نقد و بررسی کتاب سفر شهادت از آثار عاشورایی امام موسی صدر
اسفندیاری، محمد جواد صاحبی، فرخیان
ـ مجری: با عرض سلام و خوشآمدگویی به جمع فرهیخته حاضر، به خصوص اساتید برجسته و فاضل و بویژه بیت مکرم امام موسی صدر و دختر گرانقدر و فاضله ایشان. من برای آغاز، لازم است عرض کنم که موسسه پژوهشی فرهنگی فهیم ، همانطور که از اسمش پیداست در سالهای اخیر فعالیتهای خوبی داشت، فعالیتهایی در حوزه فکر و اندیشه و هر هفته موفق میشود جلسات نظریه پردازی را با حضور کیفی علاقهمندان به حوزه فکر و اندیشه اسلامی در عرصههای مختلف و افافضاتی که صاحبنظران و عالمان و فاضلان حوزوی و دانشگاهی در این مکان دارند این جلسات را برگزار کند، به ویژه در ایام عزاداری سالار شهیدان در ماههای محرم و صفر، جلساتشان را هم عاشورایی برگزار میکنند و صاحبنظران حوزه اندیشه عاشورایی بحثهای خود را ارائه میدهند. جلسه امشب به بررسی یکی از آثار امام موسی صدر که در هر حال مشمول عنایت و رحمت خدای متعال باشند و از عمق جان از خدا میخواهیم که هر چه زودتر خبر خوش و خوشحال کننده از ایشان به همه علاقهمندان بهویژه به خانواده عزیز و چشم بهراهش برسد خواهیم داشت. در آغاز از جناب آقای فرخیان که یکی از مترجمین کتاب "سفر شهادت" است و محور بحث و سخن امشب خواهد بود خواهش میکنم که برای آغاز، گزارشی را از این کتاب داشته باشند تا از محضر اساتید بزرگوار استفاده کنیم.
ـ فرخیان: برای بنده عنوان یکی از مترجمین کتاب، صحبت کردن در این جمع آسان نیست چون خودم حداقل با مطالعه کتابهایشان در مقام شاگرد جناب آقای اسفندیاری و آقای صاحبی هستم، و قصد ورود به تحلیل یا نقد و بررسی کتاب را ندارم اما گزارشی از چند نکته در کتاب میدهم و بعد گوش میسپاریم به صحبتهای جناب آقای اسفندیاری و جناب آقای صاحبی، اول باید سپاسگزاری عمیق داشته باشم از تمام کسانی که برای برگزاری این مجلس تلاش کردند و امروز این مجلس از طرف موسسه فهیم از دو جهت برگزار میشود، یکی اینکه همیشه دوست داشتیم روزی هم وارد نقد و بررسی آثاری که از امام موسی صدر به ما رسیده، شویم و خدا را شکر که امروز این اتفاق افتاده و کتاب سفر شهادت، حُسن مطلعی برای نقد و بررسی است. دوم اینکه همیشه دوست داشتیم که معرفی امام موسی صدر در قم باشد و بتوانیم با فضلا و دانشمندان و علمای قم ارتباط داشته باشیم که باز هم این اتفاق در این موسسه افتاد و جا دارد از طرف موسسه و سرکار خانم صدر از همه خصوصا از حاج آقا قاضی زاده که تلاش کردند که این مجلس برگزار شود سپاسگزاری کنم. اما در مورد خود کتاب، اول نکتهای در مورد ترجمه بهنظرم مناسب است اینجا عرض کنم و اینکه در موسسه قرار بر این است که هر وقت هر اثری ترجمه میشود خود خانم صدر که عربیدانی ایشان بر کسی پوشیده نیست، و عربی ایشان مثل زبان مادری است تمام متنها را کلمه به کلمه بررسی میکنند و مورد بازبینی قرار میدهند. این کتاب هم از این قاعده مستثنی نیست و تمام متن یکبار توسط خانم صدر بررسی شده است. بنابراین میشود گفت تا حد مقدور این کتاب بهزبان اصلی و زبان گفتار امام موسی صدر نزدیک است و امانت رعایت شده است متاسفانه نسخههای عربی از کتاب در دسترس نبود و عنوان عربی کتاب «صائبون فی موکب حسینی(ع)» است و اساتید بزرگوار جناب آقای اسفندیاری و آقای صاحبی این متن را نداشتند، شاید اگر مقابله میکردند اشکالات فراوانی میتوانستند بگیرند اما به هر حال روالی که در موسسه است و بهنظر روال مناسبی هم باشد. چند نکته در مورد محتوای کتاب عرض میکنم و سعی میکنم خیلی طولانی نشود. یکی اینکه اگر کسی کتاب را ورق بزند کاملا واضح است که این کتاب یک کتاب کلاسیک برای تحلیل قیام و حرکت امام حسین(ع) یا قیام و واقعه عاشورا نیست. یعنی امام موسی صدر در مقام نوشتن یک کتاب که از اول شروع به تحلیل کند و وقایع تاریخی را بگوید و دیدگاه خودش را مطرح کند نیست. این کتاب مجموعهای از گفتارها و پیامهای امام موسی صدر است که بهمناسبتهای مختلفی بیان و در این کتاب جمع آوری شده است. فکر میکنم این نکته مهمی است چون کمی فضا را میخواهیم بشناسیم و انتظار مواجهه با یک کتاب کاملا تحلیلی درباره عاشورا نباشیم. نکته دوم این است که گرچه کتاب حاوی اطلاعات تاریخی هم هست اما بههر حال فکر می کنم حتی اطلاعات تاریخی هم که در این کتاب آمده مقصود امام موسی صدر نیست. چون همه وقایع نیامده، برخی هم که آمده شاید بشود با تحلیل یا بررسی تاریخ مورد مناقشه قرار داد. به هر حال وقایعی هم که در این کتاب آمده بهنظر من مقصد و مقصود امام موسی صدر نیست. اما کتاب حاوی تحلیلهایی در مورد قیام عاشورا هست و اینکه هدف امام حسین(ع) از این قیام چیست؟ هدف قیام امام حسین(ع) در جای جای کتاب بهصورت پراکنده اشاره شده است البته نمیخواهم وارد تحلیل شوم یا نقد کنم یا بگویم که چقدر درست است، اما بههر حال نظریه امام موسی صدر هم همین نظریه شهادت است که شهادت تکلیفی یا شهادت سیاسی است، را به اساتید واگذار میکنم.
نکته سوم اینکه امام موسی صدر تلاش میکند تا از واقعه عاشورا درس آموزی کند و عبرتهایی برای امروز ما و جامعهای که امروز در آن هستیم، بگیرد، این در جای جای کتاب به چشم میخورد. تقریبا همه سخنرانیها، بعد از تحلیل عاشورا به مسایل روز، مساله فلسطین یا مسائل لبنان اشاره می کنند.
نکته دیگری که در این کتاب خیلی بهچشم میخورد، علاوه برتحلیلهایی در مورد واقعه عاشورا، تلاش امام موسی صدر برای تربیت و انسان سازی است. من فکر می کنم این نکته هم در جاهای مختلف کتاب به چشم میآید که از هر واقعه و مسالهای برای تربیت انسان امروزی کمک بگیرد. نکته دیگری که در این کتاب خیلی پررنگ است بحث حضور زنان است. شاید یک سوم یا یک فصل از این کتاب دویست صفحهای، تحلیل در مورد حضور زنان خصوصا از بعد از واقعه عاشورا یعنی روز دهم به بعد است، که امام موسی صدر کاملا به حضور حضرت زینب(س) چند جا در کاخ یزید یا در دارالعماره کوفه اشاره میکنند. بهنظر من این مساله خیلی پررنگ است و پیامهایی برای ما دارد. یعنی وقتی به آن روز جامعه لبنان نگاه کنیم، امام موسی صدر تلاش می کند از این واقعه و حضور زنان در واقعه عاشورا برای جامعه سازی که مد نظر خودش بوده کمک بگیرد. امام موسی صدر در یکی از سخنرانیها به این نکته اشاره میکند که امام حسین(ع) از روز اول حضرت زینب(س) را برای روز عاشورا و پس از آن آماده میکرد. یعنی حضرت زینب(س) را طوری تربیت و آماده سازی می کند برای اینکه آن حرکت ادامه پیدا کند.
مساله دیگری که باز در این کتاب به چشم میخورد و ما هم مقداری در آن تعمد داشتیم بحث لبنانیات این کتاب است. به طور طبیعی همانطور که گفتم امام موسی صدر تلاش میکند برای مسایل روز از این کتاب استفاده کند، برای همین مساله لبنانیات و آن چیزی که امام موسی صدر در جامعه لبنان با آن درگیر بود خیلی پررنگ جلوه میکندحتی در مورد این هم صحبت شد که حداقل یکی از این سخنرانیها را می شود حذف کرد، اما اعتقاد دارم برای اینکه بتوانیم امام موسی صدر و حرکت ایشان را بشناسیم، چارهای نداریم از اینکه حرکت و جامعهای که امام موسی صدر در آن بوده را بشناسیم و حذف بعضی از مطالب باعث نقص، در شناسایی امام موسی صدر می شود. برای توضیح مسئله مثالی می آورم دو پیام در این کتاب است که اتفاقا تاریخ یکی از آنها اشتباه است، در سال 1977 و 1976 لبنان در اوج جنگ داخلی است. جنگ داخلی لبنان جنگی است که مسیحی، مسلمان را میکشد و مسلمان مسیحی را میکشد. چپی، فلسطینی میکشد و فلسطینی مسیحی میکشد و وضع اسفباری است. دهه عاشورا با میلاد حضرت مسیح(ع) مصادف شد امام موسی صدر از این تقارن برای صلح و پایان دادن و خاموش کردن جنگهای فتنه آمیز استفاده میکند. فکر میکنم حذف این دو پیام در شناختن شخصیت امام موسی صدر کم لطفی است یعنی از واقعه عاشورا برای استفاده کردن صلح در فضای لبنان و در آن شرایط، بهتر فهم میشود و اگر این دو پیام در این کتاب باشد کمک میکند که بدانیم امام موسی صدر در چه فضایی بوده و در چه مشکلاتی بهسر میبرده است اینها نکاتی است که در مورد محتوای کتاب به ذهنم رسید بیان کنم.
