موسسه فهیم

خلاصه ها

نظریه پردازی , مناظره , تاریخ و سیره ,

نقد کتاب از عاشورای حسین تا عاشورای شیعه

بسمه تعالی

عنوان:  نقد کتاب از عاشورای حسین تا عاشورای شیعه

ارائه دهنده:  استاد اسفندیاری

ناقد: حجت الاسلام والمسلمین استاد مهدی مهریزی

2/10/91

 

ـ مجری برنامه: بسم الله الرحمن الرحیم. خدمت مهمانان گرامی برنامه، جناب استاد اسفندیاری و استاد مهرریزی خیر مقدم عرض می­کنیم. موسسه­ی فهیم این توفیق را داشته است که به هر مناسبتی، زمینه و بستری که خاص یک موضوع علمی باشد را فراهم نماید. موسسه فهیم در ایام محرم و صفر، جلساتی در موضوع عاشورا پژوهی برگزار کرد که در این جلسه می­خواهیم به نقد و بررسی کتاب استاد اسفندیاری با نام «از عاشورای حسین تا عاشورای شیعه» بپردازیم. ابتدا از استاد اسفندیاری درخواست می­کنم تا مختصری در مورد کتاب­شان توضیح دهند و زمینه­ی نگارش این کتاب را برای ما تبیین کنند. بعد خدمت استاد مهرریزی هستیم تا از بیانات و مباحثی که مطرح می­کنند، استفاده نماییم.

ـ استاد اسفندیاری: بسم الله الرحمن الرحیم چندی پیش جزوه­ای از بنده تحت عنوان «از عاشورای حسین تا عاشورای شیعه» چاپ شد. این جزوه در ابتدا یک مقاله بود و بنا به تقاضای آقای مهریزی برای نشریه­ای نوشته شد که در آن نشریه چاپ شد. بعدا آن را بسط داده و تبدیل به یک کتاب کردم. من در دو بخش از جایگاه و از محتوای این کتاب صحبت می­کنم. همانطور که اطلاع دارید، الان یک رشته یا یک موضوع علمی به نام «آسیب­شناسی عاشورا» یا «تحریف­شناسی عاشورا» وجود دارد. در گذشته چنین تعبیری وجود نداشت و فعالیت­هایی از این دست نبود، اما اکنون یک تعبیر رایج و مصطلح شده و تحت این عنوان، کتاب­های زیادی نوشته و چاپ گردیده است. اینکه چرا ما به این موضوع توجه کردیم و گذشتگان توجه نمی­کردند، نیاز به یک مقدمه دارد.

دوران اسف بار مقتل نویسی

 قرن دوازدهم و سیزدهم دوره­ی انحطاط شیعیان بوده است، شاید بتوان گفت شیعه در هیچ دوره­ای تا این حد در انحطاط نبوده است. استاد مطهری(ره) و مرحوم دکتر شهیدی به این قضیه اشاره کرده­اند و ظاهراً هر دو بی­اطلاع از یکدیگر چنین چیزی گفته اند که منحط­ترین دوره برای شیعه، قرن دوازدهم و سیزدهم بود؛ یعنی تقریباً پس از صفویه دوره­ی اسف­باری از لحاظ مقتل نویسی برای شیعیان بوده است. در این دو قرن کتاب­های مقتل زیاد، ولی خیلی ضعیف نوشته شده است به عنوان نمونه در این دو قرن به دو کتاب اشاره می­کنم: یکی کتاب «اسرار الشهاده» و دیگری کتاب «تذکره الشهداء» است. برعکس در قرن چهاردهم و پانزدهم که ما در آن به سر می ـ بریم، کتاب­های بسیار ارزنده­ای نوشته شده است.

همانطور که مستحضر هستید، کتاب «اسرار الشهاده» از فاضل دربندی است و اسم کامل کتاب «اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات» است. آقای فاضل دربندی فرد فاضل و معقولی بود و هم­عصر صاحب جواهر و شیخ انصاری بود و حتی خود را اعلم از آنها می­دانست، اما کتاب او بسیار تحریف­آمیز است و مطالب بسیار ضعیفی در این کتاب یافت می­شود که به چند نمونه از تحریفات این کتاب اشاره می­کنم:

1ـ فاضل در بندی در کتاب «اسرار الشهاده» می­گوید «در روز عاشورا خداوند خورشید را در وسط آسمان نگه داشته و آن روز 72 ساعت بود.» و برای این حرف دلایل متعددی می آورد.

2ـ از چیزهای عجیبی که فاضل دربندی می­گوید این است که «دمای هوا در روز عاشورا 70 درجه بیشتر بود.» یعنی اگر دمای هوا در روز عاشورا، در آن بیابان حدوداً 30 درجه بود، فاضل دربندی می­گوید 70 درجه بیشتر شده بود یعنی دمای هوا 100 درجه می­شود. شما تصور کنید در 100 درجه آب به جوش می­آید و بخار می­شود و کسی نمی­تواند طلب آب کند.

3ـ از دیگر چیزهای عجیبی که فاضل دربندی درکتاب خود می­گوید این است که «در روز عاشورا امام حسین(ع) دست خود را بلند کرد و از انگشت ابهام ایشان، آب جاری شد و اصحاب از آن آب نوشیدند.»  

4ـ فاضل دربندی می­گوید «امام حسین(ع) در غروب عاشورا که به شهادت رسیده بود، بلند شد و همه­ی اصحاب را ندا داد و آنها هم از جا بلند شدند، یک مائده­ی آسمانی آمد، همه تناول کرده، سیر شدند و بعد به حالت نخست خودشان برگشتند.»

5ـ فاضل دربندی می­گوید «حضرت ابوالفضل 25 هزار نفر را کشت.» چون فاضل دربندی فرد باسواد و ملایی بود تمام اینها را توجیه می­کند و می­گوید «می­دانم که این شبهه برای خوانندگان کتاب من پیش می­آید که در هنگامی که دو دست حضرت ابوالفضل قطع شد، ایشان نمی­تواند روی زمین بنشیند و بیهوش می­شود یا نمی­تواند بایستد تا اینکه بخواهد بجنگد. پس چگونه حضرت ابوالفضل با دستان قطع شده، توانسته 25 هزار نفر را بکشد؟» فاضل دربندی جواب این شبهه را می­دهد. یا نقل می­کند که «امام حسین(ع) در روز عاشورا 330 هزار نفر را کشت.» همه­ی اینها در کتاب «اسرار الشهاده» فاضل دربندی از مقتل­های خیلی معروف دوره­ی قاجاریه است که سعی کرده همه را با استدلال و استناد توجیه کند.

کتاب مقتل دیگری که در آن زمان نوشته شده، کتاب «تذکره الشهداء» ملا حبیب الله شریف کاشانی است. ایشان هم در این کتاب می­گوید «عاشورا 72 ساعت بود.» فاضل دربندی می­گوید «گرمای هوا 70 درجه بیشتر شده بود.» اما ایشان نمی­گوید که 70 درجه بیشتر شده بود، بلکه می­گوید «70 برابر بیشتر شده بود» یعنی اگر گرمای هوا در روز عاشورا 30 درجه باشد، 70 برابر آن، 2100 درجه می­شود. شمشیر و آهن در دمای 2100 درجه آب می­شود. ایشان می­گوید «آب از انگشت ابهام امام حسین(ع) جاری شده بود و 330 هزار نفر را کشت.» ملا حبیب الله شریف کاشانی هم تقریباً مطالبی را که فاضل دربندی می­گوید، آورده است. ایشان هم فرد ملا و  باسوادی بود و یک کتاب فقهی مفصل به نام «منتقد المنافع فی شرح المختصر النافع» دارد که دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم چند سال پیش آن را چاپ کرد. هر دو انسان­های فاضل و ملایی بودند، در این هیچ تردیدی نیست، مخصوصاً فاضل دربندی که خود را از صاحب جواهر و شیخ انصاری اعلم می­دانست.

شما این رقم­ها را مقایسه کنید با چیزی که مسعودی در کتاب «مروج الذهب» می­گوید. مسعودی شیعی در کتاب مروج الذهب می­گوید «در روز عاشورا از سپاه امام حسین(ع) 87 نفر کشته شد و از سپاه مقابل 88 نفر» یعنی تفاوت 1 نفر است. در کتاب­های مقتل کهن هم همینطور است، تفاوت شهدای این طرف با کشته­شدگان طرف مقابل 1، 5، 10 و 20 نفر است. اما در دوره­ی قاجاریه هزار تا هزار تا، ده­هزار تا ده هزار تا روی تعداد کشته­ها می­­بردند.

