بسم الله الرحمن الرحیم
جریانهای مذهبی ـ سیاسی در جهان عرب(2)
جناب آقای حجتالاسلاموالمسلمین دکتر داود فیرحی
28/11/91
خلاصه جلسه اول
خلاصهای از بحث گذشته را عرض و بعد بحث امروز را دنبال میکنم. در جلسهی گذشته خدمت دوستان عرض کردیم که در جهان اسلام معاصر و بعد از فروپاشی عثمانی، شاهد 4 جریان بزرگ بودیم، که یکی از آنها امتداد جریانهای سنتی است، نوعی اسلام گرایی سنتی که از جمله معروفترین رهبران آن، آخرین شیخ الاسلام عثمانی مرحوم شیخ مصطفی صبری بود. جریان دوم جریان سکولار بود که به دو شاخهی چپ و راست؛ یعنی ناصری و کمالی تقسیم میشد. ویژگی این جریان این بود که بعد از خلافت عثمانی، به جریان حاکم تبدیل شدند و 3-2 خصلت عمده داشتند: اولاً به شدت با مذهب درگیر شدند، ثانیاً به شدت اقتدارگرا بودند، ثالثاً جزء دولتهای ورشکسته یا ناکام تلقی میشدند. جلسهی گذشته به جریان سومی اشاره کردیم که معروف به جریان سلفی است. این جریان هم برای دوستانی که در حوزهی مذهب و سیاست علائقی دارند و مشتاق مطالعه هستند، دادههای ارزشمندی دارد و در واقع بعضی موارد مایهی عبرت است. جریان چهارم هم جریان اخوانی است.
سلفیها و اخوانالمسلمین دو نیروی قدرتمند جهان اسلام هستند
امروزه هم سلفیها و هم اخوان دو نیروی قدرتمند جهان اسلام هستند. با این تفاوت که سلفیها فقه سادهای دارند، به شدت نصگرا و از دیدگاه عمل اجتماعی رادیکال هستند و به اعتبار سادگی شعارهایشان، هواداران تودهای آنها زیاد است. اما جنبش اخوان جنبشی است که فقه آن پیچیدهتر است، به شدت بر تشکیلات تکیه دارد و چون ویژگی تشکیلاتی دارد، ثبات آن بیشتر است. سلفیها برای تغییر وضع موجود مهارت بیشتری دارند، چون تخریب آسانتر است، اما ایدههای روشنی برای دولتهای جایگزین ندارند. در جلسهی گذشته عرض کردیم که اخوان 3 آوردهی مهم دارد: یکی مفهوم دموکراسی اخوانی است، دوم تفکیک نهاد دین از دولت است و خصوصاً تعریف یک رابطهی خاص با الازهر که در جلسهی گذشته توضیح دادیم و مورد سوم تفکیک ارتش، امنیت و قضاوت از سیاست است.
شاه بیت اینها همین دموکراسی اخوانی است، که سعی میکنم در این جلسه توضیح دهم که منظور آنها از دموکراسی اخوانی چیست و بعد به نسبت این مفهوم با جریان اخوانی چند کشور مثل یمن، قطر، عربستان، امارات، مصر و کویت اشاره خواهم کرد. لذا توضیح خواهم داد اخوانیها با چه اندیشهای و چگونه عمل میکنند. پس امروز دموکراسی اخوانی و ایدههایی که در پس این واژه نهفته است را توضیح خواهم داد و بعد از آن نوع رفتارشناسی اخوان در کشورهای جنوب خلیج فارس و خصوصاً قطر، امارات، کویت، عربستان و یمن اشاره خواهم کرد که اخوان در این کشورها چگونه عمل میکند.
اخوان المسلمین بین جمع ناپذیرها جمع ایجاد می کند
به عنوان مقدمه عرض میکنم که اخوانیها اساساً مدتهاست که از اندیشههای سلفی فاصله گرفتهاند. ریشهی تفکر اخوانی به اصلاحاتی در سلفیه برمیگردد. اینها نخستین اصلاحات را از مرحوم عبده و رشیدرضا میگیرند، بعد به تدریج به طور کلی از اندیشههای سلفی فاصله میگیرند و ایدهی خودشان را تحت عنوان «الوسطیه الاسلامیه» مطرح میکنند نه «السلفیه». جلسهی گذشته عرض کردم که اندیشهی الوسطیه الاسلامیه به لحاظ اعتقادی در میانهی اعتزال و اشعریگری ایستاده است؛ یعنی نه این است و نه آن، بلکه هم این است و هم آن. به لحاظ فقهی هم فرامذهبی است؛ یعنی انحصاراً به یکی از مذاهب اربعهی اهل سنت وابسته نیستند. اخوانیها تحت عنوان «اسلامگرایی بدون مذهب» یا «اسلامگرایی فرا مذهب» کار میکنند و این اصطلاح خیلی به آنها کمک کرده است؛ یعنی در چارچوب هیچ کدام از این مذاهب قرار نگرفتهاند. اگر از بیرون به اخوانِ امروز در کل کشورهای منطقه نگاه کنیم، خواهیم دید که اخوان ایدههای مهمی دارد که یکی از آنها جمعِ بین جمعناپذیرها است. شاید برای دوستان عجیب باشد، برای خود من هم که ابتدا اندیشههای اخوان را بررسی میکردم این ایده محل تناقض بود. به عنوان مثال همانطور که میدانید مفهوم حزب یک مفهوم ملی است، اما اخوان در عین حالی که در قالب احزاب ملی خود را در تمام کشورها