ـ مجری: با تشکر از جناب آقای فرخیان که در وقت کمی که داشتند توضیحات زیاد و مفیدی را ارائه کردند. برای اینکه هر چه بیشتر از محضر اساتید بزرگوار، جناب استاد صاحبی و استاد اسفندیاری استفاده کنیم، فکر میکنم آغاز بحث اساتید از معرفی یا توصیف یا نقطه نظراتی که در مورد مجموعه آثار منتشر شده از امام موسی صدر و بهویژه و مشخصا این کتاب، داشته باشند اول مطرح فرمایند تا در گام بعدی وارد بررسی و تحلیل محتوای این کتاب شویم.
ـ صاحبی: از حضرت آقای قاضی زاده که این جلسه را فراهم کردند تشکر میکنم. خوش آمد میگویم به خانواده آقای صدر که به این جلسه تشریف آوردند و سپاسگزار آقای فرخیان هستیم بهخاطر ترجمه این کتاب و گزارش خوبی که ارائه فرمودند. خالصانهترین درودهای خودمان را نثار ارواح شهدای کربلا، خاصه حضرت ابی عبدالله (ع) تقدیم میکنیم و یاد و خاطره حضرت امام موسی صدر را گرامی میداریم. بعضی از مواردی که با مطالعه این کتاب به ذهن من رسید، آقای فرخیان بیان کردند و مسائلی که به آن نقد داشتیم، بخشی را پاسخ گفتند. اما واقعیت این است که این کتاب سخنرانیهای امام موسی صدر راجع به نهضت حضرت اباعبدالله در فضای آن روز لبنان است. این کار ترجمه شده است و انصافا ترجمه خوشخوان و روانی است. لحن محاوره و گفتوگو کاملا بر آن حاکم است و نشان میدهد که ما بدون اینکه اصل اثر را دیده باشیم میتوانیم حدس بزنیم که مفاهیم را خوب منتقل کردهاند. و از این جهت شایسته تقدیر بسیار است. اما گویا کتاب اول به زبان عربی تدوین شده و می شود به تدوین این کتاب انتقاد وارد کرد. اینکه این انتقادها تا چه اندازه درست است، ما نظر خودمان را عرض میکنیم. ممکن است که قضاوتِ جمع این باشد که این داوریها درست است.
بحث اصل اثر گفتارهایی است که یک مصلح و اندیشمند در فضای لبنان مطرح کرده و کار تتبعی نیست. کار تحقیقی نیست. سخنرانی آن هم از یک مصلح اندیشمند اقتضای خود را دارد. دنبال پیام است و میخواهد از عاشورا، از تاریخ از معارف حسینی برای جامعه آن روز لبنان پیام بگیرد. اما وقتی اینها میآید در قالب یک نوشته و بهصورت یک کتاب درمیآید، کتاب اقتضای خاص خودش را دارد. دیگر آنجا مساله بازنگری و بازنویسی اثر مطرح است. کتابت اثر مطرح است. این است که توقعی که از تدوین کتاب داریم مورد انتقاد است نه سخنرانیهای امام موسی صدر که به حق در آن موقع به اهداف خود رسیده است. حتی نقد ما در اینجا متوجه مترجم هم نیست. انتقادی که عرض میکنیم به تدوین اثر به زبان عربی است. یکی از چیزهایی که شاخص است و جناب آقای استاد اسفندیاری خبره این فن هستند و روئین تن عرصه نقد، ایشان بهتر میتوانند به این مسایل بپردازند. من از نگاه خودم عرض میکنم که ذکر یکی از مواردی که اشکال میشود گرفت، عدم ذکر منابع است، به جز چند مورد که در سراسر این کتاب فقط به چند مورد بسنده شده است در حالی که ادعاهایی مطرح شده، که ادعاهای بسیار سنگینی هم هست. وقتی ما میخواهیم به کسی نسبت شرک دهیم، آن هم در محیط عربی که بخشی هم ممکن است از اهل سنت باشند یا کسانی باشند که نسبت به عقاید ما دیرباور هستند
«لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحى نزل»[1]
میخواهیم بگوییم نه وحی و نه پیامبری، هیچ چیز را قبول نداشتند، این سند میخواهد و باید سندش را ذکر کنیم. اینها در کتابها فراوان هم هست، این شعر از ابن زبعری[2] است که از مشرکان مکه بوده و یزید به او تمسک جسته و آن را نقل کرده است. اسناد ابوالفرج اصفهانی است و خیلی از جاها هم نقل میکنند ولی ظاهرا مدرک نخست برای ابوالفرج در مقاتل الطالبیین است. کاری نداشت و میشد منبع را جستوجو کرد و آورد.
ـ یکی از حضار: آقای دکتر:
«ليت اشياخى ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الأسل»[3]
ـ صاحبی: بله، مطلع شعر این است، شعر مفصل است و فقط به موضع ادعا خیلی تاکید میکنم که نسبت شعر است و نسبت انکار پیامبری است. در بعضی قسمتها موارد نادری هم هست که در این کتاب مدرک و منبع داده شده اما این منابعی که ذکر شده اکثرا در بحارالانوار است. بحارالانوار کتاب خوبی است، مجموعهای از تاریخ و معارف و همه چیز در آن هست اما اهل تاریخ و سیره میدانند که ما همیشه باید به منابع متقدم استناد کنیم. تا جایی که طبری و ارشاد هست، مقاتل الطالبیین است، نوبت به بحار الانوار نمیرسد. آن هم مکرر به بحارالانوار استناد کردن به نظرم یکی از نقایص تدوین این اثر است. در برخی از موارد حضرت آقای صدر در مقام خطابه و سخنرانی طبیعی است که به حافظه خود اتکا کردند که خیلی اتفاق میافتد که بسیاری بزرگان هم به حافظه خود اتکا میکنند و مطلبی را نقل میکنند، سهو و نسیان و سبق لسان، طبیعی خطابه است. ولی جالب این است که حضرت امام موسی صدر در سخنرانیهای بعدی اصلاح کردند. آمدند مطلبی را قبلش گفتند، در چند موضع نگاه کردم، مطلبی را با اشکالاتی مطرح کردند با تصرفاتی، بعدا اصل مطلب را به طور دقیق معلوم است که به مآخد و منابع اولیه هم رجوع کردند و اصلاح کردند. این تعارض به وجود آمده. تعارض بین بعضی از سخنرانیهای مقدماتی و سخنرانیها که بعدا ایراد شده، تناقض است، کسی که اثر را تدوین کرده باید این تعارض را حل میکرده، تذکر میداده که امام موسی صدر در بیانت بعدی خود آن را اصلاح فرمودند، علی القاعده باید منبع اثر را هم جستوجو میکردند و ذکر میکردند و این هم که نشده است. در صفحه 22 آمده یکی از محدثان در کتاب «السیر» میگوید: «به خدا هرگز کشتهای را ندیدم که فرزندش و خانوادهاش همگی کشته شده باشند و تشنگی او را بیازارد ولی صورتش همچون قرص کامل ماه باشد، بر او هجوم آوردند و چون به آنان حمله کند همچون دستههای ملخ آنان را بپراکند»، راجع به حضرت اباعبدالله است. در حالی که در کتابهای معتبر، عبارت بهاین گونه است که خیلی جالب است که راوی هم ذکر شده، حمید بن مسلم است که جای تذکر دارد که از سپاهیان عمر سعد است و بسیاری از روایات ما از همین حُمَید بن مسلم است که خیلی جالب است، گفت اقرار العلما علی انفسهم جایز، او از کسانی است که یا از لحاظ اینکه متنبه شده و یا اینکه از باب خباثتش بوده آمده از باب غرور جاهلی که داشته حوادثی که پیش آمده و خودش دخیل بوده تعریف کرده است و عجیب این است که بخش عمدهای از روایتهای ابی مخنف، طبری و حُمَید بن مسلم است. البته بعضی حَمید میخوانند که اغلب میدانند که معمولا بهصورت تصقیر این اسامی خوانده میشود، حُمید بن مسلم آمده اینها را تعریف کرده و مورخین ثبت کردهاند از جمله ابی مخنف است که میدانید که مقتل او هم از بین رفته و آنچه ما داریم به نقل طبری است. طبری این را ثبت کرده و از قول حمید بن مسلم گفته است که «به خدا من مرد گرفتار و مغلوبی را هرگز ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند ولی استوارتر و دلدارتر از حسین(ع) باشد». ببینید که این با آن نقل چقدر تفاوت میکند. این در مقام بیان یک سخنران هیچ ایرادی نیست. فراموش میکند و گاهی تصرفاتی پیش میآید اما کسی که میخواهد تحقیق کند بایستی به منابع نخستین مراجعه میکرد و این نقل قول را از منبع متقدم نقل میکرد. حضرت آقای صدر در سخنرانی دیگرشان که تحت عنوان "زینب، شکوه شکیبایی" ترجمه شده، عبارت عربی را دقیق نقل کردند و مترجم هم همین عبارت را ترجمه کرده است. آن قول یا این در تعارض میشود. کسی که تدوین میکرد بایستی این را تذکر میداد و میفت در طبری به نقل از حمید بن مسلم این آمده و جناب آقای صدر هم در سخنرانی خود اصلاح کردند ولی اینجا دو قول متعارض نقل شده، یکی به آن گونه که خواندم و یکی هم به این شکل که عرض کردم. من این چند مورد ساختاری را عرض میکنم بعد در بخش بعدی ادامه خواهم داد. در مواردی هم به قول ضعیف استناد شده که مثلا گاهی به مشهورات غلط گاهی بسنده شده و منبعی هم ذکر نشده، شاید مشهورات هم غلط نباشد، این چیزی است که من میگویم و قضاوت درستی نیست. شریح قاضی راجع به حضرت اباعبدالله(ع) مینویسد که او از حد خود تجاوز کرده و آنگاه با شمشیر جدش کشته شده. در حالی که برخلاف آنچه شهرت دارد، تا آنجا که من تاریخها را ورق زدم، شریح قاضی در قضایای تاریخی تنها در قضیه هانی بن عروه حضور دارد که میدانید که وقتی هانی بن عروه را عبید الله آورد و کتک زد و شکنجه کرد با وضع خاص، قومش آمدند پشت دیوارهای قصر، مخفی کردند. عبیدالله به وحشت افتاد و پیش شریح قاضی فرستاد چون او معتمد مردم بود گفت پیش هانی برو و خبر برای مردم ببر و از بالای پشت بام و بگو او در عین سلامت و عافیت است . نگرانش نباشید. او این کار را کرد و مردم را فریب داد. مردم هم پراکنده شدند. ما در اینجا شریح قاضی را میبینیم، اما آنچه مشهور است و بعضی هم آب و تاب بیشتری هم دادند راجع به شریح قاضی، من در منابع معتبر قدیمی ندیدم. اگر کسی میداند منبعش را بیاورد.
