بسمه تعالی نظریه پرداز: حجت الاسلام و المسلمین کاظم قاضی زاده تاريخ جلسه: شنبه 28/01/1387 |
بحث روایات به طور عموم و روایات تفسیری به طور خاص بسیار مورد توجه مستشرقین در دوران جدید قرار گرفته است. آنها با نقدهای مختلف ادبی و متنی به دنبال این هستند که متون روایی ما را مورد تحلیل قرار داده و از این رهگذر به این نتیجه برسند که آنچه به عنوان متون مقدس در دیدگاه مسلمین تلقی میشود قابل اعتماد نیست. حتی جدیداً یکی دو نفر از مستشرقین معروف که آخرین آنها ریپین میباشد به دنبال این هستند که حتی قرآن را به عنوان متن ساخته شده قرن 2 و 3 هجری قرار بدهند و بگویند قرآن، ادبیات قرن اول و معاصر پیامبر نیست. این تلاش ها باعث میشود که نقطه عزیمتی شود تا چه از منظر فقهی و چه قرآن و چه حدیث، یک بازنگریهای دقیقی به متون صورت گیرد تا حد وثاقت و اعتنای لازم به هر متنی تامل شود تا شیوههای بهرهمندی خود را از این متون روایی مشخص کنیم چرا که برخی از متون روایی ما به لحاظ سندی ابهاماتی دارند ولی تعیین این حد ابهام و مقدار استفاده از آنها و نحوه بهرهمندی از متون گذشته، نیازمند پژوهشهایی جدی در این تراث روایی است که هم از منظر رجالی و هم محتوایی در این عرصه باید صورت گیرد.
یکی از منابعی که میتواند مورد بحث قرار گیرد تفسیری است که تحت عنوان تفسیر علی بن ابراهیم قمی در دسترس است.
آیت الله خویی تفسیر قمی را تفسیر معتبری در نظر میگیرد و در بخش توثیقات عام، توثیقات ایشان را در نظر میگیرد و میپذیرد. اگر کسی گفت همه کسانی که من از آنها روایت نقل میکنم توثیق عام دارند نسبت به مجموعه روایات تلقی وثاقت دارد. آیت الله خویی این توثیق عام را راجع به کامل الزیارات و تفسیر علی بن ابراهیم دارد.
در مقدمه تفسیر علی بن ابراهیم اینگونه عبارتی در اوایلش هست که می نویسد: ... و نحن ذاكرون و مخبرون بما ينتهي إلينا و رواه مشايخنا و ثقاتنا عن الذين فرض الله طاعتهم و أوجب ولايتهم و لا يقبل عمل إلا بهم و هم الذين وصفهم الله تبارك و تعالى و فرض سؤالهم و الأخذ منهم فقال «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» فعلمهم عن رسول الله و هم الذين قال في كتابه و خاطبهم في قوله تعالى «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا...؛ چیزهایی را ذکر میکنیم که از مشایخ ما به ائمه (ع) منتهی شده است.
آیت الله خویی میفرماید این عبارت. شهادت علی بن ابراهیم است که این مطالب را از ائمه گرفته است چون میگوید هم مشایخ و هم ثقات ما این را نقل کردهاند و از آن استفاده میکند که کلیه راویانی که در تفسیر ابراهیم قمی و کامل الزیارات[1] هست، ثقه میباشند.
این امور باعث میشود که به سند و محتوای این کتاب بیشتر توجه شود خصوصاً کسانی که نظر آیت الله خویی را نمیپذیرند.
بحث پیرامون این کتاب در دو بخش صورت میگیرد که عبارتند از: سند و محتوا ولی در این مجال به بررسی سندی میپردازیم.
اجمال جمع بندی نظرات خودم دربارة بررسی سندی عبارت است از:
- اولاً نویسنده این کتاب مجهول است و اسم او در این کتاب نیامده است و آنچه مسلم است این است که او از شاگردان با واسطه علی بن ابراهیم و معاصر کلینی و یا پس از وی بوده است چون بعضی از مشایخ وی و کلینی مشترک است اما ایشان علی بن ابراهیم را درک نکرده است.