دوران آسیب­شناسی یا تحریف­شناسی عاشورا

این جریان وجود داشت و چند نفر به مقابله با آن پرداختند که 3 نفر را نام می­برم: میرزا حسین نوری، علامه سید محسن امین عاملی و استاد مطهری که با این خرافات و مجعولات مقابله کردند. مرحوم محدث نوری صاحب «مستدرک الوسائل» وظیفه­ی خود دانست که با این جریان مقابله کند و در کتاب «لؤلؤ و مرجان در شرط پله­ی اول و دوم منبر روضه­خوانان» می­نویسد: یکی از عالمان هند برای من نامه ای نوشت و آن عالم هندی، سید مرتضی جندپوری است که ایشان هم کتاب­های متعددی دارد. ایشان می­نویسد که «در هند وضع روضه­خوانی خیلی اسف­بار شده است و دروغ­های زیادی می­گویند و گویا یک عده­ای دروغ را بر خود واجب می­دانند، شما یک چیزی در این باره بنویسید.» میرزا حسین نوری در پاسخ می­گوید «شما چقدر غافل هستید، خیال می­کنید فقط در هند اوضاع به این صورت است، در ایران و در عتبات هم همینطور است.» لذا ایشان کتاب لؤلؤ و مرجان را در سال 1319 قمری، در مقابله با این مجعولات و خرافات می­نویسند. اگر بگوییم آسیب­شناسی یا تحریف­شناسی عاشورا از چه زمانی آغاز شد، به نظر من ابتدا یا نقطه­ی اوج آن، میرزا حسین نوری است، وی می گوید: پله­ی روضه­خوانان دو شرط دارد: اخلاص و صدق. وی معتقد است «فرد باید در آن چیزی که می­خواند، با اخلاص باشد و در آن دروغ نباشد.» نمونه­ای از مجعولات را آورده، از جمله کتاب اسرار الشهاده فاضل دربندی را در این کتاب نقد کرده و نشان داده که چرا فاضل دربندی، که با میرزا حسین نوری هم عصر هستند، دچار این اشتباهات و گزافه­گویی­ها شده است.

پس از میرزا حسین نوری در سال 1319، علامه سید محسن امین در 1346 کتاب «التنزیه فی اعمال الشنیع» را نوشت. میرزا حسین نوری به روضه­خوانی و علامه امینی به عزاداری پرداخته است. علامه سید محسن امین فتوا به تحریم قمه زنی داد. عده­ای کتاب علامه امین را پسندیدند و عده­ای هم نپسندیدند و در حدود 15 کتاب و مقاله در رد کتاب علامه امین نوشتند، بر عکس با کتاب میرزا حسین نوری  هیچ کس مقابله نکرد و تقریباً مورد قبول واقع شد.

بر کتاب علامه امین خیلی نقد نوشتند و یکی از دانشوران عراقی 3-2 ماه پیش تمام مقاله­ها­ و کتاب­هایی که در رد التنزیه نوشته شده­ است را جمع­آوری و در 3 جلد چاپ کرده است. چندین نقد در مورد علامه امینی نوشتند و از ایشان خیلی بدگویی کردند و ایشان را تا مدت­ها لعن می­کردند.

کتاب سومی که در این مسیر نوشته شده، کتاب «حماسه­ی حسینی» مرحوم استاد مطهری است که مجموعه­ی سخنرانی­ها، گفتارها و یاداشت­های ایشان از سال 1347 شمسی تا 1356 است. ایشان برعکس میرزا حسین نوری که به روضه­خوانی و علامه امینی که به عزاداری پرداخته بودند، استاد مطهری به تاریخ­نگاری عاشورا پرداختند و سعی کردند آن را تحریف­شناسی و آسیب­شناسی کند. خلاصه­ی سخن اینکه آسیب­شناسی یا تحریف­شناسی عاشورا از میرزا حسین نوری شروع و به استاد مطهری می­رسد. بعد از آن به این موضوع پرداختند و کتاب­های زیادی در مورد این موضوعات وجود دارد، دلیل آن هم انحطاطی بوده که دامن­گیر ما شده بود و کتاب­های مقتل ما ضعیف بود. لذا رشته­ای به نام آسیب­شناسی یا تحریف­شناسی عاشورا بوجود آمد. این کتاب ناقابلی هم که بنده تحت عنوان «از عاشورای حسینی تا عاشورای شیعی» فراهم کردم، در ادامه­ی اینگونه کارها است.

ـ یکی از حضار: کتاب علامه امین ترجمه شده است؟

ـ استاد اسفندیاری: جلال آل احمد وقتی هنوز به حزب توده نپیوسته بود در اوائل جوانی، کتاب «التنزیه فی اعمال الشنیع» علامه سیدمحسن امین را تحت عنوان «عزاداری­های نامشروع» ترجمه کرد. بعدها جلال آل احمد در کتاب «شرح احوالات» که در مورد زندگی خود بود می گوید: «من این کتاب را ترجمه کردم و دیدم یک روزه در بازار تمام شد. بعد متوجه شدم بازاری­های مذهبی همه­ی کتاب­ها را خریدند و سوزاندند.» کلاً این کتاب نایاب بود؛ یعنی قبل از انقلاب در هیچ کدام از مجموعه آثار جلال چاپ نشد تا اینکه فردی 10 سال پیش همت کرد و نسخه­ی جلال را پیدا و چاپ کرد. من دوست داشتم این کتاب را ترجمه و در کتاب عاشورای حسینی تا عاشورای شیعی بیاورم، وقتی که ترجمه­ی جلال آل احمد را نگاه کردم، دیدم افتادگی­ها و نواقص فراوانی دارد. به هرحال یک ترجمه­ی ناقصی از جلال آل احمد در دست هست.

ـ مجری برنامه: با تشکر از استاد اسفندیاری، که گفتارهای مقدماتی را در زمینه­ی نگارش کتاب بیان فرمودند. از ایشان  خواهش می­کنیم درباره­ی مباحث محتوایی کتاب هم توضیح مختصری بفرمایند.

بخش های کتاب «از عاشورای حسین تا عاشورای شیعه»

ـ استاد اسفندیاری: عرایض مقدماتی درباره­ی جایگاه کتاب بنده بود که در کجا قرار می­گیرد. محتوای این کتاب 3 بخش دارد: در بخش اول از عاشورای سید الشهدا(ع) گفتم، در بخش دوم به عاشورای شیعه پرداختم که از کجا به کجا آمده­ایم و در بخش سوم بحثی را درباره­ی هدف امام حسین(ع) بیان کردم.

قیام امام حسین(ع) دو بُعد دارد: یک بُعد حماسه است و دیگری تراژدی، حماسه­ی آن حضرت در سده­های گذشته، در کانون توجه ما نبود. یکی از دوستان می­گفت «اصلاً حماسه­ای وجود ندارد.» ما فقط به تراژدی می­پردازیم. بله، تراژدی هست، اما حماسه هم است. چه حماسه­ای از این بزرگ­تر است که امام برای آن سر داد، بلکه همه­ی هستی خود را داد، اما دست بیعت نداد. خوشبختانه در قرن چهاردهم و پانزدهم که دوره­ی افتخار­آمیزی برای مقتل­نگاری است، به حماسه توجه شده است. نکته­ی دیگر این است که ما با دو نگاه عاطفی و سیاسی می­توانیم به حادثه عاشورا بنگریم. اگر نگاه عاطفی داشته باشید، فقط تراژدی را می­بینید اما اگر نگاه سیاسی داشته باشید، حماسه را هم می­بینید.

بحث دیگری که انجام دادم، در مورد ماهیت قیام امام حسین(ع) است. یکبار سخن از این است که قضیه­ی عاشورا نزاع چه کسی با چه کسی بود؟ و یکبار سخن از این است که نزاع چه با چه بود؟ ما معمولاً از این صحبت می­کنیم که قضیه­ی عاشورا نزاع چه کسی با چه کسی بود؟ یک طرف امام حسین(ع) است و طرف دیگر عمر سعد، یزید، ابن زیاد یا امویان هستند. اما یکبار هم باید بحث کنیم که نزاع چه با چه است؟ یعنی ماهیت­شناسی کنیم. ما در کتاب به این امر پرداختیم و گفتیم تصور نشود که قیام امام حسین(ع) یک نزاع مذهبی است، نزاع این مذهب با آن مذهب، نزاع شیعه با سنی نبود. مثل نزاع فلان پادشاه صفوی با حاکم عثمانی نبود. نزاع کفر و دین بود و ثانیاً بالاتر از آن، نزاع عدل و ظلم بود. هنگامی که ثابت کنید قیام امام حیسن(ع) نزاع کفر و دین بود؛ یعنی همه­ی دینداران باید زیر پرچم امام حسین(ع) بیایند. اگر شما قیام امام حسین(ع) را محدود به شیعه و سنی کنید، شیعه­ها باید زیر پرچم امام حسین(ع) بیایند و سنی­ها آن طرف قرار بگیرند. من در این کتاب با استناد به سخنان طرفین، ثابت کردم که نزاع کفر و دین است. امام برای نجات قرآن حرکت می­کند و آن طرف اصلاً اعتقادی به قرآن ندارد. در کربلا سپاه عمر سعد گفتند «یوماٌ بالیوم البدر». حتی معروف است که یزید چنین چیزی گفت. زمانیکه نزاع کفر و دین باشد، همه­ی اهل سنت باید زیر پرچم امام حسین(ع) بیایند. نکته­ی دوم این است که تنها نزاع کفر و دین نبود، بلکه نزاع عدل و ظلم هم بود؛ یعنی نه دینداران، بلکه برتر از آنها همه­ی عدالت­خواهان و آزادی­خواهان باید زیر پرچم امام حسین(ع) بیایند. چیزی که ما قبلاً به آن توجه نداشتیم. نسل جوان زیر پرچم مارکس، ارنست چه گورا و مانند آنها می­رفت؛ یعنی در دهه­ی 20، 30، 40 و 50، در کشور ما و خیلی از کشورها، اسطوره­های چپ و مارکسیستی بعنوان اسطوره­های انقلابی مطرح بودند. چرا اینطور بود؟ چرا نسل جوان ما با اینکه انقلابی بود و می­خواست با استعمار و استبداد مبارزه کند، نمی­دانست که باید زیر پرچم امام حسین(ع) بیاید و زیر پرچم دیگران می­رفت؟ ما در این کتاب گفتیم قیام امام اولاً نزاع کفر و دین و فراتر از آن نزاع عدل و ظلم بود. ما در بخش اول کتاب به این مسائل پرداختیم.