سازماندهی میکند، به عنوان یک جماعت جهانی هم خود را سازماندهی کرده است؛ یعنی یک نوع فعالیت سیاسی در سطح ملی در هر یک از کشورها و یک نوع تعهد و سازمان جهانی هم دارد. این یکی از بخشهایی است که انسان احساس میکند باید در مورد اخوان توضیح داده شود و من امروز فرصت توضیح آن را نخواهم داشت و فقط اشارهی مختصری خواهم کرد. به عنوان دومین مثال، احزاب رایج دنیا در سطح سیاسی عمل میکنند، ولی اخوان اینطور نیست. اخوان به شدت بر تعلیم و تربیت تکیه میکند و در تمام کشورهای اسلامی بر نظامهای دانشگاهی و آموزش و پرورش مسلط است؛ یعنی اکثر معلمان آموزش و پرورش در این کشورها، اخوانی هستند و دلیل آن این است که با هماهنگیهایی که اخوان در 1938 به بعد انجام داد، دولتهای منطقه مثل یمن، امارت، قطر و عربستان برای راهاندازی آموزش و پرورش خود معلمینی را از الازهر وارد کردند، هرچند در میان آنها سلفیها هم بود، اما قریب به اتفاق اینها اخوانی بودند. بنابراین اخوان با اینکه در قالب یک حزب سیاسی عمل میکند، ولی به شدت بر آموزش و پرورش و نهادهای دانشگاهی تکیه میکند و اساتید بسیار برجستهای در این قسمت دارد. این خلاف رویهی یک حزب سیاسی است و در عین حال به عنوان یک حزب هم عمل میکند. به عنوان مثال سوم اخوان به شدت بر امور خیریه مثل تأسیس بیمارستان، کمک به ایتام و مساجد تکیه میکند. در حالیکه حزب یک پدیدهی مدرن است و مثلاً با مساجد کاری ندارد، درست است که با مساجد ارتباط دارد، ولی ارتباط آن ارگانیک نیست. اما اینها مساجد را تصرف میکنند، کارهای خیریه انجام میدهند و حتی مدیریت امر زکات را بر عهده دارند. به عنوان مثال چهارم اخوان در عین حالی که در حوزهی سیاست فعالیت می کند، به شدت در حوزهی اقتصاد فعال است و بازاریان و تاجران قوی دارد. هواپیمایی امارات و قطر هم مال اخوان است که اینها از ثروتمندترین خطوط هواپیمایی منطقه هستند. همانطور که میدانید قطر ایرلاین تنها شرکت هواپیمایی است که هواپیماهای 360A دارد، از این هواپیماهای قاره پیما که خیلی خیلی گران است. اخوان در سطح رسانه هم فعال است. اخوان در بازار سنتی هم حضور دارد. اینها ویژگیهایی است که اخوان را به سمت جمعِ بین جمع ناشدنیها برده است؛ یعنی در یک طرف به صورت حزب عمل میکند و یک طرف هم این کارها را انجام میدهد.
بنابراین وقتی که از بیرون به اخوان نگاه میکنیم، اخوان را اینگونه توصیف میکنند که اخوان مجموعهای از مسلمانان است که تا حدی زیادی نو محافظهکار است؛ یعنی اخوان خیلی به عمل انقلابی نزدیک نمیشود، اخوان نو محافظهکار است. اخوان اصلاً دنبال این نیست که نظام پادشاهی یا جمهوری را عوض کند یا در یمن دنبال این نبود که نظام امامت زیدی را عوض کند، اما دنبال این بود که امامت مطلقه را به امامت مشروطه، جمهوری مطلقه را به جمهوری دموکراتیک و پادشاهی مطلقه را به پادشاهی قانونمدار و مشروطه که به مجلس بها بدهد، تبدیل کند. یعنی اینطور نیست که اخوان در همه جا یک نوع نظام سیاسی را پیش ببرد، اما در همهی اینها یک وجه مشترک دارد و آن تکیه بر پارلمان است که مرکز ثقل اندیشههای اخوان است. بنابراین در اخوان یک نوع نو محافظه کاری و نو لیبرالزم یا نو سرمایهداری اسلامی وجود دارد. اخوان به فقرا کمک میکند، اما دارای تئوری تمایل به کارگران و فقرا نیست؛ یعنی مثل حزب چپ نیست. بنابراین عدالت اخوانی در همه جا ناظر به مصادره نیست، بلکه معتقد است در عین کمک به فقرا و قشرهای آسیبپذیر، باید آن بخشهای ثروتمند را حفظ کرد.
دمکراسی اخوان المسلمین به چه معناست؟
اخوان دنبال یک نوع دموکراسی است که این دموکراسی در عین حال که بر قانون، اکثریت و تکثر حزبی تکیه میکند، به شدت بر مذهب هم تأکید میکند؛ یعنی معتقدند که این دموکراسی باید مبتنی بر بنیاد اسلامی باشد. همانطور که در جلسهی گذشته عرض کردم، دموکراسی اسلامی اخوان دو رکن اساسی دارد که وقتی انسان به آنها توجه میکند، بقیهی دیدگاههای اخوانی را میتواند بفهمد: یکی تأکید اخوان بر تحفظ بر اصول و تساهل یا تسامح در اختلافات اجتهادی است. دوم تفکیک بین ثابتات و متغیرات.