- این کتاب شامل روایاتی منقول از علی بن ابراهیم، ابن عقبه عن ابی الجارود و روایات متفرقه دیگر و بعضی توضیحات لغوی و احیاناً تفسیر و جمع روایی نویسنده است. پس این کتاب همهاش از علی بن ابراهیم نیست.
- آن بخش که درباره توثیق عام علی بن ابراهیم نسبت به راویان کتاب گفتهاند، توثیق عام علی بن ابراهیم نیست و کسی دیگری توثیق را انجام داده که چون مجهول است اعتباری ندارد.
- واسطه بین علی بن ابراهیم و نویسنده کتاب، ابوالفضل العباس میباشد که موثق نیست و برخی روایات کتاب ضعیف و مرسل و برخی مسند و برخی صحیح میباشد.
آغابزرگ در کتاب الذریعه در این باره می نویسد: روایات کتاب علی بن ابراهیم به امام صادق متصل است ولی در واقع این حرف صحیح نمیباشد و برخی از روایات این کتاب اینگونه نیست.
- کتاب دیگری از سید بن طاوس داریم (که کتاب خیلی جالبی است به نام سعد السعود) که گلچینی از کتابهایی است که در زمان سید بن طاووس وجود داشته است و این نشان میدهد که کتابهایی در زمان ایشان بوده و الان وجود ندارد. نکته دیگر اینکه کتابهای آن زمان بوده و الان هم در زمان ما وجود دارد.
سید بن طاوس یک گزینشی از آن تفسیر آورده که الآن در خود تفسیر هست و اینگونه نیست که آن متن با متن سید بن طاوس متفاوت باشد تا بگوئیم جعل شده است. سید بن طاوس حجم کتاب را چهار جزء در دو مجلد دانسته است که امروزه نیز همین مقدار است یعنی دو جلد است. یعنی امکان دارد همین کتاب در دست ما در دست سید بن طاوس قرن هشت باشد.
- نکته دیگر اینکه آنچه در سراسر کتاب پراکنده است مجموعهای از تفسیرها و توضیحات روایات نقل شده از علی بن ابراهیم توسط نویسنده است که حدود 70 درصد از خود علی بن ابراهیم، 20 درصد از ابی الجارود و 10 درصد از دیگران است.
- مؤلف تفسیر علی بن ابراهیم میخواسته تفسیر کاملی بنویسند لذا آنچه از علی بن ابراهیم شنیده نوشته و آن چه نداشته سارغ دیگران رفته است و روایات پراکندهای را جمع کرده است. آنچه گفته شد پیرامون بررسی سندی میباشد.
- دربارة مؤلف آن (علی بن ابراهیم بن هاشم قمی) کتابهای بسیاری به جای مانده است و تاریخ تولدش خیلی در دسترس نمیباشد. در نیمه دوم قرن سوم و اوایل قرن چهارم بوده و از اصحاب امام هادی(ع) دانسته شده توسط شیخ طوسی. مرحوم صدوق میگوید حمزه بن جعفر در سال 307 از علی بن ابراهیم روایت شنیده و از طرفی دیگر از مشایخ کلینی (متوفای 329) میباشد. اجمالاً میتوان گفت در اوایل قرن چهارم از دنیا رفته است.
تعداد روایات ایشان 7140 مورد میباشد و خیلی از رجالیان او را توثیق کرده و شاگردان متعدد و اساتید متعددی داشته است. اساتید و یا مشایخ او که از آنها روایت میگرفته 48 نفر و شاگردانی که از او روایت میگفتهاند 32 نفر میباشند که هر دو گروه افراد سرشناسی هستند. برخی شاگردان مثل کلینی، حسن بن حمزه علوی، پدر صدوق، ابن قولویه قمی و اساتید او هم از افراد مهمی میباشند.
