موسسه فهیم

خلاصه ها

نظریه پردازی , فقه و اصول ,

بررسی فقهی حد مجازات‌ها

بسمه تعالی

نظریه پرداز:حجت الاسلام و المسلمین کاظم قاضی زاده

  تاريخ جلسه: 15/12/1386

چند جلسه پیرامون ارتداد تا کنون صحبت شده است. اشکال‌هایی نیز از یک نویسنده بر موضوع ارتداد مطرح شد که امروز اشکال سوم و پاسخ آن را بیان می‌کنیم.

ایشان گفته فرض کنید پذیرفتیم برخی مجازاتهای مربوط به زمان نزول و یا حکم حکومتی بوده ولی برخی از این مجازاتها با آن زمان هم جور در نمی‌آید مثلاً حد محاربه، سرقت و... حتی در آن زمان یک مجازات وحشیانه است و چگونه اسلام این مجازاتها را حتی برای آن زمان تجویز می‌کند؟

ایشان دو آیه را آورده و طرح اشکال کرده است. آیه اول آیه 33 سوره مائده می‌باشد: «إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ»

معنای آیه فوق این است که حاکمان اسلامی می‌توانند  دست و پای اسیران جنگی یا مفسران فی الارض را بر خلاف قطع کنند.

آیا این مجازات وحشیانه و غیر انسانی نیست و آیا با نسبت دادن به شرایط فرهنگی و اجتماعی عربستان عصر نزول می‌توان بر ماهیت وحشت‌ناک و ظالمانه آن سرپوش گذاشت؟

تلقی ایشان این است که این آیه شریفه که دربارة محاربه است روی آن قسمت او تقطع ایدیهم و ؟؟؟ من خلاف زوم کرده و گفته این قطع دست و پا بر خلاف وحشتناک است و این چه حکمی است که در اسلام وجود دارد.[1]

پاسخ: در حقیقت در فرهنگ اسلامی یک حد داریم و یک سری چیزهایی که به عنوان حدود الهی نمی‌بشاد مثل دیه و قصاص... اینکه آیا قصاص آیا جنبة مجازات دارد یا جنبه جبران؟ در جایی که حق الناس است جنبه جبران بیشتر است. مثلاً کسی که دست کسی را قطع می‌کند باید جبران شود یا قصاص یا دیه؟ امروز هم یک بحث‌های جدی در دیه این است که برخی دیه‌ها اصلاً جبران نمی‌کند مثلاً پای کسی که شکسته دیه‌اش می‌شود مثلاً هشت میلیون ولی این آیا فقط بیست میلیون پول عمل داده است.

دیه، قصاص و یا حق الناس، بیشتر بحث جبران مطرح است ولی در حقوق خدا و حدود الله مثل شراب و... باید مجازات و مکافات الهی را متحمل شود. شاهد اینکه در قرآن در برخی موارد مجازات و برخی موارد جبران را مطرح می‌کند در حدود الهی مجازات جنبه بازدارندگی‌اش بیشتر است ؟؟؟ در قصاص و حقوق مردمی.

از طرفی دیگر در حدود الهی، مجازات‌ها، جنبه بازدارندگی می‌باشد و لذا می‌فرماید طایفه‌ای از مؤمنین باید شاهد بر مجازات باشند.

مجازات اصولاً نکاهش رفع یک حکم از جامعه است و محاربه با خدا و رسول و فساد در ارض باید مجازات برای بازدارندگی باشد نه جبران.

نکته دیگر اینکه اگر قرار شد هر جرمی را که جنبه الهی داشته جنبه بازدارندگی را بیشتر در نظر بگیریم تا جنبه مجازات، پس جرم و مجازات باید تناسب معناداری داشته باشند. در قصاص و دیات که قضیه روشن است. النفس بالعین و الاذن بالاذن و ... که تناسب دارند. در حدود هم این مساله تا حدودی رعایت شده است مثلاً زنان به عنف و ؟؟؟ این مساله روشن است و چون حریم به طور کامل شکسته است قتل است ولی در زنان غیر ؟؟؟ در صورت سه بار تکرار قتل است. یکبار تازیانه و در قیامت کمتر است و ... یعنی یک تناسب رعایت شده است.

