بسمه تعالی
مورخه: 13/04/1388
ارائهکننده: دکتر قاضیزاده؛
محتوای بحث کامل است و فقط احتیاج به کامل کردن ارجاعات دارد
ماه مبارک رجب و اعیاد آن را تبریک عرض میکنم و از خداوند متعال بهرهوری بیشتری از این ایام را مسئلت دارم. به مناسبت تولد حضرت علی(ع) یک بحث تحلیلی درباره دیدگاه حضرت پیرامون هدف وسیله را توجیه میکند ارائه میدهیم. اهمیت این بحث در این است که مورد نیاز جامعه فعلی ما میباشد. قبل از ورود به این بحث، ذکر مقدمهای لازم و ضروری است.
بررسی تاریخی نظریه « هدف وسیله را توجیه میکند».
گر چه عین عبارت «هدف وسیله را توجیه میکند» در ادبیات عرب قدیم و یا صدر اسلام وجود نداشته است اما عباراتی را در میان اهل عرب و یا برخی از سیاستمداران آن زمان میتوان یافت که بر این امر صحه میگذارد. عبارت «اخذ الغایات و اترک العبادی؛ هدف را بگیر و مقدمات را رها کن» یکی از این عبارات است. در این که برخی قائل به صحت این نظریه بوده و به آن توصیه و یا عمل کردهاند شکی نیست، به چند نمونه اشاره میشود: الف) معاویه صلح نامهای را با امام حسن مجتبی علیهالسلام امضاء کرد، امّا دیر زمانی نگذشت که همه مواد صلحنامه را نادیده گرفت و نقض کرد و به صراحت گفت: ای مردم! آگاه باشید آن پیمان و شروط در زیر دو پای من قرار دارد؛ یعنی هدف حفظ قدرتع مهمتر از وفای به عهد و پیمان میباشد.
ب) ماکیاول در کتاب «شهریار» چنین نوشته است: «.... همگان بر این نکته واقفند که صفاتی مانند وفاداری، حفظ حرمت قول، درستی رفتار و نیالودگی به نیرنگ تا چه پایه در شهریار پسندیده است. امّا از آن طرف، در قبال حوادثی که در عصر ما اتفاق افتاده است، خود به چشم میبینیم که شهریارانی که زیاد پایبند حفظ قول خود نبودهاند ولی در مقابل، رموز غلبه بر دیگران را به کمک حیله و نیرنگ خوب میدانستهاند، کارهای بزرگ انجام دادهاند و وضعشان در آخر کار بهتر از آن کسانی بوده است که در معامله با دیگران صداقت و درستی به خرج دادهاند. پس بگذارید همه این را بدانند که برای رسیدن به هدف از دو راه میتوان رفت: یکی از راه قانون و دیگری از راه زور. از این دو راه، اولی شایسته انسانها و دومی شایسته حیوانهاست. ولی از آنجا که طریقه اول غالبا بی تأثیر است، تشبّث به طریقه دوم ضرورت پیدا میکند... . بر شهریار واجب است که حیلهگری روباه را برای دفع گزند با صولت شیر برای نشان دادن قدرت توأم سازد.... یک شهریار دور اندیش هرگز نمیتواند ـ و نباید ـ خود را پایبند حفظ قولی که داده است، بشمارد... در نتیجه هر آن شهریاری که در استقرار و حفظ قدرتش کامیاب گردد، میتواند مطمئن باشد که همگان، از کوچک و بزرگ، بی آنکه درباره خوبی یا بدیِ وسایلی که وی برای تحصیل هدفش به کار برده است، اندیشه کنند، از آنجا که خود هدف را تصویب کردهاند وسایلش را نیز ـ هر قدر هم پست و ناروا باشد.ـ تصویب خواهند کرد.»
ج) ـ چرچیل در کتابی که در تاریخ جنگ جهانی دوم نوشته است، درباره حمله متّفقین به ایران مینویسد: «اگر چه ما با ایرانیها پیمان بسته بودیم، قرارداد داشتیم و طبق قرارداد نباید چنین کاری میکردیم، ولی این معیارها ـ پیمان و وفای به عهد ـ در مقیاسهای کوچک درست است؛ دو نفر وقتی با یکدیگر قول و قرار میگذارند، درست است؛ امّا در سیاست وقتی که پای منافع یک ملّت در میان میآید، این حرفها دیگر موهوم است؛ من نمیتوانستم از منافع بریتانیای کبیر به عنوان اینکه این کار ضدّ اخلاق است، چشم بپوشم که ما با یک کشور دیگر پیمان بستهایم و نقض پیمان بر خلاف اصول انسانیّت است. این حرفها اساسا در مقیاسهای کلّی و در شعاعهای خیلی وسیع درست نیست.»