وقتی اخوان میگوید که دموکراسی نباید مخالف مذهب باشد، منظورشان از ثابتات مذهبی چهار مورد است:
اول: «الثوابت الخالد فی العقاید» است؛ یعنی معتقدند اعتقادات مثل توحید، نبوت، قیامت، اعتقاد به ملائکه و دنیای غیب اساساً قابل تغییر نیستند، بر خلاف سکولارها و علمگرایان مسلمان که اینها را تعبیر علمی میکنند و مثلاً میگویند منظور از ملائکه، ابر و باد است. پس اخوان اصول اعتقادی را به عنوان اصول ثابت پذیرفته است و دنبال عینی کردن آنها نیست و متعقد است که نباید عقاید را با علوم بشری سنجید یا مقایسه کرد.
دوم: ثابتات در عبادات است، اخوان میگوید عباداتی که در احکام ما هستند مثل نماز، روزه، حج، بحثهای مربوط به نکاح و موارد دیگر قابل تغییر نیستند.
سوم: ارزشهای والای اخلاقی قابل تغییر نیستند ، معتقدند که این ارزشهای والای اخلاقی که اسلام توضیح میدهد، مثل شجاعت، قناعت، عزت، صدق، عدالت و وفای به عهد، قابل تغییر نیستند، شاید در قول صدق کمی با فقه ما متفاوت باشند، چون بعضی از فقهای ما قبح ذاتی به کذب ندادند، ولی اینها این نظر را دارند. در مورد غیر ارزشهای اخلاقی مثل خیانت، غیبت و کذب هم پذیرفتهاند که اینها دائمی هستند، برای کذب قبح ذاتی قائل هستند، نه قبح اقتضائی.
چهارم: احکام قطعیه است، در فقه اهل سنت به خصوص از نظر امام محمد شافعی و بعد از آن که تقریباً همه از او تقلید یا به او تمسک کردهاند، احکام را به اعتبار ادله و منابعشان به دو دسته تقسیم میکنند: یکی احکام با احاطه یا قطعی است، که منظور از آن احکامی است که نصی در کتاب یا سنت داشته باشند. منظور اهل سنت به خصوص در مصر و بعضی کشورها از سنت، صحیح بخاری است. سلفیهای اهل سنت صحیح بخاری را همپایهی کتاب میدانند و هرگز اجازهی نقد به آن را نمیدهند. دوم احکام بدون احاطه است، که یکی قیاس و دیگری اجتهادات عقلی مجتهدان است. در اهل سنت بسیاری از احکام از طریق قیاس تولید میشد، درواقع قیاس یک ترمیناتوری بود که مدام تولید حکم میکرد. اخوانیها این احکام نوع دوم را میزنند و خیلی به قیاس و اجتهادات که به آنها نسبت شرعی بدهند، تکیه نمیکنند. در مورد سنت هم، به شدت صحیح بخاری را نقد میکنند، هرچند که برخی از احادیث صحیح بخاری را میپذیرند، اما آن را نقد میکنند. بنابراین منظور از احکام قطعی، احکامی است که بیشتر در قرآن تصریح شده است. در چند مورد به قطعیات سندی و دلالتی صحیح بخاری استناد میکنند و مابقی آن را احکام خلافی میدانند که قابل تساهل یا تسامح است؛ یعنی وجود اختلاف در اینجا اشکالی ندارد.
وقتی اخوان از یک نوع دموکراسی مبتنی بر مذهب یا اسلام صحبت میکنند، منظورشان از اسلام همین احکام قطعی نوع چهارم است که آن اخلاقیات، اعتقادات و عبادات است که بیشتر این دو مورد آخر مهم است؛ یعنی قوانین دموکراسی نباید مغایر ارزشهای اخلاقی و احکام قطعی باشد. این امر باعث شده است که دیگر اخوان در قالب مکاتب چهارگانهی اهل سنت نگنجد و در مابقی آن یک تسامحی داشته باشد. این یکی از ویژگیهای عمدهی اخوان است که مسائل اسلامی را به ثوابت و متغیرها تقسیم میکنند و حکومت را به طور کلی جزء متغیرها میدانند؛ یعنی معتقد نیستند که حکومت یک حکم مستقل قطعی روشن در شریعت داشته باشد. اخوان یک قاعدهای دارد که بر اساس فقه مقاصد به آن رسیدهاند و معتقدند که ولایات اصالت ندارد، بلکه ولایات چه در حوزهی امامت عظما؛ یعنی خلافت و چه در ولایتهای اجتماعی، مثل «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض[1]» اصالت ندارد. «الولایات کلها اسباب المقاصد کلها» تمام حکومتها ابزار هستند و بر حسب هر منطقه، بایستی دید که چگونه باید آنها را اداره کرد. لذا اخوان برای هر کشوری نسخههای متفاوتی دارد.