یک نوع تناسب اجمالی بین جرم و مجازات دیده می‌شود پس در محاربه و فساد در ارض باید این دو معیار در نظر باشد:

اولاً جنبه بازدارندگی در مجازات محارب قوی‌تر است.

ثانیاً : یک نوع تناسب بین گناه محارب و مجازات او باید صورت بگیرد و اینگونه نیست که هیچ ارتباطی با هم نداشته باشند.

پس با توجه به روایات هم، چهار جور محاربه ذکر شده است. محارب در آیه کسی است که یکی از چهار کار را می‌کند.

1.

2.

3.

روایتی هست از المیزان که استفاده می‌شود که یک نوع ترتیب دارد: هنگامی.... و مسلوب می‌گردد، اگر مال را غارت کند دست و پایش... (ر.ک: المیزان).

روایت دیگری هست که از آن تخییر استفاده می‌شود. مثلاً روایت صحیفه محمد بن سلم از امام باقر: من شهر السلاح فی مفسر من الامثال... نفی من تلک البلد... محارب.

از این روایت استفاده می‌شود که گاهی تخییر است امام می‌تواند که بنا به مصالح حکم کند یا بکشد یا نفی کند.

در روایت دیگر عن جمیل اله راج: ... و ان شاء قتل.

استفاده می‌شود که به امام واگذار می‌شود، امام به تناسب جرم مجازات می‌کند.

اگر در نظر بگیریم که مجازات اولاً باید بازدارندگی داشته باشد و ثانیاً متناسب با جرم باشد، امنیت یکی از امور مهمی است که مجازات مخلَ آن هم باید متناسب باشد. کسی که سلاح کشیده و آدم کشته باید به خاطر کشتن، کشته شود، سلب هم در روایات هست که به دار آویختن بعد از مرگ چون هم آدم کشته و هم تجاوز کرده پس این هم تناسب دارد. نفی و تبعید هم که خیلی سخت نیست چون او از مردم امنیت را گرفته است پس باید از آن محل دور شود.

نکته مهم این است که قطع دست و پا خیلی سخت است. تلقی ایشان این است که قطع کامل است که این شخص دیگر نمی‌تواند راه برود چون با دست مخالف و پای مخالف نمی‌تواند راه برود. صاحب جواهر و تفسیر ابن قدامه استفاده می‌شود که قطع در حد سرقت است نه قطع کامل. چون در جایی که سرقت کرده باشد حد سرقت قطع انگشتان است.

تناسب حکم و موضوع و تنقیح مناط می‌تواند ثابت کند که قطع در حد سرقت می‌باشد نه قطع کامل، گرچه در قطع یا چیزی گفته نشده است که تا کجاست.

در تفسیر ابن قدامه تصریح می‌کند که پا هم در حد انگشتنان قطع می‌شودم و صاحب جواهر هم در مبحث حدود می‌گوید که: اما حد؟؟؟ ر.ک فهو کتاباً... مخالفاً... کما فی السارق... .

اگر اینگونه باشد هیچ مشکلی ندارد. من به نظرم آن قدری مجازات سلب امنیت مهم است که حتی اگر قطع دست و پا به صورت کامل باشد، تناسب رعایت می‌شود چون آلات محاربه در صورتی از انسان گرفته می‌شود که دست و پای او قطع شود.[2] با توجه به این خصوصیات که ذکر شد پس می‌توان گفت که اشکالی را که ایشان مطرح می‌کند، درست نمی‌باشد.

البته برخی در تفسیر این آیه گفته‌اند که قطع در این آیه مثل قطع در آیه مربوط به زنان مصر است که قرآن می‌فرماید: ... وقطعن ایدیهن... .

در این جا قطع به معنای قطع نیست بلکه بریدن است و لذا در این آیه هم قطع ایدی و ارجل به معنای خراش انداختن به دست و پای آنان است.

نقد: این برداشت از آیه درست نمی‌باشد و مجازات مطرح است. مجازات باید تناسب با جرم باشد و بریدن و خراش انداختن به دست محارب و ... خیلی با هم تناسب ندارند. ثانیه قطع چون از الفاظ مشترک است قرینه دارد که بریدن به معنای قطع است و اساساً وحشیانه بودن مجازات این اشخاص تصور نمی‌شود تا درصدد توجیه و تفسیر آیه باشیم.

