی علوم قرآن و عترت؛ یعنی از قم دریافت میکنند. این چشمانداز عجیبی است. این کار چگونه ممکن است؟ اینگونه که ما بتوانیم حضور داشته باشیم، آن هم با زبانهای مختلف و با توجه به فرهنگها و شرایطی که امروزه در دنیا میبینیم.
جایگاه انقلاب اسلامی ایران در آیندهی جهان
جایگاه انقلاب اسلامی ایران در آیندهی جهان که آیات و روایات آن در جای خود محفوظ است.
جایگاه قم در ترویج فرهنگ قرآن و عترت
اصل قدرتمندی اسلام
اصل تولید قدرت نرم و سخت
بحث قدرت به این دلیل در اینجا تکرار شده است که موضوع قدرت در بحث علوم سیاسی مطرح است.
اصل بهرهگیری از قدرت و مقدمات جهانی شدن اسلام
ما باید با توجه به یک سری مبانی، نسبت به رسانهها بهرهگیری حداکثری داشته باشیم تا بتوانیم اعتدال را هم در فرهنگ غنی خود و هم در ارائهی فرهنگ ایجاد کنیم. نگاه حداکثری لازم است، اما به این معنا نیست که رسانهها مشکلی برای ما ایجاد نمیکنند، مسئله این است که باید بفهمیم چه اتفاقی افتاده است.
چالشهای نگرشی
ورود تکنولوژی رسانه در مناسک دینی
تکنولوژی در این جلسه، در جلسهی دعای کمیل ما، نماز جماعت، حج و طواف وارد شده است. ورود دین در رسانه به این معنا است که محتوا، برنامهها و پیامهای دینی از مجرای رسانه پخش شود. هم ورود دین در رسانه سبب میشود که دین تغییراتی کند و هم ورود رسانه در مناسک دینی، باعث میشود که این مناسک تغییر کنند و از این تعامل متأثر شوند؛ مثلاً تکنولوژی میکروفون یقهای چیز خیلی خوبی است و خوانندهها و هنرپیشهها از آن استفاده میکنند و مشکل کابل، فیش و سیم را ندارند، هم ظاهر آن قشنگ است و هم جلوی دست و پای آنها را نمیگیرد. این چیز خوبی است، حالا ما این را به مساجد ببریم و به یقهی امام جماعت بزنیم تا صدای امام جماعت راحت به مردم برسد. حالا یک زمانی صدا نمیرسید، زمانی هم عادت کرده بودند که میکروفونی را جلوی امام جماعت میگرفتند، آن فرد باید خم میشد، تا جلوی دهان امام بگیرد و مشکلاتی از این قبیل وجود داشت. میکروفون یقهای چیز خیلی خوبی است و در مساجد آمد. اما آیا ما توجه کردیم که با آمدن میکروفون یقهای چه اتفاقی در مسجد افتاد؟ چطور ما برای ماشین که هزار خلاء و چالش ایجاد کرده است، فکر میکنیم، اما به این مسائل که وارد مناسک دینی میشود، توجه نداریم؟ اینجا دو خلأ ایجاد میشود: یکی اینکه وقتی میخواهیم صدای امام جماعت را برسانیم، آیا قرائت امام جماعت معیار هست یا نیست؟ یعنی باعث جذابیت و علاقهمندی نمازگزاران میشود یا نه؟ دوماً شما میکروفون یقهای را وارد مسجد کردید، اما مکبر را حذف نمودید. حذف مکبر، یعنی حذف غیرمستقیم نسل جوان و نوجوان که با این هیجان به مسجد میآمدند تا با فضای فرهنگی مسجد در قالب و نقش مکبر درگیر شوند. اگر امام جماعت خیلی هنرمند باشد باید کاری کند که همه را داشته باشد و مثلاً هفتهای یکبار نوبت هر کدام از آنها شود. در این صورت حداقل همان هفتهای یکبار هم به مسجد میآمدند. اگر مطالعهی میدانی کنید، در عموم مساجدی که با آمدن میکروفون یقهای، مکبر را حذف کردند، میبینید که عموماً بچهها از مسجد حذف شدند و این خطر بزرگی است. اما مساجدی هم داریم که امام جماعت، مکبر را حذف نکرده است. اشکالی ندارد حمد و سوره را به مردم برسانید، اما مکبر را حذف نکنید. حالا اگر مکبر را حذف کردید، یک چیزی را به عنوان جبران آن بگذارید. اصلاً بعضی از مسائلی که رسانهها در تعاملشان با دین، در زندگی ما آوردند، برای ما مسئله نشده است. آن وقت بدون اینکه به این مشکلات توجه کنیم، نمود آفتها و مشکلات آن را بطور غیر مستقیم در جاهای دیگر میبینیم. خیلی باید به این مسائل توجه کنیم. خود من از مدافعان جدی تکنولوژی هستم، چون معتقدم تکنولوژی دو نوع ویژگی دارد: ویژگی ذاتی که نمیتوانید این را از آن جدا کنید، هر چیزی را که خواستید ذاتیات خود را به همراه دارد. دوم ویژگیهای عرضی، ما یا این ماشین را نمیخواهیم که مشکلی نیست، ولی اگر خواستیم، نمیتوانیم به آن کاه بدهیم تا حرکت کند، باید در آن بنزین بریزید، آن وقت این دود میکند، لذا باید لوازم و ذاتیات آن را بپذیرید. من در ویژگیها و ماهیت رسانه بحث نمیکنم، میخواهم بگویم چنین چالشهایی وجود دارد. این چالشها بعضاً نگرشی هستند که باید آنها را درست کنیم. در حوزهی علمیهی و نهادهای دینی، باید نگرش به مسائل رسانهای درست شود. اگر این نگرش و باور درست نشود، تلاش شما فایدهای ندارد، چون نگرش، نگرش درستی به این موضوع نیست.