عملکرد اخوانالمسلمین در جنوب خلیج فارس، یمن و عربستان
من در جلسهی گذشته سعی کردم با تکیه بر اخوان مادر؛ یعنی اخوان مصر توضیحاتی بدهم، اما در این جلسه مقداری دربارهی عملکرد اخوان در جنوب خلیج فارس، یمن و عربستان توضیح کوتاهی عرض میکنم. اگر استراتژی اخوان را دستهبندی کنیم، طبق تحلیلهای اخوانی و تحلیلهای استراتژیستهایی که ناظر بر قضایا هستند، اخوان در 4 وضعیت در کل منطقه قرار دارد: وضعیت سبز، قرمز، زرد و سفید؛ یعنی اخوانیها خود را در این 4 حالت تقسیم میکنند. منظور آنها از وضعیت سبز، جایی است که اخوان مستقیماً قدرت را در دست گرفته است مثل مصر و تونس؛ یعنی اخوان سعی میکند قانون اساسی را تحت تأثیر قرار دهد. البته در جاهای دیگری مثل یمن هم این کار را کرده است. ترکیه را هم جزء وضعیت سبز حساب میکنند. اخوان در بعضی از کشورها در وضعیت معارضه است، مثل یمن البته نه تا حد زیاد و بیشتر در سوریه، که اسم آن را وضعیت احمر گذاشتند. در بعضی از کشورها مثل اردن خود را در وضعیت انذار قرار دادند و شعاری تحت عنوان «الشب یرید انذار النظام» و معمولاً از نمادهای زرد استفاده میکنند. اما اخوان در کشورهای امیرنشین جنوب خلیج فارس، معمولاً در وضعیت سفید قرار دارد. من کمی در این باره توضیح میدهم که چرا این مناطق الان آرام هستند و درگیریها در آنها کم است. یک مجموعهی 8 فصلی تحت عنوان «اخوان المسلین در خلیج فارس» منتشر شده که بسیار مهم است و کنار آن هم یک کتابچهی 80-70 صفحهای به نام «اخوان المسلمین در یمن» ترجمه شده، ولی هنوز منتشر نشده است. این بحثی که الان خدمت شما عرض میکنم، خلاصهی این 8 فصل است. اینکه اخوان در کشورهای امیرنشین جنوب خلیج فارس در وضعیت سفید قرار دارد، به این دلیل است که جنبشهای اخوانی با تحولاتی که در سال 1982 در سوریه رخ داده است؛ یعنی سرکوب حماء و درگیریهایی که در سالهای 1960 در مصر اتفاق افتاد، بخش بزرگی از اخوان سوریه و مصر به عربستان، یمن، قطر، امارات و کویت پناه بردند. اتفاق جالبی که در آن زمان رخ داد، این بود که امیران آن مناطق با اخوان همدلی نشان دادند. درست به همین دلیل است که الان امیر قطر از اخوان دفاع میکند و به مصر 400 میلیون دلار کمک بلاعوض کرد. این مبلغ کمی نیست و مصر را از بحران بیرون میآورد، حتی رژیم عربستان را هم تحریک کرد که به مصر 400 میلیون دلار کمک بلاعوض کند. وقتی اخوانیها به منطقهی خلیج فارس آمدند، امیران آنجا را تحت تأثیر خود قرار دادند و به پشتیبان آنها تبدیل شد. بنابراین اخوان در کشورهای جنوب خلیج فارس دو کار بزرگ انجام داد:
اول: اخوان در مقابل جریانهای چپگرای ناصری ایستاد، چون جنبش ناصری داشت همه جا را درمینوردید و اخوانیها ضدچپ بودند. سلفیها فقط میتوانستند بجنگند، اما نمیتوانستند دفاع محکمی از اسلام کنند. بنابراین اخوانیها در مقابل جریانهای چپ که از دو سمت بر خلیج فارس فشار میآوردند؛ یعنی از سمت افغانستان و از سمت جنبشهای ناصری، ایستادند. درواقع امیران خلیج فارس به نیرویی نیاز داشتند که به زبان مدرن از اسلامگرایی دفاع کند و از این جهت به اخوان وابسته شدند.
دوم: دفاع از آموزش مدرن، چون سلفیها از آموزش مدرن نفرت داشتند، لذا این اخوان بود که دانشگاه امارات و قطر را تأسیس و دفاع کرد که دختران هم به مدرسه بروند. به این ترتیب اخوان بازوی نوگرایی دولتهایی شده بود که پول زیادی در دستشان بود، هم به دلیل فروش نفت و هم به دلیل قرار گرفتن در مرکز ترانزیت بین غرب و شرق. همانطور که میدانید فرودگاه دبی درآمدی نزدیک به درآمد فروش نفت برای امارات دارد. اخوان این پولها را در حوزههایی مثل بانکداری و تجارت سرمایهگذاری کرد. اخوان به امیرنشینها کمک کرد تا بانک «البرکه»، بزرگترین شبکهی بانکی بدون ربای کشورهای عربی را تأسیس کنند، بعد اخوان کمک کرد تا اینها با تجارت مدرن مثل راهاندازی تجارت الکترونیکی و سیستمهای ناوبری هوایی آشنا شوند.
شخصی به نام شیخ یوسف بن عیسی الغنائی که اخوان کویت را راه انداخته است نامهی بسیار مهمی به سلفیها نوشته و در آن از اخوان دفاع کرده است. در صفحهی 177 و 176 جملهی بسیار مهمی دارد و میگوید «برادران راه مجلسان در بازگشت به اخلاق دینی، اجرای حدود شرعی، پرداخت زکات و اقامهی سایر فرائض دینی است، اما راه شرافت و مجد امروز ما بعلاوه در اخلاق صنعتی، تجاری، اقتصادی، مادی و علمی نهفته است. آنچه که آمریکا را از ما قویتر کرده است، اخلاق دینی نیست، بلکه اینهاست.» و در ادامه توضیح داده است. میخواهم بگویم که اخوانیها چطور پشتیبانی کردند تا دانشگاهها راه افتادند. بنابراین اخوان در کشورهای جنوب خلیج فارس به عنوان پلی بودند که آموزش و پرورش، دانشگاهها، تجارت و بانکداری جدید را راه انداختند. این باعث شد که اخوانیها به شدت با این دولتها مچ شوند و خیلی احتیاج نداشته باشند که حاکم را عوض کنند. اخوانیها یک بحثی تحت عنوان «نه حتماً پادشاهی، نه حتماً امامت و نه حتماً جمهوری» داشتند. اصلاً بحث آنها این نبود که نظام سیاسی جمهوری، پادشاهی یا امامی باشد. در بحثهای آنها امام مربوط به یمن بود. طبق نظر آنها هر کدام از اینها که باشد، باید مبتنی بر پارلمان باشد و این اخوان است که دارد پارلمان را در امیرنشینها جا میاندازد. یکی از افتخارات اخوان این بود که برای اولین بار توانست پارلمان را در یمن، کویت و قطر جا بیاندازد، هرچند با مشکلاتی روبرو بود. اخوان حتی توانست مفهوم پارلمان را در عربستان و جاهای دیگر هم جا بیاندازد. من با این توضیح میخواستم عرض کنم که چرا اخوان در این کشورها در وضعیت سفید به سر میبرد، چون اخوان دلیلی ندارد که در همه جا نظامهای موجود را به هم بریزد. استدلال اخوان، اصلاح از طریق قانونی کردن است.