د) کمونیستها هم برای رسیدن به جامعه بی طبقه و گذر از مرحله سوسیالیسم به کمونیسم معتقدند که از هر راهی که این هدف زودتر تأمین شود میتوان گذر کرد لذا حتی ازدواجهای تیمی را در این راه توجیه میکردند.
تبیین مفهومی
مراد از هدف با توجه به موارد فوق حفظ قدرت یا دستیابی به قدرت است و مراد از وسیله وسایل غیر اخلاقی و غیر حقوقی است و یا غیر شرعی میباشد. اینک به دیدگاه امام علی (ع) در اینباره میپردازیم. برای دستیابی به دیدگاه حضرت میبایست به عملکرد سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی آن حضرت در طول عمر شریف و خصوصاً پنج سال خلافت آن حضرت توجه داشت. مؤلفههای فهم دیدگاه حضرت عبارتند از:
1. صدق در گفتار
الف) عمر با ترکیب خاص شورای شش نفره، به گونهای عمل میکند که برای نظر عبدالرحمنبن عوف در تعیین خلیفه اثر گذار باشد و امام علی علیهالسلام میداند که با رأی عبدالرحمن بن عوف میتواند به خلافت برسد، عبدالرحمن شرط و تعیین علی را منوط به پذیرش عمل به سیره شیخین میکند اما آن حضرت برای به دست آوردن رأی عبدالرحمن هرگز راه دروغ و ناجوانمردی را پیش نمیگیرد و به هیچ وجه حاضر نیست برای رسیدن به قدرت و حکومت، به فریب و خدعه آلوده شود و بیهیچ تردید و شبههای تصریح میکند که تنها به کتاب خدا و سنت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و اجتهاد خودش عمل میکند و شرط عبدالرحمن بن عوف را با قاطعیت مردود میداند. با اینکه میتوانست با یک دروغ کوچک از فسادی که خلافت عثمانی در پی داشت جلوگیری کند و حتی بعد از به قدرت رسیدن کسی شاید هم نمیتوانست حضرت را مؤاخذه کند که چرا به سیرة شیخین عمل نکردن، کما اینکه امروزه خیلی از نمایندگان و یا رؤسای جمهوری بر خلاف وعدههای خود عمل میکنند. و کسی پیگیر آنها نیست.
ب) مغیرة بن شعبه از سیاستمداران معروف شیطانی است و به این جهت، مثل ماکیاول اعتقاد دارد که هدف وسیله را توجیه میکند و برآن اساس عمل میکند و به دیگران نیز این توصیه را مینماید. وی در آغاز خلافت و امامت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به نزد ایشان آمد و گفت: من اعتقاد دارم که بهتر است اکنون درباره معاویه هیچ سخنی نگویی و هیچ اقدامی ننمایی؛ بگذار فعلاً باقی باشد، وقتی که حکومتت خوب استقرار یافت، آن وقت میتوانی او را عزل کنی. از دیدگاه یک فرد سیاسی، شاید این بهترین راه برای تثبیت حکومت نوپا و قدرتمند شدن آن باشد تا در فرصت مناسب بتواند مخالفین را ترک کند اما
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام با قاطعیّت این نظر را ردّ کرد و فرمود: معنای این کار ـ سکوت ـ آن است که در این مدت محدود، معاویه را صالح و شایسته میدانم؛ در حالی که چنین نیست و من هرگز او را صالح نمیدانم و نمیتوانم دروغ بگویم.(8)
2 وفای به عهد
یکی دیگر از عملکردهای حضرت علی که در تقابل با «هدف وسیله را توجیه میکند» میباشد التزام و توصیه حضرت به وفای به عهد میباشد. حضرت حتی مراعات وفای به عهد را با دشمنان نیز ضروری میداند. حضرت در نامهای به مالک اشتر مینویسد:
وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ عَدُوِّكَ عُقْدَةً أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْكَ ذِمَّةً فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ وَ ارْعَ ذِمَّتَكَ بِالْأَمَانَةِ وَ اجْعَلْ نَفْسَكَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ وَ قَدْ لَزِمَ ذَلِكَ الْمُشْرِكُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ ؛ ترجمه؛........................(ر.ک )
حضرت حتی وفای به عهد را در میان مشرکین یادآور شده و آن را راهی برای تأمین امنیت در جامعه میدانند و عواقب منفی نقض پیمان را یادآور میشود.