در بخش دوم گفتیم عاشورای امام حسین(ع)، حماسه بود و تنها تراژدی نبود. باید نگاه ما سیاسی هم باشد، سعی کردیم از قیام امام یک چهره­ی جهانی نشان دهیم. در این بخش از آفت گزافه­گویی صحبت کردیم. از هدف سازی گریه صحبت کردیم، گریه هست اما نباید از گریه هدف­سازی شود. به پدیده­ی روضه­خوانی و قمه­زنی پرداختیم و قمه­زنی را بدعت نامیدیم.

7 نظریه در مورد هدف قیام امام حسین(ع) وجود دارد

عنوان بخش سوم کتاب، هدف­شناسی قیام امام حسین(ع) است. یک بحث پرمناقشه­ای در ایران تحت عنوان «اهداف امام» از سال 1349 مطرح شد. این بحث از سال 1349 تا کنون در میان ما رایج شده است و سابقه­ی 40 ساله در ایران دارد. آثار، مقاله و کتاب­های متعددی به زبان فارسی در این زمینه نوشته شده و از این جهت غنی هستیم، اما متأسفانه در جهان عرب به صورت جدی این مسئله مطرح نشده است و ما ایرانی­ها جلوتر از عراقی­ها و دیگر شیعیان عرب­ زبان هستیم. هدف امام در این قیام چه بود؟ همه­ می­گویند هدف امام احیای دین و سنت، امر به معروف، نهی از منکر، نجات قرآن و اصلاح امور امت جدش بود. در اینها هیچ اختلافی وجود ندارد، نه در میان شیعه و نه در میان اهل سنت. اهل سنت می­گویند «هدف امام حسین(ع) امر به معروف و نهی از منکر، احیای دین و قرآن بود.» اینها اهداف درجه اول امام است. اهداف درجه­ دوم یا برنامه­های امام چه بود؟ امام از مدینه به مکه رفتند و از مکه می­خواستند به کوفه بروند. امام دنبال چه چیزی بود؟ اهداف درجه­ دوم یا برنامه­ی امام چه بود؟ امام می­خواست به کوفه برود یا به کربلا؟ امام در پی شهادت بود یا دنبال تشکیل حکومت یا به تعبیری اعاده­ی خلافت؟ اگر شما بگویید امام برای احیای دین قیام کرد، احیای دین با چیزهای زیادی منطبق است. اگر امام به استقبال شهادت برود و بخواهد با شهادت خود ضربه­ای به کالبد رژیم بزند، این هدف با احیای دین سازگار است. اگر بگویید امام دنبال تشکیل حکومت بود، این هم با احیای دین سازگار است. هدف امام از قیام چه بود؟ در اینجا اختلاف شدیدی میان دانشوران وجود دارد که برخی از آنها اصلاً با هم قابل جمع نیست. 7 نظریه هم ارائه شده است و ما در این کتاب به هدف­شناسی قیام امام پرداختیم. اولین کاری که کردیم، تحریر محل نزاع بود که کار دشواری است؛ یعنی دقیقاً مشخص کنیم اختلاف در کجاست و این رأی با آن رأی در کجا اشتراک و در کجا اختلاف دارد. بنده 2 جلسه در مؤسسه­ی فهیم در همین زمینه صحبت کردم و نظر مختار خودم را آوردم و در کتاب «عاشورا شناسی» به تفصیل در مورد آن سخن گفتم. در این کتاب 7 نظریه را تقریر کردم، هیچ کدام را رد نکرده و قضاوت را به خواننده واگذار کردم.

عده­ای می­گویند «هدف امام فقط امتناع از بیعت بود و می­خواسته دفاع کند» یعنی یک هدف سلبی داشته است و شرایط برای ایشان مهیا نبوده تا یک هدف ایجابی هم داشته باشد. عده­ای می­گویند «هدف امام در ابتدا تشکیل حکومت اعاده خلافت یا اقامه امامت بود. هنگامی که نامه­های متعددی از کوفه می­آید و مسلم بن عقیل به امام نامه می­نویسد و می­گوید «ان الجمع اهل الکوفه معک»، امام در ابتدا به قصد تشکیل حکومت می­رود. اما از جاییکه خبر شهادت مسلم بن عقیل به او می­رسد یا از جاییکه با حر روبرو می­شود و می­بیند عِده و عُده کم است، از حکومت قطع نظر می­کند و به استقبال شهادت می­رود تا با شهادت خویش، مظلومیت خود را ثابت کند.»

نظریه­ی سوم شهادت عرفانی است، سید بن طاووس می­گوید «هدف امام شهادت بود، امام برای لقاءالله شهید شد و می­خواست جامه­ی دنیا را از خود بیرون بیاورد». برخی شهات تکلیفی را بیان کردند و گفتند «امام به سوی شهادت می­رفت و می­دانست که به شهادت می­رسد و این تکلیف فقط برای امام حسین(ع) است و برای دیگران نیست. سر آن را هیچ کس نمی­داند و یک رازی میان خداوند و امام است.» نظریه­ی پنجم شهادت فدیه­ای است که می­گوید «امام رفت تا به شهادت برسد و خود را فدای این امت کند و در روز قیامت شفیع گناه­کاران شود.» تقریباً همان چیزی است که مسیحیان درباره­ی عیسی(ع) می­گویند. نظریه­ی ششم شهادت سیاسی است که در قرن چهاردهم و قرن پانزدهم بیشتر به این نظر قائل هستند. می­گویند «امام می­خواست با شهادت، مظلومیت خود را اثبات کند و از رژیم یزید سلب مشروعیت کند. امام می­خواست پرده از رخسار امویان بردارد و چهره­ی واقعی آنها را نشان دهد.» نظریه­ی هفتم، نظریه­ی تشکیل حکومت، اعاده­ی خلافت یا اقامه­ی امامت است. ما باید دلایل هر کدام از نظریات، نصوص، تاریخ و سخنان امام را بررسی کنیم تا نظر درست را تشخیص دهیم. هر کدام از این نظریات را که بپذیرید، مشکلاتی دارد، لذا باید بتوانید مشکلات آن را هم حل کنید. بهرحال 7 نظریه در این باب وجود دارد.

ـ مجری برنامه: با تشکر از استاد اسفندیاری، در اهمیت و بزرگی عاشورا همین کافی است که صدها سال است که افراد مختلف به تحلیل این مسئله پرداختند، ولی تا آینده­ی بسیار دور هم جای این تحلیل باز است و افراد با دغدغه و از زوایه­ دید خود به این مسئله خواهند پرداخت. از استاد مهرریزی تقاضا می­کنیم مطالب خود را بیان بفرمایند.

قضایا و حوادث تاریخی، بستر ساز نگاه­های متفاوت به یک حادثه است

ـ حجت الاسلام و المسلمین استاد مهریزی: بسم الله الرحمن الرحیم از گزارش جناب استاد اسفندیاری استفاده کردیم. ایشان از نویسندگان و پژوهندگان برجسته­ی حوزوی و دارای نثر بسیار پخته، روان و خواندنی هستند. در کارها و مسائلی که به آن دامن می­زنند، تتبع بسیار دارند و ابتکارات و ابداعاتی در آثار و تألیفات خود انجام داده­اند. این کتاب هم از مجموعه­ی این مزایا برخوردار است، یک نثر پخته، شیرین و خواندنی دارد و از پشتوانه­ی تتبعی و جستجوگری برخوردار است. علاوه بر اینکه ایشان قبل از نگارش این کتاب، «کتاب­شناسی امام حسین(ع)» را منتشر کرده بودند و با آثار و نوشته­هایی که در این زمینه است، سروکار داشتند. در اینجا به برخی از ابتکاراتی که در این کتاب است، اشاره می­کنم. بنظر می­رسد که این جلسات بهانه­ای است تا پیرامون موضوعاتی گفتگو شود. شاید تصور اولیه این باشد که وقتی نقد یک کتاب گفته می­شود، فقط نقد آن مدنظر است. ممکن است در بعضی از موارد نقد باشد، اما این کتاب از آن سنخ نیست، بلکه این جلسه بهانه­ای است تا در مورد بعضی محورها گفتگو شود و یک مسائلی برجسته گردد و تأکید شود که اینها جزء خلاءهای پژوهشی حوزه­های علمیه است. علاوه بر مطالبی که ایشان فرمودند و قابل توجه بود، به نظر من 3-2 نکته­ی دیگر هم هست که آنها هم باید برجسته شوند، که در این کتاب بعنوان حاشیه آمده، ولی قابل توجه است.