دیدگاه دمکراسی پارلمانی اخوانالمسلمین
اخوان یک شخصیت مهمی در یمن به نام شیخ دکتر فارس السقاف دارد وی معتقد است که اخوان نباید دنبال یک دموکراسی مشارکتی باشد، بلکه باید دنبال یک دموکراسی پارلمانی باشد. از نظر آنها فرق دموکراسی پارلمانی و دموکراسی ریاستی و مشارکتی در چیست؟ دموکراسیهای مشارکتی به مردم بها نمیدهند، بلکه چند حزب و گروه هستند که میخواهند سهمی در دولت داشته باشند و اگر رأی گیری میشود، سوری است، مهم همین تقسیم سهام و وزارتخانهها است؛ مثلاً در عربستان اینگونه است و یکی دو پست را به سلفیها میدهند، در بعضی از کشورها هم این کار را انجام میدهند. یک نوع دموکراسی هم دموکراسی ریاستی است؛ یعنی مردم مستقیماً رئیس را انتخاب میکنند. اخوانیها خود را بین این دو دموکراسی گذاشتهاند و از یک تئوری به نام دموکراسی پارلمانی بحث میکنند. منظور از دموکراسی پارلمانی این است که مردم نمایندگان و نمایندگان به طور کلی قوهی مجریه را انتخاب کنند. اعتقاد آنها بر این است که نمایندگان بهتر میتوانند رئیسجمهور یا نخستوزیری را تعیین کنند؛ مثلاً اخوان در کویت از ایدهی مشارکت به سمت پارلمان رفت و اولین شعار آنها این بود که پست ولیعهدی باید از پست نخستوزیری جدا شود. چرا؟ چون اگر پارلمانتالیزم را بپذیریم، آن وقت رئیس حزب اکثریت نخستوزیر میشود و لذا ولیعهد همیشه نمیتواند نخستوزیر باشد. این بدین معنا است که عملاً امیر از منصب اجرایی جدا میشود. اخوانیها با اینکه دنبال حذف نبودند، اما دنبال احیاء کردن نخستوزیری بودند تا امیر و ولیعهد را از کارهای اجرایی جدا کنند. همین بحث را در عربستان و اردن هم دنبال میکنند، برای مثال در انتخابات 3-2 هفتهی پیش اردن امیر عبدالله وعده داده بود که اکثریت مجلس نخستوزیر را انتخاب کنند. این تئوری، اخوان را در میانهی رادیکالیزم و سنتی بودن قرار داده است؛ یعنی اینها نه رادیکال هستند که هر چیزی را عوض کنند و نه مانند سلفیها سنتی هستند که بیعت و اطاعت از حاکم موجود را فرض بدانند، بلکه در تلاشند تا این نهادها را احیاء کنند. درست به همین دلیل است که در تونس راشد الغنوشی و حزب النهضه تلاش کردند که قانون اساسی پارلمانی باشد و حمادی الجبالی نخستوزیر باشد و اگر رئیس جمهور هم انتخاب میشود، قدرت رئیس جمهور نسبت به نخستوزیر کم باشد. در مصر هم دنبال این هستند که اگر بتوانند نهاد نخستوزیری را احیاء کنند، تا نوسان در پست رئیسجمهوری آسیب چندانی نزند، چون به تحلیل اخوان خاورمیانه هنوز در هیجانات پیشا دموکراسی است؛ یعنی مردم بر اساس شعارهای رنگارنگ سریع رنگ میدهند، اما نمایندگان کسانی هستند که با مشورت، بهتر میتوانند کار کنند. اخوان تلاش میکند که مفهوم سنتی شورا را با دموکراسی پارلمانی پیوند بزند و درست به همین دلیل است که با امیرنشینها و با رئیسجمهورها هم مینشیند.
پرسش و پاسخ
ـ یکی از حضار: در خصوص مسألهی که بین سیدقطب و جمال عبدالناصر پیش آمد، جمال عبدالناصر محبوبیت زیادی در بین کشورهای اسلامی پیدا کرد، تا جایی که حزب ناصری در خیلی جاها پا گرفت. چه شد که بین سید قطب و جمال عبدالناصر اختلاف و تضاد پیش آمد، تا جایی که به دستگیری و اعدام او منتهی شد؟
ـ حجت الاسلام دکتر داود فیرحی: تا جایی که من توانستم کار کنم، اخوان در دو مرحله به سیدقطب چسبید. در جلسهی گذشته عرض کردم که اخوان یک مدت به سیدقطب نزدیک بود و آراء او را دنبال میکرد، اما به تدریج از سیدقطب فاصله گرفت تا جایی که قطبیها به بخش رادیکال و کوچکی از اخوان تبدیل شدند و اخوان دیگر از آنها حمایت نکرد. یکی در بحث درگیریهای فلسطین بود که خیلی جدی شده بود، مخصوصاً در بحثهای زمان 1968 و یکی هم بحران افغانستان بود که یک سری از اخوانیها اندیشههای قطبی را پذیرفته بودند، اما به تدریج اخوان فاصله گرفت و از دههی 80 به بعد دیگر آثار تئوری قطبی را در اخوان نمیبینید. آنهایی که قطبی بودند، آرام آرام از اخوان جدا شدند و احزاب تند جهادی را تشکیل دادند و دولت مصر هم با اینها درگیر شد. دولت سادات بعد از جمال عبدالناصر بدنهی اخوان را رها کرد، چون ناصر خیلی چپگرا بود اما دولت سادات تمایلاتی به غرب داشت و احتیاج داشت که یک نیرویی، چپگرایی را نقد کند.