نگرش به لوازم خاتمیت
اگر خاتمیت را میپذیریم که جامعیت اسلام باعث خاتمیت شده، باید تبلیغ اسلام هم متناسب با این باشد. ما نگرش دقیقی به تکنولوژی، بویژه تکنولوژی رسانه نداریم؛ یعنی یک نوع هراس داریم. من توفیق داشتم که با رادیو معارف همکاری کنم، همین الان کسانی را داریم که به سمت رسانهها نمیآیند، شاید نگاههای زاهدانه و اخلاقگرایانهای داشته باشند؛ مثلاً میخواهند مشهور نشوند، اما بعضاً احساس میکنند نباید نزدیک شوند و این چالش بسیار بزرگی است و بقیهی عملکردها بر اساس همین شکل میگیرد.
نگرش به تبلیغ
در واژهی تبلیغ اتمام حجت هم وجود دارد؛ یعنی باید در حدی که اتمام حجت شود، مطلب را برسانید. اگر اتمام حجت نشود، تبلیغی صورت نگرفته است.
نگرش به امر به معروف و نهی از منکر
نگرش به هنر
باید بپذیریم که حوزههایی از هنر، حوزههای جدید و لغزندهای است که متأسفانه یا خوشبختانه از لوازم ضروری یا اضطراری است که ما در رسانه از آن استفاده میکنیم و نمیتوانیم استفاده نکنیم. این نتوانستن منع عقلی ندارد، بلکه منع عملی و عرفی دارد.
نگرش به تحولات فرهنگی و اجتماعی
نگرش به تحولات فرهنگی و اجتماعی، در سایهی رسانهها رخ داده است.
نگرش به پیامدهای تحولات در نظام ارتباطاتی
امروزه هر کسی میتواند هر پیامی را هر طور، در هر زمان و در هر کجا، برای هر کسی که میخواهد ارسال یا از هر کسی دریافت کند؛ یعنی انحصار منِ مبلغ با مخاطب شکسته شده است. انحصار در بحث تعلیم و تربیت، تبیلغ، ترویج شکسته شده است. اولویتبندی در نظام سنتی ما معنا داشت، اما در نظام ارتباطات جدید و مدرن، اصلاً از تو نمیپرسند که اینها را میدانید یا نمیدانید. اعضای خانواده از 3 ساله تا 70 ساله، همه پای یک برنامه مینشینند و همه با ویژگیهای خاصی که دارند، برداشتهای مختلفی دارند رسانهها از ما نمیپرسند که شما مقدمات این بحث فلسفی را خوانده اید؟ کاری به این ندارند.
چالشهای آموزشی
تبلیغ شناسی
ما در بحث تبلیغشناسی خلاء جدی داریم. اگر بپذیریم امر به معروف و نهی از منکر بر اساس روایات، مبنای همهی معارف است که اگر بود، بقیه همه هستند و اگر نبود، نیستند، هر آنچه در تبلیغ انجام میدهیم، باید به انذار ختم شود. انذار هدف نهایی است، اما ما هدف نهایی و تبلیغ را کاملاً به حاشیه بردیم. ما یک درس خارج جدی در بحث تقلید امروزی، بحث ارتباطات و بحث امر به معروف و نهی از منکر با توجه به موقعیت فعلی نداریم.
ارتباطشناسی
بحث ارتباطشناسی که امروزه به عنوان یک رشتهی بسیار جدی در دانشگاهها مطرح است امروزه مهارتِ ارتباط حرف اول را میزند.
رسانهشناسی
جامعهشناسی
رسانهشناسی و جامعهشناسی، به نوعی درگیر با بحث تبلیغ است.
هنر شناسی
بحث هنر و حتی هنر ادبیات که خمیرمایهی سایر هنرها هست، در بین ما غریب است؛ یعنی حتی در بحث بیان زبانی هم خیلی به هنر ادبیات توجه نداریم و این خلاء بسیار بزرگی است.
دشمنشناسی
بحث دشمنشناسی تا بدانیم الان در چه وضعیتی هستیم.
آسیبشناسی
بحث آسیبشناسی که ورود رسانههای امروزی از نظر فرهنگی و تبلیغی چه پیامدهایی دارند.