ایشان در مدخل و مقدمه­ی کتاب­شناسی امام حسین(ع) پیرامون مطالبی صحبت کردند و نگاه­هایی که به حادثه­ی عاشورا شده بود، در اینجا اجمالاً گفته شد که می­خواهم آن را کمی برجسته و بزرگ کنم. گاهی ما کار عوام را در مورد عزاداری عرضه می­کنیم که فکر نمی­کنم خیلی فرق کرده باشد؛ یعنی قبلاً عزاداری می­کردند و الان هم عزاداری می­کنند. اما عمده این است که در میان پژوهشگران و نخبگان یک تحول نگاهی رخ داده است که به آن اشاره کردند؛ یعنی آثاری که تا قبل از قرن سیزدهم درباره­ی عاشورا و پیرامون امام حسین(ع) نوشته می­شد، در میان خواص یک نگاه را دنبال می­کرده و از قرن سیزدهم به این طرف، زاویه­ دید دیگری باز شده است که نافی آن هم نیست و در واقع ظرفیت دیگری از ظرفیت­های عاشورا را بررسی و برجسته کرده است. ایشان یک گزارشی در پاورقی­های کتاب ارائه دادند که مثلاً اگر انسان کتاب­هایی که تا قبل از این دوره نوشته شده را بررسی کند، عمدتاً با تعبیرهایی مثل طریق البکاء، طوفان البکاء، و امواج البکاء روبرو می­شود؛ یعنی محور آثاری که درباره­ی امام حسین(ع) تا قبل از قرن سیزدهم بوده گریه، عزاداری، مقتل و تعبیرهای این چنینی است. اما در قرن سیزده با توجه به تحولاتی که در دنیا اتفاق افتاده و جهان اسلام از آن تحولات متأثر شده است، مفاهیم و عناوین در میان نخبگان و نویسندگان وجهه­ی دیگری به خود گرفته است؛ مثلاً کتاب­های «در سایه سرو آزادی»، «رهبر آزادگان»، «حسین پرچم­دار آزادی»، «حسین بزرگمرد آزاده»، «حسین مظهر آزادگی»، «حماسه­ حسینی»، «حماسه­ عاشورا»، «حماسه­ کربلا»، «مردان انقلاب»، «رسالت انقلاب» و از این قبیل است. توجه به این نکته در این کتاب و در مدخل کتاب­شناسی امام قابل توجه است که تتمه­ی این بحث را در بخش دوم صحبت عرض می­کنم. به هرحال منابع دینی ما، چه منابع قرآن و سنت، قضایا و حوادث تاریخی، ظرفیت مطالعه و نگاه­های متفاوت را دارد؛ یعنی برای شکل­گیری دیدگاه­ها و نگاه­های متفاوت در هر بخشی می­توان نمونه­های فراوان آورد. اگر شما کتاب­های حدیثی، تفسیرهای قرآن و مطالبی که در حوزه­ی تحلیل تاریخی نوشته شده است را بررسی کنید، تحول و تطور نگاه به چشم می­خورد و عمدتاً برخاسته از وقایعی است که در جامعه بوده است، برای مثال ما کتاب حدیثی «المحاسن» را قبل از کلینی داریم. در محاسن مباحث اخلاقی حدیثی طرح شده است و در اواسط جلد دوم یک بحثی درباره­ی عقل دارد. اما مرحوم کلینی بعد از آن کتاب، کتاب «کافی» را می­نویسید، بحث عقل و جهل ابتدا می­آید و بعد می­گوید «عقل سنگ آسیاب و سنگ پایه­ی دین است.» این در زمانی است که مرحوم کلینی در بغداد است و بحث­های عقلانی در فضای بغداد زیاد است. در زمان ایشان یک نفر از اهل سنت کتاب «ماهیه العقل» را نوشته است و این در کافی انعکاس دارد. بحث عقلی کتاب محاسن در اواسط جلد دوم است و جایگاه کمی دارد، اما در این کتاب در ابتدا قرار می­گیرد. مرحوم مجلسی یکی از 25 بخش کتاب خود را «کتاب السماء و العالم» نوشته است و این در دوره­ای است که حکمت مشائی در ایران رایج است و فلاسفه، کتاب­های ابن سینا و طبیعیات را مطرح می­کنند. مرحوم مجلسی با توجه به آنها، کتاب السماء و العالم را مبتنی بر روایات راجع به کوه­ها، معادن، جواهر و طبیعیات نوشته است. در دروه­ی معاصر کتاب­هایی مثل «گفتگوی تمدن­ها در حدیث» و مانند آن نوشته می­شود. این تحول و تطور یک امر مجاز، مباح و گاه مطلوب است و نشان می­دهد که نویسنده با حوادث بیرونی و اوضاع و احوال فرهنگی در ارتباط است. همین امر در قضیه­ی برخورد با عاشورا اتفاق افتاده است. تا قبل از قرن سیزده در میان مسلمانان بحث انقلاب، جنگ و شهادت همان بحث­های سنتی بوده است و نویسندگان و کتاب­ها در آن مسیر حرکت می­کردند. اما وقتی این بحث­ها مطرح می­شود، انقلاب­هایی در اروپا، شرق و کشورهای اسلامی صورت می­گیرد، نویسندگان شیعی هم در این فضا به این بُعد و ظرفیت عاشورا توجه می­کنند. هنوز هم ظرفیت­هایی هست و ظرفیت­های آن پایان نپذیرفته است. اینطور نیست که اگر مثلاً مرحوم مجلسی کتاب السماء و العالم را نوشت، تقسیم­بندی کتاب­های روایی تمام شده باشد. ممکن است چند سال دیگر چیزهای جدیدی پیدا شود و این ظرفیت هست. چنانکه در تطور شکل­گیری تفاسیر می­بینیم، تفاسیر روایی است، بعد تفاسیر عرفانی، کلامی و اجتماعی بلحاظ چیزهایی که در آن دوره و زمانه رایج و غالب است، مطرح می­شود. این نکته از نکات قابل توجه است و جای بسط بیشتری دارد که جناب استاد اسفندیاری به آن بپرازند.

تاریخ، قربانی فقه شده است

از نکات دیگری که در این کتاب هست و ایشان در گزارش خود آن را برجسته نکردند، بحثی تحت عنوان «تاریخ، قربانی فقه» است که ارتباط کمی با عاشورا دارد، اما یک بحث کلی است و یک خلاء کلی را در حوزه­ی علمیه نشان می­دهد. این بحث به یک آسیب­شناسی کلی در حوزه­های علمیه توجه دارد که در حوزه­های ما فقه محور اصلی است که همه­ی عرصه­ها را پوشش داده و لذا به مباحث دیگری که در حوزه­های دینی لازم و مورد نیاز است، توجه نمی­شود؛ مثلاً بحث تفسیر، حدیث و کلام. ایشان به مناسبت در اینجا بحث تاریخ را مطرح کرده­اند، آنقدر که فقه رایج است، به مباحث تاریخی مربوط به حوادث دینی توجه نشده است. در این فاصله­ی 1000 ساله، 7 کتاب در مورد امام حسین(ع) نوشته شده است، با اینکه یکی از مباحث کانونی و اصلی تاریخ تشیع به حساب می­آید. این هم بحث مهم و قابل توجهی است. اگر به فقه توجه می­شود، به خود تاریخ فقه هم توجه نمی­شود. اگر یک فقیه در بسیاری از اوقات به کتاب­های قبلی و تاریخ فقه نگاه کند، می­بینید این مسئله در گذشته به گونه­ دیگری بوده است و چون به پیشینه­ی فقهی توجه نمی شود، گاهی استنباط، دیدگاه­ها و نظرات به گونه­ای است که از آنچه که به ثواب نزدیک­تر است، فاصله پیدا می­کند. توجه به تاریخ علوم اسلامی، تاریخ فرهنگ اسلامی و تاریخ حوادث اسلامی از چیزهایی است که در نوع نگاه ما در پژوهش و کارها تأثیرگذار است. تاریخ، مادر و بستر علوم اسلامی است، ما نمی­توانیم از گذشته و پیشینه­ی یک علم بی­خبر باشیم و بعد شروع به نوآوری و ابداع کنیم. متأسفانه این امر آفت بزرگی است و ایشان به بهانه­ی این کتاب، به آن توجه کردند که نکته­ی قابل تأملی است.