ـ مجری: آقای دکتر، شهرت دارد.
ـ صاحبی: بله شهرت دارد.
ـ اسفندیاری: «انّ الحسین قد خرج عن دین جدّه و دمه هَدَر»[4]
صاحبی: اینها مشهورات است و در مقام تحقیقات تاریخی برای ما حجت نیست. در آنجا بایستی سند بیاوریم. اگر سندی هست بایستی ذکر شود و بدون سند مطلبی ادعایی پذیرفته نمی شود. من یک مورد دیگر را هم عرض کنم که در برخی موارد امام صدر، مطلبی را نقل کرده،به اقتضای سخنرانی، منبعی ارائه نکردند. اینجا یک نکته حساسی وجود دارد که میفرماید «امام حسین(ع) به انتظار روز ترویه، روز هشتم ذی الحجه، هنگامی که پیمان کامل میشود و حاجیان از راههای مختلف به مکه میرسند نشست، هزاران بلکه دهها و صدها هزار حاجی در مکه جمع شدند، هنگامی که دیدند حسین(ع) با اندک یارانش و عده بسیاری از زن و فرزندانش برخلاف راه از مکه خارج میشوند شگفت زده شدند» مفصل است. بیشتر از این توضیح دادند. ما از اینجا فقط این مطلب مشهور را میبینیم که امام صدر بیان کردند که در ارشاد مفید و خیلی از منابع هست اما ناشر محترم، در همان یادداشتی که نوشتهاند، دو بار تاکید کردند امام حج را نیمه تمام گذاشت، در حالی که در هیچ کجا ننوشته است امام به احرام حج تمتع، مُحرم شد. حج را نیمه تمام گذاشت یعنی امام، احرام حج واجب را درآورد و حج را نیمه تمام گذاشت. این پیامدهای فقهی سنگین دارد. در حالی که امام قبلا بارها به مکه مشرف شده بود و حج واجب برگردنش نبوده است. قبل از روز هشتم هم که حاجیان برای حج تمتع باید محرم شوند، ایشان خارج شده است، لذا امام(ع) عمره بهجا آورده و از مکه خارج شدند. گاهی وقتها مطالبی است که بعضی روضه خوانها گفتهاند، گفتند چرا قربانی نکردی؟ گفت 72 قربانی میکنم. اینها در مقام روضه نیست. شما به امام نسبتی را میدهید که از آن طرف شبهاتی ایجاد میکند. امام چطور میتواند واجبی که ترک آن واجب، پیامدهایش از شکستن نماز سختتر است انجام دهد؟ در حالیکه تاریخ این نیست. یوم ترویه، روز هشتم که میخواهند به احرام حج تمتع محرم شوند، امام از صحنه خارج شد. حج واجب هم که بر گردنش نبوده، عمره بجا آورده و از مکه خارج شده است. کسی بایستی یادداشت را مینوشت که به این ابعاد و زوایا احاطه داشته باشد و البته این مطلبی است که گاهی وقتها روشنفکران هم گفتهاند، مرحوم آقای دکتر شریعتی هم یکی از مسایلی که مطرح کرده همین نیمه تمام گذاشتن حج است ولی مطلبی است که نه با واقعیت تاریخی میخواند و نه با مقام قدسی امام که مسلما فعل اینچنینی بعید است از ایشان سر بزند.
ـ مجری: با تشکر از استاد صاحبی، آقای استاد اسفندیاری بفرمایید.
ـ اسفندیاری: برای اینکه وقت گرفته نشود خیلی سریع به اصل مطلب میپردازم، مقدمه را تفضیل میدهم اما در ذی المقدمه سعی میکنم خیلی مختصر نتیجهگیری را برعهده خودتان بگذارم. چون جناب حاج آقای قاضیزاده امر فرمودند در باب مجموعه آثار امام موسی صدر صحبت شود من بد نمیدانم به همین موضوع اشاره کنم. همانطور که مستحضر هستید مجموعه آثار امام موسی صدر در حال تدوین است، تا کنون چند جلد آن منتشر شده و کتاب سفر شهادت، جلد هفتم از این مجموعه است. من از تجربیاتی که در مورد مجموعهسازی دارم و لازم میدانم این تجربیاتم را منتقل کنم. هیچ تردیدی در این نیست که از مهمترین سرمایههای هر جامعه متفکران آن جامعه هستند. برای اینکه آثار متفکران پراکنده، ضایع، فراموش و به تاراج نرود بعد از درگذشت هر متفکری، اولین کاری که میکنند آثار او را چاپ و منتشر میکنند یا به صورت مجموعه آثار درمیآورند. گذشتگان ما که به این کار اهتمام نورزیدند و سستی کردند، ما ضایعات بسیار بسیار زیادی دیدیم. من برای نمونه به «حسن بن موسی نوبختی» که از اعلام و متکلمان بزرگ شیعه در قرن سوم و چهارم بوده اشاره میکنم ایشان 44 کتاب داشته اما از 44 کتابش فقط «فِرَقُ الشیعه» مانده و بقیه از بین رفته است. و چه بسیار عالمان و اعلام دیگر در کتابها میخوانید و میبینید که آثارشان از بین رفته است چون اعقاب و نسلهای بعدی اهتمام نورزیدند آثار آنها را جمع آوری کنند. در عصر حاضر که چاپ و نشر است، این کار آسانتر است. آثار هر متفکری را بعد از درگذشتش منتشر میکنند. اما چاپ آثار به دو صورت است. آثار برخی متفکران باید چاپ شود، آثار بعضی متفکران باید بهصورت مجموعه آثار چاپ شود و این دو با هم فرق دارد. برای نمونه مثال میآورم «ویل دورانت» اگر فوت کند لازم نیست آثارش بهصورت مجموعه آثار جاپ شود. خیلی کتابهایش مشخص است. کتابهای؛ تاریخ تمدن، درآمدی بر تاریخ تمدن، تاریخ فلسفه، لذات فلسفه و تفسیرهای زندگی دارد. چند کتاب خیلی مشخص دارد. لازم نیست آثار ویل دورانت به صورت مجموعه آثار چاپ شود. همین چند کتابش را چاپ کنید، آثار ویل دورانت از بین نمیرود. اما نقطه مقابلش فرد پراکنده نویسی مثل «برتراند راسل»، آثار و مقالات متعدد و پراکندهای دارد. اگر میخواهید آثار راسل از بین نرود باید بهصورت مجموعه آثار چاپ شود. لذا تدبیری که در عصر حاضر برای متفکرانی که آثار پراکنده دارند اندیشیدهاند این است که آثارشان باید بهصورت مجموعه آثار چاپ شود. کارهای فراوانی هم در باب مجموعه آثار انجام دادند. مجموعه آثار ارسطو، افلاطون، فلوطین، هگل، هوسر و مارکس منتشر شده است.
مجموعه آثار مارکس به چند گونه چاپ شده است. در یکی از چاپها، یکی از ناشران دستنویسهای مارکس را پیدا کرده بر مبنای دستنویس، مجموع آثار مارکس را چاپ کرده، هر جا که مارکس خط خوردگی داشته آن خط خوردگیها را هم در پاورقی آورده. من این کار را بههیچ وجه درست نمیدانم. چون آن خط خوردگی یک چیز مرجوح یا نسخه بدل نیست. چیزی است که مارکس از آن اعراض کرده بود. ببینید چه دقتهایی شده، یک ناشر مجموعه آثار مارکس را چاپ کرده و ناشر دیگر آمده با این مزیت، کتاب او را چاپ کرده که خط خوردگیهای او را هم پیدا کرده و آن را هم در پاورقی آورده ذکر کرده است. در جهان اسلام، مجموعه آثار طه حسین، عباس محمود العقاد، مجموعه آثار شرف الدین را داریم. در کشور خودمان مجموعه آثار «سیدحسن تقی زاده» و «علامه محمد قزوینی» را داریم. از میان دانشوران اسلامی لازم است سه تن را نام ببرم که مجموعه آثار ایشان بهتر از همه منتتشر شده است و موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر آثار اینها را باید کانون توجه قرار دهد. مجموعه آثار دکتر شریعتی است که در 36 جلد چاپ شده است، مجموعه آثار استاد مطهری است که تاکنون در 40 جلد چاپ شده است و مجموعه آثار مهندس بازرگان است که تاکنون در 19 جلد منتشر شده است.
