موسسه فهیم

خلاصه ها

خلاصه ی جلسات

آسیب شناسی اجتهاد از جهت حدیث پژوهی

موضوع: آسیب شناسی اجتهاد از جهت حدیث پژوهی

حجت الاسلام و المسلمین محمد کاظم ستایش

 موسسه فهیم ستایش حدیث پژوهی اجتهاد

به گزارش روابط عمومی موسسه فهیم، دویست و بیست و سومین جلسه نظریه پردازی موسسه فهیم شب گذشته ـ شنبه 13 دی ماه ـ با موضوع "آسیب شناسی اجتهاد از جهت حدیث پژوهی"  با سخنرانی «حجت الاسلام و المسلمین محمد کاظم ستایش» از اساتید حوزه و دانشگاه، و با حضور اساتید، طلاب، دانشجویان و پژوهشگران در محل موسسه فهیم قم برگزار شد.

 

وی در ابتدای این نشست در تعریف اجتهاد گفت: اجتهاد عملیاتی است که فقیه انجام می دهد تا به حکم فقهی برسد و رسیدن به حکم فقهی بر اساس منابع و دانش های خاصی است که فقیه آنها را کسب کرده است.

 

این استاد حوزه و دانشگاه افزود: اجتهاد منابع خود را تعریف و تشریح نمی کند بلکه منابع درعلوم دیگر بررسی می شوند موضوع هیچ علمی درون آن علم تعریف نشده و بررسی نمی شود بلکه از حالات آن گفته می شود. به عبارت دیگر اگر می گوییم ادله شریعه چهارتاست باید حجیت و منبعیت اینها در علم دیگری اثبات شوند.

 

وی در تعریف حدیث عنوان کرد: حدیث راهی است که برای ما سنت را اثبات می کند و سنت چیزی است که یا معصوم به صورت کلامی و گفتار به زبان آورده یا به صورت رفتار و یا به صورت تقریر از او صادر شده است. و احادیث زمانی هستند و زمان آنها از بین رفته و آنچه که داریم حکایت آن است که به صورت حدیث به دست ما رسیده است.

 

حجت الاسلام ستایش با بیان اینکه فقیه در مقام اجتهاد احادیث را نقد و بررسی می کند تا به سنت دسترسی پیدا کند، در ادامه اظهار داشت: عملیات اجتهاد چون وابسته به منابع مختلف است به روش های خاص آن منابع هم نیاز دارد قرآن شناسی و قرآن پژوهی در مسیر کشف احکام فقهی در خدمت فقیه است. همچنین فقیه، حدیث پژوهی را باید بداند و به کار بگیرد تا از کتاب و سنت به صورت متقن، حکم دقیق را صادر کند.

 

وی در ادامه یادآور شد: آنچه که در بحث های فقهی و علوم فقهی است خلأی را در درون خود دارند و آن این است که هیچ کدام از آنها به روش ها توجه ندارند. برای نمونه در اصول؛ اینکه قواعد چگونه مسئله را می سازند این در حوزه ما به شکل آموزشی درنیامده است. طلبه ها سالهای متمادی روش را یاد می گیرند ولی این روش منضبط و روشن نیست. و این در حوزه اجتهاد خلأ است زمانی که استاد هم بخواهد این روش را بگویند مشکل دارد و نمی تواند به شکل منضبط به دیگران یاد بدهد اینها اصطیاد، برداشت و تمرین است و آموزشی نیست. این باعث شده که نسبت به خیلی از علومی که مقدمه اجتهاد بوده اهمال صورت گرفته شود.

 

این استاد حوزه و دانشگاه خاطر نشان کرد: خیلی از مباحث عملیات اجتهاد وابسته به علوم دیگری مثل حدیث و قرآن است اگر کسی به این علوم مسلط باشد می تواند صغریاتی داشته باشد که به وسیله قواعد کلی بتوانند این معلومات را نسبت سنجی کنند و مسئله اجتهاد تحقق یابد.