نکته­ی دیگر که از مباحث حاشیه­ای است و ایشان تحت عنوان «کارنامه­ی عاشورا نگاری» به آن توجه کرده­اند، این است که در هر موضوعی که می­خواهیم وارد شویم، بخصوص موضوعاتی که پیشینه دارد، ابتدا باید مطالب مربوط به آن زمینه تدوین شود و بعد نوبت به تحریر و پالایش می­رسد و بعد نوبت به تحویل می­رسد. الان ادبیات تدوینی درباره­ی عاشورا به حد وفور و مطلوب رسیده است و درباره­ی گردآوری مطالب، کتاب­های زیادی نوشته شده است اما جای خالی پالایش­ وجود دارد. شاید کاری که خود ایشان انجام دادند، کارهایی که نام بردم یا کاری که جناب آقای صحتی در حوزه­ی توجه به تحریفات حادثه­ی عاشورا انجام داده است، در مقام تحریر و پالایش مطالب باشد. خب این هم از نکات خوبی است که ایشان به آن اشاره کردند. بحث هدف ­شناسی را هم اشاره کردند. جمع­آوری خوب و منظمی بود، البته همانطور که گفتند به نتیجه­گیری اشاره نکردند و اینکه کدام رأی، نظر مختار ایشان است. شاید خواننده احساس کند که ایشان نظر آخر را بیشتر می­پسندند، اما به هرحال مستقیماً به این بحث نپرداختند. اینها مواردی بود که درباره­ی کلیات این کتاب به ذهن بنده رسید.

امام حسین(ع) از مرزهای انسانی و اخلاقی خارج نشد

اما بخش دوم صحبت من شاید جنبه­های تکمیلی در این حوزه باشد. به نظر بنده ما در دهه­های جدید با یک زاویه­ دید و نگاه جدید درباره­­ی حادثه­ی عاشورا و امام حسین(ع) مواجه هستیم. یک زاویه­ی دید تا قرن سیزدهم وجود داشت، یک زاویه­­ی دید هم از قرن سیزده تا دهه­های اخیر در میان نخبگان و نویسندگان شکل گرفت و الان وارد فضای جدیدی شده است که قابل توجه و تأمل است. این نگاه آنها را نفی نمی­کند اما نگاه قابل تأملی است و یک نگاه انسانی به حادثه­ی عاشورا دارد. مقالات و کتاب­هایی که در این سال­های اخیر نوشته شده است، مباحثی مثل بحث اخلاق، کرامت انسان، نفی خشونت و توجه به مسئله­ی زن در حادثه­ی عاشورا را مطرح می­کنند. لذا یک نگاه سومی در حال  شکل گرفتن است، که هم نحوه­ی ­شکل­گیری آن قابل توجه است که چه چیزی اسباب و زمینه­ی این نگاه جدید بوده است؟ و هم ارتباط آن با موارد قبلی مهم است، گاهاً زوایای دید به مرور یکدیگر را تعدیل می­کنند. وقتی نگاه حماسی به حادثه­ی عاشورا پیدا شود، قاعدتاً نگاه عاطفی را تا حدودی در میان محققان تحدید و از افراط آن جلوگیری می­کند. نگاه انسانی به آنچه اتفاق افتاده است و اینکه امام حسین(ع) در هیچ حرکت و کاری از مرزهای انسانی و اخلاقی خارج نشدند، نگاه حماسی قبلی را تا حدودی تحدید و اصلاح می­کند. کسانی که این نگاه را مطرح می­کنند، فکر می­کنند بحث حماسه و عاشواری امام حسین(ع) تا زمانیکه در اختیار مردم و در برابر قدرت­ها باشد، کارساز است، اما وقتی این بُعد در دست قدرت و حاکمیت قرار بگیرد، ممکن است تعبیرهای دیگری شود. لذا این نگاه عکس العمل و بازتاب این مسئله است که در حال شکل گرفتن است و این جنبه از عاشورا هم قابل توجه است. بر اساس آموزه­های دینی و کلامی، هر یک از ائمه در تمام کارها و حرکات خود از حدود و مرزهای الهی، دینی و انسانی خارج نشدند، لذا خوب است که عاشورا هم از این منظر مورد تحلیل واقع شود؛ مثلاً بحث­های نفی خشونت، اخلاق و معنویت از این قبیل است. این هفته آقای صالحی در دارالعرفان بحثی را تحت عنوان «اخلاق و معنویت در حادثه­ی عاشورا» برگزار می­کنند که بنظر من اینها در ادامه­ی شکل­گیری نگاه سوم است. وقتی به عناوین مقالات کنگره نگاه می­کردم، مقالاتی مانند نفی خشونت، عدم استفاده از حیله و نفی نیرنگ بازتاب افراطی نگاه دوم است. این یکی از نکات خوبی است که باید به آن پرداخته شود و آقای استاد اسفندیاری و سایر محققان باید در بحث­های خود به این بحث هم بپردازند.

یکی دیگر از نکات قابل توجه، این است: کسانی که قلم پخته و روانی دارند، گاهی ممکن است گرفتار  برخی از تعبیرات خطابی شوند. ممکن است در این کتاب چنین تعبیراتی باشد، ایشان در صفحه­ی 85 تعبیری دارند که بنظر جنبه­ی خطابی آن بیشتر مدنظر بوده است؛ مثلاً می­گویند «پیشرفت شیعه به دو جهت بوده است: عدالت علی(ع) و مظلومیت حسین(ع).» قاعدتاً باید در اینجا تعبیر را مسامحه­ای تلقی کنیم، چون ما معارف نهج البلاغه، صحیفه­ی سجادیه و معارف امام سجاد(ع) را داریم. آنچه می­تواند تشیع را ماندگار کند، معارف شیعی و رفتار پیشوایان شیعی است که بر طبق عدل و انسانیت بوده است. عدالت امام علی(ع) و مظلومیت امام حسین(ع) یک ضلع است؛ یعنی آموزه­ها و معارف بلند شیعی یکی از ارکان اصلی و مهم ماندگاری مکتب اهل بیت(ع) است. امروزه نهج البلاغه در عرصه­های مختلف فلسفه­ی سیاسی هماورد می­طلبد. صحیفه­­ی سجادیه در بحث نیایش و معنویت هماورد می­طلبد و سایر معارف ائمه همینطور هستند. ماندگاری، جاودانگی و گسترش تشیع بر دو رکن اصلی استوار است که یکی آموزه­ها و تعالیم بلند پیشوایان مکتب و دیگری اعمال و رفتار آنها در عرصه­های فردی و اجتماعی است که عدالت امام علی(ع) و مظلومیت امام حسین(ع) در این رکن قرار می­گیرد.

ایشان به تقسیم­بندی خوبی اشاره کردند که ما در قضایای امام حسین(ع) بعد از تدوین، به تحریر و بعد به تحلیل برسیم. جای این کار در این نوشته­ها خالی است، در واقع قبل از پالایش سراغ تحلیل رفتند و هنوز منابع، گفته­های دیگران و منابع تاریخی به تحلیل کامل نرسیده­اند. چند روز پیش با آقای قاضی­زاده و دوستان صحبت می­کردیم، گفتیم خوب است مؤسسه­ی فهیم یک مجموعه متون کهن درباره­ی امام حسین(ع) مثل «ینابیع الموده» آقای مراورید درست کند و منابع را تا زمان سید بن طاووس بیاورد. تاریخ طبری، ابن اثیر و دیگران جمع شود و پژوهشگر و محقق بتواند با دیدن همه­ی آنها، به نقد و بررسی و تحلیل بپردازد. مباحث مرتبط از متون کهن کاملاً و بدون هیچ ارزیابی استخراج شوند؛ یعنی متون موافق و مخالف کنار هم قرار بگیرد تا اگر یک محقق می­خواهد ببیند تحلیل فلان نویسنده چگونه است، مبتنی بر آن باشد. اگر چنین کاری صورت بگیرد و کار تدوین کامل شود، نیاز به تحریر و پالایش دارد و بعد نوبت به تحلیل می­رسد. شاید این سؤال به ذهن خواننده برسد که در این نوشته مرحله­ی تحلیل کجا صورت گرفته است؟ نکته­ی آخر این است که بنظرم تعبیر «خَرَجَ» که معمولاً به قیام معنا می­کنند، مطابق با لغت نیست. «خَرَجَ» در زبان عربی اگر با الف و لام متعدی باشد، به معنای قیام است و الا به معنای بیرون رفتن است که گاهاً در برخی تعبیرات هجرت می­گویند. «انی لم اخرج اشراً» که معنا می­کنند من قیام نکردم یا حرکت نکردم، از نظر ساختار لغوی قابل مناقشه است. اگر خروج با الف و لام متعدی باشد، به معنای قیام است. چون همین موارد دست­مایه­ی تحلیل­های این چنینی قرار گرفته است، شاید مخالفانی که این نظر را دارند، یک چنین نقدها و انتقاداتی هم داشته باشند.

ـ مجری برنامه: با تشکر از استاد مهریزی، از آقای استاد اسفندیاری تقاضا می­کنیم قبل از اینکه به مطالب آقای مهریزی بپردازند، دلایل نظر مختار خود را هم بیان کنند.