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الْوَفَاءَ تَوْأَمُ الصِّدْقِ وَ لَا أَعْلَمُ جُنَّةً أَوْقَى مِنْهُ وَ مَا يَغْدِرُ مَنْ عَلِمَ كَيْفَ الْمَرْجِعُ؛
(ر.ک: )
3.نفی فریب و حیله
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ يَوْمٍ وَ هُوَ يَخْطُبُ عَلَى الْمِنْبَرِ بِالْكُوفَةِ يَا أَيُّهَا النَّاسُ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ كُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ أَلَا إِنَّ لِكُلِّ غُدَرَةٍ فُجَرَةً وَ لِكُلِّ فُجَرَةٍ كُفَرَةً أَلَا وَ إِنَّ الْغَدْرَ وَ الْفُجُورَ وَ الْخِيَانَةَ فِي النَّار؛
حضرت ضمن سرزنش افراد جاهلی که مکر و فریب را نوعی زرنگی و چارهجویی قلمداد کرده میفرماید:
وَ لَقَدْ أَصْبَحْنَا فِي زَمَانٍ قَدِ اتَّخَذَ أَكْثَرُ أَهْلِهِ الْغَدْرَ كَيْساً وَ نَسَبَهُمْ أَهْلُ الْجَهْلِ فِيهِ إِلَى حُسْنِ الْحِيلَةِ مَا لَهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ فَيَدَعُهَا رَأْيَ عَيْنٍ بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهَا وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لَا حَرِيجَةَ لَهُ فِي الدِّينِ؛ (ر.ک: کافی، ج2، ص 338).
4.نفی ظلم اقتصادی
عملکرد عدالت محور حضرت علی(ع) در حوزه اقتصادی بیشک مخالفانی را برای خود بوجود آورد. کسانی که با دیدگاهی غیر الهی به حکومت مینگریستند و یا درک کامل از حضرت نداشتند به حضرت توصیه کردند که با برخی از خواص و متمولین با مماشات رخورد کرده و جایگاه آنان را در تقسیم بیت المال مورد لحاظ قرار دهد. اما حضرت میفرمودند:
أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْماً وَ لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ ع أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ ؛
ابن ابی حدید در تفاوت رفتار خلفای چهارگانه در مورد تقسیم بیت المال اینگونه توضیح میدهد: این یک مسأله فقهی است که علی (ع) و ابوبکر در تقسیم بیت المال و زکات و غیره به مساوات رفتار میکردند ولی هنگامی که عمر به خلافت رسید بعضی از مردم را بر بعضی دیگر ترجیح داد؛ او سابقین و پیشگامان در اسلام را بر دیگران ترجیح داد و در تقسیم بیت المال به آن از دیگران بیشتر داد و به مهاجرین از قریش نسبت به غیر مهاجرین از قریش بیشتر بخشید و مهاجران را به انصار برتری بخشید و عرب را بر غیر عرب ابن ابی الحدید این تفاوت در تقسیم بیت المال را به اجتهاد خلفاء در امر حکومت منوط دانسته وآن را مقتضای حکومت داری میداند ولی گوشزد میکند که سیره و روش علی شندیدهتر است خصوصاً اینکه با سیره ابی بکر موافقتر است و از پیامبر(ص) هم روایت شده که فعل و سیره او مساوات و عدالت در تقسیم بیت المال بوده است.
بی شک اگر حضرت علی(ع) در زمان خود به افراد صاحب نفوذ و متنفذ و سرشناسان، به اندازه جایگاهشان امتیازاتی میدادـ همانگونه که در زمان عمر و عثمان اینگونه بودـ راه برای مخالفت خیلی از افراد تأثیرگذار بسته میشد ولی حضرت این شیوه تقسیم بیت المال را پیروزی از راه جور و ستم دانسته و هرگز به آن تن نمیدهد و به صراحت تأکید میکند که اگر این مال، حتی شخصی بود به صورت یکسان تقسیم میشد، چه رسد به اینکه بیت المال است.
5.نفی ظلم سیاسی
یکی دیگر از اهرمهایی که حاکمان و صاحبان قدرت برای حفظ قدرت خویش انجام میدهند مجازاتهای بیش از حد نسبت به افراد تحت حکومت خویش میباشد. نمونههای ظلم و تعدی حاکمان در طول تاریخ بسیار مشاهد شده است. نقل است که حجاج برای گردهمایی سپاه دستور داد که تا سه میشمارم چنانچه کسانی حاضر نشوند کشته خواهند شد. در این فرمان چند نفر تأخیر کردند و یا حاضر نشدند گردن آنها زده شد.