 

وی گفت: در اصول فقه در مباحث الفاظ، نسبت بین ادله، حجج، تعارضات و اصول عملیه باید در مقام کاربرد بر کتاب، سنت و  سایر ادله تطبیق شوند ولی در این رابطه روش منضبطی نداریم. در حوزه فقاهت و اجتهاد به شکل تخصصی نیاز داریم که فقیه کار با منابع را آشنا باشد و بعد اجتهاد کند و این مسئله در همه جوانب اجتهاد و علوم حدیث منطبق می شود.

 

حجت الاسلام ستایش اظهار داشت: در حدیث پژوهی روش مدونی را در برخورد با حدیث مشاهده نمی کنیم و اجتهاد موجود فاقد روش در حدیث پژوهی است.در اصول ما انتساب احادیث و مباحث رجالی در فقاهت نقش درست و عمیقی ندارد و روش شناسی نشده اند. اصولِ فقهِ حدیث به شکل منضبط در اجتهاد رعایت نشده است و درایه روش منضبطی در فقه ما وجود ندارد.

 

وی با بیان اینکه در دوره های گذشته در حدیث پژوهی شکل دقیق تری از اجتهاد را داشتیم، افزود: زمانی که به کتب اصول موجود دویست سال اخیر مراجعه می کنیم در بحث حجیت خبر واحد چه اتفاقی افتاده است؟ آخر بحث به سیره عقلایی اکتفا می کنند و آن اینکه «فی الجمله حجیت خبر واحد معتبر است» و برخی از اخبار حجت هستند. بعد از شیخ انصاری به این نتیجه کلی رسیده اند و اینکه چه خبری حجت و چه خبری حجت نیست، تبیینی ندارند. در حالی که همین مسئله در کتب اصولی قبل از دوره معاصر بهتر تبیین شده است.

 

این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به دیدگاه شیخ طوسی اظهار داشت: «شیخ طوسی» در کتاب «العدة فی اصول الفقه» در مورد حجیت خبر واحد با متکلمین بحث کرده است وی در ابتدا بحث می کند که چه نوع خبری حجت است و شرایط مختلفی که برای خبر وجود می آید چیست. شیخ طوسی ابتدا وضعیت راویان، عدالت و ضبط راوی و اتصال اسناد را با تفصیل بیان می کند.

 

وی ادامه داد: شیخ طوسی در بحث عدالت در حوزه خبر و شهادت فرق می گذارد و می گوید عدالت خبری غیر از عدالت شهودی است و عدالت در حوزه نقل کفایت می کند. وی دخالت مذهب راوی را بیان می کند و اینکه فاسد المذهب آیا عادل است یا نه؟ و می گوید اگر عدالت خبری باشد خبر وی  مورد قبول است هرچند فاسد المذهب باشد و اگر فاسد المذهب برخی اخباری که نقل می کند همسو با ما باشد مورد قبول است و یا چیزی نقل کند که شیعه در مورد آن نقل ندارد هم مورد قبول است. ولی در جایی که در روایات شیعه امامیه خلاف روایت شخص فاسد المذهب باشد در اینجا قول وی حجیت ندارد. بر اساس دیدگاه شیخ طوسی؛ حدیث صحیح و موثق با هم معارض نیستند.

 

حجت الاسلام ستایش در ادامه دیدگاه شیخ طوسی اظهار داشت: شیخ طوسی معتقد است هر جا که روایت مرسل بود نباید کنارگذاشته شود و اگر روایت مسند با مرسل معارضه شود باید به حال ارسال کننده نگاه شود اگر این مرسِل روایت نمی کند الا از ثقه، احادیث او از احادیث مسند چیزی کم ندارد بلکه در مواردی ترجیح هم دارد. وی همچنین روایت از ضعفا و غلات را تفصیل می دهد و تصریح می کند که اگر روایت آنها در حالت استقامت مذهب نقل شده باشد آن روایت درست است و روایت آنها در زمان انحراف معتبر نیست.