مجموعه آثار هر متفکر باید ویژگیهایی داشته باشد. یکی اینکه یکدست، یک شکل و یک اندازه باشد. با یک قلم، دقیقا حروف نگاری شده باشد، و صفحه آرایی یکسانی داشته باشد. هر جلد باید ویژه یک موضوع باشد. نمایه داشته باشد. مصلحت سنجی بههیچ وجه نباید باشد. ما آنچه که به بیان و بنان هر متفکر و دانشوری آمده و لو آن را غلط میدانیم باید چاپ کنیم. اگر با مطلبی مخالف هستیم باید در پاورقی یا جای دیگر ذکر کنیم که آن را هم نباید اصلا در کتاب ذکر کنیم. جایش در جای دیگر است. مصلحت سنجی نباید شود. اداء الامانه باید شود. دقیقا هر آنچه از قلم یک متفکر آمده باید چاپ شود و هنگامی که در یک مجموعه مانند این مجموعه چندین کتاب یا چندین مقاله میآید باید دقیقا هر مقاله شناسنامه داشته باشد، یعنی مشخص شود که مقاله اول، مقاله دوم چه تاریخ و در چه مکانی القا شده است واگر دستنویس است، نسخهاش کجاست. یا بر اساس چه نسخهای چاپ شده است. من برای نمونه به تجربه مجموعه آثار استاد مطهری اشاره میکنم و بعد به این کتاب میپردازم. تا کنون 28 جلد از مجموعه آثار استاد مطهری چاپ شده است. 12 جلد، تمام یادداشتهای خصوصی و علمی ایشان است یعنی احیانا استاد مطهری برای یک کتاب یادداشت برداری میکردند یا بهتعبیر امروز فیش برداری میکردند، یا برای یک خطابه علمی هر چه یادداشت برداشتند، آن یادداشتها هم تاکنون در 12 جلد چاپ شده است. خانواده استاد مطهری 3 مشکل داشتند، من امیدوارم موسسه امام موسی صدر این مشکلات را نداشته باشند. یکی تاخیر در انتشار آنها، 33 سال از شهادت استاد مطهری میگذرد و تاکنون بعد از 33 سال، مجموعه آثار استاد مطهری تکمیل نشده است عبارت دیگر آن این است که هر چه تا کنون در مورد استاد مطهری تحقیق انجام دادیم و مقاله و کتاب نوشتهایم ناقص بوده است و اطلاعات و دادههای علمی ما جامع نبوده است. مشکل دیگر اینکه در پارهای موارد، مصلحت سنجی و مواجهه گزینشی با آثار استاد مطهری کردند. در یک جا یادداشتی را آوردند و در جای دیگر و در مواردی نیاوردند. حال اینکه «حکم الامثال فی ما یجوز و فی ما لایجوز واحد»[5]. این مشکلات و مشکلات دیگری دارند که من از آنها میگذرم. اما به این کتاب بپردازم. همانطور که عرض کردم، این جلد هفتم از مجموعه آثار امام موسی صدر است. عنوان کتاب که سفر شهادت است و به تعبیر دیگر این را سِفر شهادت هم میتوان خواند، و عنوان ایهام هم دارد، علی القاعده باید هر آنچه امام صدر درباره امام حسین(ع) گفته باشد در این مجموعه آورده باشند و نباید ترویج منابع و مصادر کرده باشند. الان ما نمیدانیم که آیا این مجموعه، جامع است یا نیست. در مقدمه خوب توضیح داده نشده است باید این خیلی دقیق گفته میشد. نکات دیگری هست، در استخراج منابع و استخراج روایات که برخی را آقای صاحبی اشاره کردند. خیلی دقیق، استخراج منابع نشده و یکدست نبوده است مثلا حدیث آن حضرت که فرمود «اللهم تقبل منا هذا القربان»[6]، منبع این را «عوالم العلوم بحرانی» دادند. اولا عوالم العلوم مانند بحار منبع دسته دوم است. یعنی بحار همیشه چیزی که نقل میکند میگوید عن الارشاد، از کتاب دیگری نقل میکند. عوالم هم هکذا. هر موقع چیزی نقل میکند شما باید منبع دست اول را بیاورید نه منبع دست دوم. تازه اگر هم میخواهید منبع دست دوم بیاورید، بحار را بیاورید، چرا عوالم را میآورید؟ «اللهم تقبل منا هذا القربان» خیلی در منابع دم دستیتر و راحتتر پیدا میشود. عوالم العلوم را چه کسی پیدا کند. کتابی که در کانون توجه قرار نگرفته است. یا گاهی در خطابه امام صدر این آمده که امام حسین (ع) فرمود «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی، فیا سیوف خذینی» این جمله مشهور و همه جا آمده است ولی منبعی ندارد اگر منبع یابی دقیق میکردند، اینجاها معلوم میشد در حالی که این حدیث آن حضرت نیست. شعری است از «شیخ محسن هویذی حائری» که در کتاب دیوان "الحائریات" وی آمده است. و در اوایل قرن چهاردهم هم درگذشته است. یعنی زبان حال آن حضرت حالت زبان قال پیدا کرده است یا گاهی موقعها در مصدریابی موفق نشدند. مثلا در دو جا امام موسی صدر فرموده همانکونه که شنیدهاید کسی که از گفتن حق ساکت باشد، شیطان لال است. اتفاقا مترجم یا ویراستاران توجه داشتند در این دو جا و این را داخل گیومه آوردند. اما در مصدریابی آن خوب دقت نکردهاند که ماخذ آن را بیابند. اگر ماخذش را مقداری جستوجو میکردند درمییافتند که این ترجمه حدیثی است از "عن ساکت عن الحق، شیطان اخرس"[7] در استخراج منابع در کتابها همانطور که مستحضر هستید اگر جایی گفته باشد سیدبن طاووس میگوید، اگر بگوید قال فلان، میتوانید پیدا کنید. اما «قیل» باشد پیدا کردن آن خیلی مشکل است. شهید ثانی بگوید قیلَ، شما بخوهید قیل را پیدا کنید که کیست، خیلی مشکل است. دو جا امام صدر میفرماید یکی از دوستان اندیشمند ما میگوید. علی القاعده هنگامی که خیلی اقوال مصدریابی نشده، اینجا هم دوست اندیشمند، مصدریابی پیدا کردنش خیلی سخت است. اینجا قیلَ است و قال نیست. اتفاقا جمله خیلی جالب است. آقای صدر به نقل از یکی از دوستان میفرمایند: امام حسین(ع) سه گونه شهادت داشت. شهادت تن به دست یزید، شهادت آثار و نام بهدست متوکل و دیگران که میخواستند نام امام نباشد و شهادت هدف. خیلی برای من جالب بود که من این را در کتاب استاد مطهری خوانده بودم و متوجه شدم که آقای صدر با آقای مطهری اختلاط داشتند، نشست و برخاست داشتند و در محاضراتی که با یکدیگر داشتند از ایشان شنیده و این را نقل میکند. این در منبع یابی و فراوان هم روایات در کتابها آمده، منبع یابی نشده، خوب بود که منبع یابی دقیق میشد. منابع معتبرتر میآوردند. مثلا زحمت کشیدند و بحار را دیدهاند، بحار از الارشاد است، میرفتند ارشاد را میدیدند. موارد دیگری که بد نیست اشاره کنم، یکی اینکه در سراسر کتاب، تاریخها میلادی است. حال اینکه ما اینقدر جهانی نیستیم. ما در قم محصوریم. خیلی انترناسیونالیست نیستیم. یکی اینکه کتاب را دو نفر ترجمه کردند. کتاب 200 صفحهای به این اختصار، حیف است، یک نفر این را ترجمه میکرد. بعد خطبه حضرت زینب(س) هم ترجمهای از جای دیگر آوردند میشود 3 نفر. در سراسر کتاب بعد از اینکه نام ائمه معصومین(ع) آمده همه جا عین (ع) آمده است من نمیدانم امام موسی صدر صحبت میکرده مثلا میگفته امام حسین، بعدش یا علیه السلام میگفته یا سلام الله علیه میگفته، یا چیزی نمیگفته، چنانچه متعارف است. همهجا عین(ع) بگذارید، در اداء الامانه، من مارکس را نقل کردم . شما باید ببینید آقای صدر در اینجا چه گفته. امام حسین علیه السلام، علیه السلام کنید، برای کسی دیگر رضی الله عنه گفته، شما هم رضی الله عنه بیاورید. یعنی آنچه به بیان یا بنان آقای صدر آمده باید نوشت. ما نمیتوانیم علیه السلام را عین (ع) یا عین (ع) را علیه السلام کنیم. چنانکه عین (ع) هم نمیتوانیم. نکته دیگر اینکه ترجمه این کتاب خیلی روان، سهل التناول، شیرین و خوب است، همگان دست مریزاد به جناب فرخیان خواهند گفت. میگویند ترجمهای خوب است که بوی ترجمه ندهد اما من معتقدم ترجمهای خوب است که مقداری بوی ترجمه دهد. میگویند اگر ترجمه، زیاد باشد باوفا نیست. باوفا باشد زیبا نیست. شما بخواهید ترجمه باوفا درآورید و مقدم برای ما ترجمه باوفا است نه ترجمه زییا. شما میخواهید ترجمه باوفا درآورید، مقداری زیبا نخواهد بود و مقداری بوی ترجمه خواهد داد.
ـ مجری: همانطور که عرض کردم هم باید به محتوای کتاب از حیث گفتمانی بپردازیم و هم به احترام حضار و برای بارورتر شدن بحث پرسش و پاسخی داشته باشیم. اساتید بزرگوار به گفتمان امام موسی صدر که هم گفتمانی بود که از عصر حادثه عاشورا با اصالت و امانت، ایشان برداشت میکرد، هم به نحو مقایسه گفتمان امام موسی صدر با گفتمانهای دیگر، در یک ظرف زمانی اجتماعی و فرهنگی حضور داشت. یعنی نگاهش فقط نقل تاریخ نبود بلکه نگاهش الهام و درس گرفتن و پویا کردن اهداف قیام عاشورا بود.اگر این سوال را مطرح کنیم اهداف قیام حسینی(ع) از منظر امام موسی صدر و منظرهای بدیلی که وجود دارد را بفرمایید تا استفاده کنیم.
ـ صاحبی: اجازه دهید که چون جلسه نقد است، همهاش متوجه کتاب و ترجمه نباشیم. متوجه کسانی هم که در اینجا صحبت میکنند این نقد و انتقاد صورت گیرد. دوست ارجمند ما جناب آقای اسفندیاری مطالبی را فرمودند که بسیار خوب بود. اما دو تذکر دارم که عرض کنم. راجع به تدوین مجموعه آثار ایشان فرمودند که چاپ و انتشار همه آثاری که متعلق به یک نویسنده یا اندیشمند است بدون هیچ گونه تغییر و کم و کاست باید صورت گیرد حتی اگر غلط و اشتباه باشد. من این را رد نمیکنم اما اینکه هیچ گونه تذکر و توضیحی داده نشود را نمیپسندم.