ـ یکی از حضار: اما آن را غیرقانونی اعلام کرد.
ـ حجت الاسلام دکتر داود فیرحی: ولی بعداً آن را رها کرد و اتفاقاً سادات از اخوان کمک گرفت، فقط بخش قطبی اخوان رادیکال شده بودند. در کتاب «اخوان المسلمین و عربستان» نوشتهی عبدالله بن بجاد العطیبی، به خوبی توضیح داده شده است که عربستان وساطت کرد و سادات اخوان را آزاد کرد و اخوانیها شروع به نقد بقایای ناصریزم کردند. بعد از آن؛ یعنی بعد از زمان سادات، اخوان آرام آرام وارد دولت هم شد.
ـ یکی از حضار: با این تئوری خوب، تمکن اقتصادی و فرهنگی و این زیربنا، چرا اخوانیها در همه جا معروف نیستند؟ شهرت و جایگاهی برای آنها بنظر نمیآید.
ـ حجت الاسلام دکتر داود فیرحی: ما یک همشهری داشتیم که وقتی به تهران آمد، زود ثروتمند شد. من از او پرسیدم چطور شما ثروتمند شدید و ما نه؟ گفت پول روی زمین پخش است، فقط باید دقت کرد. کسانی هم که به اخوان دقت کردند، آن را دیدهاند. تحلیلگران بزرگی از غرب، راجع به موقعیت اخوان در منطقه مطلب نوشتند. اخوان این گونه است، اما یک نکته هم بگویم و آن اینکه بخش شناختهی اخوان همیشه شبیه یک کوه یخ است. اخوان تا مطمئن نباشد که میبَرد، درگیر نمیشود. این هنر اخوان است. شما هنوز هم نمیتوانید شخصیتهای کلیدی اخوان را شناسایی کنید، اما از زبان اعضای آن کمکم میتوانید بفهمید؛ مثلاً کسی رسماً نمیتواند بگوید که امیر قطر اخوانی است، اما اخوانیها به عنوان یک اخوانی به او تکیه میکنند. یا معاذ الخطیب سوریه، 99.99 درصد اخوانی است، با توجه به مجموعه دادههایی که من به دست آوردم قطعاً اخوانی است، ولی اخوان هنوز رسماً او را به عنوان یک اخوانی معرفی نکرده است.
ـ یکی از حضار: هنوز که به قدرت نرسیده است و رهبری مخالفین را در دست دارد.
ـ حجت الاسلام دکتر داود فیرحی: میخواهم بگویم اخوان اینطوری است.
ـ یکی از حضار: اصلاً معنای محافظهکاری همین است.
ـ حجت الاسلام دکتر داود فیرحی: حتی در جاهایی که به قدرت هم رسیدند، احتیاط میکنند؛ مثلاً یک مورد کشف شد که در انتخابات مجلس شعبی مصر، مخالفین گفتند «اخوانیها تعدادی اخوانی را به عنوان نمایندگان مستقل جا دادند» یعنی بعداً معلوم شد که اینها اخوانی هستند. حتی در موقع ثبت نام هم قضات مبارک که انتخابات را برگزار کرده بودند، متوجه نشده بودند که اینها اخوانی هستند. به همین دلیل برخی معتقدند که اخوان تقیه را از شیعه به ارث گرفته است و شخصیتهای خود را خیلی معرفی نمیکند. اخوانیها یک بحث تحت عنوان «صلاح نوعی و فساد نوعی، صلاح فردی و فساد فردی» دارند و معتقدند که اخوان در مجموع نهاد صالحی است و ممکن است کسانی به صورت فردی در آن فاسد باشند. همچنین در مورد نظام یمن معتقد بودند که این فساد نوعی دارد. بدین ترتیب واژگانی را اختراع کردند که خیلی هم برای ما مأنوس نیست؛ مثلاً کفر نوعی و کفر فردی، فساد نوعی و فساد فرعی، صلاح نوعی و صلاح فردی. یک اصطلاحاتی دارند که با آنها کار میکنند و من احساس میکنم که انسان باید درون واژگان اخوان قرار بگیرد تا به راحتی معنای کلمات آنها را درک کند.
ـ یکی از حضار: با توجه به اصلی که شما بیان فرمودید میتوانیم نظام اخوان را به یک نظام نیمه پارلمانی تعبیر کنیم، شبیه آنچه که در فرانسه است، اما روح کلی حاکم بر اخوان که از مصر برداشته شده است، تقریباً یک نظام ریاستی است شاید بتوان گفت به آمریکا نزدیکتر است.