 

وی خاطر نشان کرد: شیخ طوسی به لحاظ دلالی در مورد قرائنی که بر درستی محتوا دلالت می کند بحث کرده و تصریح اگر روایتی با قرائن محتوایی همخوان باشد احتمال ساختگی بودن در آن وجود دارد و درستی محتوا سخنی و ساختگی بودن آن سخن دیگری است. شیخ طوسی بعد از اثبات حجیت خبر، حالات مختلف روایت را بحث می کند و به مخاطب نحوه برخورد با آن را یاد می دهد.

 

این استاد حوزه و دانشگاه در مورد وضعیت حدیث پژوهی در دوره های اظهار داشت:  در دوره بعد محقق حلی در «معارج الاصول» بحث شیخ طوسی را ادامه می دهد و دیدگاههای خود را نیز آورده است وی از حالات مختلف خبر از لحاظ مُخبِر بحث می کند؛ عدالت، روش کشف عدالت و شرایط دیگر را بیان می کند و بحث دیگر را به مسائل خود خبر به لحاظ محتوایی و وضعیتی که خبر می تواند داشته باشد اختصاص داده و روش برخورد با خبر را بیان می کند.

 

وی عنوان کرد: بعد از دوره محقق حلی که به دوره متاخرین مشهور است پسر شهید ثانی در قرن یازده است که در معالم بحث های اینچنینی دارد. وی در بحث خبر یازده اصل بیان کرده از این یازده اصل سه اصل اصل های کلان است اما هشت اصل به انواع، حالات و شکل های مختلفی که برای خبر عارض می شود اختصاص داده است و وی هر بحثی را در اصلی تبیین می کند.

 

حجت الاسلام ستایش در مورد وضعیت حدیث پژوهی در دوره های بعد گفت: از دوره متاخرالمتاخرین می توان به میرزای قمی صاحب قوانین اشاره کرد قوانین شرح، گونه ای بر معالم است و با محوریت معالم نوشته شده است در قوانین هم به تبعیت معالم این بحث ها وجود دارد. ولی در رسائل شیخ انصاری در حوزه حدیث تفاوت فاحشی را نسبت به گذشته می بینیم و اثری از این مباحث نیست و همه این بحث ها حذف شده اند. و علت این است که وی در رسائل می خواهد تیر خلاص را به اخباری ها بزند. شیخ انصاری تنها در بحث دلیل انسداد بحثی مطرح کرده که رأی رجالی از باب انسداد حجت است یا نه؟ یا آیا شهرت، جابر ضعف روایت است یا جابر ضعف دلالت؟

 

وی ادامه داد: از آخوند به این طرف این مقدار را نیز در کتب متاخرین نمی بینیم و اصول ما سر از امور فلسفی درمی آورد. فلان امر حجت است یا نه؟ و صورت و حالت دیگری وجود ندارد. و بر اصول منطق ریاضی حاکم شده است. بر اساس روشی که روش نجفی شهرت دارد اگر شما صد حدیث ضعیف را در کنار هم بگذارید همه لا حجت هستند و تغییری حاصل نمی شود. در اصول، حدیث پژوهی رو به نزول رفت. امروزه حجت بودن امری آن قدر اجمال دارد که هر فقیهی هر گونه بگوید قابل تطبیق بر آن است. دقیقا این «حجیت فی الجمله» را تبیین نکرده اند و اصول عقیم مانده است.