ـ اسفندیاری: عرض کردم که در پاورقی یا در خارج میتوانیم تذکر دهیم یعنی حذف نکنیم. درباره یکی از متفکران میخواستند مجموعه آثار را در دهه 50 جمع آوری کنند. جمعی بود که میگفتند برخی را حذف کنیم. شهید بهشتی هم در آن جمع بود گفت چرا حذف کنیم؟ چه بسا این را حذف کنیم بعدا 40 سال یا 70 سال دیگر مشخص شود نظر او درست باشد و نظر ما غلط یا هر دو نظر درست باشد. اولا «صدق الحدیث» و «اداء الامانه»[8] را درباره نشانه مسلمانی گفتهاند. من هنگامی که عهدهدار مجموعه آثار فلان متفکر هستم، هر چه هست و لو اینکه مخالف دید من باشد یا مخالف دیگری باشد، اما اگر اشتباه خیلی بَیّنی دیدیم میتوانیم در پاورقی یا جای دیگر بیاوریم.
ـ صاحبی: به هر حال اشکال ندارد که در اینباره تفاهم کنیم. این جلسه، برای تهاتی و داد و ستد افکار است. این که در پاورقی یا پینوشتها توضیح دهیم چون اینها معارف دینی و تاریخ ماست، خلاف واقع که همان گذشتگان ما هم راضی نبودند خلاف واقع تبلیغ شود و چیزی گفته شود، اگر چیزی به اسلام و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نسبت داده میشود باید درست باشد. اگر آنها در مقام خطابه، اشتباهی را مرتکب شدند یا سهو و نسیانی را مرتکب شدند ما حتما موظف هستیم که در پینوشتها تذکر دهیم، ایشان هم اگر آن مساله را قبول دارند که اشکال هم ندارد ولی حداقل این را تاکید کنیم که در مجموعه آثار باید این مورد رعایت شود. مطلب دوم اینکه ایشان فرمودند، یادداشتهای شخصیتهاست، چون این تعیین کننده است چون خانواده آقای صدر در اینجا تشریف دارند و کسانی که در تدوین مجموعه آثار ایشان موثر هستند، این مجموعه آثارها اشکال ندارد، آن چیزی که مولف و مصنف راضی بوده، از سخنرانی و کتاب چاپ شود. اما یادداشتهای شخصی باید احراز شود که او راضی بوده این کار صورت میگیرد. درباره گذشتگان ما که به نظر من یک خیانت است. در بعضی از اینها که نمیدانم مجاز هستم اسم ببرم یا نه، ولی واقعیت این است که مثلا مرحوم شهید مطهری رضی الله عنه در حاشیه کتابی، چیزی نوشتهاند که یادش بماند که این مطلب را بعدا نقد کند. بعد آمده و مطلبی را نوشته که این هوچیگری است. مسلما فرد متخلقی مثل شهید مطهری راضی نیست این عبارت چاپ شود. وقتی چاپ میکنند حق پاسخگویی و اهانت را برای طرف مقابل باز میکنند. همان میشود که انجام شد. من وقتی به کسانی که پاسخهای تند دادند، خدا رحمتشان کند با آنها حشر و نشر داشتم، تذکر دادم که این کار درست نیست گفتند این انجام شده و ما باید از حیثیت خودمان دفاع کنیم. مسلما روح شهید مطهری و امثال او راضی نیست که یادداشتهایی منتشر شود که خود ایشان راضی به این امر نبوده است مثل این است که اسرار درون خانه یک نفر را کسی در خیابان و جلو چشم افراد بهنمایش بگذارد، این کار درست نیست. یادداشتهای خصوصی افراد باید احراز شود که آنها راضی به این امر بودند. اگر این نباشد به نظر بنده یک امر غیر اخلاقی است.
ـ اسفندیاری: عرض کردم که در مورد آثار شهید مطهری، یادداشتهای علمی ایشان، چیزی که چاپ میشود، گاهی موقعها فردی برای دل خودش مشقی میکند یا برای خودش یادداشتی مینویسد، اینها اصلا ارزش علمی ندارد، اما یادداشتهای علمی هر متفکر، همین یادداشتهای علمی استاد مطهری که در 12 جلد منتشر شده است یعنی یادداشتی است که ایشان نوشته که بعد بر پایه آن سخنرانی داشته باشد. اینها نه آن موردی که الان باید تقریر محل نزاع شود. بله، در حاشیه یک کتاب اگر استاد مطهری نوشتهاند آن یادداشت علمی نیست. بهترین نمونه مثال برای یادداشتها داشته باشم، یادداشتهای علامه محمد قزوینی است. در 10 جلد که مرحوم ایرج افشار فراهم آورد. از بهترین سرمایهها و یک گنجینه علمی، ادبی و فرهنگی است. هر متفکر یادداشتهای علمی دارد که باید آورده شود. چنانکه عرض کردم، در مورد مارکس هم آنچه که خط زدند و آن خط خورده را میآورند، من به آن راضی نیستم.
ـ مجری: اگر صلاح میدانید وارد نقد و بررسی گفتمان امام موسی صدر نسبت به قیام امام حسین(ع) یا تبیین اهداف قیام امام حسین(ع) از منظر ایشان و دیگر منظرهایی که وجود دارد شویم.
ـ صاحبی: امام صدر یک مصلح است و این را بایستی واقعا اظهار تاسف کنم که امام موسی صدر خودش تنها گمشده نیست. اندیشه او هم گمشده است و این از مواردی است که ما بایستی خیلی حسرت و تاسف بخوریم و امام صدر مصلحی است که در جهان اسلام به او خیلی نیازمند هستیم و متاسفانه آنطور که باید و شاید شناخته نشده است دستهایی هم در داخل کشور و هم در کشورهای دیگر در این مساله دخیل بوده است. امروزه جنبشها و حرکتهای اصلاحی در جهان اسلام است شخصیتهایی که بهعنوان مصلح امروز در کتابها میخوانیم، در مجموعههایی که درباره جنبشها و حرکتهای فکری است، بیشتر متعلق به اهل سنت است. ما کسانی از شیعه در این کتابها هنوز مظرح نشدند اگر هم هست در داخل خودمان است. شخصیتهایی مثل «مرحوم کاشف الغطا» و «شرف الدین نائینی» کم نداریم اما برای این زمانه شخصیتی که دارای ابعاد مختلف باشد و بتواند درمانی برای امروز جامعه اسلامی معرفی کرده باشد، امام موسی صدر را میشناسیم. واقعیت این است که اندیشه امام موسی صدر بسیار محجور است. او یک مصلح است. برای مصلح آنچه در اولویت است، اصلاح جامعه انسانی و اسلامی است. این در اولویت است و لذا در همه آثار و سخنرانیهای امام صدر که تا کنون به برکت خانواده آقای صدر و به خصوص جناب آقای فرخیان، منتشر شده، در تمام اینها رویکرد اصلاحی را میبینم و لذا در همین سخنرانیها هم ایشان در جابهجا به این نکته اصلاح تاکید دارد، یعنی عالیترین هدف نهضت حضرت اباعبدالله(ع)، را اصلاح جامعه انسانی و جامعه اسلامی میداند. و لذا به آن وصیتنامهای که امام حسین(ع) برای محمدحنفیه نوشته است، «انّى لَمْ اخْرُجْ اشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاصْلاحِ فى امَّةِ جَدّى، اريدُ انْ امُرَ بِالْمَعْروفِ وَ انْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اسيرَ بِسيرَةِ جَدّى وَ ابى»[9] ، در چند جا و چند موضع به این تاکید کرده است. حالا اینکه این روایت از نظر تاریخی چطور است، من در مقام دفاع از آقای صدر عرض کنم که این روایت، بعضی این روایت را تضعیف میکنند. میگویند که در منابع متقدم در ابن اعثم و بعد از آن در مقتل خوارزمی آمده، خوارمی هم بعید نیست که از الفتوح ابن اعثم گرفته باشد ولی وقتی میگویند اشکالی که میکنند، اشکال گاهی به سند میکنند، میگویند فتوح کتاب خیلی دقیقی نیست. دومین اشکالی که میکنند میگویند داعی برای جعل چنین حدیثی انگیزه وجود دارد چون محمد بن حنفیه کیسانیه است، از محمد بن حنفیه دفاع میکند و لذا بعید نیست که کیسانی مذهبان این را ساخته باشند. اما بنده عرض میکنم که ما در بررسی روایات تاریخی اینطور نگاه نمیکنیم. چون مسلک، مسلک اعتبار سند است، از گذشته هم بوده و همیشه سند را به عنوان عمده روی آن تاکید داشتند. یک مسلک، مسلک متن است که این متن استوار باشد، با متنهای دیگر معارض نباشد، و مسلکی که روی آن خیلی تاکید میشود و در تاریخنگاری، بنده خیلی روی این اصرار دارم مسلک قرائن است. ما باید به قرائن نگاه کنیم. این قرائن یکی سند است. سند و متن به عنوان یک قرینه است. اینکه قرائن دیگری باید قالیه و مقالیه، همه این قرائن را در کنار هم بگذاریم و از مجموع اینها معدل بگیریم و ببینیم که این روایت دارای اعتبار هست یا نیست و گرنه که اینطور سنگ روی سنگ بند نمیشود، اگر کسی بخواهد سند را ملاک قرار دهد به نتیجهای نمیرسد. اگر کسی بخواهد به متن بهتنهایی، بهتنهایی نمیشود. تنها چیزی که در تاریخ ما را مدد میکند به واقعیتها نزدیک شویم، مسلک قرائن است و من در اینجا میبینم که اولا خوارزمی در قرن ششم هجری، این کار را به استواری انجام داده است. او داعیهای برای جعل اینطور احادیث نداشته، چه داعیهای داشته است؟ یا اینکه فتوح ابن اعثم در آن زمان چه داعیهای برای جلع این حدیث داشته است. از طرفی متن این حدیث با بقیه روایاتی که از ائمه علیهم السلام صادر شده است قابل انطباق و تطبیق است. ما روایات دیگری داریم که نزدیک به همین مضمون است. بنابراین به نظر میرسد استناد حضرت آقای صدر به این روایت انتخاب درستی است و طبیعی است که از بین روایاتی که هست ایشان به این روایت بیشتر استناد کند.