از همه­ی ظرفیت­های قیام امام حسین(ع) استفاده نکرده ایم

ـ استاد اسفندیاری: با تشکر از استاد مهریزی، من «انما خرجت لطلب الاصلاح» را از بحار نقل کردم. مأخذ آن تا جاییکه به یاد دارم، ظاهراً «الفتوح» ابن اثم است که بر متفردات آن نمی­توان اعتماد کرد و فقط می­توان به مشترکاتی که با منابع ما دارد، اعتماد کرد. در همین چند سال اخیر چندین مقاله­ی علمی ـ پژوهشی درباره­ی الفتوح ابن اثم، در قم منتشر شده است که ضعف آن را نشان می­دادند. استاد مطهری یک سلسه سخنرانی­ تحت عنوان «اسلام و مقتضیات زمان» دارد که قبلاً بارها تحت عنوان «اسلام و مقتضیات زمان» چاپ شد. اما خانواده­ی استاد مطهری این کتاب را که در مجموعه آثار او چاپ کردند، عنوان آن را عوض کردند و آن را به «اسلام و نیازهای زمان» تغییر دادند و درست هم تغییر دادند. استاد با عنوان «اسلام و مقتضیات زمان» بحث را آغاز کرد، اما وقتی بحث را ادامه داد، متوجه شد تعبیر دقیق­تر نیازهای زمان است. در اواخر کتاب به این نکته اشاره کرده است که به جای مقتضیات زمان، چون ممکن است موجب بدفهمی و تفسیر به رأی شود، باید از اسلام و نیازهای زمان استفاده کنیم. لذا خانواده­ی آن مرحوم، کتاب را تحت عنوان «اسلام و نیازهای زمان» منتشر کردند. مسئله­ی اسلام و نیازهای زمان یا اسلام و مقتضیات زمان، یک موضوع بسیار مهم است که باید به آن توجه کنیم. یک حدیث در کافی نقل شده است که یک نفر از امام جواد(ع) می­پرسد، علت تفاوت معجزات پیامبران چیست؟ امام جواد(ع) می­فرمایند «حضرت موسی(ع) با عصایی که تبدیل به اژده­ها شد یا با ید بیضا آمد، حضرت عیسی(ع) با مرده کردن زندگان و شفای بیماران آمد و پیامبر(ص) با کتاب و قرآن آمد به این دلیل بود که به نیازهای زمان توجه می­شد.» یعنی خداوند که انبیاء را فرستاده، به نیازها یا مقتضیات زمان توجه داشته است و معجزه­ای را تقریباً از جنس آنچه که رایج بوده، آورده است. در زمان حضرت موسی(ع) سحر، ساحری و علوم غریبه رایج بود، لذا خداوند ایشان را با معجزه­ای می­­فرستد که تقریباً شبیه معجزات آنها، اما غیر از آنها است. برای آنها به خوبی روشن است که اگر عصا تبدیل به اژده­ها شود، کار سحر نیست. در زمان حضرت عیسی(ع) علم پزشکی خیلی رایج بود، لذا خداوند ایشان را با چنین معجزه­ای می­­فرستد که تا مرده­ای را لمس می­کند، زنده می­شود یا معلولی را شفا می­دهد و پزشکان که نخبگان آن زمان بودند، می­فهمند این کار پزشکی نیست و این پیامبر با چیزی فراتر از آن آمده است. در زمان آخرین پیامبر خدا کلام و اشعار رایج بود و فصحا و بلغا مطرح بودند. به تعبیر دقیق استاد مطهری، ما به نیازها یا مقتضیات زمان (که تسامحاً بکار می­بریم) باید بسیار توجه کنیم. همانطور که آقای مهریزی فرمودند، ما از همه­ی ظرفیت­های قیام امام حسین(ع) خوب استفاده نکردیم. از قرن 14 تا الان خوب استفاده کردیم و به بُعد انقلابی ـ حماسی خوب توجه نمودیم و متوجه شدیم که امام می­تواند سرمایه­ی ما باشد و ما می­توانیم آن را پرچمی برای نسل جوان کنیم. یک عده­ به این بعد خوب توجه کردند، اما قیام امام ابعاد دیگر هم دارد و بُعدی که آقای مهریزی اشاره کردند، بُعد انسانی قیام امام حسین(ع) است. از قضا ایشان یک کتاب تحت عنوان «ماهیت انسانی قیام امام حسین(ع)» دارند و ما باید به این بُعد هم توجه داشته باشیم. الان عصر حقوق بشر و کرامت انسان است، لذا باید به ماهیت انسانی قیام امام حسین(ع) توجه کنیم. استاد مطهری می­فرماید صفحه­ی سفید را ببینید. اگر شما بخواهید صفحه­ی سفید را ببینید، باید ماهیت انسانی قیام امام یا زیبایی­های عاشورا را ببینید. حضرت زینب(س) فرمودند «ما رأیت الا جمیلا» این چه زاویه­ دیدی بود؟ زاویه­ دید به همان معنایی که در ادبیات داستانی بکار می­رود. چرا ما زیبایی نمی­بینیم؟ ما همواره جنایت، ظلم و پستی­ را می­بینیم، اما حضرت زینب(س) می­تواند از دل اینها زیبایی­ها و به تعبیر استاد مطهری صفحه­های سفید را ببیند. حدیث «ان الایمان قید الفتح» که در منابع شیعه و اهل سنت فراوان آمده، خیلی مهم است. مسلم حاضر به ترور کردن نشد. اگر مسلم ابن زیاد را ترور می­کرد، صفحه­ی تاریخ عوض می­شد و امام حسین(ع) در کوفه پیروز می­شد. اما در اینصورت امام حسین(ع) فقط یک رهبر فاتح بود، نه آن امام حسینی که 14 قرن در خاطره­ها بماند. نیما یوشیج در دوره­ای عضو حزب توده بود، به او می­گویند استالین بزرگتر است یا حضرت علی(ع)؟ نیما می­گوید «شما چقدر احمق هستید. از زمان استالین 50 سال بیشتر نگذشته است، اما از زمان حضرت علی(ع) 1400 سال گذشته است، اما مردم هنوز می­گویند علی. اجازه بدهید 50 سال دیگر از زمان استالین بگذرد و ببینیم دیگران چه می­گویند.» بعد از 50 سال نه تنها مجسمه­ی استالین، بلکه مجسمه­ی مارکس و لنین را هم پایین کشیدند. اگر ما زیبایی­های امام حسین(ع) را ببینیم، می­فهمیم چرا 14 قرن مانده است؛ یعنی عوام امام حسین(ع) را نگه نداشتند، 14 قرن است که نخبگان زیر پرچم امام سینه می­زنند، اینها به دلیل آن صفحات سفید بود. زمانیکه شمر نزدیک شد، یکی از لشگریان امام قبل از شروع جنگ به امام گفت شمر چقدر انسان نانجیبی است، می­توانم با یک تیر کار او را تمام کنم. امام گفت: نه، من آغاز به جنگ نمی­کنم. در سیره­ی امیرالمؤمنین(ع) هم چنین چیزی است و ایشان هیچ­گاه آغاز به جنگ نمی­کردند و اجازه می­دادند اولین تیر را طرف مقابل بزند. این صفحات سفید مثل شروع به جنگ نکردن، ترور نکردن در قیام عاشورا بسیار زیاد است. نکته­ی آخر اینکه جمع­آوری متون انجام شده است و بنده با همکاری مرکز مطالعات راهبردی خیمه، متونی را درباره­ی امام حسین(ع) بعنوان «عاشورا نامه» در 6 جلد جمع­آوری کردیم که 5 جلد آن به زبان فارسی است و 1 جلد هم به زبان عربی است که در آن از کتاب­های تاریخ ابن طبری، ابن اثیر، مسعودی و دیگران، آنچه درباره­ی امام حسین(ع) است، جمع­آوری کردیم. این کتاب تحت عنوان «عاشورا نامه» در 6 جلد چاپ شده است. اگر شما بخواهید ببینید متقدمان و متأخران درباره­ی امام حسین(ع) چه گفتند، قسمت­هایی از کتاب­های آنها را جمع­آوری کردیم و در این کتاب آوردیم.