خشونت به خرج دادن نسبت به مجرمان و یا مخالفت معترضان به قسمت فاسدت شدن حاکم از دیدگاه علی محکوم است. حضرت در واکنش به تعلیل افراد تحت حکومت خود در جمع آوری سپاه و مقابله با لشگر معاویه چنین میفرماید:
كَمْ أُدَارِيكُمْ كَمَا تُدَارَى الْبِكَارُ الْعَمِدَةُ وَ الثِّيَابُ الْمُتَدَاعِيَةُ كُلَّمَا حِيصَتْ مِنْ جَانِبٍ تَهَتَّكَتْ مِنْ آخَرَ كُلَّمَا أَطَلَّ عَلَيْكُمْ مِنْسَرٌ مِنْ مَنَاسِرِ أَهْلِ الشَّامِ أَغْلَقَ كُلُّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بَابَهُ وَ انْجَحَرَ انْجِحَارَ الضَّبَّةِ فِي جُحْرِهَا وَ الضَّبُعِ فِي وِجَارِهَا الذَّلِيلُ وَ اللَّهِ مَنْ نَصَرْتُمُوهُ وَ مَنْ رُمِيَ بِكُمْ فَقَدْ رُمِيَ بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ إِنَّكُمْ وَ اللَّهِ لَكَثِيرٌ فِي الْبَاحَاتِ قَلِيلٌ تَحْتَ الرَّايَاتِ وَ إِنِّي لَعَالِمٌ بِمَا يُصْلِحُكُمْ وَ يُقِيمُ أَوَدَكُمْ وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ لَا أَرَى إِصْلَاحَكُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِي؛
ابن ابیالحدید میافزاید علی(ع) خواهان ریخته شدن خون اصحابی که تمکین امر او را نمیکردند نبود همانگونه که دنیا طلبان و سیاستمداران خواهان آن بودند.
حضرت به صراحت بیان میداد که اینگونه رفتار با رعیت، گرچه ممکن است به اصلاح حال آنان بینجامد ولی به افساد او منجر میشود و این چیزی است که حضرت به شدت از آن رویگردان است و حاضر نیست که خود را فاسد گرداند تا قدرت و حکومتش حفظ شود و یا به اهداف خودـ هر چند شرعیـ نایل شود. حضرت علی در این راه چنان با رعیت و افراد تحت حکومت خویش مدارا میکند که به فرمودة خویش ترس از ظلم آنان به حکومت را اینگونه بیان میکند.
وَ لَقَدْ أَصْبَحَتِ الْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِيَّتِي اسْتَنْفَرْتُكُمْ لِلْجِهَادِ فَلَمْ تَنْفِرُوا وَ أَسْمَعْتُكُمْ فَلَمْ تَسْمَعُوا وَ دَعَوْتُكُمْ سِرّاً وَ جَهْراً فَلَمْ تَسْتَجِيبُوا وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَلَمْ تَقْبَلُوا شُهُودٌ كَغُيَّابٍ وَ عَبِيدٌ كَأَرْبَابٍ أَتْلُو عَلَيْكُمْ الْحِكَمَ فَتَنْفِرُونَ مِنْهَا وَ أَعِظُكُمْ بِالْمَوْعِظَةِ الْبَالِغَةِ فَتَتَفَرَّقُونَ عَنْهَا وَ أَحُثُّكُمْ عَلَى جِهَادِ أَهْلِ الْبَغْيِ فَمَا آتِي عَلَى آخِرِ قَوْلِي حَتَّى أَرَاكُمْ مُتَفَرِّقِينَ أَيَادِيَ سَبَا تَرْجِعُونَ إِلَى مَجَالِسِكُمْ وَ تَتَخَادَعُونَ عَنْ مَوَاعِظِكُمْ
صَاحِبُكُمْ يُطِيعُ اللَّهَ وَ أَنْتُمْ تَعْصُونَهُ وَ صَاحِبُ أَهْلِ الشَّامِ يَعْصِي اللَّهَ وَ هُمْ يُطِيعُونَهُ لَوَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ صَارَفَنِي بِكُمْ صَرْفَ الدِّينَارِ بِالدِّرْهَمِ فَأَخَذَ مِنِّي عَشَرَةَ مِنْكُمْ وَ أَعْطَانِي رَجُلًا مِنْهُمْ
با اینکه حضرت اینگونه از فتار اصحاب خویش ناله سر میدهد اما هرگز به مجازاتی بیش از آنچه حق آن مردم است تن نمیدهد. همانگونه که حضرت فرمودند راه اصلاح جامعه خویش را میداند و میداند که چگونه این کجی و ناراستی را به راستی و اصلاح تبدیل کند اما هرگز آن را به قیمت افساد نفس خویش نمیپذیرد