مصلح چند عامل اساسی دارد که باید آنها را رعایت کند. یکی از عواملی که یک مصلح باید به آن توجه کند بُعد عاطفی و بُعد جاذبه نهضت است. چون بُعد عاطفی، پیوند عاطفی بین همه هممسلکان از لوازم حرکت اصلاحی است، همه مصلحان این کار را کردهاند وآقای صدر هم در تمامی مطالبش روی جنبههای عاطفی، بسیار تاکید کرده است و در کنار این بُعد عاطفی که عِدّه و عُدّه میسازد مساله مقاومت مطرح است. یعنی برای مساله مقاومت و شهادت مقدمه است. شهادت طلبی اگر نباشد هیچ نهضتی به نتیجه نمیرسد. این را برای کسانی میگویم که روی اهداف دیگر تاکید میکنند، کسی با محور قرار دادن مساله حکومت به نتیجه نمیرسد. و لذا این را عرض میکنم که یا کسی مصلح است و حرکت اصلاحی جز شهادت طلبی راه ندارد. یعنی باید بایستد به هر کجا که میرسد و این را اول باید مفروض بگیرد که او رفتنی است و قطع امید از همه مادیات کند، اگر نکند، تعلقات نمیگذارد، همین چیزی میشود که قدرتمندان میکنند. با همه شیطنتها، ترفندها بالاخره حکومت را به دست میگیرند وقتی حکومت را به دست گرفتند، دمار از روزگار مردم درمیآورند، بعد میگویند خدا پدر همان گذشتهها را بیامرزد. همان کاری که شما میبینید در گوشه کنار دنیای اسلام انجام میدهند. بنابراین، اینکه آقای صدر به «ان الله شاء ان یراک قتیلا»[10] یا به روایات مشابه استناد میکند جبر نیست، این را قدریها نساختهاند این آرمانگرایی است. و لذا من از این رویکرد آقای صدر به عنوان یک مصلح دفاع میکنم.
ـ مجری: با تشکر از استاد صاحبی که گفتمان شهادت و نظریه شهادت امام موسی صدر را از نگاه اصلاحی پروراندند و تعارضی بین اصلاح طلبی و شهادت طلبی حضرت ندیدند، و نظریه امام صدر را به این برگرداندند توضیحات استاد اسفندیاری در مورد تحیل امام موسی صدر از قیام عاشورا یا نظریه و گفتمان ایشان در تحلیل یا بیان اهداف قیام امام حسین(ع) را میشنویم.
ـ اسفندیاری: درباره تحلیل امام موسی صدر و دیگر بزرگان از واقعه عاشورا که به روایات استناد می کنند نباید ذره بین بگذاریم، خورده گیری کنیم که اینجا امام موسی صدر مثلا این حدیث را گفته و حدیث نیست. یا فلان حدیث را آورده و حدیثش ضعیف است، یا چنین استنباطی کرده که درست نیست. این خورده گیریهای را ما به امام صدر نباید کنیم معفو است. در جبهه مقابل، آنطرف اسرائیل و او اینطرف ایستاده و سخرانی میکند. در یک موسسه، دور تا دور کتاب با این همه منابع که منتشر شده، این همه چیز در اختیار نداشته است. لذا نباید، نه تنها امام موسی صدر، حتی خیلی از متفکرینی که در دهه 40 و 50 در ایران بودند، نگاه آکادمیک به آثارشان داشته باشیم. اما کتاب امام موسی صدر روحی دارد که میخواهم آن روح یا گفتمان ایشان را بررسی کنم نه گفتارهای ایشان را، فلان گفتار امام موسی صدر اشتباه باشد یا درست، اصلا موضوع بحث من نیست. موضوع فلان گفتار آقای صدر نیست. گفتمانی که ایشان نمایندگی میکرد چه گفتمانی بود؟ من در جلسه گذشته عرض کردم در همین جا، قرن دوازدهم و سیزدهم، دوره تقریبا انحطاط شیعیان است و کتابهای مقتلی هم که در این دو قرن نوشته شده اغلب کتابهای ضعیفی بوده است. قرن چهاردهم و قرن پانزدهمی که در آن به سر میبریم، مقتلها، کتابها و دیدگاهها خیلی بهتر شد. یکی از متفکران و دانشورانی که دیدگاههای جالب توجهی داشت امام موسی صدر بود. ایشان نماینده گفتمان انقلابی در مورد امام حسین(ع) است. یعنی گفتمان انقلابی را ایشان رهبری میکرد. به تعبیر دیگر، آقای صدر منادی امام حسین ظلم ستیز است، نه منادی امام حسین مظلوم. مظلوم در دنیا خیلی زیاد است، قبل از امام حسین(ع) بود، بعد از امام حسین(ع) هم خواهد بود. لذا از امام حسینی که آقای صدر همهاش صبحت میکند و روی آن انگشت میگذارد، میگوید این امام حسین(ع) ظلم ستیز، امام حسینی که روبروی قدرت ایستاد. امام حسینی که بدون عِده و عُده رفت برای اهدافش سر و جان دهد. و این خیلی فرق میکند که فقط بگویید امام حسین مظلوم، چهرهای ترسیم میکنید که این امام حسین(ع) ظلم ستیز است. اگر امام حسین(ع) جلوه مظلومیت باشد، کارکردها و نتیجهاش فرق میکند. امام حسینی که جلوه و تجلی مظلومیت باشد منحصر به عزاداری، تعزیه و روضه میشود. اما امام حسینی که تجلی ظلم ستیزی باشد، این سرمایه و سلاح مبارزین میشود. و آقای صدر از این امام حسین(ع) برای مبارزه با اسرائیل سرمایه و سلاحی ساخت. میخواهم بگویم خیلی هم از هوشمندی آقای صدر نبود، گفتمان قرن چهاردهم این بود. در قرن چهاردهم ما مسلمانان یکدفعه چشم باز کردیم و فهمیدیم پدیدهای به نام استعمار و استبداد داخلی وجود دارد. لذا دیدیم سرمایهای به نام امام حسین(ع) "هیهات من الذله"[11] میگفته است. از این، خیلی از متفکران و آقای صدر از این سرمایه استفاده کردند. یعنی مقتضیات زمان، خوب به عدهای فهماند که این قرائت و این تعبیر از قیام امام حسین(ع) درست است. مرحوم فاضل دربندی که بنده خیلی به ایشان ارادت دارم، چون همیشه از ایشان ذکر میکنم، اگرچه نقدش میکنم، خدا رحمتش کند، میگوید روز عاشورا 72 ساعت بود، دلایل هم میآورد که 72 ساعت بود و میگوید از حضرت امام حسین(ع) هزار معجزه صادر شد و از این معجزات نقل میکند. یکی از معجزات را آقای صدر نقل نمیکند نیازی هم ندارد که نقل کند، چه معجزهای از امام حسین(ع) نقل میکند؟ میگوید بزرگترین معجزه قیام آن حضرت است. یک نفر بدون عِده و عُده از خویش و خویشاوندانش بگذرد، سر دهد اما دست بیعت ندهد. این کم معجزهای است؟ آن موقع مشمول این مصرع است که: "یا من هو اختفی لفرط نوره"[12]. گاهی آنقدر چیزها بدیهی میشود نمیبینیم. بزرگترین معجزه که آقای صدر میگوید، مدام به نفس قیام امام تکیه میکند. لذا گفتمان امام موسی صدر را که گفتمان انقلابی است، امام حسین(ع) ظلم ستیز میخواهد نه فقط مظلوم. و دعوتگر است، جالب است که همه این تعبیرات را بهکار میبرد. دعوتگر به تشیع سرخ است و امام حسین(ع) را تنها جلوه مظلومیت نمیداند. این برای من خیلی جالب است که امام موسی صدر خوب مقتضیات زمان را میداند. حالا تسامحاتی در گفتار امام موسی صدر یا هر متفکر دیگر هست، اما اینکه هدف امام چه بود چیزی که آقای صاحبی اشاره کردند، این اختلاف بین من و آقای صاحبی است که اشاره کردند. موسسه فهیم و موسسات دیگر، میتواند یک جلسه بگذارد بنده و آقای صاحبی با هم بحث کنیم در مورد حکومت و شهادت یا هر دیدگاهی که هست، بنده منت آقای صاحبی را میپذیرم و با ایشان میتوانیم بحثی داشته باشیم. این بحث را وارد بحث امام موسی صدر نکنیم. اگرچه آقای صدر فراوان گفته که امام به سوی شهادت میرفت، چنین چیزهایی در تعبیرات آقای صدر، فراوان آمده است.
ـ مجری: با تشکر از استاد اسفندیاری، اگر به بنده اجازه دهند بهعنوان یک شنونده، تعارضی بین فرمایشات جناب استاد صاحبی و حضرت ایشان ندیدم. یعنی اگر بخواهم تقریر کنم استاد صاحبی گفتند امام حسین گفتمان و رویکردش اصلاحی بود اما اصلاحاتی که از عواطف استفاده میکند و آماده شهادت هم هست. کسی که میخواهد جامعه را اصلاح کند و آماده شهادت هست یعنی انقلابی است و ظلم ستیز هم هست. حالا انشاالله آقای قاضی زاده جلسه دیگری بگذارد که گفتمان بین این دو استاد هم مورد بررسی قرار گیرد. من اجازه میخواهم قبل از اینکه به پرسش و پاسخ اساتید و فضلا و بزرگوارانی که در جلسه هستند از محضر آنها هم استفاده کنیم، گفتوگویی بین اساتید و حضار محترم باشد، قبل از آنکه به آن بخش برسیم فکر کنم همه علاقهمند باشند که خانم صدر که در جلسه حضور دارند، دقایقی را چند کلمه در خدمت ایشان باشیم و حضار از صحبتها و توضیحات ایشان هم استفاده کنند. اگر افتخار دهید ممنون میشویم.