عاشورا مدل همه­ی عرصه­های زندگی نیست

ـ حجت الاسلام و المسلمین استاد مهریزی: یکی از دوستان گفتند شما خیلی اشکال نکردید، همانطور که گفتم جلسه­ی نقد بهانه­ی طرح دیدگاههایی است و نباید تصور ما همیشه از جلسات نقد، اشکال گرفتن باشد. گاهی یک وجه دین تمام وجه دین قرار می­گیرد، اینجا هم یک وجه عاشورا همه­ی وجه عاشورا قرار می­گیرد. می­خواستم در بحث ظرفیت­ها به این نکته اشاره کنم. جدا از بحث­هایی که درباره­ی زیارت عاشورا می­شود، با اینکه زیارت امام حسین(ع) در روز عاشورا مستحب است خوانده ­شود، اما خواسته­ی مهمی که در آن مطرح است «اللهم محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد» می­باشد، که بنظرم کلید ورود به حادثه­ی عاشورا است؛ یعنی عاشورا وجهه­ی تشیع نیست، بلکه یکی از وجوه است. مرحوم شهید صدر کتابی به نام «ائمه اهل البیت تنوع الاقوال و وحده هدف» دارد که مجموعه مقالات این کتاب چاپ و به فارسی ترجمه شده است، که در آن می­گوید «اقوال امامان شیعه مختلف است، اما همه یک هدف دارند.» عاشورا یک مدل برای یک مقطع است و آن مدل، مدل همه­­ی دوران­های تاریخ و همه­ی عرصه­های زندگی نیست. بنظر می­رسد که این نکته مغفول مانده است و ما در زیارت­نامه می­خواهیم که زندگی ما، زندگی پیامبر(ص) و آل پیامبر(علیهم السلام) و مردن ما، مردن پیامبر(ص) و آل پیامبر(علیهم السلام) باشد. این نشان می­دهد که در این زیارت، این وجه دین، بعنوان تمام وجوه دین قرار نگرفته است. اوضاع، احوال و شرایط تعیین کننده­ی این است که ما کدام مدل را برای زمان و حیات خود در نظر بگیریم، اگرچه آنها در تمام ادوار از مرزهای الهی و انسانی خارج نشدند، نه در اخلاق، نه در فتار و نه در موارد دیگر و این نکته­ی قابل توجهی است. نکته­ی دوم که در ادامه­ی بحث مطرح شد، بحث ظرفیت­های منابع دینی و تاریخی ائمه(علیهم السلام) است که قابلیت و ظرفیت برداشت­های متعدد را دارند. می­گویند نفت 100 سال پیش در ایران کشف شد. آن موقع فراورده­های نفتی 4 تا بود: گازوئیل، بنزین، نفت و گاز، اما امروزه فراورده­های نفتی به 15 هزار مورد رسیده است. نفت عوض نشده است، اما دانش و نیازهای ما عوض شده است. منابع دینی، کتاب، سنت، تاریخ و سیره­ی پیشوایان هم چنین ظرفیتی دارد و در شرایط مختلف می­توان با توسعه و گسترش دانش  به زوایای متعدد و مختلف آن رسید.

ـ استاد اسفندیاری: اگر به همه­ی ظرفیت­های دین توجه شود، بسیار خوب است. برخی­ها سطحی هستند و لذا نمی­توانند تمام وجوه دین را ببینند؛ اما مثلاً وقتی استاد مطهری عاشورا را می­بیند، ابعاد و زوایای متعددی را می­بیند. امیرالمؤمنین(ع) می­فرمایند: «انَّ هذِهِ الْقُلوبَ اوْعِيَةٌ فَخَيْرُها اوْعاها»[1] امام دل­انسان را به ظرف تشبیه می­کند و می­فرماید آن دلی بهتر است که وسیع­تر و ظرفیت بیشتری داشته باشد. هر چقدر ظرفیت بیشتر باشد، سبب می­شود ابعاد دین را بهتر کشف کنیم.

پرسش و پاسخ:

ـ یکی از حضار: بسم الله الرحمن الرحیم. اینجا بر نزاع کفر و دین در کربلا تأکید شد، اما به عنوان نقد می­خواهم بگویم امام هیچ گاه  طرف مقابل را تکفیر نکرد، بلکه یک نوع کفر پنهان و نفاق بود، کفری در لباس اسلام بود و به قول دکتر شریعتی مذهب علیه مذهب بود. دوگونه اسلام بود؛ یک اسلام انحرافی و اموی و یک اسلام علوی و درست.

ـ استاد اسفندیاری: در احادیث است که «اللهم لا تجعل مصیبتنا فی دیننا[2]» هر مصیبتی که وارد می­شود، اشکالی ندارد، اما به دین ما مصیبتی وارد نشود. با اینکه هنوز یزید چهره­­ی خود را نشان نداده است، وقتی از امام حسین(ع) بیعت می­خواهند، ایشان چه می­فرماید؟ « «وَ عَلَى الْاسْلامِ السَّلامُ اذْ قَدْ بُلِيَتِ الْامَّةُ بِراعٍ مِثْلِ يَزيدَ[3]» می­فرمایند «انا لله و انا الیه راجعون[4]» این یعنی انحراف در حکومت. از چیزی که خود یزید می­گوید از مجموعه اینها می­توان چنین چیزی را نتیجه گرفت. یا از فرمایشات خود امام یا حضرت زینب(س) که می­فرماید: غافل­تر از اینها کسی را ندیدم، می­توان چنین چیزی را استنباط کرد. ابن زیاد می­گوید «یوم بالیوم البدر» عاشورا به انتقام بدر بود، از بحار، جلد 45، صفحه 154.

ـ حجت الاسلام و المسلمین استاد مهریزی: تلقی من این است که نباید با این وضوح و عنوان مطرح شود، من دو قرائت را برای این بحث بهتر می­دانم، در واقع دو برداشت از دین در این حادثه متجلی می­شود. بحث عدل و ظلم خوب است، اما برای بحث دین و کفر، شاید بتوان تعبیر بهتری آورد. ما متن­های دیگری هم داریم، خود نگاه امام در متون گذشته قابل توجه است، مثل مطلبی که سید مرتضی از خود امام نقل می­کند که من پیش پسر عمویم می­روم و ... لذا اگر بخواهیم با این صراحت بگوییم، این اشکال تا حدی وارد است. مثلاً تعبیر «دو قرائت» که برخی در مقالات و نوشته­های خود دارند، برای آن سازگارتر است.

ـ استاد اسفندیاری: برخی از دانشوران اهل سنت از کفر معاویه صحبت کردند و گفتند ما معتقد به کفر معاویه هستیم. یزید که جای خود را دارد. یزید در 3 سال حکومت خود، در سال اول با خانواده­ی پیامبر(علیهم السلام) می­جنگد، در سال دوم واقعه­ی حره پیش می­آید و در سال سوم خانه­ی خدا را با سنگ و آتش خراب می­کند. با توجه به اینکه یک پرورش مسیحی هم داشته است، ظاهراً نباید اعتقادی به دین داشته باشد.

ـ حجت الاسلام و المسلمین استاد مهریزی: همانطور که فرمودید بحث شخص نیست تا بگوییم کفر یزد با ایمان امام حسین(ع) در نزاع است. وقتی می­گوییم نزاع کفر و دین؛ یعنی کل آن جبهه از خاستگاه کفر برآمده­اند. اگر هم شما فرضاً ثابت کنید که از نظر تاریخی یزید کافر بوده، اما آن رویارویی نزاع این دو فکر نیست، خاستگاه آن لشگری که آنجا آمده­اند، خواستگاه کفر نبوده است. ممکن است افرادی بوده باشند که آن اعتقاد را داشتند، اما شما نمی­توانید بگویید رویارویی کفر و دین است، این قطعاً قابل دفاع نیست.

ـ استاد اسفندیاری: بله، من بیشتر امام حسین(ع) و یزید را مد نظر داشتم. اما از امام سجاد (ع) حدیث است که در بحار آمده که می­فرمایند « وَ كُلٌّ يَتَقَرَّبونَ الَى اللَّهِ بِدَمِه» البته باید سند آن را بررسی کرد.

ـ  استاد مهریزی: تقریرهای مختلفی است. اما چون می­گویید بحث که با که نیست، بلکه بحث چه با چه است. چون این تعبیرها را می­آورید، قاعدتاً این تعبیر با آن حرف نمی­سازد.

ـ یکی از حضار: همین جمله­ای که عمر سعد می­گوید «ابشر بالجنه»...

ـ حجت الاسلام و المسلمین استاد مهریزی: برخی از آنها قرآن و نماز شب می­خواندند. لذا خاستگاه آنها خاستگاه کفر و دین نیست. دو قرائت و نگاه است چون خودشان هم تصریح کردند که بحث این نیست که چه کسی با چه کسی روبرو بود، بنابراین وقتی بحث چه با چه است، نمی­توان کفر و دین را گفت، بلکه دو قرائت و نگاه است.

ـ مجری برنامه: یک سؤال کتبی این است که «می­فرمایید عاشورا ماندگار است، منظور از ماندگاری چیست؟ چون مسیحیت هم ماندگار شده است، اهل سنت هم ماندگارند و الان عقاید آنها مطرح می­شود. منظور از ماندگاری حادثه­ی عاشورا چیست؟» سؤال بعدی این است که «چه کسی از بزرگان و عالمان به دیدگاه شهادت فدیه­ای؛ یعنی شهادت بخاطر پاک شدن گناهان اعتقاد دارند؟» سؤال بعدی این است که «درباره­ی حوزه­ی اخلاق و عرفان عاشورا، می­توان سخن را بسط داد، اما در حوزه­های سیاسی و اجتماعی از آسیب تفسیر به رأی ­باید پرهیز کرد؛ یعنی چه بسا مسائلی در قیام عاشورا دیده می­شود که این قیام درباره­ی آنها ساکت است یا زمینه­ای برای بروز آن مسائل نبوده است، مانند بسیاری از مسائل فلسفه سیاسی، انواع حکومت، نافرمانی مدنی و غیره.»