 


[1] . احتمال داده که بحث یحاربون الله و رسوله یک بخش آن کافر حرسی هستند که اسیر می‌شوند. اینکه عنوان محاربه به لحاظ حکمی به اسیران جنگی داده شود. ایسشان از افرادی است که به طور ویژه خود آیه را معنا می‌کند  و می‌گوید محارب یا داعیان در فساد حکمشان این است.

[2] . این مساله یا خیلی موجب ابتلاء نبوده و یا چون تخییر در حکم توسط امام بوده لذا حدّ قطع دست و پا ذکر نشده است که تا کجاست.

بررسی سندی تفسیر علی بن ابراهیم

بررسی سندی تفسیر علی بن ابراهیم

بحث روایات به طور عموم و روایات تفسیری به طور خاص بسیار مورد توجه مستشرقین در دوران جدید قرار گرفته است. آنها با نقد‌های مختلف ادبی و متنی به دنبال این هستند که متون روایی ما را مورد تحلیل قرار داده و از این رهگذر به این نتیجه برسند که آنچه به عنوان متون مقدس در دیدگاه مسلمین تلقی می‌شود قابل اعتماد نیست. حتی جدیداً یکی دو نفر از مستشرقین معروف که آخرین آنها ریپین می‌باشد به دنبال این هستند که حتی قرآن را به عنوان متن ساخته شده قرن 2 و 3 هجری قرا

وحی(نقد نظرات عبدالکریم سروش در باب وحی و قرآن) ج2

وحی(نقد نظرات عبدالکریم سروش در باب وحی و قرآن) ج2

مشکلی که داریم این است که خیلی اوقات ساده انگاری می‌کنیم خیال می‌کنیم مطالب به سادگی بیان شده و همین است که گفته شده است و مطلب دیگری باقی نمانده است لذا با نگاهی تاریخی وقتی منازعه میان برخی علماء را می‌بینیم در می‌یابیم که نزاع میان اصولیون و اخباریون و تکفیرها و یا نسبت دادن عدم درک و فهم به طرف مقابل ناشی از همین هاست.

مطالب مرتبط

دین و حقوق انسان (1)

دین و حقوق انسان (1)

بحثی را که در این جلسه و سلسله نشست‌های آتی بیان خواهیم کرد عبارت است از دین و حقوق انسان. این موضوع با سه رویکرد کلامی، قرآنی و فقهی در اندیشه اسلامی مطرح شده است. سؤالاتی که در این جا مطرح است این است که آیا دین برای انسان حقوقی را به رسمیت می‌شناسد یا نه؟ به تعبیری دیگر آیا انسانی که در اندیشه دینی تصویر شده است، انسانی است محقق یا نه؟ و اگر حقوقی در نظر گرفته شده است این حقوق در چه عرصه‌هایی می‌باشد؟ برای پرداختن به ابعاد این مقوله، تبیین مفه

دین و حقوق انسان

دین و حقوق انسان

بحثی که در جلسات گذشته مطرح شد, دین و حقوق انسان بود که مقدمات آن گذشت و اینک یک بحث نسبتاً تفسیری را در این زمینه تحت عنوان دلالت آیه « لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی» که دلالت بر آزادی عقیده دارد، مطرح می‌کنیم. در دنیای امروز اولین بحث در حقوق انسانها، بحث آزادی عقیده است گر چه برخی فلاسفه، آزادی فکر و اندیشیدن را در مرتبه قبلی تر مطرح می‌کنند ولی در عرصه حقوق چیزی باید طرح کرد که بشود با اهرم‌های عادی به آن رسید و قانون برایش وضع کرد

جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در حکومت اسلامی؛

جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در حکومت اسلامی؛

گفته شد حقوق مختلفی را می‌توان در نظر گرفت که در نظام اسلامی از دیدگاه قرآن و اهل بیت‌(ع) به عنوان حق مردم می‌تواند مطرح شود که یکی انتخاب حاکم بود و دیگری مشارکت در تصمیم سازی‌های حکومتی بود. بعد از این دو حقوق دیگری هم هست که مورد بحث و نقد قرار گرفته اند و در متون اسلامی، به عنوان یکی از آموزه‌های دینی در عرصه حقوق مردم می‌تواند مطرح شود.