ـ خانم صدر: اگر صحبتهای اساتید استفاده کنیم من هم استفاده میکنم اگر اجازه دهید حضار سوالات خود را بفرمایند.
ـ مجری: نمیدانم که اصرار زیاد کنم یا نه، شاید جملهای مستقیم شما از، و لو کوتاه در رابطه با امام موسی صدربشنوند شاید خودش توفیقی باشد. چند سوال اینجا آمده، اساتید اینجا تشریف دارند، جناب استاد ایازی، آقای خلجی، آقای صحتی، جناب آقای مهریزی، اساتیدی که هستند و بعضی را به اسم نشناسم، اگر سوال بفرمایند بهتر باشد.
ـ یکی از حضار: بفرمایید عنوان کتاب از کجا اقتباس شده، این سلیقهای است یا از آثار امام موسی صدر استفاده شده است؟
ـ مجری: سوالات بعدی را هم اساتید بفرمایند.
ـ صحتی: صحبت جدی آن لحظات آخر شروع شد که آقای اسفندیاری چیزی را قبول نکرد و پا پس کشید.
ـ اسفندیاری: در مورد هدف و اهداف امام حسین(ع)، با حضرت عالی جلسه آینده در این موسسه یا جای دیگر حاضر به گفتوگو هستم. مجلس امام موسی صدر و خانواده آقای صدر را گمان کنم "وضع الشیء فی غیر موضعه" میشود. در مجلسی که برای ایشان است میخواهید بحث حکومت و شهادت کنید؟
ـ صحتی: از نظر امام موسی صدر هدف امام حسین(ع) چه بود؟ فایده این برای شنوندگان و خود شما بیشتر بود تا آن موارد جزئی. این را با مراجعه به کتابهای بعدی هم میشد فهمید که کجا باید منبع میآورند و نیاورند. اینها چندنا به درد نمیخورد و فایدهاش زیاد نبود. باید اهداف امام موسی صدر را بیان میکردید که بهعنوان یک مصلح یا نویسنده تاثیر گذار و محقق شناخته شده، در رابطه با امام حسین(ع) چه اندیشههای داشت؟
ـ اسفندیاری: هم جناب آقای صاحبی و هم بنده، در مورد گفتمانی که آقای صدر رهبری میکرد گفتیم چه گفتمانی است، و تفاوتش را با قرن دوازدهم و سیزدهم گفتیم حالا اگر قاصر است عذر میخواهم.
ـ مجری: سوال مکتوب این است که در گفتمان امام صدر و در مقایسه با نگاههای دیگر آیا میان نگاه اجتماعی و نگاه سیاسی به حادثه کربلا میشود تفاوت قائل شد؟
ـ اسفندیاری: به هر حال آن چیزی که سیاسی و پدیده سیاسی باشد اجتماعی هم هست اما ممکن است احیانا پدیدهای اجتماعی باشد ولی سیاسی نباشد. مثلا صنف معلمان اگر حقوقشان عقب افتاده باشد، مشکل صنفی داشته باشند یک چیز اجتماعی است و ممکن است هیچ چیز سیاسی نباشد و یک تقاضای اجتماعی و صنفی داشته باشند.
ـ صاحبی: گفتمان اصلاح، تفاوتش با گفتمانهای دیگر همین است. آقای صدر یک مصلح است. در اندیشه اصلاحی هم حرکت سیاسی و اجتماعی مهم است، به همان اندازه اصلاح فرد و جامعه مهم است. لذا بحثهای اخلاقی در گفتمان اصلاح در راس مسائل است. کسی که مصلح است به همان اندازه که به حرکت سیاسی اهمیت میدهد به مباحث تربیتی و اخلاقی هم ملتزم است. این همان چیزی است که ما هم از قرآن و احادیث نبوی و نیز از سیره ائمه اطهار(ع) درک میکنیم. خود حضرت اباعبدالله اینطور است. این سیر سفر از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا را ببینید، مسایل اخلاقی و تربیتی در همه جای آن مطرح است و لذا اتفاقا من نکتهای را عرض کنم که جناب آقای اسفندیاری مطرح کردند، برای آقای صدر مساله اسرائیل مهم است اما هدف نیست. درک من این است. من از تاریخ زندگی آقای صدر و ازکتابهایش این را میفهمم و حاضرم در هر کجا هم که صحبت شود در حضور خانواده معظمشان دختر بزرگوارشان عرض کنم در تمام آثار آقای صدر این است که مساله اصلاح جامعه برای ایشان اهمیت دارد و مبارزه با اسرائیل بهعنوان یک اصل اولیه نیست. و لذا تفاوت آقای صدر با دیگر افرادی که در لبنان و فلسطین در آن روزگار حضور داشتند در همین است. آنها به مساله صهیونیسم بهعنوان یک اصل نگاه میکردند، و لذا با "الفتح"، با کمونیستها و با همه آنهایی که جزء معاندین درجه اول اسلام بودند همکاری میکردند و مسلمان هم بودند. اختلاف ایران با آقای صدر در همین بود. آنها مساله صهیونیسم را اصل میدانستند، و برای آقای صدر مساله صهیونیسم اصل نبود. بهعنوان یک خطر بود یک مانع برای اصلاح بود. اگر جامعه اسلامی و جامعه لبنان اصلاح شود با حضور صهیونیسم امکانپذیر نیست. بهعنوان یک مانع است، یک تفاوت گفتمان آقای صدر با گفتمان دیگر آقایان آن روز است. چرا افرادی با آقای صدر درگیر شدند؟ چرا در همان موقع به نابودی آقای صدر کمر بسته بودند؟ چون نوع گفتمان آنها متفاوت بود. آنها به مساله صهیونیسم و امپریالسم بهعنوان یک اصل نگاه میکردند. برای آقای صدر اصل نبود، اصل برای ایشان اصلاح جامعه اسلامی و جامعه لبنان بهعنوان گوشهای از جامعه اسلامی بود و لذا بهعنوان مانع به امپربالیسم و صهیونیسم نگاه میکرد. در همین کتاب هم میتوانید همین مطلب را استخراج کنید. در سایر آثار دیگر ایشان هم که فراوان است.
ـ مجری: جناب آقای فرخیان، چگونگی گزینش عنوان کتاب را توضیح میدهید؟
یکی از حضار: این را هم سوال کنید که آیا این کتاب، جامعِ آثار عاشورایی جناب صدر است یا نه؟
ـ فرخیان: آقای اسفندیاری توضیحات مبسوطی درمورد مجموعه آثار دادند، اما ما اسم این مجموعه را مجموعه آثار نگذاشتیم. عنوانش را در قلمرو اندیشه امام موسی صدر گذاشتیم. روزی هم که کار را شروع کردیم نگاه ما، نگاه مجموعه آثاری نبود. شماره یک این کتاب، کتاب "نای و نی" است که مرحوم علی حجتی کرمانی، در زمان حیاتشان ترجمه کردند و متاسفانه چاپ این کتاب به عمر ایشان نرسید و به دست ما رسید که مجموعه مقالهها از امام موسی صدر بود. کتاب دوم که بهعنوان ادیان در خدمت انسان چاپ شد، آن هم به همین شکل است، مقالهها در موضوعات مختلف است از کتاب سوم، موضوعی شد. من مجموعه آثار نمیگویم چون همچنان نمیتوانیم مجموعه آثار بگوییم. چون گاهی اوقات مطلبی پیدا میشود که الان در مورد این کتاب هم این اتفاق افتاده که تا الان نبوده، یعنی اینطور نیست که همه مطالب امام موسی صدر در لبنان جمع آوری شده باشد و به طور کامل و قطعی کسی بتواند بگوید دیگر صحبتی نبوده. اما کتاب سوم، رهیافتهای اقتصادی فقط در مورد مباحث اقتصادی ایشان است که البته نصف کتاب، مقالههای فارسی ایشان در مکتب اسلام بوده و نیمه دیگرش ترجمه است. کتاب چهارم و پنجم با عنوان "برای زندگی" و "حدیث سحرگاهان" کتاب تفسیر است. کتاب چهارم و پنجم چاپ شده است آنها هم مجموعهای از تفاسیر هستند که تا الان به دست ما رسیده است که شامل سُوَر قصار و بخشهای انتخاب شده از قرآن است که در رادیو لبنان پخش میشد. شماره شش که هنوز چاپ نشده، مجموعه صحبتهای ایشان در مورد امام علی(ع) است. شماره هفت که این کتاب است، مجموعه صحبتهای ایشان در مورد امام حسین(ع) است که همینجا باید عرض کنم که ناقص است. همین الان دو سخنرانی وجود دارد یکی در مورد حضرت زینب و دیگری یک سخنرانی در اینجاست که ما از روی کتابی که چاپ جنبش امل بود ترجمه کردیم، کتاب قدیمیتر بود، فکر میکنم سخنرانی دوم که فرمودید اشاره میکند به یکی از دوستان دانشمند ما، اگر اشتباه نکنم با نام "حسین(ع) وارث انبیا" چاپ شده است، امروز نواری پیدا شده در لبنان که تقریبا ده تا دوازده صفحه اضافه میکند، یعنی نوار قبلی ناقص بوده و این نوار جدید که پیاده و چاپ شده بیش از این است. این دو سخنرانی را میدانم که در این مجموعه نیست و انشاالله باید در چاپ بعدی کامل شود. کتاب شماره هشت به اسم "روح تشریع در اسلام "هم که زیر چاپ است، یک سخنرانی از امام موسی صدر است و فکر میکنم میشود در زمره مباحث فلسفه فقه آن را قلمداد کرد که در کنفرانسی در الجزایر در سال 1973 بوده که اصل سخنرانی امام ده یا پانزده صفحه است. حدود صد صفحه هم نقد و نظر حاضران در آن جلسه است که از "محمد الغزالی"، "زینب غزالی"، "دکتر شرباسی" و افراد مختلف از تمام نقاط کشورهای اسلامی هستند.