ـ استاد اسفندیاری: از قائلان شهادت فدیه­ای، یکی مرحوم ملا محمدمهدی نراقی مؤلف «محرق القلوب» است که پدر احمد نراقی است، یکی شریف طباطبایی صاحب کتاب «اسرار الشهاده آل الله» است، یکی شریف کاشانی صاحب کتاب «تذکره الشهداء» است، یکی هم ملا عبدالرحیم اصفهانی است. برخی از اعلام شهادت فدیه­ای را مطرح کردند و در تعزیه­های دوره­ی قاجاریه فراوان آمده است. «تعزیه و تعزیه­خوانی» از عنایت الله شهیدی مفصل­ترین کتاب در مورد تعزیه است که در آن، متن تعزیه­ها آمده و فراوان چنین چیزی بیان شده است. اینکه فرمودند «فقط عوام به آن معتقدند» اینطور نیست و اعلام و بزرگانی هم به آن معتقد بودند. منشأ اشتباه متوجه شدن آنها روایاتی است که خداوند به عوض شهادت امام حسین(ع)، به ایشان مقام شفاعت می­دهد. آن روایات دستاویز عده­ای شده است تا چنین استنباطی داشته باشند. خود من هم نمی­دانم منظور از ماندگاری چیست. هر چیزی که ماندگاری داشته باشد، بهرحال یک رگه­هایی از حقیقت دارد. استاد مطهری می­گوید «امام حسین(ع) سه گونه شهادت داشته است: شهادت تن، شهادت هدف و شهادت نام»[5] امام حسینی(ع) که نمی­توان نام او را برد، این همه روایت در فضیلت گریه کردن، گریانیدن و خود را به گریه زدن برای چه بوده است؟ برای اینکه بردن نام امام حسین(ع) ممنوع بود، متوکل رفت و کسانی که قبر را به آب می­بستند و نمی­خواستند نام امام حسین(ع) باشد، همه رفتند. یزید چقدر فرزند داشت، در کتاب­ها آمده که 12-10 فرزند داشت، اما کسی هست که بگوید من از اعقاب یزید هستم؟ ظاهراً از امام حسین(ع) یک فرزند بیماری مانده بود که گفته بودند ایشان هم ممکن است این روزها  از دنیا بروند. اما امام حسین(ع) ماند، همان چیزی که نیما یوشیج گفت که بگذارید 50 سال بگذرد. خیلی از متجددین این مراسم را به سخره می­گرفتند، آنها همه گم شدند، اما این خورشید درخشید.

ـ مجری برنامه: نقطه­ی مشترک همه­ی تحلیل­گران با عدم توجه به زمان و مکان این است که همه در پی پررنگ کردن اهمیت حادثه­ی عاشورا و بزرگداشت این حماسه­ی بزرگ هستند.

ـ یکی از حضار: سؤال آخر که تصور کرده بودند برای سبقه­ی عرفانی عاشورا ادله داریم، اما برای سبقه­ی سیاسی عاشورا ادله­ی کمی وجود دارد و در محل لغزش است و می­توان خیلی از چیزهای سیاسی را به آن نسبت داد.

ـ استاد اسفندیاری: سبقه­ی سیاسی که داشت. امام حسین(ع) با سپاه مقابل بیعت نمی­کند و لذا سبقه­ی سیاسی دارد. همان چیزی که مرحوم امام خمینی(ره) فرمودند. عاشورا یک مسئله­ی صد درصد سیاسی است. امام روبروی یک حکومت می­ایستد و بیعت نمی­کند، این سیاسی است. اما در اینکه بُعد عرفانی هم دارد، تردیدی نیست. منتها بُعد عرفانی مربوط به آن شب و آن روز نیست. در روایت آمده که «امام و اصحابش شب تا صبح مانند زنبورها که در کندو صدا می­کردند، به نماز، عبادت، تهجد و تلاوت مشغول بودند.»[6] سراسر زندگی امام اینگونه بود و آن شب هم اینگونه بود.

ـ حجت الاسلام و المسلمین استاد مهریزی: اینکه بُعد سیاسی زمینه­ی لغزش می­شود، تفاوتی نمی­کند، زمینه­های معنوی، عبادی و عرفانی هم همینطور است. تفاوتی بین بُعد سیاسی و عرفانی، در سوء استفاده کردن نیست، چه بسا زمینه­های سوء استفاده­ی آن بیشتر باشد.

ـ یکی از حضار: مقصود من این بود که اگر بخواهیم یک نگاه حداکثری داشته باشیم، در یک جاهایی ممکن است تفسیر به رأی صورت بگیرد؛ مثلاً تعابیر نافرمانی مدنی را که در بعضی متون است، نمی­توان بر گردن امام حسین(ع) گذاشت. اینکه استاد فرمودند باید به نیازهای زمان توجه داشت، درست است، ولی نباید منجر به این شود که تحریف کنیم؛ یعنی در غالب دانش خودمان به آن حادثه بنگریم و بعد با یک ادبیات نو آن را توضیح بدهیم و مخاطب را دچار سوء فهم کنیم. بنظر من این حادثه در خیلی از حوزه­هایی که فعلاً  با آن سروکار داریم، ساکت است.

ـ حجت الاسلام و المسلمین استاد مهریزی: در واقع فرمایش ایشان این است که ما اگر بُعد حماسی و سیاسی حادثه­ی عاشورا را می­بینیم، اینطور نیست که به تمام نیازهای سیاسی ما پاسخ بدهد. این حرف کاملاً درستی است و درباره­ی بحث ظرفیت­های متون دینی هم صادق است. اگر کتاب «السماء و العالم» را ذکر کردم، به این معنا نیست که هر حرفی که در حوزه­ی طبیعیات است، به این روایت نسبت دهیم، بلکه خواستم بگویم اجمالاً چنین تبادلی وجود دارد، ولی گاهاً به خطاهای فاحش در برداشت­ از آیه، روایت و حدیث منجر می­شود که در اینجا هم قاعدتاً صادق است.

 

 

 

 


[1] نهج البلاغه حکمت 147

[2] نهج الفصاحه حدیث 503

[3] لهوف صفحه 11

[4] بقره آیه 156

[5]  مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏17، ص 466

[6] لهوف صفحه  127

عاشورا در فقه

عاشورا در فقه

شب اربعین شهادت سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین می‌باشد است. بحث نگاه به عاشورا و حرکت امام حسین از منظر فقهی است. نگاه ما تاریخی، کلامی، اجتماعی و سیاسی نیست بلکه نگاهی صرفاً فقهی است که نشان می‌دهد فقها با مستندات فقهی چگونه این قضیه را تحلیل کرده‌اند.

 نویافته­های عاشورا پژوهی

نویافته­های عاشورا پژوهی

بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی لله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین. با کسب اجازه از سروران گرامی و اساتید محترم و تقدیر از برپایی این جلسه که انشاءالله بتوانیم در خدمت عزیزان باشیم. من صحبت خود را با شعری از مرحوم سیدجعفر حلی آغاز میکنم، ایشان میفرمایند «قد اسرح الدین منه شاکی ثقما و ما الی احد غیر الحسین شکی» دین بیمار شده بود و از این بیماری به غیر حسین(ع) شِکوه نبرد «فما رای السبط لدین الحنیفه شفا الا اذا دمه فی نصره سفکا

نقش بسترشناسی در تحلیل قیام عاشورا

نقش بسترشناسی در تحلیل قیام عاشورا

بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی لله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین.در آغاز سخن تشکر میکنم از جناب آقای دکتر قاضی زاده و همکاران محترم ایشان که جلسات روشنگرانه ای دارند و انشاءالله خداوند بر توفیقات شان بیافزاید. همچنین با عرض تشکر از شما حضار محترم. مقدمتاً عرض میکنم که مطالعات نقلی ما مثل مطالعات حدیثی، رجالی، تراجمی و تاریخی عمدتاً نقل محور هستند یعنی بر محور نقل ها میچرخند. ما میبینیم که مثلاً در کتاب های تاریخی، تراجم و

مطالب مرتبط

نقد و بررسی کتاب سفر شهادت از آثار عاشورایی امام موسی صدر

نقد و بررسی کتاب سفر شهادت از آثار عاشورایی امام موسی صدر

ـ مجری: با عرض سلام و خوش‏آمدگویی به جمع فرهیخته حاضر، به‌ خصوص اساتید برجسته و فاضل و بویژه بیت مکرم امام موسی صدر و دختر گرانقدر و فاضله ایشان. من برای آغاز، لازم است عرض کنم که موسسه پژوهشی فرهنگی فهیم ، همان‌طور که از اسمش پیداست در سال‌های اخیر فعالیت‌های خوبی داشت، فعالیت‌هایی در حوزه فکر و اندیشه و هر هفته موفق می‌شود

بررسی تحلیلی سیر مقتل نگاری عاشورا

بررسی تحلیلی سیر مقتل نگاری عاشورا

علمای ما بطور مکرر در کتب متعدد تذکر دادند اولین کسی که در اخبار کربلا تتبع و آنها را جمع آوری و تدوین کرده است، شخصی به نام ابومخنف است. مخنف در عربی به معنای کسی است که توبینی حرف می‌زند. البته اسم خود او مخنف نیست، اسم جد او مخنف بوده است. او نوح بن یحیی بن سعید سالم ازدی غامدی کوفی بوده است. تاریخ وفات او در منابع ذکر شده، اما تاریخ ولادت ذکر نشده است که این یک امر طبیعی است، چون در اوائلی که شخص به دنیا می‌آید، خیلی شناخته شده نیست و منشاء ا