ـ حجت الاسلام دکتر داود فیرحی: نه، خیلی تغییر کرده است. در داستان مرسی هم بحثی بود تحت عنوان «التدریج و الصبر» یا «انتظار»؛ یعنی دولت موجود مصر که بر اساس قانون اساسی قبلی هم هست، خیلی برای آنها مهم نبود. من در مجموع متونی که نگاه کردم ایدهآل آنها دموکراسی پارلمانی است، نمونهی آن صحبتهای بدیع است. پیشنویس قانون اساسی تونس هم در حال تصویب است که شلوغیهای اخیر کمی آن را به تأخیر انداخت. دو پیش نویس در مورد نظام سیاسی ارائه شده است: النهضه نظام پارلمانی و سکولارها نظام ریاستی را پیشنهاد کردهاند. جالب این است که اصول مشترک را آورده و در میانه اصول پیشنهادی را آورده است که باید بررسی شوند. اخوان قطعاً دنبال دموکراسی پارلمانی است، حتی دموکراسی نیمه پارلمانی و نیمه ریاستی، پذیرش وضع است.
ـ یکی از حضار: میتوان به اخوان چند سال پیش یک نوع دموکراسی اسلامگرا نسبت داد؛ یعنی اسلام مکتبگرا بود، ولی در حال حاضر اصلاً نمیتوان گفت دموکراسی اسلامگرا، بلکه دموکراسی آزادی خواه است.
ـ حجت الاسلام دکتر داود فیرحی: نه، در جلسهی گذشته عرض کردم که اینها شرطهای مهمی را برای قانون گذاشتند، که یکی از آنها عدم مغایرت با...
ـ یکی از حضار: این دو اصل انتهایی، این اخلاق و فقهی که مطرح میکنند، تقریباً همان آزادیهای فردی هستند.
ـ حجت الاسلام دکتر داود فیرحی: نه، مثلاً قانون قصاص «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياة[2]» را قبول دارند، دموکراسی که با اینها کاری ندارد. در ضمن اینها اصل دیگری هم دارند و میگویند «اگر در جامعه بحثی شکل بگیرد و اختلافاتی بین جامعه و دولت بوجود بیاید، هیأت صد نفره یا همان هیأت کبار الازهر در مورد آن داوری خواهند کرد.» پس این دموکراسی محض نیست و یک سری کدهای کنترلی قوی برای آن گذاشتهاند. اتفاقاً در قانون اساسی تونس هم یک جاهایی تصریحاتی دارند که دولت نمیتواند از این اصول فرار کند.
ـ یکی از حضار: موضع حضرات نسبت به مکتب اهل بیت(ع)، شیعه و حکومتهای شیعی چگونه است؟ همچنین برخورد پیروان مکتب اهل بیت(ع) و حکومتهای شیعی با اینها چگونه است و کدام برخورد مناسبتر است؟
ـ حجت الاسلام دکتر داود فیرحی: در مورد سؤال دوم من نمیدانم چطور باشد، بهتر است، خود سیاستمداران میدانند. اما آنچه اتفاق افتاده است را عرض میکنم. جلسهی گذشته اشاره کردم اخوان یک سایت خوبی دارد که دایره المعارف اخوان است (اخوان ویکی پدیا)، در آنجا 7 مقالهی مفصل راجع به اخوان المسلمین و شیعه آمده است. دیدگاه آنها در مورد جمهوری اسلامی ایران هم بسیار مثبت است، به استثنای دو قسمت: یکی نظریهی عمومی امامت و یکی هم اصل ولایت فقیه است. غیر از این دو مورد، خیلی از نظرات جمهوری اسلامی و حتی ضرورت همکاری با ایران را میپذیرند؛ مثلاً همکاری منطقهای، بحث مقابله با اسرائیل، دفاع از فلسطین، منطقهگرایی و ضدیت با استعمار را میپذیرند. مشکل عمدهی اخوان در یمن و بحرین است. اخوانیها در عین حالی که دنبال پارلمانی کردن بحرین بودند و از اول این تلاش را انجام دادند، اما هرگز دوست ندارند که دولت را به شیعه بدهند. این یکی از پارادوکسهای آنهاست و در مجموعهی بحثهای آنها دیده شده است که میگویند «این از مصائب اخوان است که باعث میشود جاهای دیگر هم به خاطر این بحث ضربه بخورد.» تعصب سنیگری در اخوان هست. در یمن هم همینطور است، منتها در یمن به خاطر وضعیتی که زیدیها دارد، به لحاظ فقهی، مشکل چندانی با اخوان ندارند، بنابراین اخوان آنجا بحث «الاسلام بلا مذاهب» را مطرح کرد و توانست زیدیها را به خود جذب کند. اتفاقاً اخوان طرفدار جنبش حوثیها هم بود و از این جهت به ایران هم نزدیک بود و به خاطر همین هم با عربستان دچار درگیرهای پنهانی شده بود. بدین ترتیب معضل عمدهی آنها مسألهی بحرین است. در عراق هم اخوان کوچک است. همانطور که میدانید دولت عراق دست سنیها بود، اما مذهبی نبود. الان هم اگر مذهبی باشد، شیعه است. لذا اخوان عراق هیچگاه نتوانست به دولت نزدیک شود؛ یعنی در عراق فضای اخوان با دولت، فضای انذار است. این باعث شده بود که اخوانیها در زمان صدام، نتوانند خیلی در عراق بمانند. الان هم که برگشتهاند، سعی میکنند خود را در قالب جنبشهای قومی قرار بدهند؛ مثلاً حمایت از کردها، حمایت از اقلیتهای سنی و همسوئی با اردوغان؛ یعنی خود را با سیاست منطقهای داوود اوغلو تنظیم کردهاند. برای دوستانی که علاقمند به مطالعه در مورد سیاست منطقهای اخوان هستند، کتاب «عمق استراتژیک» داوود اوغلو را بخوانند.