 

این استاد حوزه و دانشگاه در بیان نمونه دیگری از علم اصول خاطر نشان کرد: نمونه دیگر در اصول بحث تعارض است اگر اخبار با هم تعارض کردند چه کنیم؟ در «العده فی اصول الفقه» در مقام ترجیجاتِ احادیث قواعدی مطرح می شود از جمله؛ روایتی که نقل به لفظ است به روایتی که نقل به معناست مقدم است، اعلم و افقه مقدم است، راوی اضبط بر کسی که در کارهایش غفلت وجود دارد مقدم است، سماع و قرائت بر اجازه مقدم است، سماع بر نقل از کتاب مقدم است، روایت مسند بر مرسل مقدم است (در صورتی که راوی مرسل شناخته نباشد)، روایتی که ازید دارد بر روایت انقص مقدم است، اگر در روایتی عمل طائفه به صورت قطعی نسبت به آنها ثابت شود هیچ حدیثی با آن معارضه نمی کند و عمل اکثر طائفه مرجح است. در اینجا صاحب «العده فی اصول الفقه» از کلی گویی و کلان گویی پرهیز کرده است و به جوانب مختلف مسئله پرداخته است.

 

وی ادامه داد: مرحوم محقق حلی ضمن ذکر همین مرجحات چیزهایی مثل روایت مشاهده ای نسبت به مکاتبه ای مقبول است، را افزوده است. در معالم هم این وضعیت وجود دارد و خیلی از ترجیحاتی که آنها بیان می کنند آمده است. ولی شیخ انصاری به این مرجحات اشاره کلی می کند  و به روش کاربرد این روش ها نمی پردازد. و آنقدر روش ها کلی هستند که در عمل کاربرد چندانی ندارند و به صورت ریز تکلیف مجتهد را روشن نمی کند. اصول فقه کنونی، نگاه تاریخی و کلان به حدیث را کنار گذاشته و نگاه فلسفی دارد.

 

حجت الاسلام ستایش خاطرنشان کرد: در دوره حاضر مسلم گرفته شده که اگر حدیث صحیح و موثق تعارض داشته باشند به سند نگاه نمی شود و به سراغ ترجیحات می روند.در اصول امروز فقط به نفی و اثبات ها پرداخته می شود و در حوزه حدیث پژوهی به اصولی که باید پرداخته شود نگاه کافی نمی شود.  در حالی که علم درایه، حدیث شناسی است نه ازبر کردن اصطلاحات.

 

وی افزود: نگاه حدیث شناسانه وجود ندارد اگر در اصول قدیم نمایی از علم درایه داریم به خاطر این بود که علمای قدیم می خواستند انواع حدیث را به ما یاد دهند و تکلیف ما را با آنها روشن کنند.

 

این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه مشکلات فقها ناشی از عدم آگاهی از علم حدیث پژوهی است افزود: آفت مجتهدین در حوزه نقل است. مجتهدین به نقل حدیث از کتب دیگر اکتفا می کنند خیلی کم فقیهی وجود دارد که از خود وسائل استفاده کند. فقها سند و متن حدیث را کامل نمی نویسند. اخراج به نقل حدیث با سند می گویند و اهل سنت به این مقید هستند. ولی تخریج به معنای این است که نویسنده موضع حاجتش را از حدیث نقل کرده است و معمولا در کتب فقه و تفسیر تخریج صورت می گیرد.

 

وی در پایان با ذکر نمونه ای اظهار داشت: فقها احادیث را به شکل بریده نقل کرده و بر طبق آن استدال می کنند. درحالی که باید حدیث را نقل و کشف کنند. نمونه آن حدیث مشهور «جعلت لی الارض مسجدا و طهورها» که به شکل «و ترابها طهورا» نیز آمده است در معنای اول زمین مطلقا طهور است ولی در نقل دوم فقط خاک طهور است. همه فقها این روایت را «جعلت لی الارض مسجدا و طهورا» نقل کرده اند و صاب حدائق می گوید «و ترابها طهورا» در منابع روایی ما نیست در حالی که در بعضی از کتاب های حدیثی شیعه این عبارت آمده است.  یا در این روایت، ابوالبختری آمده است که فردی ضعیف است ولی در برخی منابع حفص بن بختری است که اگر این فرد باشد روایت مشکل نخواهد داشت. پس نقل فقها از هم زیاد است ولی به اصل منبع رجوع نمی کنند.