نکته:
اگر رعایت ارزشهای اخلاقی و حقوقی و شرعی به عنوان وسایل و ابزار یک امر لازمی است و نمیتوان برای بقای قدرت و دست یافتن به آن و یا حفظ اهداف حکومت، از وسایل نامطلوب کمک گرفت، پس نظریه امام مبنی بر اینکه «حفظ نظام از اوجب واجبات است» چه تفسیری دارد و چگونه قابل توجیه است؟
تبیین مسأله
آیا حفظ نظام مثل قدرت نمیباشد؟ امروزه حتی برخی در جامعه هستند که معتقدند برای اینکه نظام اسلامی حفظ شود میتوان از برخی حقوق و یا امور شرعی و اخلاقی صرف نظر کرد؛ مثلاً دروغ بگوئیم و یا از عملکرد اشخاص چشم پوشی کنیم چرا که حفظ نظام یک امر واجب است که با واجبات دیگر تزاحم پیدا میکند و در این تزاحم باید مهم را فدای اهم کرده و آن را که اولویت دارد اخذ کرد. به عنوان مثال نگاه به زن نامحرم حرام است ولی نجات او از غرق شدن واجب است پس نجات او که مستلزم نگاه و لمس اوست اشکال حرمت را برطرف میکند.
اینک سؤال این است که آیا این حفظ نظام مهمتر است و یا گفتن چند دروغ یا ارتکاب چند عمل غیر اخلاقی و غیر شرعی؟ قطعاً در تزاحم این دو، اهمیت با حفظ نظام است.
نقد و بررسی:
به نظر میرسد باید تفسیر درستی از این فرمایش امام ارائه شود. آیا حضرت علی(ع) نمیتوانست همینگونه استدلال کند که حفظ نظام( و یا به تعبیری حفظ حکومت علوی) اولی و اهم از ترک چند واجب یا ارتکاب چند حرام است؟ اما میبینیم که حضرت هرگز تن به چنین کاری ندادند. مسلماً مراد امام ترک هر واجب و یا ارتکاب هر حرامی نبوده است. بله اگر واجباتی که ترکی میشوند و یا امور غیر شرعی که صورت میپذیرد اساس اسلامیت نظام را مخدوش کند دیگر نظام اسلامی نیست تا حفظ آن از اوجب واجبات باشد. به نظر میرسد این حرف امام به صورت نسبی صحیح است نه مطلق. یعنی حضرت امام حفظ نظام را بر ترک برخی از واجبات غیر مهم اولویت میبخشد نه آن واجباتی که ترکشان مستلزم نفی اسلامیت نظام باشد. جالب این است که حتی برخی تعطیل شدن توحید را برای حفظ نظام، در راستای تفسیر این فرمایش امام قلمداد میکردند غافل از اینکه توحید اساس اسلامیت نظام را تشکیل میدهد. بله فرمایش امام در اموری مثل حج، حجاب، زکات و ... صحیح است ولی اینکه دروغ بگوئیم، حیله و مکر به خرج دهیم، نقض وفای به عهد کنیم، اینها با سیره صریح و طعی حضرت علی به هیچ وجه ساگار نیست، علاوه بر این امور در سطح رهبران دینی موجب بی اعتمادی به آنان شده و مشروعیت و مقبولیت آنان را دچار خدشه میکند.
نتیجه اینکه: گرچه ممکن است حکومت اسلامی برای حفظ قدرتش و یا پیشبرد اهدافش واجبات فرعیه و جزئیهای را ترک کند اما هیچگاه نمیتواند برای حفظ خود دست به ظلم، دروغگویی، نقض عهد و پیمان بزند زیرا حضرت علی هیچ یک از این کارها را نکرد. برخی در توجیه اقدام حضرت علی(ع) اینگونه میگویند که حضرت برای نشان دادن یک جامعه آرمانی دست به این گونه امور نزد و مثلاً حاضر نشد در شورای ششنفره یک دروغ بگوید. اما سؤال این است که آیا حضرت مجاز بود برای این هدف، زمینه را برای حکومت عثمان هموار کند و جامعه اسلامی را دچار انحراف کند؟