چالشهای مهارتی
جنس آموزش با مهارت متفاوت است آموزش به این معنا است که شما یاد میگیرید که چه هست و چه باید بکنید، اما مهارت این است که باید آن کار را انجام دهید تا کسب شود. مثلاً شما هرچه دربارهی ورزش شنا بدانید، تا در آب نروید و خودتان دست و پا نزنید، شناگر نمیشوید و از شنا و ورزش هم بهره نمیبرید. اگر هزاران ساعت دربارهی نقاشی بدانید، تا دست به قلم نبرید، نقاش نمیشوید. ما در بحث مهارت، متناسب با نیازهای امروزی مشکل داریم.
کم توجهی به عدم ملازمهی معلومات و مهارت
کم توجهی به لوازم بُعد مهارتی
وقتی میگوییم مهارت؛ یعنی باید امکانات کسب مهارت را فراهم کنیم. فرضاً یک محیطی در حوزه در خصوص هنر و رشتهی موسیقی راه بیافتد که طلبه اصلاً ابزار آن را ببیند. ما در صدا و سیما، به لحاظ تصویری اینها را پشت گلدان و میز میگذاریم، تا آنها را نبینیم.
کم توجهی به تربیت نیرو در این عرصه
محدودیت در فراهم کردن لوازم کسب مهارت
فضا، فضای بستهای است البته به این معنا هم نیست که خلاف شرع عمل کنیم و قداست فضاهای معنوی و دینی را بشکنیم، اما بلاخره باید یک سازوکاری برای آن تعریف کرد.
عدم حضور متدینین در این عرصهی مهارتی
رسانهی ما بر پایهی هنر است، دانشکدههای هنر ما را ببینید، چه کسانی جذب این رشتهها میشوند؟ ابداً خانوادههای متدین وارد این عرصه نمیشوند. ما قبای خود را بالا میگیریم که چیزی به ما ترشح نکند. من در دانشگاه هنر هم تدریس کردم، آن دانشجویی هم که خانوادهی نرمالی دارد، بعد از ترم اول، آن طرفی میشود. هنرهایی که اصلاً لغزنده هستند، جنس آنها لغزنده است. در بحث رسانه و هنرهای نمایشی، اصلاً شما باید آنچنان طبیعی رفتار کنید که بگویند بازی شما خوب است، مثل یک زن و شوهر واقعی. پس متدینین هم در این وادی وارد نمیشوند، وضع دانشگاهها هم که معلوم است، آنوقت اینها هنرپیشهها، نویسندگان و متولیان رسانهی ما میشوند.
چالشهای اجرایی
البته اینکه ما کجای رسانه باشیم، به بحث چالشهای اجرایی برمیگردد. من نمیگویم شما بروید بازیگر شوید. در دورهی آقای حسینی بوشهری، حوزه حتی دنبال راهاندازی یک شبکهی مستقل بود. آیا ما باید شبکه راه بیاندازیم، آیا ما باید بازیگر شویم؟ حوزه در کجای فرآیند تولید و تبلیغ رسانهای باید حضور داشته باشد؟ این یک بحث مدیریتی و اجرایی است.
مشکلات تعامل دین و رسانه
محدودیتهای شرعی در عرصهی رقابتی
ما بلاخره در فرهنگ دینی و اسلامی خط قرمزهایی داریم و مثل دیگران نمیتوانیم عمل کنیم. تازه همین الان هم که مسلمانترین رسانه هستیم، هزار و یک اِن قلت به برنامههای ما وجود دارد. قطعاً ما در بحث حجاب، موسیقی و خیلی از مسائلی که در سایر فرهنگها طبیعی است و چه بسا ارزش تلقی شود، مبانی خاص خود را داریم.
مشکلات ساختاری سازمان نهاد رسانه در تولید
البته ما در بحث رسانهی ملی مشکلاتی دارم که هم ریشه در قبل از انقلاب دارد و هم به دلیل سیستم آموزشی ماست.
ابهام در جایگاه اجرایی نهاد دین در مدیریت رسانه
بلاخره ما نمیدانیم به عنوان دین باید پاسخگوی همهی امور زندگی باشیم یا نه؟ باید در کجا قرار داشته باشیم؟ در مدیریت، در نظارت، در تولید، در بازیگری، در پشت صحنه یا در جلوی صحنه؟ یک فیلمنامهای را به یک حجتالاسلام نشان میدهند و بعد آن را میسازند و به دلیل کمبود وقت یا مسائل دیگر، یکی دو بخش را کات میکنند و ما ابتدای فیلم اسم فلان حجت الاسلام را هم میبینیم. در حالیکه تولید رسانهای، فیلمنامه نیست، آن چیزی است که دارد پخش میشود. یعنی نظارت ما باید ناظر بر آن چیزی باشد که دارد پخش میشود، که گاهی اوقات ما را دور میزنند و این کار را هم بلد هستند، یک ارتباطات مافیایی هم در اینجا وجود دارد و الی آخر.