ـ مجری: مجموعه آثار ایشان چند جلد میشود؟
ـ فرخیان: تا شماره هشت را آماده چاپ کردیم. اما آن مجموعهای که به لحاظ روشی مثل مجموعه آثاری که از بقیه اندیشمندان کار شده نیست، یک مجموعه دوازده جلدی است که عنوان عربی آن "مسیره الامام الصدر" است. این کار تا الان تقریبا همه جلدهایش ترجمه شده، یازده و نیم جلد آن، و جلد یک آن هم در مرحله صفحه آرایی است. به شکل مجموعه آثار نیست، از سال 1959 که امام موسی صدر وارد لبنان شده بحث شده و سیر تاریخی دارد. و هر جلد، دو بخش روزنوشت یا روزنگار و یک بخش اسناد دارد. گفته شده که امام موسی صدر ششم ماه هفت 1976 به فلان جا رفته و سخنرانی کرده است. اگر متن کامل آن به شکل نوار یا هر طریقی در آرشیو مجلس اعلا یا جنبش امل یا مرکز لبنان موجود بوده، در بخش اسناد به شکل کامل آمده است، موضوعی نیست بلکه سیر تاریخی دارد. تاریخ، مکان، مناسبت و منبع آن که یا روزنامه و یا نوار بوده، در تمام مطالب هشت عنوان کتاب که در قلمرو اندیشه امام موسی صدر است، آمده است، مجموعه کامل است و این مجموعه دوازده جلدی چاپ شده است. به خاطر اینکه نوارهای جدیدی پیدا کردیم برای چاپ دوم آن تقریبا چهار تا پنج جلد دیگر به آن اضافه شد. اما به هر حال، آن مجموعه کامل است و انشاالله با همین سیر تاریخی و فکر میکنم به لحاظ روشی جدید، که شاید این سیر تاریخی حایز اهمیت باشد، امیدواریم سال آینده چاپ شود.
ـ یکی از حضار: نکتهای که آقای صاحبی در مورد شریح قاضی فرمودند، سوال من این است اگر صاحب نظری مثل ایشان، مسایل مختلف فیه، را مطرح کنند که طبیعتا محقق نمیتواند منبعی برای آن پیدا کند ولی باید به شرط وفاداری باید ملزم باشد. ایشان نکتهای را گفتند و به نظر امام رسیده که این مشهور است ولی اینکه نیاورند یا نمیتوانند توضیح دهند، از این گریزی نیست.
ـ صاحبی: این روشن است. عرض من این است که نه اینکه حذف کنند، باید منبع آن را گفت. اینطور هم نیست که منبعی نداشه باشد، ممکن است وثاقت و درستی و اعتبار سند از نظر ما زیر سوال باشد و لذا ممکن است از همین کتابهای متاخر و یا معاصر، ایشان این را بیان کرده باشند. عرض من این است که باید منبع ذکر میشد.
ـ یکی از حضار: شما فرمودید منبع ندارد.
ـ صاحبی: من در منابع متقدم ندیدم. آقای اسفندیاری هم صاحبنظر هستند و شاید در این زمینه هم اختلاف نظر داشته باشیم، من اصلا منابع عاشورا تا قرن هفتم را معتبر میدانم و بعد از آن را معتبر نمیدانم. نباید به آن استناد شود. اشکالی ندارد، برای مطالعه باید استفاده شود اما منابع ما آنچه قابل اعتماد است تا قرن هفتم است. برای این طرف آن، خیلی اهمیت قایل نمیشویم. لذا بنابراین دیدگاه که اگر درست باشد باید در یک جلسه، این دیدگاه بحث شود، اگر بنا به این دیدگاه درست باشد، پس من در منابع قبل از آن ندیدم. اگر دیگران هم ندیده باشند، این قول معتبری نیست.
ـ یکی از حضار: فرض کنید که نیست. وظیفه تدوینگر چیست؟
ـ صاحبی: باید منبع باشد، مثلا بنویسند از "ناسخ التواریخ" است. اهل تحقیق میدانند ارزش ناسخ التواریخ چقدر است. همین که منبع آن ذکر شود میدانند دارای چه درجه از اعتبار و ارزش است. عرض من این است که باید منبع ذکر شود.
ـ یکی از حضار: ظاهرا خانم صدر قبول کردند که چند کلمه صحبت داشته باشند. من نکتهای را کوتاه عرض میکنم که ایشان بفرمایند. شخصیت امام موسی صدر در آن شرایط مکانی و زمانی در آن جامعه لبنان که از لحاظ مذهبی و سیاسی متکثر است و بحرانهای اجتماعی که وجود داشت، یک شخصیت اثرگذار و واقعا الگو بود. نکتهای را جناب آقای فرخیان اشاره کردند که ایشان از عاشورا در ائتلاف یا التیام بین شکافهای اجتماعی بین مسلمانان با مسیحیان استفاده کردند و مساله صلح را مطرح کردند و شاید در جامعه کلان اسلامی، این نگاه اخلاقی، اصلاحگری و در عین حال انقلابیگری هم داشتن، نیاز ماست. اگر بتوانید این وجهه از شخصیت امام موسی صدر را توضیح و بیان فرمایید ممنون میشوم.
ـ خانم صدر: اول دلم میخواست که تشکر کنم از برگزار کنندگان این جلسه که واقعا قابل استفاده است امام موسی صدر در صحبتهای خود چندین جا اشاره کردند که واقعه عاشورا که حلقه جدا از تاریخ قبل و بعد از خودش نیست. واقعا من به خودم اجازه نمیدهم که به تفسیر صحبت کنم ولی همیشه تاکید داشتند واقعه عاشورا حلقهای است که هم به گذشته و هم به آینده تاریخ باید متصل بدانیم. یک تافته جدا بافته نیست. این نکته را واقعا امروز تجلی آن را دیدم. و موضوع امام حسین(ع) و واقعه عاشورا، هنوز هم موضوع همه هست، انشاالله این بررسیها به استفاده درست از این واقعه و حرکت امام حسین(ع) منجر شود. نکتهای که دوست داشتم خدمت شما بگویم و جای دقیقش را نمیتوانم خدمت شما بگویم، غیر از مواردی که اساتید فرمودند، بعضی جاها امام موسی صدر تاکید کردند روی نکات تربیتی حتی تک تک ما میتوانیم از بعضی حرکتهای امام حسین(ع) استفاده کنیم. بر بُعد اجتماعی در جامعه و هم در بُعد تک تک افراد جامعه تاکید کردند. امیدوارم بتوانیم از این نکات استفاده کنیم و بهره ببریم. ممنون از لطف شما و حضار و امیدوارم این آغازی باشد بر اینکه بتوانیم در کنار دوستان فاضل و اندیشمند باشیم.
ـ مجری: با تشکر از صبر و حوصله حضار گرامی، اگر اساتید بزرگوار نکته پایانی دارند بفرمایند تا جلسه را خاتمه دهیم.
ـ صاحبی: جز تشکر و سپاس از جناب آقای قاضی زاده و حضرتعالی و دوستان، بهخصوص علما و فضلایی که در این جمع تشریف آوردند، واقعیت این است که جمعی که اینجا حضور دارند همه آنها الحمدالله اهل نظر و از محققین و پژوهشگران هستند. شاید در یک کنگره، کمتر میشود این همه آدمهای اهل نظر پیدا کرد. لذا از این جهت کمال سپاسگزاری را دارم و از خانواده آقای صدر هم همینطور که این افتخار را به ما دادند که در این جلسه حضور پیدا کردند و جناب آقای فرخیان که همیشه مسبب خیر بودند و آثار آقای صدر و اندیشههای امام صدر را نشر کردند. من به بحثهای دیگر، چون وقت تمام شده دامن نمیزنم چون بههر حال هم گفتمان آقای صدر روشن است، برخلاف اینکه حضرت آقای اسفندیاری میفرماید که بحث بین من و ایشان است، نخیر، بحث ما نیست. این گفتمان آقای صدر، گفتمان شهادت طلبی آنقدر در این اثر میخوانید و میبینید آنقدر تکرار و تاکید شده که دیگر جایی را برای انکار باقی نمیگذارد و لذا من شهادت طلبی را هم لازمه اصلاح طلبی میدانم.
ـ اسفندیاری: عرض نکردم آقای صدر چنین چیزی نمیگوید.
ـ یکی از حضار: سوال این است که تشکیل حکومت مطرح بوده؟
ـ اسفندیاری: چرا؟
ـ صاحبی: اصلا منافات ندارد. یکی از راههای اصلاح جامعه همین حکومت است ولی حتما حکومت هدف نزدیک نیست. شاید بهوجود بیاید. امام خمینی(ره) فرمود که ما سنگی را میگذاریم که صد سال دیگر بنا شود و لذا یک مصلح دنبال حکومت نیست. اصلاح جامعه است. این اصلاح جامعه با امر به معروف و نهی از منکر انجام میشود، با تربیت افراد انجام میشود، مساله حکومت یکی از از آنهاست. اصلاح، پروژه بزرگی است و حکومت جزئی از پروژه اصلاح است.
ـ مجری: با تشکر از شما و حضار گرامی. از طرف موسسه فهیم و موسس محترمش حضرت آقای قاضی زاده به ویژه از خاندان معزز صدر تشکر ویژه داریم. انشاالله خدا به لطف گسترده خودش، خبر خوشی از این عالم ربانی و مصلح خدوم را به همه، به خصوص به خانواده ایشان برساند.
[1] لهوف صفحه 118
[2] عبدالله بن زبعری از مخالفین با سابقه پیامبر است و در فتح مکه به نجران فرار کرد ولی بعدها به محضر پیامبر آمد و اظهار ندامت کرد و مسلمان شد.
[3] همان
[4] منبعی پیدا نشد
[5] قاعده فقهی است
[6] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال جلد 11 صفحه 957
[7] منبعی پیدا نشد
[8] جلد سه صفحه269
[9] مقتل الحسین صفحه 160
[10] لهوف صفحه 65
[11] لهوف صفحه 130
[12] شرح اصول کافی(صدرا) جلد 1 صفحه 521(فسبحان من اختفى عن بصائر الخلق لغاية جلائه و احتجب عنهم لشدة ظهوره،)