کتابهایی مثل کتاب ناسخ و منسوخ، قرب الاسناد و تفسیر به ایشان نسبت دادهاند، اصل اسم کتاب تفسیری او، عبارت است از کتاب التفسیر که کمکم مشهور شد به تفسیر علی بن ابراهیم قمی که دو چاپ از آن هست که یکی افست ایران است ولی اصل آن در نجف بود که چاپ آن مال 30 سال قبل است که آغاز بزرگ برای آن تقریظی نوشته و سید طیب جزایری بر آن مقدمهای نوشته است و البته همدلیهای فراوانی با کتاب کرده و بر توثیق آن افزوده است. چاپ دیگری از همین کتاب در بیروت منتشر شده است که با این چاپ یکی است فقط مقداری زیباتر است و برخی تعلیقات و حواشی را حدف کرده است. این کتاب تفسیر سعی کرده همه قرآن را تفسیر کند و حدود 800 صفحه است که غالب تفاسیری که بعد از این تفسیر تألیف شده، از آن نقل کردهاند و برای رجالیان کتاب بسیار مهمی بوده است. مثلاً علامه در آغاز جلد 93 بحار روایات زیادی از این کتاب آورده و به این کتاب استناد کرده است.
در میان مسلمین مهمترین منبع تحقیقی پیرامون آن، الذریعه میباشد که به نقد و بررسی آن پرداخته است. ایشان وقتی به ذکر نام این کتاب میپردازد، آن را جامع کتاب علی بن ابراهیم و تفسیر ابی الجارود دانسته است. بعد از ایشان مرحوم هاشم معروف الحسنی به آن پرداخته و بعد مرحوم آیت الله معرفت. در میان مقالات آقای مددی مقاله مختصری به نام سید احمد موسوی نوشته در کیهان اندیشه و نظرش این بوده که نویسنده این کتاب علی بن ابراهیم قمی نیست او میگوید:
هدف کلی ما از طرح بحث این است که کتابی که امروز به نام تفسیر علی بن ابراهیم قمی در دسترس است تالیف شخص دیگری است ولی اینکه مؤلف آن کیست هنوز به نتیجه روشن و قطعیای نرسیدهایم... اما روشن است که مؤلف این کتاب، علی بن ابراهیم قمی نیست.
آیت الله شبیری زنجانی در این زمینه تالیفی دارند و همینطور آقای علی اکبر بابایی که سعی کردهاند به نحوی با انتساب این کتاب به علی بن ابراهیم قمی همراهی کنند.
یک مشکلی که در این کتاب هست و باعث شده که آیت الله خویی را به اشتباه بیاندازد این است که یک مقدمه 26 صفحهای از آقای طیب الموسوی الجزایری دارد که بعد از آن اینگونه شروع میشود: الحمد الله الواحد الصمد... که حدود یک صفحه است و بعد روایاتی از پیامبر راجع به تفسیر ذکر میکند و در صفحه 4 به شأن قرآن میپردازد: ...حتى يردا علي الحوض كإصبعي هاتين و جمع بين سبابتيه و لا أقول كهاتين و جمع بين سبابته و الوسطى ... و نحن ذاکرون ومخبرون بما ینتهی الینا.
مرحوم آیت الله خویی به این عبارت که رسیده یعنی صاحب کتاب میگوید که نحن ذاکرون... و بر اساس آن میگوید چون علی بن ابراهیم قمی در مقدمه میگوید مشایخ و ثقات روایت کردهاند و اینها مورد ثقه بودهاند نتیجهاش این است که آن کس که ثقه است که مشخص است ولی آنکس که مجهول است، با این عبارت توثیق میشود و مشکل حل میشود
اما وقتی کمی کتاب را ورق میزنی بعد که یک سری بحثهای علوم قرآنیـ محکم و متشابه؛ ناسخ و منسوخ و... را ذکر میکند در صفحه 27 به این مطلب میرسد که : ...و يعرف معنى ما ذكرناه مما في الكتاب من العلم و في ذلك الذي ذكرناه كفاية لمن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ و قلبه لِلْإِسْلامِ و من عليه بدينه الذي ارتضاه لملائكته و أنبيائه و رسله و بالله نستعين و عليه نتوكل و نسأله العصمة و التوفيق و العون على ما يقربنا منه و يزلفنا لديه و استفتح الله الفتاح العليم الذي من استمسك بحبله و لجأ إلى سلطانه و عمل بطاعته و انتهى عن معصيته و لزم دين أوليائه و خلفائه نجا بحوله و قوته و أسأله عز و جل أن يصلي على خيرته من خلقه محمد و آله الأخيار و الأبرار. أقول تفسير بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم.