انحصار شکنی رسانه در مرجعیت دینی
افراد شخصی از ما قشنگتر حرف میزنند یا راحتتر همکاری میکنند، در آخر میبینیم آنچه که جامعه باید از نهاد دین دریافت کند، از افراد شخصی دریافت میکند، البته فضائل و جایگاه کارشناسان و اساتید بزرگواری که کم هم نیستند، محفوظ است، ولی ما باید این را روشن کنیم، آیا هر غیر روحانی بیاید در موضوع دین هر حرفی را بزند؟
کاستی نیروهای توانمند در فرآیند تبلیغ رسانهای
ابهام در چگونگی تعامل دین و رسانه
ابهام در قلمرو دین و برنامههای دینی
این هم یکی از مشکلات ماست. واقعاً برنامههای دینی چه نوع برنامههایی هستند؟
نداشتن تفاهم و تلقی مشترک بین متولیان دین و رسانه
رسانهای ها با ادبیات، فکر و نگاه خود، تصور میکنند که متخصص هستند و کار خود را انجام میدهند و حوزویان هم حرف خود را میزنند و ادبیات مشترکی وجود ندارد. باید یک گروه و ستادی وجود داشته باشد که با هر دو مقوله آشنا باشد و به عنوان مبدل، حرفهای هر طرف را به طرف بعدی انتقال دهند و این دو عرصه را به هم نزدیک کنند.
لغزندگی عرصهی هنرهای جدید
که از این هم مفری نیست.
چالشهای فقهی
همچنین وجود چالشهای فقهی، که بحث خود را در همین جا خاتمه میدهم.
آقا بیا بخاطر باران ظهور کن ما را از این هوای سراسیمه دور کن
وقتی برای بدرقهی عشق میروی از کوچههای خستهی ما هم عبور کن
افسرده از هجوم هوسهای عالمیم آقا دل شکستهی ما را صبور کن
کی میرسد شبی که تو از راه میرسی این باغ، باغ شب زده را غرق نور کن
یا صاحب الزمان قدمت خیر، العجل یعنی که ای تمام عدالت ظهور کن
ـ یکی از حضار: از ماحصل فرمایشات حضرتعالی، ما این نتیجه را گرفتیم که به قول آقای حسن نزیه اسلام قابل پیاده شدن نیست. چون شما آن تنگناهای اصلی را طوری بیان فرمودید، که یک جاهایی خط قرمز است، اتفاقاً همین خطوط قرمز تعیین کنندهی سرنوشت جامعه است و اگر در آنجا حضور جدی نداشته باشیم، این بازی تا الی آخر ادامه دارد. صرف اینکه ما ابزار صرف را بشناسیم، صرف اینکه یک تئوریهایی را حفظ کنیم، جوابگو نیست. واقعیت این است که ما الگو میخواهیم، جامعه نیازمند الگو است. حوزهی علمیهی ما در همهی مسائل این بازی را دارد؛ یعنی محدودیتها، اگر روزنامه هم میخواندیم، تکفیر میکردند، اقتصاد هم همین است، مشکلات اخلاقی جامعه هم همین است؛ یعنی ما همیشه دنبالهرو دیگران هستیم، آنها ما در مقابل کارهای انجام شده قرار میدهند و بعد ما به دنبال راه چاره هستیم و در نهایت لنگان لنگان دنبال آنها میرویم. وقتی آنها در همهی این زمینهها 500-400 سال از ما جلوتر هستند، حضرتعالی چه راه میانبری پیشنهاد میکنید؟
ـ حجت الاسلام حجت الله بیات: اجازه دهید من با یک بیت از سعدی جواب شما را بدهم که:
به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل که گر مراد نیابم، به قدر وسع بکوشم
وقتی شما اینگونه فضا را ترسیم میکنید، دو راه دارید: یا باید در را ببندید یا نه، شما هستید، حیات دارید و باید زندگی کنید. حالا که باید زندگی کنید، از طرفی من بحث اجتهاد را مطرح کردم و ویژگیهایی که در دین اسلام سراغ داریم، بلاخره این فقه باید این مسأله را حل کند. اگر بنا بر این شد که من با همین رسانهها و همین وضعیت، بتوانم دفع افسد به فاسد کنم، قواعد فقهی و اصول عملیه در موقعیت فعلی بسیار کارساز هستند و باید نگاه خود را باز کنیم. اگر من بازی رایانهای تولید نکنم، چه اتفاقی در جامعه میافتد و اگر تولید کنم، چه اتفاقی میافتد؟ شاید خیلی از علما به بحث ورزش نگاه منفی داشته باشند، من نمیگویم که این یک ارزش است، اما ببینیم و زمان و مکان را بشناسیم و فرزند زمان خویشتن باشیم، من نمیگویم اگر این ورزش و فوتبال برای یک ساعت جوان را مشغول نماز شب کند...