روش فقه الحدیث

روش فقه الحدیث

امشب شب نیمه ماه رمضان و شب میلاد حضرت امام حسن مجتبی(ع) است. این ماه پربرکت را گرامی می‌داریم و امیدواریم به خاطر این وجود شریف برکات بیشتری نصیب ما شود.

روش فقه الحدیث

روش فقه الحدیث

شهادت مولی الموحدین امیرالؤمنین(ع) را تسلیت عرض می‌کنم و امیدوارم خدا ما را جزء مبادیان واقعی آن حضرت قرار دهد. در بحث آشنایی با مباحث و قواعد فقه‌الحدیثی عرض شد که سه مرحلة اصلی داریم یک مرحله پیش‌نیاز بود و آن این بود که ابتدا متن و آن بخشی که گفته و عملکرد معصوم است را به درستی بشناسیم و به حسب ظاهر چه الفاظی جزء کلام معصوم و حکایت عملکرد او است و کدام کلمات نیست، اینها را از هم تمییز بدهیم. مرحله دوم شناخت ظاهر و تشخیص ظهورات است الفاظی بود

روش فقه الحدیث

روش فقه الحدیث

در طول ماه مبارک فرمودند که بحثی داشته باشیم در مورد فقه الحدیث، و شیوه و مراحلی که برای فهم مدلول یک حدیث باید پشت سر بگذاریم. چند جلسه ای که گذشت به اجمال عرض شد مراحل بررسی حدیث به لحاظ محتوایی به سه مرحله اصلی تقسیم می شود. مرحله اول در واقع پیش نیاز فهم حدیث است به این معنا که ابتدا باید آنچه که بنابر این داریم که در موضوع فهم آن کار بکنیم، احراز بکنیم که حدیث است و متن را به صورت مشخص و معین مشخص بکنیم به این معنا که پیدا بکنیم متن کامل آنچ

مطالب مرتبط

روش فقه الحدیث

روش فقه الحدیث

بحث ما آشنایی با کتب حدیث یا اصول فقه و حدیث بود. ... تذکر لازم است که درواقع مراحل گذشته را یک پیگیری کنیم. این مراحل را با هم یادآوری کنیم. فرض شد که در بررسی حدیث و هرحدیثی را 3 مرحله را باید طی کند. مرحلۀ اول چه بود؟ پیش نیاز بود. آن چه بود که یادش است؟

روش فقه الحدیث

روش فقه الحدیث

بحثی که چند جلسۀ قبل تا الآن پیگیری کردیم آشنایی با کتب حدیث بود. عرض شد که فقه الحدیث مجموعۀ قواعد و روش‌هایی است که در تفسیر و دستیابی به مقصود حدیث به کار برده می‌شود. گفتیم که مجموع مراحلی که در فقه حدیث باید پیگیری شود سه تا است مرحلۀ اول که پیش نیاز بود شناخت آن واحد حدیثی، مرحلۀ دوم تفسیر یا شناخت ظاهر حدیث بود. و مرحلۀ سوم دستیابی به مراد جدی از حدیث، در بخش شناخت مراد جدی مهم‌ترین نکته‌ای که به عنوان رکن برای فهم حدیث مورد تأکید بود. قرا

روش فقه الحدیث

روش فقه الحدیث

بحث پیرامون قواعد فقه الحدیث بود و مراحل فهم معنای حدیث ذکر شد که آخرین مرحله را فهم مقصود و مواد حدیث دانسته‌اند. رکن اصلی شناخت مواد حدیث قرائن لفظی و مقامی بودند. آخرین قرینه، قرینه منفصل بود که در این مرحله خانواده حدیث و احادیث معارض برای تعیین حدود حدیث مشخص شد. جلسه امشب این است که آیا علوم بشری در فهم حدیث نقش دارند یا خیر؟ علوم بشری دو دسته‌اند: الف) دانش‌های طبیعی از قبیل طب؛ زمین‌شناسی؛ کیهان شناسی ب) دانش‌هایی که از آن به علوم انسانی