ـ یکی از حضار: در تقسیم بندی وضعیت اخوان، فرمودید که در منطقهی خلیج فارس وضعیت سفید دارد. اما با توجه به اخباری که هست، بخصوص در طی این یکی دو ماه گذشته، در امارات 6 نفر از اخوانیها را دستگیر و تعدادی را هم اخراج کردند. رئیس پلیس امارات در طی یک سخنرانی گفته بود «اینها مارهایی هستند که فصل گرما شده است و بیرون خزیدهاند.» در قطر هم چنین قضیهای اتفاق افتاده است. در کویت هم بعد از اینکه شیعیان رأی آوردند و به مجلس راه یافتند و تقریباً یک سوم کرسیها را از آن خود کردند، سلفیها حرکت تندی از خود نشان دادند و گفتند «ما دو دشمن در کویت داریم: یکی شیعیان و یکی هم اخوانیها.» به نظر من وجود این کدها، وضعیت سفید را خیلی خوب توجیه نمیکند.
ـ حجت الاسلام دکتر داود فیرحی: چرا، توجیه میکند. کویت وضعیتی پیدا کرد که بسیار مهم بود. اینجا دو فصل راجع به اسلام سنتی در کویت و اخوان در کویت وجود دارد و نکات خوبی بیان شده است. قبل از انقلاب اسلامی ایران و حتی قبل از اشغال کویت توسط صدام در دههی 90، اخوانیها همسو با امیر کویت بودند و لذا میتوانستند ایدههای خود را پیش ببرند. اما بعد از انقلاب اسلامی، جنگ و مسائل بعد از آن، امیر کویت احساس کرد که اخوانیها تمایل چندانی برای موضعگیری نسبت به انقلاب ایران ندارد، لذا برای اینکه بتواند به لحاظ مذهبی به کویت استقلال بدهد، دوز سلفی را بالا برد و 3-2 نفر از رهبران سلفی را دعوت کرد و آنها قضیه را پیش بردند. میخواهم بگویم که این در کویت مقطعی و دوباره قابل بازگشت است. به عنوان نکتهی دوم باید عرض کنم که اخوان بحثی تحت عنوان صلاح شخصی و نوعی دارد، الان هم این درگیریهای با بعضی از اعضای اخوان است، نه با سازمان بزرگ اخوان. شما این را در جامعهی خود ما هم میبینید که در عین مشروعیت یک جریان، از درون آن یک نفر را دستگیر میکنند و به زندان میاندازند، مثل آقای مرتضوی. پس درگیریهای شخصی اعضا، غیر از استراتژی کلان اخوان است و علت آن این است که حاکم کویت میداند که اگر بیش از اندازه به سلفیها میدان بدهد، سلفیها نوگرایی را مثل حضور زنان در دانشگاهها و مدارس جدید، حذف میکنند، اخوان در کویت امروز در یک وضعیت بالانس قرار دارد و همچنین به خاطر برجسته کردن هویت سنی در مقابل شیعه، یک مقدار بالا آمدند. اگر در سایت اخوان هم نگاه کنید، اخوان این را میفهمد و به گونهای به حاکم آن حق میدهد.
ـ یکی از حضار: در مورد وضعیت امروز جامعهی الازهر، آیا الان سلفیها بر آن حکمرانی دارند یا اخوانیها؟
ـ حجت الاسلام دکتر داود فیرحی: همانطور که در جلسهی گذشته عرض کردم اخوان در قانون اساسی مصر تأثیرگذار بود، اصل چهارم قانون اساسی مصر هم میگوید «رئیس الازهر مستقل است و هیأت کبار علمای الازهر آن را تعیین میکنند و دولت حق مداخله ندارد» همچنین اوقاف را به الازهر واگذار کرده است تا تبلیغات اسلامی از دولت جدا شود، بطور کلی فعالیتهای مذهبی را به اخوان واگذار کرده است. بنابراین...
ـ یکی از حضار: خب این جدایی دین از سیاست است.
ـ حجت الاسلام دکتر داود فیرحی: نه، جدایی دین از سیاست نیست، جدایی دین از دولت است. بنابراین اینها یک اختیار بسیار قوی به الازهر دادند. سه گروه در الازهر وجود دارد: یکی سلفیها هستند که عربستان پشتیبان آنهاست، دوم الفلول یا به اصطلاح ما علمای درباری که با دولت هستند و طیب هم از اینهاست و سوم اخوانیها هستند. تحلیلگران قانون اساسی مصر معتقدند «آماری از تعداد اخوانیهای الازهر ندارند، اجمالاً اخوانی زیاد دارد، اما اخوان المسلمین به حدی از اطمینان رسیده است که میتواند الازهر را مستقل کند؛ یعنی اگر الازهر مستقل شود، اخوانیها آنجا هستند.» این یک تحلیل است، اما اینکه چه تعداد هستند، خیلیها معتقدند تعداد اخوانیهای الازهر به اندازهی سلفیها نیست، اما تشکل آنها به گونهای است که بخشهای خاکستری را میقاپد. در جامعهی ما هم اگر یک تشکل کوچکی شکل بگیرد، آراء علما را جذب میکند. اخوانیها خیلی به تشکل خود میبالند و جالب این است که سلفیها دارند یاد میگیرند که چگونه از اخوان برای سازماندهی تشکل خود الهام بگیرند.
[1] سوره توبه آیه 71
[2] سوره بقرة آیه 179