اگر این را بگوییم مثل آن عالمی هستیم که میگفت اینکه دزدی رفت، نماز شب را کجا خواند؟! ما باید با جامعه آشنا باشیم، ما که برای علما و فضلا و افراد متدینی که یک درصدی از جامعه هستند، نمیتوانیم حرف بزنیم و برنامه تولید کنیم، ما باید نگاه خود را جهانی کنیم. بعد من فقیه، ممکن است از اینجا استفاده کنم که اصلاً ورزش مستحب میشود و در بعضی جاها واجب میگردد. چرا؟ چون وقتی سراغ ورزش رفت، از افسد باز میماند. انرژی خود را تخلیه میکند و حداقل بیخودی به خیابان نمیآید. مظهر فساد کم میشود. بلاخره این اجتهادی که به آن اعتقاد داریم، باید یک جایی مسأله را حل کند. نه اینکه ما آن اصول را زیر سؤال ببریم، اینها بدان معنا نیست، بلکه ما باید یک بازتعریف داشته باشیم. خیلی از مسائل فقهی در اثر گذر زمان تغییر کرد. این یک جسارتی میخواهد، خیلی از مراجع در برخی حوزهها وارد شدند، حالا توانستند یا نتوانستند. اگر میفرمایید وظیفه این است که ما همین چیزی را هم که با هزار و یک اشکال داریم، انجام ندهیم، به نظر من عقلاً و نقلاً درست نیست. پس باید تولید کنیم و حرکت نماییم. بله حرکت ما با این اشکالات روبرو است، ولی باید مقایسه کنیم با آنچه که یا باید نداشته باشیم یا باید در حد مقدورات عمل کنیم. من در رسالهی سطح چهار خود، تحت عنوان «تبلیغ دین در رسانههای نوین» دنبال این فرضیه بودم که نهاد دین در حد من به الکفایه، در عرصهی رسانهها عمل نکرده است؛ یعنی ما نه مبلغ رسانهای داریم، نه نویسندهی رسانهای داریم، نه گویندهی رسانهای داریم، نه رسانهشناس داریم. آیا ما واقعاً من به الکفایه را داریم؟ نه، نداریم و باید به سمت آن حرکت کنیم. خب آن نگرش را باید درست کنیم، بطور کلی میگویم که مرجعیت ما باید این نگرش را درست و این فضاها را ایجاد کند. حالا در حواشی و دامنههای این قلهی مرجعیت، بلاخره باید رفت و تلاش کرد. ولی اینکه متوقف شویم یا برگردیم، افتادن از چاله به چاه است.
ـ یکی از حضار: یکی از مؤلفههایی که شما در بحث توسعه و تعالی فرهنگ عنوان کردید، اصل جایگاه انقلاب اسلامی در آیندهی جهانی است. با توجه به وضع حاکم در ایران، که اجازهی ورود بحث رسانهها را نمیدهد و منحصر در یک گفتمان و تفکر خاص کرده است، آیا با این ذهنیت میتوان تصور کرد که ایران به جامعهی جهانی ورود پیدا کند؟
ـ حجت الاسلام حجت الله بیات: باید یک تحقیق میدانی کرد و دید که این تفکر چه تفکری است. اگر بحث رسانهی ملی است، بحث قانون اساسی است، بحث مصالحی است که وجود دارد...چون ما در بحث آزاد کردن یا آزاد نکردن رسانه در یک شرایط بغرنجی قرار داریم. با توسعهی ماهواره و شرایطی که امروز به وجود آمده است، چه بسا بعداً یک بازنگری هم بکنیم. باید ببینیم که با توجه به شرایطی که در آن قرار داریم، چطور حرکت میکنیم. ممکن است سیاستگذاری ما در گذشته درست بوده باشد و الان درست نباشد. ما میگوییم ماهواره قانوناً ممنوع است، اما عملاً هنجارشکنیها را در جامعه میبینیم که به سرعت هم در حال گسترش است. اگر ما توانستیم آن را بیاوریم به گونهای که آسیب آن کمتر شود. چند روز پیش یکی از دوستان به من میگفت «جوانی از من سؤال کرد که آیا شما ماهواره میبینید؟ گفتم نه، گفت شما که ماهواره نمیبینید، از دنیا چه خبر دارید که حالا دارید با من حرف میزنید؟» بله، ماهواره آسیب دارد، همانطور که ماشین هم آسیب دارد. البته رسانه آسیبها و مزیتهای خاص خود را دارد. من یک جمله از جلد دوم کتاب بیع مرحوم امام در اسناد خود دارم، که خیلی جالب است. ببینید نگاه یک فقیه چقدر متفاوت است. در بحث خرید فروش قرآن بعضی از علما میفرمایند «حرام است و نباید در اختیار دیگران گذاشت » چرا؟ چون موجب بیاحترامی است. حضرت امام میفرمایند «کسانی که قائل به این هستند، خلاف ذائقهی شارع نظر میدهند. چون نظر شارع مقدس توسعه و گسترش معارف در دست و بال همگان است و این مصلحت با این فرض که شاید به این قرآن در یکجایی توهین شود، اصلاً سازگار نیست.» ببینید این چقدر نگاه ما را متفاوت میکند، ذائقهی شارع میگوید قرآن جهانی و جاوادنه است، خب باید به دست همه برسد. حالا چهار نفر آدم بیادب هم ممکن است توهین کنند، اینکه نباید با این هدف مقدس در تعارض باشد. بله، ورود تکنولوژی مضرات و مشکلات خاص خود را دارد. یا باید بگوییم نه و در را ببندیم ما در اوایل تأسیس رادیو معارف، یعنی سال 81-80، خدمت بعضی از اساتید جامعه مدرسین میرفتیم، به هرحال رادیو معارف خط مقدم رسانههای نظام بود و بعد از 20 سال راهاندازی شده بود. برخی از اساتید میگفتند چرا شما در خبر رادیو معارف از صدای زن استفاده میکنید؟ اصلاً چرا زن در رادیو معارف گویندگی میکند؟ خب نیمی از جامعهی ما را زنان تشکیل میدهند. بله، اگر صدای زن به گونهی خاصی باشد، اشکال دارد، اما نفس اینکه زن حرف بزند، چه اشکالی دارد؟ مگر ما در جامعه زندگی نمیکنیم؟ حالا این حرفها مطرح شد و ما هم گفتیم که بلاخره شاگرد شما و در خط مقدم هستیم. آخر جلسه عرض کردم اجازه دهید من به عنوان یک سربازی که آن را به خط مقدم رسانه فرستادهاید و از ما خیلی هم توقع دارید، یک نکته در رابطه با استفاده از رسانهها خدمت شما عرض کنم. این به این معنا نیست که من رسانهای شدم، نه توفیق دارم و افتخار میکنم که هنوز طلبهی کوچکی هستم که با رسانه درگیر بودهام و آن را کم و بیش میشناسم. من میخواهم چند سؤال کنم، اما این سؤالات خیلی ابتدایی است. البته اینها به این معنا نیست که من دامن صدا و سیما را تطهیر کنم، چون صدا و سیما جزئی از رسانهی مورد بحث ماست. به نظر شما ما رادیو و تلویزیون داشته باشیم یا نه؟ فقط رادیو داشته باشیم یا تلویزیون هم میخواهیم؟ پاسخ دادند که نه، تلویزیون هم میخواهیم. خب تلویزیون چه برنامههایی داشته باشد؟ فقط اخبار، میزگرد و پرسش و پاسخ آن هم فقط مردانه؟ پاسخ دادند که نه، باید برنامههای سیاسی و اجتماعی هم داشت. خب شما در برنامههای اجتماعی، مثلاً میخواهید خانوادهی خوب را نشان بدهید، حالا خدا نکند سراغ خانوادهی بد بروید، چون باید بدی را نشان بدهید قرآن کریم تا الان قصهی یوسف را به صورت کلامی مکتوب بیان کرده و ما هم که قصهگوی خوبی بودیم، آن را در قالب کلامی شنیداری بیان کردیم. اما میخواهیم یک بار آن را نشان بدهیم. یک بار دربارهی دروغ حرف میزنیم و یک بار میخواهیم آن را نشان بدهیم. پاسخ دادند که ما برنامههای خانوادگی هم میخواهیم. خب این برنامههای خانوادگی، اعضایی هم دارید یا نه؟ پایخ دادند، بله اعضا دارد، زن، دختر، پسر، خاله، عمو و...دارد. آیا اینها در این فیلم با هم روابطی دارند یا نه؟ ما که میخواهیم یک خانوادهی اسلامی نشان بدهیم، که مردم یاد بگیرند که وقتی همسرشان از سر کار به خانه برمیگردد، چطور با او برخورد کنند. خب ما میخواهیم این را نشان بدهیم، این خانم واقعی یا غیر واقعی، در فیلم زن این مرد است، حالا ما در فیلم چادر و روسری سر او میکنیم و در رفتار او محدودیت قائل میشویم. ما اجازه نمیدهیم که این خانم نقش طبیعی خود را در خانواده جلوه بدهد. خب این یا باید تعطیل شود یا مورد پذیرش قرار گیرد. ذات رسانه تولید مصنوعی است و آنچه که در بیرون است، با آنچه که در رسانه میآید، متفاوت است. این عینیت پیدا میکند. ما باید اینها را بدانیم، آیا ما تلویزیون میخواهیم، بسم الله، اگر نمیخواهیم آن را ببندیم. نه اینکه بگوییم تلویزیون میخواهیم، برنامهی خانوادگی هم داشته باشیم، اما این خانواده نگاه هم کنند و پوشیه هم بزنند. آن وقت ما چطور خانواده را نشان بدهیم؟ بلاخره شترسواری دولا دولا نمیشود.
ـ پاسخ سؤال من را ندادید و مسائلی را مطرح کردید که خارج از سؤال ما بود.