صاحب این اقول چه کسی است؟ دو نفر را ذکر کرده و بعد علی بن ابراهیم را میگوید. صاحب این اقول معلوم نیست کیست و نام او در مقدمه نیامده است. به این مشکل بعد از آیت الله خویی توجه شده است.
این نکته اساسی است که در این سند باید مورد توجه شود. این شخصی که مقدمه نوشته به نام طیب جزایری، به این نکته توجه کرده ولذا میگوید: انّ الراوی الاول... ابن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر.
در اینجا تصیحف هست یعنی حدثنی ابوالفضل العباس ابن محمد بن قاسم و گاهی عن محمد بن قاسم است.
اگر بگوئیم که دو نفر نیست و یک نفر است یعنی ابوالفضل العباس میباشد او نیز مجهول است در کتب رجالی. گر چه طبق گفته طیب جزایری شاگرد علی بن ابراهیم است: هو تلمیذ علی بن ابراهیم... کونه من اولاد امام موسی بن الجعفر... . جزایری به دلایل زیر، ایشان و کتابش را توثیق میکند.
چون امام زاده قلیل الواسطه است؛ دیگر اینکه در برخی کتب اسم او هست ولو اینکه توثیق نشده و دیگر اینکه علماء بر این روایت اعتماد کردهاند.
اما این دلایل مورد خدشه هستند: الف) امام زاده بلاواسطه هم گاهی قابل اعتماد نمیباشد چه رسد به قلیل الواسطه؛ ب) اینکه در برخی کتب اسم او آمده هم کفایت نمیکند؛ ج) اعتماد اصحاب به کتاب هم کافی نیست چون غالباً در حوزه تفسیر به این روایات اعتماد کرده و لذا به سند خیلی نظر نداشتهاند. اصحاب به روایت تفسیر عیاشی هم خیلی پرداختهاند با اینکه از اصل مرسل میباشند. پس اعتماد اصحاب دلیل بر وثاقت فقهی سند در روایت این کتاب نمیشود پس نمیتوان گفت که این ادله موجب وثاقت ابوالفضل العباس میباشد.
مطلب دیگر این که مباحثی که از علی بن ابراهیم نقل شده که تا حدود آیه 54 سوره نساء میباشد که سر آیه 54 سوره نساء میگوید: حدثنی علی بن حسین عن احمد بن ابی عبدالله... من ابی عبدالله. این روایت نشانگر این است که نه به علی بن ابراهیم برخورد کرده نه ابن عقده.
این روایت از اول آل عمران تا 41 آل عمران از علی بن ابراهیم است ولی از آیه 49 آل عمراه تا 54 نساء از ابی الجارود است.
تفسیر ابی الجارود تفسیر مشهوری بوده و از تفاسیری است که جدای از خود تفسیر علی بن ابراهیم مورد اعتماد بزرگانی بوده است که آن را پذیرفتهاند.
پس اجمالاً این تفسیر از این جهت که میشود روایاتش را در جاهای دیگر پیدا کرد یا نه، جای تحقیق دارد، اما آنچه در این کتاب هست دو مشکل دارد: الف) مجهول بودن مصنف کتاب؛ ب) مهمل بودن راوی اول که ابوالفضل العباس میباشد.
[1] . ایشان گرچه درباره کامل الزیارات از نظرشان برگشتند ولی در کتب رجالشان این مطلب را دادند و از آن عدول نکردهاند ولی درباره تفسیر علی بن ابراهیم، عدولی از نظر ایشان دیده نمیشود.