ـ حجت الاسلام حجت الله بیات: ببینید شما باید یک جایگزین داشته باشید. فرضاً در رابطه با خود رسانه، میگویید سیستم رسانهای ما زیرنظر ولی فقیه است و نگاه ولی فقیه طبعاً در آنجا باید پیاده شود، حالا اینکه چقدر میشود و نمیشود، بماند، خود مقام معظم رهبری شاید از برخی مسائل راضی نباشد...ولی بحث این است که شما یک جایگزینی دارید که موقعیت را بهتر کند یا میخواهید قانون را کنار بگذارید و بیقانونی شود؟ وقتی ما میگوییم این وضعیت مناسب نیست، باید وضعیتی را ترسیم کنیم که به بهبودی و کاهش آثار سوء و رسیدن به هدفی که مدنظر ماست، کمک کند. واقعاً همه به فکر این موضوع هستند و به نظر من در ذهن مقام معظم رهبری هم هست که اگر واقعاً شرایط به گونهای باشد که آزاد شدن آن بهتر باشد، قطعاً باید آن را آزاد کرد. ولی واقعاً مسأله خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست که ما تصور میکنیم. در روزنامه هم، اولاً ما قانون اساسی داریم، بعد تعریفها داریم، بعد سیاستگذاری شورای عالی انقلاب فرهنگی را داریم. بعد وارد مدیران میشویم، ببینید عنصر نیروی انسانی به عنوان علت فاعلی را فراموش نکنیم، هر کدام از اینها گرایشها، نگاهها، تمایلات و تواناییهای خاص خود را دارند. همانطور که اگر من باشم، جور دیگری عمل میکنم،"قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِه[14]" آن یکی اینطوری عمل میکند. شما نمیتوانید بعضی چیزها را محدود کنید. اصلاً ورود منویات فرد در قالب هنر، آن هم به صورت پنهان، اصلاً قابل کنترل نیست. من نمونههایی را برای شما عرض میکنم که خیلی راحت، دارد حرف خود را در قالب هنر میزند. ما در بحث علت فاعلی؛ یعنی نیروی انسانی، مشکل اصلی و اساسی داریم. الان برنامهی مردان آهنین به دست یک تهیه کنندهای است که خودش اهل ورزش و مسلمان است، اصلاً چارچوب برنامه را به گونهای جمع میکند، که خروجی آن این میشود که هرچه زور شما بیشتر باشد، بهتر است؛ یعنی زور داشتن یک ارزش میشود. بنظر شما اگر این برنامه دست یک طلبه باشد، چه کار میکند؟ اول کار مینویسد «قو علی خدمتک جوارحی»[15] بعد به مجری میگوید «در میان کلمات خود وقتی میخواهی بگویی که شرکتکنندهها چکار کنند، یک ماشاءالله هم بگو، بگو خدا به این بازوان شما قدرت بدهد که به جامعه خدمت کنید» یعنی لابلای برنامه کار میکند، که این زور و بازو داشتن به عنوان یک هدف میانی باشد، چرا؟ چون علت صوری و علت مادی تابعی از علت فاعلی هستند و بر اساس آن علت غایی هستند که او فکر میکند. علت غایی من این است که او را هدایت کنم، به نحوی که زندگی دنیا برای او اصل و هدف نباشد. این غرض باعث میشود که من ماده و صورتی را که پیگیری میکنم، بگونهای ببرم که به آن هدف غایی منتهی شود. علت فاعی که با معلول خود قابل جداسازی نیست، اینها که خیلی دو دو تا چهارتاست. افرادی که در این زمینه کار میکنند، چه قدر متعهد و چقدر متخصص هستند؟ چه قدر همه مثل هم فکر میکنند؟ تازه در حوزهی اجرا، که میگویند در رسانه هرم قدرت برعکس است، یعنی چه؟ یعنی قدرت دست کسی است که پایینترین جا، یعنی پست میکروفون است. قدرت آن کسی که در استودیو پشت میکروفون است، به مراتب بیشتر از آقای ضرغامی است. ما باید اینها را تربیت کنیم. حالا اینکه چقدر توانستیم و ضعفهایی که در این زمینه را داریم، باید با هم لحاظ کنیم.
ـ یکی از حضار: یعنی رسانهی ما، رسانهی ملی و مردمی نیست یک تفکر خاصی آنجا نمود دارد. اصلاً یک جمود فکریی وجود دارد، آنجا همه موافق هستند و یک نفر مخالف وجود ندارد.
ـ حجت الاسلام حجت الله بیات: اگر بخواهید من صد برابر این نکات و اشکالات را عرض میکنم. اینها را که نمیشود انکار کرد. این سیستم مافیایی و ابهام حضور و جایگاه ما در رسانه، همین است. آنجا یک شرایطی وجود دارد که شما حذف میشوید، تازه اگر توانایی داشته باشید. قبول دارم که این مشکلات وجود دارد و باید دنبال چاره بود.
ـ یکی از حضار: من ابتدای جلسه نبودم و شاید تبیین مفهومی کرده باشید، اما به هرحال سؤال میکنم. در تعبیر جامعیتی که شما فرمودید، جاودانه بودن و جهانی بودن ناظر به پیام است، اگر جامعیت هم ناظر به پیام باشد، سازگار نیست
اگر نمایندگان رسمی دین در حوزهی رسانه انفعال دارند و با توجه به شرایطی که هست و اختلافنظرهایی که خود شما از جامعهی مدرسین نقل کردید، مشخص میشود که ما باید به کمال پیام دین تعبیر کنیم. اگر جامعیت بگوییم، لوازمی دارد به مقضتای هدفی که دین برای تحقق آن آمده، دین کامل است، مثل ماشینی که هدف آن حمل و نقل است، نه لباش شستن، به این معنا کامل است. اما اگر گفتیم جامع، به این معناست که دین قرار است در همهی عرصهها ورود پیدا کند و نمایندگان رسمی هم ورود داشته باشند.
ـ حجت الاسلام حجت الله بیات: شاید ما در سخن میخواهیم همه همآهنگ شوند و با حرف «ج» شروع شود. بله، با این دقتها کلمهی کامل بودن دین بهتر است.
جامعیت یعنی مجموعه پیامهایی که در قالب دین آمده است، اصلاً دین عبارت است از پیام خدا. «لیتفقهوا فی الدین»[16] دین پیامی است که همهی بخشها را شامل میشود، البته چنین نگاهی وجود ندارد، ولی میخواهم بگویم جامعیت آن بیوجه نیست. حالا دیگر این بحث طلبگی است. دین یعنی پیامی که از جانب خدا میآید و ناظر به همهی امور زندگی است. به صورت حداکثری، ما اصلاً دنبال تفکرات لیبرالیستی و سکولاریستی نیستیم. دین عهدهدار هر چیزی در جای خود هست. اصلاً دین دو کار اساسی انجام میدهد: اولاً جایگاه اجزای این عالم را تعیین میکند، دوماً روابط اینها را تنظیم میکند. حالا که جای هر کدام مشخص شد، چگونه با هم ارتباط داشته باشند، رابطهی پدر با فرزند، رابطهی خدا و انسان، رابطهی انسان و محیط و غیره. آن چهار رابطهای که در تفکرات حضرت آیتالله مصباح یزدی و آیتالله جوادی آملی هست، اما قبل از ایشان در آثار علامه جعفری هست که «همهی زندگی ما عبارت است از ارتباط انسان با خود، خدا، طبیعت و دیگران» دین میگوید جایگاه هر کدام از اینها کجاست و چگونه باید با هم ارتباط داشته باشند. نگاه من یک نگاه حداکثری است.
ـ یکی از حضار: در مجموع مفاسد آزاد کردن رسانهها، بیستر از مزایای آن است.
ـ حجت الاسلام حجت الله بیات: ببینید ما باید آن را به بلوغ برسانیم، نظام اخلاقی ما باید تغییر کند، چون در قدیم میگفتیم نبینید، اما الان همه چیز در خلوت و پنهان مردم رفته است. نظام اخلاقی، نظام ارتباطی و نظام آموزشی ما باید متناسب با این وضعیت تغییر کند. آن وقت خود رسانه در تضعیف مبانی دینی و اخلاقی مانند زهر عمل میکند. حالا باید چه تدبیری اندیشید که این بلوغ ایجاد شود و زرهی از تقوا بر تن جامعه باشد و ما هم سعهی صدر داشته باشیم و این را بپذیریم که این اشکالات وجود دارد، اما مزایای آن بیشتر است؟ خب این نیاز به آموزش دارد و فقط حرکت سلبی درست نیست. ما عادت کردیم به حرکت سلبی، نکن، نرو، نبین، نخور، خب اینطوری نمیشود، بلاخره دنیای امروز خیلی با سلب سازگار نیست.
[1] سوره صف آیه 8
[2] حدیث از پیامبر اکرم (ص) نهج الفصاحه حدیث 1056
[3] ابن سکیت از امام جواد(ع) پرسیده است کافی جلد 1 کتاب عقل و جهل حدیث 20
[4] اصول کافی جلد 2 باب ورع حدیث 14
[5] سوره انفال آیه 60
[6] اشاره به آیه قرآنی لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلا (نساء آیه 141) است
[7] به این مضمون آیه یا روایتی یافت نشد احتمالا از روایت امام رضا(ع) "العامل على غير بصيرة كالسائر على غير الطريق لا يزيده سرعة السير إلا بعدا عن الطريق"(فقه منسوب به امام رضا(ع) صفحه 381) اخذ شده است..
[8] سوره اسراء آیه 36
[9] سوره عبس آیه 24
[10] اصول کافی جلد 1 باب نوادر
[11] سوره اسراء 36
[12] بحار الانوار جلد 57 صفحه 213
[13]"حتی المخدرات فی الحجال" بحار الانوار جلد 57 صفحه 213
[14] سوره الإسراء آیه 84
[15] مفاتیح الجنان دعای کمیل
[16] سوره توبه آیه 122